تحلیل اکسپرس از وقایع ایران: کلاه نظامی به جای عمامه خواهد نشست
روز: شش ماه پس از انتخاب مجدد احمدی نژاد به ریاست جمهوری که با اعتراض های گسترده همراه شد، چنین می نماید که هم مخالفان وهم موافقان احمدی نژاد در تله افراط گرائی گرفتار آمده اند.
از ماه ژوئن که صف معترضین ایرانی دراعتراض به انتخاب مشکوک احمدی نژاد، جسورانه به خیابان پا نهاد، دوراهی گزینه مسالمت یا خشونت همواره پیش روی آن قرار داشته است و اینک رهبران جنبش اعتراض و رقبای ناکام رئیس جمهورعوام گرای ایران، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، برسر این دوراهی حیران مانده اند: یا باید، به بهای ریزش طرفداران شان، با پای فشاری بر اصول جمهوری اسلامی به انتقادها ادامه دهند یا با پذیرش شعارهای ساختارشکنانه خود را در معرض آذرخش حملات حاکمیت قرار دهند.
شعار اعضای جنبش نافرمانی مدنی ایران پس از انتخابات همراه با تقلب 12 ژوئن “رأی من کجاست؟” بود، امّا با شعارهائی که امروز سر می دهند گوئی از نخست وزیر سابق ایران ــ موسوی ــ و روحانی آزاد اندیش ــ کروبی ــ می پرسند که تا کجا حاضرند پیش بروند. و این دو تن که بر لبه تیغ راه می روند در تلاش آنند که از دامی که پیش پایشان گسترده شده احتراز کنند.
روز 14 دسامبر یعنی یک روز پس از آنکه رهبر جمهوری اسلامی و عالی ترین مقام کشور، علی خامنه ای، همگان را به بازگشت به نظم فراخواند موسوی از هوادارانش خواست “به حرکت خود به طور مسالمت آمیز و در چهارچوب قانون ادامه دهند” زیرا واقعیت آن بود که در تظاهرات هفته پیش از آن نشانه هائی از رادیکالیزه شدن جنبش مدنی و چیرگی خشم بر رنگ سبز نمادین هواداران موسوی دیده شده بود. در تظاهرات فوق جنبش پیشاهنگ ایران به محکوم کردن تقلب در انتخابات اکتفا نکرده و پایه های حکومت دین سالار شیعه و مهم ترین خط قرمز آن یعنی مشروعیت رهبر را نشانه گرفته بود. در میان پارچه نوشته هائی که معترضین حمل می کردند حتی پرچم هائی فاقد نوشته الله ــ آرم جمهوری اسلامی از سال 1979 ــ به چشم می خورد ومهم تر از همه پخش سلسله وار صحنه پاره کردن و سوزاندن تصویر آیت الله خمینی از سوی معترضین در رسانه های دولتی بود هرچند در مورد واقعی بودن این صحنه ها تردید وجود داشت به حدی که نوه امام خمینی هم اصالت آن را زیر سئوال برد.
ترکیب ناهمگون جبهه مخالف احمدی نژاد متشکل از دانشجویان و زنان و کارگران و اصلاح طلبان شناخته شده و محافظه کاران ناراضی، نقطه قوت و درعین حال ضعف آن به شمار می آید. حکومت ایران می تواند لگد مال شدن ارزش های جمهوری اسلامی توسط گروهی بچه پولدار، به تعبیر حاکمیت فاسد و تحت نفوذ شیطانی غرب، را نادیده بگیرد همانگونه که می تواند برای کنار آمدن با کسانی نظیر خاتمی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی که از قدیم یا به تازگی به جمع اصلاح طلبان پیوسته اند واز سوی حاکمیت از جمله “مغزهای متفکر فتنه” لقب گرفته اند راهی پیدا کند حتی اگر آنان به افشای خشونت و عدم مدارای باند احمدی نژاد بپردازند یا مانند خاتمی معترضین زندانی را کسانی بخوانند که “بیشتر از بازجویانشان به انقلاب خدمت کرده اند”؛ امّا وای به وقتی که مراجع عالیقدر و مورد احترام عموم به مخالفت با آن بر خیزند.
آیت الله و فقیه عالیقدر و جانشین مخلوع خمینی، حسینعلی منتظری که در نیمه شب نوزدهم دسامبر در خانه اش به درود حیات گفت، چند روز پیش ازمرگ کیفرخواستی علیه حاکمیت صادر کرد که با طنین هراس انگیزش به مثابه وصیتنامه او به شمار می رود: “قتل، ارعاب، تهدید، دستگیری ها، محاکمات خلاف قوانین اسلامی و احکام سنگین و ظالمانه مانع از آن نخواهد شد که مردم حق شان را بخواهند”. و اینک مراجع بلند پایه ای چون آیت الله مکارم شیرازی که به محافظه کاری شهرت دارند مبلغ گفت و گو با هواداران موسوی و کروبی شده اند. علاوه بر همه این ها، نامه ای که به مقامات ارشد ارتش نسبت داده می شود موجب نگرانی شده است، نامه ای که در آن به نوع برخورد با “فرزندان انقلاب” حمله شده است.
نظام حکومتی ایران به اشتباه تصور می کرد که جنبش اعتراض مردم به مرور زمان دچار فرسایش خواهد شد امّا نه تنها اعتراضات گسترده تر شد که به شهرستان ها هم سرایت کرد. معترضین با خبررسانی دهان به دهان، یا با چسباندن یادداشت هائی روی اتاقک های تلفن عمومی از مردم برای شرکت در مراسم عاشورا دعوت کردند. دارو دسته های حاکمیت ایران با دستپاچگی در پاسخ به این دعوت، راهی جز تهیه مقدمات سرکوب پیش از شروع مراسم عاشورا نیافتند و ارتش مجهز به زنجیر و چماق و فدائیان رهبر یعنی نیروهای شبه نظامی بسیج را برای رویاروئی با “فتنه گران” آماده ساختند. اینک نیروی انتظامی که به ادعای مقامات قضائی تا کنون در مقابل معترضین خویشتن داری نشان داده، اعلام کرده است که دوره مدارا، از جمله در مورد رهبران جنبش به سررسیده. از دادستان تهران خواسته شده که با معترضین با قاطعیت برخورد کند. واقعیت اینست که نیازی نیست از دادستان تهران چنین چیزی خواسته شود چون تسامح و تساهل در قاموس دادگاه های ایران مفهومی ندارد؛ نمونه اش هم اینکه یکی از رهبران اصلاح طلبان در یکی از این دادگاه ها به شش سال حبس قطعی و 74 ضربه شلاق محکوم شد.
روش دیگری که حاکمیت ایران در پیش گرفته اعمال فشار فزاینده بر موسوی و کروبی برای “فاصله گرفتن” از دشمنان ملت و تهدید آنان به دستگیری قریب الوقوع است. یک جامعه شناس ایرانی که در تهران زندگی می کند معتقد است که “اگر سپاه وارد صحنه شود کشور منفجر خواهد شد”. یک روز موتورسواران شبه نظامی فرهنگستان هنر به ریاست موسوی را محاصره می کنند و روز دیگر “دانشجویان بسیجی” از صراحت گوئی همسر او که استاد دانشگاه است به خشم می آیند و ضمن فحاشی به صورتش گاز فلفل می پاشند.
اوج گیری این روش های خشونت آمیز حاکی از وجود نگرانی در بطن حاکمیت است به حدی که علی خامنه ای شخصاً رهبران معترض را سرزنش می کند که “یک دعوای خانوادگی را به مخالفت با نظام تبدیل” و “تمام آدم های فاسد از سلطنت طلبان و کمونیست ها گرفته تا رقاص ها و مطرب ها ی مبتذل فراری از ایران” را دور خود جمع کرده اند.
خطری که اکنون ایران را تهدید می کند درگیری تن به تن دو طرف است که در صورتی که دو طرف مصمم باشند تا ته خط بروند به تضعیف نیروهای داخلی خواهد انجامید. این درگیری یک درگیری نابرابر خواهد بود زیرا قوای قهریه منحصراً در اختیار حکومت است. تا کنون به “شهدای” سرکوب که به گفته حاکمیت 36 نفر و به گفته طرف مقابل دوبرابر این تعداد است باید خشونت و تجاوز در زندان ها را افزود. مسعود، کارمند یکی از بانک ها می گوید: “دولت دیگر شورش را درآورده. دستم بشکند که در سال 1384 به احمدی نژاد رأی دادم”.
دو قطبی شدن جامعه ایران ضمن آنکه بر تغییر ماهیت درونی نظام سرپوش خواهد گذاشت روند آن را تشدید خواهد کرد. جمهوری آخوندها اندک اندک می رود جایش را به جمهوری شبه نظامیان دهد. کلاه نظامی به جای عمامه خواهد نشست و احمدی نژاد، عضو سابق بسیج و سپاه پاسداران ایران نخستین رئیس جمهور لائیک ایران خواهد شد. در این میان سپاه پاسداران که به تشکیل ارتشی موازی ارتش منظم ایران و مستقل از آن قانع نبوده بر بخش های گوناگون اقتصاد از خدمات عمومی گرفته تا مخابرات چنگ انداخته است. امّا تناقض قضییه در اینجاست که این کودتای پنهان با حمایت اگرنه آشکار که ضمنی یک آخوند یعنی آیت الله خامنه ای صورت می گیرد.
اصلاح طلبان ایران گذشته از راهی که باید انتخاب کنند باید به معمائی که جمهوری اسلامی پس از سی سال قادر به حل آن نبوده پاسخ دهند و آن اینست که آیا اصولاً نظامی با ماهیت استبدادی و دین سالارانه می تواند با اصلاح از درون به حیات خود ادامه دهد؟
پیام برای این مطلب مسدود شده.