50 میلیون طرفدارانت این بود سید علی گدا!؟: 22 بهمن و اراجیف گویی احمدی نژاد مراسم ساندیس خوران
یوتوب:
این مطلب را ورجاوند عزیز پای مطلب دیروز من نوشته است دیدم با داستان این فیلم همخوانی دارد و کمکی خواهد بود به وضع امروز ملت ایران بخوانید و لذت ببرید
با درود به حسن آقای گل گلاب
بگذار داستانی را برایت تعریف کنم تا حول و حال ایرانی جماعت را از قدیم و ندیم دریابی: در زمانهای قدیم حرفه ای بود که به آن بنگشت فروشی میگفتند که هنوز هم در شوشتر و دزفول ادامه دارد. این شغل نوعی کبابی بود که معمولا چهار گنجشک بر سیخ میکرد و به بهایی حدود صنار میفروختند. (تا اوایل رژیم محمد رضا پهلوی هر صنار برابر با دو شاهی و هر تومان برابر با دویست شاهی که با مقایسه با پول بی ارزش جمهوری ملائی تقریبا برابر با هفت تومان فعلی میشود).
میگویند شیخ بهایی از بازار اصفهان عبور میکرد. چشمش به کودکی افتاد که در مقابل دکان بنگشت فروشی ایستاده و گریه میکند. نزدیک رفت و شنید که پسرک با چشمی مرطوب و خاضعانه به گنجشک فروش التماس میکرد که چون فقط یکشاهی دارد ، دو گنجشک را به یکشاهی وی بفروشد تا برای مادر مریضش ببرد. گنجشک فروش مصرا امنتاع میکرد که هر سیخ صنار است و کمتر نمیفروشد. شیخ بهایی که وضعیت را چنین دید به نزدیک گنجشک فروش رفت و گفت ای مرد سخت نباش. پسرک که گدائی نمیکند بلکه چون بیش از یکشاهی ندارد نصف سیخ را میخواهد ، انصاف داشته باش ، هم متاعت را بقیت خود فروخته ای و هم دل این کودک را شاد کرده ای.
دکاندار بیرحم با غیض و غضب فریاد زد گنجشک من سیخی صنار است و نصف سیخ هم نمیفروشم. اگر دلت بحال این کودک میسوزد صنار بده تا یک سیخ به او بدهم. کودک همچنان با گریه میگفت نه من دو گنجشک میخواهم و اعانه هم از کسی نمیخواهم.
از کودک و شیخ ما اصرار و از گنجشک فروش ابرام. شیخ بهائی عصبانی و شد و گفت اگر به دل این کودک راه نروی همه گنجشکها را پر (پرواز میدهم) میکنم تا بروند. گویا شیخ بهائی صاحب کرامت بود و توانائی کارهای مافوق تصور داشت. گنجشک فروش که شیخ بهائی این پیرمرد ژولیده و مندرس را نمیشناخت گفت: مردک دیوانه گنجشک سر بریده و پر و پیت کنده و شکم خالی شده که پرواز نمیکند. اگر میتوانی بپران.
شیخ بهائی چنین کرد و گنجشکان دسته جمعی پریدند!؟
دکاندار ابتدا لال شد و ناگهان به وسط بازار پرید و فریاد زد: ای مردم بیائید که امام زمان ظهور کرده و با یک فرمان گنجشکهای مرا پراند!
مردم با فریاد دکاندار جمع شدند و دکاندار با آب و تاب جریان حیرت آور پرواز گنجشکان را برایشان بازگو نمود. هر لحظه جمعیت زیاد و زیادتر میشد و شیخ بهائی دید همین الان است که ویرا برای تبرک هم که شده تکه تکه کنند!
احلیل خویش بیرون آورد و بصورت دایره وار دور خود شاشید. ملت نیرنگ ندیده و از سیاست غریب که چنین دیدند تصور کردند با پیرمرد مخبطی سروکار دارند ، لذا بسرعت متفرق شدند.
دکاندار همچنان در بهت و شیخ بهائی نیز شریک حیرت وی بود که چگونه با عملی دور از انتظار و احمقانه میتوان ملتی را بسرعت جمع و با سرعت بیشتری متفرق نمود. شیخ روی به آسمان نمود و گفت بارالها: این چگونه ملتی است که با کیش میآید و با جیش میرود؟
این داستان طولانی را در پاسخ به آقای اشکان و سایر دوستانی که فریب تازه این رژیم از ملت بریده را خورده اند ، آوردم. باید گفت ملت ایران یا از دسایس ملایان و شدت انزجار و نفرت مردم از بالا تا پائین این قاتلان بالفطره اطلاعی ندارند و یا نمایش حکومتی چشم ایشان را گرفته است که با کیش میآیند و با جیش میروند.
سپاه پاسداران مخارج حمل و نقل اجباری هزاران کارمند دولت و روستائیان همراه با بسیجیها و خانواده آنها از شهرستانهای کوچک و بزرگ به تهران و نمایش روحوضی در میدان شهیاد در مقابل دوربین خبرنگاران خارجی را دو یا سه ماه مداوم است با همکاری سایر سازمانها و تشکیلات این رژیم لعنتی برنامه ریزی کرده و میلیاردها تومان برای این تئاتر مسخره از کیسه ملت خرج کرده اند تا سیاه را سفید جلوه دهند. ملاعین و جیره خوارانشان خودشان را گول میزنند و نه ملت را.
اگر ملاعلی پائین خیابانی ، این جنایتکار عمامه بسر و قاتل 360 نفر در جریان آتشوزی سینما رکس آبادان ، حلال زاده است و جرات و توان دارد و حتی به پشتیبانی یک دهم از مردم ایران مطمئن است یک رفراندم تحت نظارت سازمانهای بین المللی براه بیاندازد تا ملت زیر آب خودش و اعوان و انصارش را یکجا بزنند و مردم دنیا میزان نفرت مردم شریف ایران را از عمامه بسران جنایتکار بخوبی درک کنند.
در ضمن در مورد وقایع قریه سعدی و آمار کشته شدگان شیراز قدری کم لطفی کرده اید و اگر عمری بود و فرصتی شد کلیه ماجرا را برایتان خواهم نوشت.
به امید سربلندی مجدد ملت رنجدیده ایران
با عرض معذرت که صحبت به درازا کشید.
پیام برای این مطلب مسدود شده.