سعید مرتضوی؛ پایان تاریخ مصرف یا ادامه مصونیت؟!
جرس: سعید مرتضوی نامی که گویی بنا ندارد از رسانه ها حذف شود و قرار است تا ابد بر حافظه تاریخی ملت ایران سنگینی کند. در هر محفلی نام این قاضی ولایی بر سر زبانهاست و همه از مظالمش می گویند و بی عدالتی هایش. قاضی ای که عنوان ” شجاعت ” را از رهبر خود کسب کرد، یکی از منفورترین چهره های تاریخ معاصر ایران زمین است و این سوال دهان به دهان می گردد: ” مصونیت” او از کجا ناشی می شود و چگونه است که وی می تواند پس از این همه جنایت و بی عدالتی همچنان در برج عاج بنشیند و از منصبی به منصب دیگر برود؟ شبکه جنبش راه سبز(جرس): سعید مرتضوی نامی که گویی بنا ندارد از رسانه ها حذف شود و قرار است تا ابد بر حافظه تاریخی ملت ایران سنگینی کند. در هر محفلی نام این قاضی ولایی بر سر زبانهاست و همه از مظالمش می گویند و بی عدالتی هایش. قاضی ای که عنوان ” شجاعت ” را از رهبر خود کسب کرد، یکی از منفورترین چهره های تاریخ معاصر ایران زمین است و این سوال دهان به دهان می گردد: ” مصونیت” او از کجا ناشی می شود و چگونه است که وی می تواند پس از این همه جنایت و بی عدالتی همچنان در برج عاج بنشیند و از منصبی به منصب دیگر برود؟
هنوز هم کسی نمی داند در سال 1365 وقتی این قاضی جوان از یزد عازم تهران بود تا برای رسیدگی به تخلف “پیشنهاد بیشرمانه” به همسر یکی از زندانیان، خود را به دادگاه انتظامی قضات معرفی کند، در قم چه اتفاقی رخ داد که سرنوشت دیگری برای این قاضی جوان رقم زد و نام او را با همه رویدادهای سیاسی ایران عجین کرد؟ چه شد که بادامچیان معاونت سیاسی قوه قضائیه او را به کار گرفت و به رغم همه تغییراتی که طی این سالها در این قوه انجام شده این قاضی جوان توانست مناصب قضا را با سرعت نجومی طی کرده و ردای گشاد دادستانی تهران را به تن کند؟ چگونه است که پس از این همه محکومیت و پرونده مفتوحه، باز هم از احمدی نژاد حکم می گیرد و با آسودگی به ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز می رود؟
بیش از چهار ماه است که برکناری قاضی مرتضوی از منصب دادستانی گذشته است و همچنان قوه قضاییه قربانی می گیرد و کابوس همه روزنامه نگاران, فعالان سیاسی و حقوق بشر، آزادیخواهان و معترضان است. هنوز دادگاه ها احکام سنگین برای صاحبان قلم و اندیشه صادر می کنند و هر روز موج تازه ای از دستگیری و بازداشت اهل فرهنگ و فکر و استادان دانشگاه در جریان است و اقدامات مخربی که با نام مرتضوی عجین بود همچنان در قوه قضاییه جریان دارد. آیا این اقدامات نتیجه فعالیتهای غیر انسانی و غیرقانونی مرتضوی بود یا مرتضوی و سایر افرادی که اکنون به جای او ایفای نقش می کنند، تنها عروسک خیمه شب بازی هستند که هر نقشی را به او واگذار کنند بدرستی انجام می دهند و مصداق بارز “سربازانی” هسنتد که همواره برای شادی مافوق به جای کلاه،” سر” می آورند؟
سلب مصونیت قضایی
گزارش هیات ویژه تخقیق و تفحص مجلس تنها برای دو روز توانست تیتر روزنامه ها و رسانه ها را بخود اختصاص دهد. در حالی که رسانه های اصلاح طلب، اصولگرایان ناراضی از برخی عملکردها و رسانه های خارجی سعی در پر رنگ کردن نقش مرتضوی در جنایات کهریزک داشتند، صداو سیمای ضرغامی با حذف بخشهای مربوط به سعید مرتضوی اخبار مربوط به گزارش مجلس را پوشش داد و با سخنان مشایی و ترور سیاه دکتر علیمحمدی این گزارش نیز مثل خیلی گزارشهای دیگر رنگ باخت و به آرشیو سپرده شد.
تنها خانواده های داغدار هستند که با بی صبری در انتظار مجازات عاملان و آمران قتل فرزندان بیگناهشان هستند. و از این روست که صالح نیکبخت، وکیل خانواده امیر جوادی فر، از کشته شدگان بازداشتگاه کهریزک در گفت و گویی اعلام می کند که موکلان او به همراه خانواده های دیگر کشته شدگان بازداشتگاه کهریزک می خواهند از سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران و چند قاضی دیگر که به نظر آنها در جریان حوادث بازداشتگاه کهریزک نقش داشته اند، شکایت کنند.
