چي ما؟ چي ما؟ صدا و سيماي ما؟
فرارو: ابراهيم رها در روزنامه اعتماد نوشت:
شب بود زمستان بود،باران بود. خاله پيرزن در خانه کوچکش نشسته بود و انعکاس نور سعي داشت رنگ سبز را از بين ببرد. انعکاس نور به اين فکر مي کرد که همه «سعي» مي کنند اما همه «موفق» نمي شوند.
به هر حال صداي در به گوش رسيد و خاله پيرزن رفت در را باز کرد. پشت در دوتا آهو بودند. خاله پيرزن گفته بود شکر خدا مثل اينکه قصه مون داره به اصلش برمي گرده. حکايت شما چيه؟ آهوها گفتند؛ مي خواستن مارو پيشکش کنن به وليعهد قطر، مارو فرستادن فرودگاه، بعد ولمون کردن، حالا هم يکي نيست تکليفمون رو معلوم کنه، ويلون مونديم تو فرودگاه. خاله پيرزن گفت؛ ننه جان، يک زوج آهوي جوان… آخه جا قحطه رفتين فرودگاه؟ يه جنگلي، بيشه يي، لااقل پشت تپه يي، جايي… حالا البته نمي دونم کي شمارو مي خواسته بفرسته قطر اما گمونم دارن آمار صادرات غيرنفتي رو بالا مي برن، پريروزا پلنگ مي فرستادن روسيه، حالا آهو به قطر. راست مي گن آي آهو آهو آهو/ بشين به روي زانو/ غوغا به پا کن… که صداي در بلند شد. تا خاله پيرزن پرسيد کيه جواب شنيد که من عزت ضرغامي هستم. ضرغامي آمد تو و گفت صدا و سيما بر ماهواره پيروز است. خاله پيرزن گفت؛ دو حالت داره، ضرغامي گفت؛ کدوم دو حالت؟ خاله پيرزن جواب داد؛ عزت جان يا تو زيادي فيلم هاي علمي – تخيلي نگاه مي کني يا اعتماد به نفست خيلي بالاست، يعني عزت من مرده اين راندمان توام، اين همه پرسنل، اين همه دم و دستگاه، مديرهايي مثل کريمان (که عشقي آدم ها رو ممنوع الکار مي کنن)، برنامه سازي اين همه ساعت… بعد براي اينکه مردم ماهواره نبينن پارازيت داره همه رو خفه مي کنه، سريال هات اينقدر جذابه که مردم همه تحت تاثير فارسي وان، فارسي رو با لهجه تاجيک حرف مي زنن. راستي عزت، ويکتوريا بالاخره دوباره با شوهر سابقش ازدواج کرد يا نه؟ ضرغامي جواب داد؛ من ويکتوريا نمي بينم. نه از قيافه تاتيانا خوشم مياد نه از رفتار جرنيمو،
بعد از اين جواب دندان شکن ضرغامي، الياس نادران در زد و آمد داخل خانه، بلافاصله هم گفت؛ «بودجه دولت براي بي انضباطي تدوين شده است.» خاله پيرزن گفت؛ خب ننه انتظار داشتي جداً دولت بودجه رو واسه چه چيزي تنظيم کنه؟، طبيعيه که هر چيزي بايد مطابق کارکردش تنظيم بشه ديگه. تو مثل اينکه به دستاوردهاي دولت احمدي نژاد توجه لازم رو نداري ها.
در همين اثني دوباره صداي در به گوش رسيد. خاله پيرزن پرسيد کيه و جواب شنيد؛ ميرتاج الديني نماينده مجلس هستم. ميرتاج الديني که آمد تو، بعد از سلام عليک و با ديدن آهوها داشت مي خواند آي آهو آهو آهو… که چشمش به ضرغامي افتاد و سريع تغيير داد و خواند؛ آهويي دارم خوشگله/ فرار کرده ز دستم، بعد هم گفت؛ دولت انتظار دارد مجلس به لايحه بودجه خيلي دست نزند. خاله پيرزن گفت؛ ننه به دولت بگين از اين به بعد تعيين کنه چقدر مي شود دست زد. خيلي دست نزند يعني چقدر دست بزند؟ يعني به کجاي بودجه دست بزند، به کجاهايش دست نزند؟ يعني…
پیام برای این مطلب مسدود شده.