اميدی به “اصلاح” آقای هاشمی رفسنجانی نيست! مسعود نقرهکار
گویانیوز: آقای هاشمی رفسنجانی ديگر با چه زبانی بگويد که به دنبال اصلاح حکومت اسلامی نيست و رسالتاش رساندن ميراث شوم آيتالله خمينی به دست نسلهای بعدیست؟ با چه زبانی بگويد که خودش نيز همچون حکومت اسلامی فاقد ظرفيت پذيرش اصلاح و تغيير است؟
۱- انسان موجودی ست قابل تغيير و ماهيت اش امری ثابت و مجرد نيست. اين ماهيت, و مظاهر ش يعنی افکار وگفتار و کردارش بيش از اينکه زيست شناسانه, ژنتيک و روانشناختانه باشند محصول مناسبات اجتماعی و محيطی اند. تاريخ اما گاه خلاف آنچه گفته شد نيز نشان داده و روايت کرده است , و شايد به همين خاطر است که بحث کسبی يا فطری بودن( ثابت و لايتعير بودن) ماهيت انسان و مظاهرش از دراز دامن ترين بحث های تاريخی, فلسفی و فرهنگی ست . در اين ميانه حکومت اسلامی يکی از نشانه ها و روايت ها يی ست که با نشان دادن دور ماندگی برخی از رهبران و حاميان اش از موجوديتی انسانی , اجتماعی و فرهنگی, و نزديکی شان به حيوانيت انسان, بحث را به سود فطری بودن ماهيت انسان و مظاهرش سوق داده است. گروهی از روحانيون و غير روحانيون حکومتی و حامی اين حکومت بنيادگرا – طالبانی, با فکر , گفتار و کردارشان سبب شده اند بسياری از اصول تاريخی , فرهنگی و علمی , از جمله بحث تاثير گذاری مناسبات اجتماعی بر ماهيت انسان مورد ترديد قرار بگيرد. برخی از نمونه های زنده ی اين گروه روحانی و غير روحانی مصباح يزدی, حسنی, احمد خاتمی, جنتی, فاطمه رجبی , خامنه ای و احمدی نژاد هستند.اين مجموعه نشان داده اند که ساختار ذهنی و روانی آن ها فقط دارای توانايی ی کسب وجذب آن بخش از پديده های انسانی ,اجتماعی و فرهنگی (به ويژه دينی و مذهبی)ای است که با فطرت ويژه ای همخوانی دارند و با روند تغيير ناسازگارند. به همين دليل بر بستر آن فطرت تاريخی – زيستی تنها آموزه های مذهبی ای که به آن فطرت نزديکی دارند و با موجوديت انسانی , اجتماعی و فرهنگی انسان بيگانه اند را پذيرفته و به آن عمل کرده ومی کنند. شايد برای سهولت بحث – که در جای ديگر مفصل تر به آن خواهم پرداخت – بتوان اين جماعت را موجوداتی ” فطری – مذهبی ” ولايتغير خواند. البته نمونه های بينابينی نيز وجود دارند که گاه ويژگی های ” فطری- مذهبی” بروز می دهند و گاه از اين ويژگی ها فاصله می گيرند, که آقای علی اکبر هاشمی رفسنجانی يکی از اين نمونه هاست .
۲- آقای هاشمی رفسنجانی از برجسته ترين رجال سياسی و مذهبی حکومت اسلامی واز ميراث داران و ميراث خواران بنيانگذار حکومت اسلامی ست. افکار و عملکرد اين رجل حکومتی در عرصه ی سياست , اقتصاد وفرهنگ به افکار و عملکرد ” فطری- مذهبی ” آيت الله خمينی و حکومت اسلامی اش سنجاق شده است ,افکار و کرداری که نقش وتصوير تمام نمای سبعيت و ويران گری اش را در پهنه ی سياست , اقتصاد, فرهنگ واخلاق کشور و ملتی بزرگ بر بومی خونين پيشاروی مردم جهان به نمايش گذاشته است.
آقای هاشمی رفسنجانی همچون تمامی رهبران حکومت اسلامی در راستای پاسداری از کيان و بيضه ی اسلام درکشتار دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی حکومت اسلامی ونقض حقوق بشر در ايران نقش ايفا کرده است, و در اين رابطه حتی پرونده های ايشان در سطح جهانی( مثل ترورهای برلين و وين) مفتوح است. او در ۵ کشتار از ۶ کشتاری که حکومت اسلامی در طی ۳۱ سال گذشته مرتکب شده است , آمر و گاه همدست آمران بوده است. ( کشتار های سال ۵۸-۵۷ , کشتار های سال۶۱-۱۳۶۰ , کشتار بزرگ سال۶۷ , کشتار تبعيديان و قتل های زنجيره ای ).
آقای هاشمی رفسنجانی بزرگ ترين راهنماو راهگشای حکومت اسلامی در چگونگی عبور از بحران ها ی اين حکومت بوده است. ايشان بحران های دوران نخست وزيری بازرگان , رياست جمهوری بنی صدر, جنگ عراق و ايران , عزل منتظری و اصلاحات حکومتی را با روش و منش ويژه اش به سود خمينيسم و حکومت اسلامی حل کرد, روش و منشی که حفظ منافع مالی و معنوی ,و حضور در قدرت هدف اش بوده است.
گفتن و نوشتن از آنچه آقای هاشمی رفسنجانی در اين سی و يکسال بر بنيان ويژگی های فطری – مذهبی اش مرتکب شده ذکر مصيبتی تکراری خواهد بود. در هنر مکاری و فريبکاری اين ميراث” امام” خمينی و يار ” آقا” علی خامنه ای همين بس که تاريخ نويسی ی ژورناليستی و ” عشق قدرت” را به ورطه ی خطای مقايسه ی او با اميرکبير هل داد , تا حداقل روح امير با قياسی خطا کارانه , نامنصفانه و فرصت طلبانه دچار عذابی اليم شود.
“انتخابات ” ۲۲ خرداد و اوج گيری جنبش مدنی , آزاديخواهانه و ضد ديکتاتوری جاری در ميهنمان نقش آقای هاشمی رفسنجانی را بار ديگر برای عبورحاکميت فقها از بحران آشکار ساخت. او در آغاز اوج گيری اين جنبش به دلايل گوناگون از جمله در گيری های شخصی و خانوادگی با احمدی نژاد وباند مافيايی نظامی – امنيتی حامی احمدی نژاد و نيز خيزش چشمگير جنبش سبز, در حمايت ضمنی از اين جنبش سياست هميشگی ی به نعل و به ميخ پيشه کرد , اما اندک اندک که جنبش به افتی اجباری و موقت غلطيدن آغاز کرد در حمايت از يار ديرينه اش ” آقا” علی خامنه ای ازارتجاييون اصولگرا نيز سبقت گرفته است.
کافی ست به تازه ترين فرمايشات ” سردار سازندگی” حکومت اسلامی در اجلاس مجلس خبرگان حکومت اسلامی و بر سر گور خمينی نگاهی بياندازيم تا نقش اين سياست باز دينکار را دريابيم , سياست بازی که نگران ميراث امام خمينی و برخوردهای نا درست با ” آقا” علی خامنه ای ست, و می خواهد ميراث امام و ” آقا” , يعنی تبعيض و خشونت و جنايت , و خدعه و تقيه و ارعاب و ارهاب را صحيح و سالم به دست نسل های بعدی برساند . اين ها گوشه هايی از آن فرمايشات هستند:
“……موج فتنه بزرگی عليه انقلاب، اسلام، ولايت و تقدس روحانيت شروع شدهاست”.
” …. انشاءالله هوشيار باشيم و بدانيم، مسيری که تا به حال آمدهايم درست بود و جور ديگری تعبير نشود …” , ” …. خوشبختانه کسی مانند مقام رهبری را در راس کشور داريم که تفسير امام را بيشتر از همه میداند و آن را بيان میکند، اما متاسفانه افراد ناآگاه به جای اينکه مسؤوليت کارهای خودشان را بپذيرند به گونهای رفتار میکنند که همه مسؤوليتها را به عهده آقا میاندازند و با جا خالی دادن و حرفهای نامربوط ، باعث میشوند ترکش کارهايی را که مردم از آنها قبول نمیکنند، به آن طرف (رهبری) برود. ”
” …. مردم فهيم ايران بسيار حماسی و معنادار در اين مراسم(يوم الله ۲۲ بهمن) شرکت کردند و نشان دادند که نظام اسلامی همواره با اتکاء و برخورداری از قدرت مردم، امور را اداره و مشکلات را مرتفع کرده است و يک بار ديگر هم مردم با همه سلايق وحدت ملی را نمايش دادند.” ,”…. انتظار میرفت پس از اين حضور پرشور و حماسی مردم در حمايت از نظام اسلامی، دشمنان خارجی درک میکردند که ماجراجويی در ايران آسان نيست و نمیتوان با اين نظام اسلامی با اين پشتوانه قوی مردمی، برخورد خصمانه و مغرضانه کرد. آنها به جای اينکه اشتباهات بیشمار گذشته خود را جبران کنند متاسفانه در روزهای اخير صفحات سياه ديگری در تاريخ عناد و دشمنی خود با جمهوری اسلامی ايران ثبت میکنند…”
“….هم من و هم شخص آيتالله خامنهای در طول بيش از ۵۰ سال آشنايی و همکاری، مخصوصاً در طول ۳۰ سال پس از پيروزی و به ويژه طی يکی دو سال اخير بارها و بارها از استحکام روابط خويش در جلسات خصوصی و حتی در سخنرانیها و مصاحبههای عمومی سخن گفتهايم.ثالثاً، هر دوی ما انقلاب اسلامی را بيشتر از جان خويش دوست میداريم و آن سفارش امام (ره) را در گوش جان خويش طنينانداز میبينيم.رابعاً، چرا بايد با هم اختلاف داشته باشيم؟ همين الان هر دو هفته يک بار با هم مینشينيم و درباره همه مسائل کشور بحث میکنيم. …” , ” ….. به هر حال ما به بیاثر بودن اين تلاشها برای القای اختلاف هم ايمان داريم و هم عادت کردهايم و اميدوارم دوستان هم از عادت بد خويش دست بردارند که اين کارها جز القای دودستگی، یأس مردم و اميدواری دشمنان هيچ ثمرهای برای ملّيت و اسلاميت ايران عزيز و جمهوری اسلامی ندارد”…….
“…..انشاء الله وظيفهای را که برعهده داريم بتوانيم انجام دهيم و از مسووليت سنگين شانه خالی نکنيم ، در غير اين صورت اگر اين ميراث را درست به نسل بعدی نسپاريم، نمیدانيم پيش خدا چه جوابی بدهيم…”.
آقای هاشمی رفسنجانی با سخنان اخيرش علاوه بر نزديک تر شدن به ” فطری – مذهبی” ها به روشنی تکليف اش را با اصلاح طلبان حکومتی روشن کرد. او به صراحت گفت و نشان داد که هدف اش حفظ و انتقال ميراث شوم امام خمينی و ” آقا” علی خامنه ای ست, و چيزی به نام اصلاح و تغيير در اين ميراث و کاهش پلشتی ها و پليدی های اش در مخيله ندارد ؟ آقای هاشمی رفسنجانی نشان داد همانقدر اصلاح پذير است که حکومت اسلامی ظرفيت پذيرش اصلاح و تغيير را داراست . او با زبانی صريح و بی تکلف فاتحه خوان خوش بينی و خوش خيالی اطلاح طلبانی شد که بيش از ديگران بازی خورده ی روش و منش امثال ايشان هستند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.