بعد از آن هم علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس که این روزها به یکی از سوژه های کیهان و رسانه های حامی حکومت تبدیل شده، در نامه سرگشاده ای به صادق لاریجانی، رئیس قوه به انتصاب قاضی مرتضوی به عنوان رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز اعتراض کرده و خواستار انجام اقداماتی علیه وی شده است. ولی گویی دیگر در این کشور کسی نیست که نگران این همه بی عدالتی باشد که از سوی شخص قاضی مرتضوی انجام شده است. حتی این قاضی جوان که امروز عضوی از دولت غیر قانونی دهم است نیز خیلی دل نگران نیست از اینکه متهم ردیف اول پرونده کهریزک شناخته شده است. او می داند که در سال 82 نیز یک بار دیگر کمیسیون ویژه مجلس او را متهم خواند ولی نتیجه چه شد؟ در آن زمان دولت باصطلاح در دست اصلاح طلبان بود ولی کسی نتوانست مزاحمتی برای او ایجاد کند و نه تنها مجازات و توبیخی برای او در نظر گرفته نشد، نشان شجاعت هم به او اهدا کردند.
دنبال کنندگان اخبار هنوز فراموش نکرده اند که بعد از اینکه مرتضوی ” بهار مطبوعات” را خزان کرد و فتو ژورنالبست دو ملیتی را به قتل رساند مجلس ششم کمیتهای را مامور بررسی بر روی این پرونده کرد.
گزارش این کمیته و کمیسیون اصل 90 در صحن مجلس قرائت شد. در آن گزارش آمده بود: “قاضی مرتضوی پس از درگذشت زهرا کاظمی، خارج از حيطهمسووليتش و بدون اطلاع وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی، مديركل رسانههای خارجی اين وزارت را احضار میكند و از وی میخواهد طی مصاحبهای فوت کاظمی را به علت سكته مغزی اعلام كند. وی پس از مصاحبهمديركل مذكور چند بار با خبرگزاری تماس میگيرد تا خبر مصاحبه را سريعا مخابره كنند. به گفته خانوادهزهرا كاظمی، دادستانی همچنین اصرار بر دفن سريع وی داشته است.”
تخطی از حکم مولا، هرگز
اینک نیز مرتضوی خیالش راحت است. تنها دل نگرانی او ” عتاب آقاست” دیگران را چه باک. با نگاهی به نامه وی به زاکانی می توان دید تنها نکته ای که در مسایل مربوط به پرونده کهریزک موجبات تکدر سعید مرتضوی را فراهم کرد نه گزارش مجلس و نه متهم اصلی بودن حداقل سه قتل بلکه اتهام تخطی از حکم رهبری بود ؛ آنجا که عاجزانه قلم به دست می گیرد و در پاسخ زاکانی می نویسد :” انتساب نافرمانی از محبوب قلوب میلیونها ایرانی و مسلمان که همچون حقیر، هدیه جان و تمام هستی جهت اجابت نظر و فرمانشان کمترین کالایی است که در بضاعت دارند، گناهی نابخشودنی مرتکب شده است.” وی در نامه خود نکات زیادی را مورد توجه قرار داده است ولی بنظر می آید پس از ” نشان دادن سرسپردگی ” کامل به مقام ولایت این مساله نیز قابل بررسی باشد که ” برخی رسانهها و افراد مسئلهدار تلاش دارند با سوء استفاده از حوادث کهریزک با نیروهای فداکار و مجاهدانی که در خنثی نمودن اغتشاشات و فتنه و بلوای اجتماعی پس از انتخابات نقش کلیدی داشتند تسویه حساب کنند.” با چنین سخنانی وی ماموریت خود را در جریان رویدادهای اخیر بروشنی ترسیم می کند و اقرار دارد که نقش او بعنوان یک سرباز ولایت تنها خنثی کردن حوادث پس از انتخابات بوده و دست او همچون همیشه باز بوده که با هر ترفند، حیله و مکری که می تواند این امر خطیر را عملی کند.
برای آنها که با سعید مرتضوی آشنایی دارند، تجاوز و شکنجه خیلی امر دور از ذهنی نیست. ذهن بیماری که از همان عنفوان جوانی در مسند مقدس قضا، پیشنهاد بیشرمانه می دهد ، تا اینکه از روزنامه نگاران در بند با بی حیایی کامل می خواهد که از روابط جنسی خود با دیگر همکاران اصلاح طلبشان بنویسند، فرستادن جوانان معترض به بند اراذل و اوباش و تحقیر و شکنجه آنان توسط نیروهای انتظامی ” خاطی” و بقولی ” زندانیان ” برای او که روزنامه نگار جوان و خوش قلمی را همجوار یکی از همین ” اراذل” در اوین کرده بود، کار آسانی است. حال سه اتهام قتل هم به پرونده اش اضافه شود، مگر با پرونده قتل مرحومی زهرا کاظمی چه کردند؟ کاهش روابط سیاسی با کانادا و بی آبرو شدن ایران در چشم جهانیان، جزیه ای بود که برای ” مصونیت ” قاضی مرتضوی پرداخته شد.
