22.12.2009

بازخوانی عجیب ترین حادثه سیاسی قرن: فروپاشی دیكتاتور در هشت دقیقه !

آینده: 80هزارنفر باعكس های نیكولا جمع شدند.او به بالكن آمدو شروع به سخنرانی كرد 8 دقیقه نگذشته بود كه فریاد های ” مرگ بر دیكتاتور” و ” زنده باد آزادی” بخارست را لرزاند،وی بیش از مسائل مردم كه گرسنه و خسته ازمیكروفون های شنودبودند به روابط خارجی توجه داشت و مخالیفنش را بیمار روانی،جاسوس یا اشراف دلقك و بی عرضه می خواند .

دكتر مسعود فروزنده:
جامعه سوسیالیستی رومانی بعد از قریب 24 سال حكوت نیكولای چائوشسكو در كمتر از 8 دقیقه در پیش چشمان رهبرش از هم فرو پاشید و از این نقطه نظر عجیب ترین حادثه سیاسی قرن محسوب می شود .

درست 20 سال پیش در 21 دسامبر 1989،بعد از بازگشتن از تهران ،نیكولای چائوشسكو از مردم خواست تظاهراتی علیه شورش های 6 روز پیش شهر “تیمیسوارا ” برپا كنند.

هشتاد هزار كارمند و كارگر و نظامی در میدان” بخارست” با پلاكارد و عكس های نیكولا جمع شدند. نیكولا به بالكن كمیته مركزی حزب آمد. مردم او را تشویق كردند او شروع به سخنرانی كرد . 8 دقیقه نگذشته بود كه فریاد های ” مرگ بر دیكتاتور” ، ” ما مردم هستیم”، ” زنده باد آزادی” میدان بخارست را لرزاند. مسسلسل ها به كار افتادند چند بمب منفجر شد و نیكولا نتوانست مردم را ساكت كند. ” النا”، همسر نیكولا، گفت: با مردم حرف بزن، با مردم حرف بزن.

اما نیكولای هفتاد و یك ساله مات و مبهوت فقط توانست بگوید: “همان جا سر جایتان بایستید”. مردم به ساختمان حمله كردند و دوباره رگبار مسلسل ها به كار افتاد. نیكولاو همسرش ، النا، و گروه رهبری حزب به درون ساختمان گریختند. تظاهرات تا نیمه شب ادامه یافت و فردا صبح جمعیت بیشتری به خیابان ها ریخته بودند . در 22 دسامبر نیكولا و همسرش با هلی كوپتر ارتش از بام ساختمان فرار كردند.

خلبان، سرگرد مالوتان، آنهارا در جاده خارج از بخارست پیاده كرد و خودش به ارتش و مردم پیوست. دو رهگذر از راه رسیدند . او و همسرش را متقاعد كردند در انبار اداره كشاورزی پنهان شوند. در را قفل كردند و به ارتش خبر دادند.

نیروهای ارتش كه خیلی زود به مردم ملحق شده بودند دو ساعت بعد رییس جمهور مخوف ترین دولت بلوك شرق را دستگیر و به جبهه ” نجات ملی” تحویل دادند. دادگاه نظامی چائوشسكو در 25 دسامبر 1989 زادروز تولد عیسی مسیح تشكیل و حكم تیر باران ساعت 3 بعد از ظهر همانروز اجرا شد. تیر انداز یك افسر چترباز ارتش بود كه هنوز افتخار دارد كه آنهارا به رگبار بسته است.

برخی از تحلیل گران معتقدند گارد امنیتی با شلیك آتش به مردم سناریوی انقلاب زودرس را طراحی كردند تا از شر نیكولای خلاص شوند.

مردم گرسنه و خسته از میكروفون های شنود ، چیزی برای از دست دادن نداشتند. فروشگاه ها ازمواد غذایی خالی بود، كشاورزی متلاشی شده بود، تمام محصولات صنعتی به خارج صادر می شد تا بدهی 19 میلیارد دلاری دولت پرداخت شود. اتفاقا در 1989 ،سال سقوط چائوشسكو، سال پایان بدهی های خارجی بود و دولت قول داده بود كه پیشرفت اقتصادی به صورت جهشی رخ خواهد داد.

ارتش ضعیف شده بود و جز تولید صنعتی مسئولیتی نداشت. سازمان های مختلف امنیتی گسترش یافته بود. بیش از هفتاد هزار مامور مخفی در كشور به كنترل مكاتبات و شنود میكروفونهای تعبیه شده در منازل نخبگان ناراضی و به اصطلاح “اشراف” – اصطلاحی كه چائوشسكو به مخالفینش داده بود- مشغول بودند . در 1979سه هزار میكروفون و در1985 بیش از هفت هزار میكروفون در منازل، هتل ها، رستوران ها، و ایستگاه های اتوبوس كار گذاشته بود.

چائوشسكو بیش از مسائل مردم به روابط خارجی و ارتقا نقش بین المللی اش توجه داشت. به همین خاطر بود كه موضوع فلسطین و لبنان را از سال 1968 پیگیری می كرد. به ازا مهاجرت هر یهودی 2 تا 7 هزار دلار از دلالان بین المللی باج میستاند. این رقم برای آلمانی های خواستار مهاجرات از رومانی به پانزده هزار دلار می رسید. به گروه های فلسطینی كمك مالی و تسحیلاتی و از سوی دیگر ” گلدا مایر” را به بخارست دعوت می كرد. علیه شنوندگان رادیو اروپای آزاد بدترین مجازات را اعمال می كرد و از طرف دیگر به آمریكا مسافرت میكرد و سران كاخ سفید را در آغوش میگرفت.

كم كم حس قدرت طلبی ، توهم گرایی، روحیه سلطنت مآبی از بعد از 1968 كه مردم رومانی اورا به خاطر انتقادش از حمله شوروی به چك اسلواكی به شدت حمایت كردند و تا حد پرستش دوستش داشتند در او رشد كرد. چائوشسكو مخالیفنش را یا بیمار روانی خطاب میكرد یا جاسوس و یا اشراف دلقك و بی عرضه. درطول دهه آخر حكومت بیست و چهار ساله اش وزرا و مدیرانش را به بدترین كلمات تحقیر می كرد. برای آنكه مدیرانش را به زیر سلطه كامل درآورد دوربین مخفی در منازلشان تعبیه میكرد و واعمال شنیع آنهارا به رخشان میكشاند. از زمانی كه تحلیل و نگاه امنیتی تكیه گاه سیاست كشورداری شد، مردم از چاوشسكو فاصله گرفتند.

اطاعت جای باور، ترس جای شور و امید و ظاهر سازی جای ایمان را گرفته بود . هنرمندان و نویسندگان و اساتید دانشگاه در فضای بین شكاف های دولتی زندگی می كردند.

این یك سوی چهره نیكولای چائوشسكو بود ، چهره دیگر او خانه سازی، كمك به كارگران، پرداخت نقدی و كوپنی به كشاورزان و مستمندان بود.

امروزه قبر نیكولای در گوشه ای پرت از قبرستان بخارست قرار دارد كه پیر مردهاو پیر زن های مانده از دوران كمونیست گل های سرخ و اركیده را با دستان لرزان خود بر خاك رهبرشان می گذارند و در روز 25 دسامبر برایش دعا میخوانند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates