گردونه گيج (يادداشت روز)
خُسن آقا: حالا که دست حسین درخشان برای مخالفین رژیم باز شده، کیهان سعی دارد با حمله به او، آبروی رفته او را بازسازی کند.
لینک از طریق حاج هودر درخشان:
کیهان: مقابله واقع گرايانه و مؤثر با جمهوري اسلامي قدرتمند چه نوع مقابله اي است؟ اين پرسش 3 دهه است كه ذهن دشمنان خارجي و دنباله هاي داخلي آنها را آزار مي دهد. كودتا؟ حمله نظامي؟ پيگيري راهبرد تجزيه طلبي و فروپاشي جغرافيايي؟ تحريم اقتصادي؟ جبهه دشمن هر يك از اين شيوه ها و بعضاً مجموع آنها را در مقاطع مختلف به كار گرفته اما طرفي نبسته است.
اين ناكامي اگرچه به خودي خود به اختلاف و مجادله در ميان جبهه دشمن دامن زد و آنها را بعضاً در حد فحاشي به جان هم انداخت اما به اين مفهوم نبود كه قاطبه دشمنان جمهوري اسلامي مثلاً مخالف تحريم و حمله نظامي و كودتا هستند و صرفاً به روش هاي مسالمت آميز فكر مي كنند. نه، اتفاقاً در سوابق اغلب اين معارضان كه نگاه بكنيد به موازات كارشكني در برابر جريان اقبال مردم و پيروزي انقلاب، درگير پروژه هاي كودتا و براندازي با شيوه هاي سخت بوده اند همچنان كه وقتي آمريكا، افغانستان و عراق را اشغال كرد، اغلب اينها، وحشي گري بوش را به عنوان ترويج دموكراسي ستودند و نسبت به وقوع اتفاق مشابه درباره ايران روزشماري كردند. بنابراين اگر امروز دعوا و مجادله اي بين اين جماعت افتاده صرفاً به خاطر روند رو به رشد اقتدار جمهوري اسلامي است كه در عمل به واكسينه شدن نظام و بغرنج تر شدن راهبرد براندازي انجاميده است.
درست است كه اين طيف چند سر- از چپ هاي تجديدنظرطلب و توده اي هاي آمريكايي تا سلطنت طلب ها و ليبرال ها و لائيك ها و مدعيان روشنفكري ديني سكولار!؟ و… و در خط مقدم آنها قدرت هاي غربي و شبكه صهيونيسم بين الملل- بنياد تلاش خويش و كانون راهبرد خود را بر القاي تزلزل و بي ثباتي و فقدان مشروعيت جمهوري اسلامي گذاشتند و هنوز هم اين روند را ادامه مي دهند، اما جمهوري اسلامي ماهيتاً حكومتي ملي و پشتگرم به حمايت همين مردم است بنابراين هرچه جلوتر آمده، بيشتر، مشروعيت مردمي و پشتوانه قدرت ملي خود را به رخ كشيده آن هم در دنيايي كه پس از برافتادن طشت رسوايي كمونيسم و فروپاشي اين بلوك، نوبت نظام هاي دموكراتيك آمريكايي و اروپايي بود كه دروغ بودن خود را به اثبات برسانند و در اين خلأ، جمهوري اسلامي مي توانست الهام بخش باشد.
فرجام چالش با مشروعيت جمهوري اسلامي و انكار آن اين شد كه در همين انتخابات مختلف يك دهه گذشته، دوستان و دشمنان جمهوري اسلامي، به نشاط و رقابت سياسي جذاب و پويا در ايران و حاكميت رأي مردم شهادت دهند و آن را بستايند. نقاط اوج اين واقعيت در دوم خرداد 76، 27 خرداد و سوم تير 1384 و 24 آذر 85 بود كه جهان فهميد فارغ از گرايش هاي سياسي، ملت و حاكميت ايران مجموعه زنده، پويا و رو به جلويي است.
اوضاع به نحوي شد كه براي مثال در انتخابات رياست جمهوري گذشته مجري تلويزيون ضدانقلابي پارس با اشاره به دنباله روي فرد هاليدي ديپلمات و تحليلگر انگليسي از تحليل كيهان مبني بر رويكرد توفنده و گرم مردم به كانون آتشفشان انقلاب 57، هاليدي و مسعود بهنود وحسين درخشان و راديو بي بي سي را همدست جمهوري خواند در حالي كه خصومت اين تيپ افراد با جمهوري اسلامي كاملاً مشخص بود. يا كار به اينجا رسيده كه مؤسسه اسپين برلين- كه جفري گدمين رئيس فعلي راديو آمريكايي فردا پيش از اين رئيس آن بود- درباره جامعه مدني در ايران با حضور طوايف ضدانقلاب كنفرانس برگزار مي كند و در همان جلسه حسين درخشان به عنوان يكي از مخالفان جمهوري اسلامي، به رغم اعتراض ديگران، اذعان مي كند كه بپذيريد يا نپذيريد «جمهوري اسلامي با راي اكثريت مردم مشروعيت گرفته، قانون اساسي را دوبار به راي گذاشته و هنوز هم در تمام انتخابات گوناگونش، اكثريت مردم رأي مي دهند… گفتم كه من خودم قرباني كم تحملي جمهوري اسلامي هستم ولي اين چيزها نمي تواند مشروعيت جمهوري اسلامي را از بين ببرد. … بعد از كنفرانس فهميدم عصبانيت ها در جلسه از اين بود كه كمتركسي پيش فرض اوليه تمام بحث ها و تحليل هاي ديگر آنها را يعني همين مشروعيت جمهوري اسلامي يا عدم آن را به چالش گرفته است. اين نقطه ضعف بزرگ در استدلال تمام مخالفين جمهوري اسلامي است كه اگر رويش انگشت بگذارند چون جوابي ندارند، فقط عصباني مي شوند.»
جالب اين است كه همين فرد پيش از اين به اعتبار پيشگامي در وبلاگ نويسي، مورد استقبال محافل صهيونيستي قرار گرفت و در كمتر از يك سال اجازه پيدا كرد به سرزمين هاي اشغالي سفر كند و از جمله در دانشگاه بن گوريون در سمينار «اصلاحات، اپوزيسيون و منازعات در خاورميانه» در موضوع «وبلاگ نويسي، يك راه واقعي براي مخالفت در خاورميانه» سخنراني كند. روزنامه هاآرتص ضمن درج اين خبر، از وي به عنوان «دوست اسرائيل» ياد مي كند و از قول دكتر مايكل دان كه روي پديده «بلاگ» پژوهش مي كند، وي را به اغراق پدر معنوي وبلاگ نويسي در ايران مي نامد. به استناد گزارش هاي دو روزنامه هاآرتص و جروزالم پست وي در آن سمينار با تأكيد بر مذهبي بودن جامعه ايران، عنوان مي كند كه مدل مذهبي اسرائيل و تركيه، مدل خوبي براي ايران است به ويژه مدل اسرائيل كه درخشان درباره اش مي گويد: «اسرائيل يك نمونه دموكراسي است.»! جروزالم پست زير عكس اين عنصر ضدانقلاب از قول خود وي تصريح مي كند: «من مي خواهم اسرائيل را براي ايراني ها، انساني كنم و به آنها بگويم كه آن گونه نيست كه تبليغات جمهوري اسلامي مي گويد مبني بر اينكه اسرائيل تشنه خون مسلمانان است.»
همچنان كه مخاطبان مطلع اين ستون مي دانند، امثال اين فرد، حداكثر جزو آدم هاي درجه چندم دشمنان اصلي نظام به شمار مي آيند و به خودي خود موضوعيتي ندارند اما از آن جهت كه برآيند آخرين تصميم سازي هاي دشمنان از لابلاي گفته هاي اين قبيل مهره هاي ميداني مشخص مي شود، تأمل در اظهارات آنان خالي از لطف نيست. همين فرد كه قبل از فرار از كشور همكار نشريات زنجيره اي نظير عصر آزادگان، حيات نو، دانستني ها- و امروز بي بي سي- بوده، در همين يكي دو كنفرانس اخير به موضوعي اشاره مي كند كه پيش از اين استراتژيست هاي شبكه صهيونيسم بين الملل درباره ايران عنوان كرده اند؛ تاكيد، تامل و طراحي روي «عرصه عمومي و جامعه مدني».
پيش فرض اين راهبرد مبتني بر نظريه آنتونيوگرامشي (سقوط ايدئولوژيك، مقدمه سقوط يك نظام است)، چنين است: ما اگر در جنگ رواني و تبليغاتي عليه ايران در دنيا و همچنين در جنگ رواني با افكار عمومي ايران ادعا مي كنيم جمهوري اسلامي نظام ديكتاتوري و اختناق آميز است اما خودمان كه مي دانيم اين نظام آزاد و دموكراتيك است و عرصه عمومي و نهادهاي غيرحكومتي و مدني در اين نظام واقعيت و حرمت دارد. با اين فرض، چرا ضربه اصلي به مشروعيت مردمي جمهوري اسلامي- كانون قدرت آن- را نبايد در اين حوزه آزاد و خلوت و به گونه اي «يله» طراحي كرد. ديروز روزنامه ها و امروز وبلاگ ها و سايت هاي اينترنتي و اجتماعات شبه مدني كه مجموعا مي توانند جنگ رواني براي از هم پاشاندن اتحاد ملي و ترديد و تشكيك عمومي نسبت به نظام را پيش ببرند. پس بايد لااقل در محافل خودماني، مشروعيت اين نظام را پذيرفت و سپس با جنگ نرم و مخملين، تار و پود اين مشروعيت مردمي را از هم گسست. آنگاه مي شود كودتاي 28 مرداد 32 يا حمله نظامي سوم شهريور 1320 را با كمترين هزينه به اجرا گذاشت.
آقاي درخشان در كنفرانس اسپين برلين اذعان دارد كه «آمريكايي ها فهميده اند مي توانند از پتانسيل هاي موجود در جامعه مدني ايران استفاده كنند… وزارت خارجه هلند يكي از پروژه هاي بودجه 15 ميليون يورويي خود را براي تكثر رسانه اي به موسسه نومحافظه كار و بد نام آمريكايي فريدام هاوس داده است… بخش هايي از دولت آمريكا رسماً از نافرماني مدني در ايران براي تغيير رژيم حمايت مي كنند». وي مي كوشد دخالت دولت هاي خارجي را مسئول فشار به جامعه مدني در ايران معرفي كند اما همچنان كه گفته شد مشورت اصلي را خود به صهيونيست ها – دشمن ترين دشمنان نوع بشر- مي دهد. او اگرچه در سايت خود براي مثال اذعان مي كند در پروژه «تكثر رسانه اي در ايران» كه وزارت خارجه هلند تصويب كرده و 15ميليون يورو بودجه به آن اختصاص داده «شرايط ديگري هم براي اين پروژه ها در آيين نامه مصوب وزارت خارجه هلند آمده از جمله اينكه اين پروژه ها بايد در راستاي سياست هاي رسمي دولت هلند و اتحاديه اروپا درباره جمهوري اسلامي باشند… از جمله دريافت كنندگان بودجه در اين پروژه، موسسه هيفوس، بنياد دخترك، فريدام هاوس كه «گذار» را راه انداخته، پرس ناو كه راديو زمانه را راه اندازي كرده و بي بي سي ورلد سرويس تراست هستند. هركدام اين پروژه ها بين يك تا دو ميليون يورو بودجه دارند كه بايد تا آخر سال 2007 خرج كنند.» اما به دروغ ادعا مي كند كه هيچ كدام از موسسات مذكور دشمن جمهوري اسلامي نيستند. ولابد آن ولخرجي ها از باب ترويج آزادي و حقوق بشر و تكثر محض انجام مي گيرد آن هم در كشوري كه دختران و زنان مسلمانان صرفاً به خاطر رعايت حجاب اسلامي تحت آزار و محاكمه و مؤاخذه اند.
تنها يك بحث از نگاه حضرات مانده و آن بومي كردن سناريو و پاك كردن رد پا و اثر انگشت آمريكا و اروپا و رژيم صهيونيستي از سناريوي اخير است تا به قول همين هودرخان «اتفاقاتي در حوزه جامعه مدني بيفتد كه در يكي دو سال اول خاتمي رخ مي داد و كسي خوابش را هم نمي ديد.»
اين سخن به درازا مي كشد و آنچه گفته آمد، تنها طليعه و مقدمه بحثي مستوفا درباره موضوع يادداشت اخير است. تنها بايد به اين نكته بسنده كرد كه آن آشفتگي و نابساماني قطعاً ديگر برنمي گردد همچنان كه شخص آقاي خاتمي متعرض ماجرا شد و فرياد برآورد كه «از درون اردوگاه اصلاح طلبان صداي دشمن به گوش مي رسد.» ضمن اينكه نه اين نظام، نظام فرسوده پهلوي يا دولت از مردم بريده عصر نهضت نفت است و نه اين مردم، مردم كم تجربه و خالي الذهن آن روزگار. اين مردم در بحبوحه همان بمباران هاي تبليغاتي، در عرصه هاي گوناگون انتخابات و راهپيمايي و… به خاطر انقلاب و نظام عزيزتر از جانشان به ميدان آمدند. اما در اين ميان مسئوليت ساماندهي عرصه عمومي و جامعه مدني- آن چنان كه هم حق آزادانديشي براي عموم و نخبگان و صاحب نظران پاس داشته شود و هم راه سوء استفاده و خيانت مسدود گردد- بر دوش مسئولان امر سنگيني مي كند. سخنان امروز آقاي حسين درخشان، تكرار همان سخنان يك سال پيش روشنفكر لائيك آقاي رامين جهانبگلوست كه اذعان كرد «آمريكا و اسرائيل و سيستم اطلاعاتي آنها به جامعه مدني در ايران طمع كرده اند.
»محمد ايماني
پیام برای این مطلب مسدود شده.