مطبوعات خزان زده
مرتضوی هنوز سی ساله نشده بود که ریاست شعبه 1410 آشنای همه روزنامه نگارن را بر عهده گرفت و رسالت عظیم خود را برای قلع و فمع روزنامه نگاران آغاز کرد. در روزهایی که مرحوم بورقانی و آزاده در بند عیسی سحر خیز شوق شکوفایی مطبوعات در سر داشتند، او آمد تا با تبر ولایت نه شاخه و تنه که ریشه همه رسانه های مستقل و متعهد را از بین ببرد. تنها به امضای او که مرکب خودکارش از جای دیگری تامین می شد 120 نشریه با بهانه های واهی توقیف شد و دهها روزنامه نگار را در بند کرد و نان صدها تن دیگر را برید.
ستمدیدگان از شعبه 1410 شکایت پیش دادگاه قضات می بردند و مرتضوی بیش از چهل مورد محکومیت می گرفت ولی او نبود که از کار برکنار می شد بلکه قضات مستقل بودند که با صندلی قضا وداع می کردند. همه امید داشتند که با برکناری عاشقان هیات موتلفه از قوه قضاییه، زیر آب مرتضوی هم زده شود غافل از آنکه او حمایتش را از جای دیگری داشت. گفته می شود که شاهرودی که عزم کرده بود ” ویرانه قضاییه” را آبادانی بخشد، می خواست مطبوعات را از شر این موجود زمینی راحت کند که با عتاب ” آقا” مواجه شد و اجازه نیافت تا ” یک قاضی قاطع و خوب ” را بعلت دهها پرونده محکومیت برکنار کند.
اما این قاضی جویای نام فقط به مطبوعات اکتفا نکرد و برای آسوده کردن حکومت از هر ندای مخالفی به مصاف جوانانی رفت که با راه اندازی وبلاگها می رفتند تا جای پای خود را در فضای بسته رسانه ای کشور باز کنند. وی با بی شرمانه ترین ترفندها در صدد اعتراف گیری از این جوانان عرصه اندیشه بر آمد و آنان را مجبور می کرد تا به اعمال منافی عفت اعتراف کنند. آوازه بدنامی اش در این پرونده های تا بدانجا بود که نتوانست تا سرانجام آن پیش رود و این پرونده ناتمام ماند.
شاید گم شدن پرونده سوالات کنکور در قبال پرونده زهرا کاظمی که هنوز سایه اش بر سر روابط خارجی ایران سنگینی می کند ، خیلی ارزش بحث کردن نداشته باشد. ولی نشان از این می دهد که در هر عمل خلافی می توان رد پایی از این قاضی ولایی یافت. حقوقدانان معتقدند پرونده سعید مرتضوی ” سیاه ترین ” بخش قوه قضاییه حکومت اسلامی و نشان از عمق فساد و بی عدالتی در جای جای این نهاد است. رفتن مرتضوی از یک صندلی به صندلی دیگر مشکلی را حل نخواهد کرد که خانه از پای بست ویران است. شاید این گفته شاهرودی هم برای همیشه تاریخ ماندگار شود ” ویرانه ای به نام قوه قضاییه”.
در مجموع هر چند عملکرد سعید مرتضوی در قوه قضاییه موجب وهن این قوه شد ولی خوش خیالی است اگر گمان کرد که او بود که چنین جنایاتی آفرید و او بود که ضربه های هولناکی به نهادهای مدنی و مطبوعات کشور وارد کرد و اهل قلم و اندیشه را نه تنها به حبس برد و شکنجه نمود بلکه به تحقیر کشید و تمسخر کرد. مرتضوی مهره ای بود که اگر منصف باشیم، نقشش را بهتر از آنچه ” فیلمنامه نویس” نوشته بود و بیشتر از آنچه انتظارش بود ایفا کرد. مرتضوی چه محاکمه و محکوم بشود یا مورد الطاف مراد قرار گیرد، دیگر عمر سیاسی اش بسر آمده و مهره سوخته ای در نظام ولایی است. ولی حتما نامش با دروغ، اعمال غیر قانونی، اعمال خلاف عغت، شکنجه و تجاوز، سانسور پیش از انتشار ، تهدید و ارعاب خانواده های زندانیان ، بد رفتاری با متهمان و هزاران بدی دیگر در ناریخ به یادگار می ماند. حسن مرتضوی این بود که چهره واقعی ” نظام مستبده” را بدون بزک به همگان نشان داد وشاید از این بابت حداقل ما اهل قلم و هوادران دمکراسی و آزادیخواهی باید سپاسگزارش باشیم
پیام برای این مطلب مسدود شده.