عشقبازی روی نيمکت پارک. انالله و انااليه آخ جون!
گویانیوز: هادی خرسندی:
اگر دل و دماغ نوشتن باشد فرقی نميکند کدام خبر را از اخبار ميهن عزيز برداريم. دست روی هرخبری بگذاريم، خودش است! ميتوان امتحان کرد.
«نماينده مجلس: شاهد معاشقه های آشکار روی نيمکت پارکها هستيم، مهر»
زير اين تيتر فرمايشات محمد تقی رهبر نمايندهی تهران در مجلس شورای اسلامی در اينترنت ميآيد:
«رئيس مجمع روحانيون در مجلس از دعوت سردار احمدی مقدم فرمانده نيروی انتظامی برای حضور در اين مجمع و توضيح در خصوص اقدامات اين دستگاه در مسائل فرهنگی خبر داد.»
«رهبر خاطر نشان کرد: زمان اين ديدار هنوز مشخص نيست. فرمانده نيروی انتظامی بايد زمان را اعلام کند زيرا ما آمادگی داريم طبق ساعت ها و برنامه هايی که به نيروی انتظامی داده ايم اين ديدار انجام شود انتخاب زمان و وقت مناسب با ايشان است.»
از لحن جنابش پيداست که حضرت نماينده اميدی هم به انجام اين ديدار ندارد و فقط اينها را گفته است که در اينترنت بيايد. ولی ما اين آرزويش را جامهی عمل ميپوشانيم و سردار احمدی مقدم فرمانده نيروی انتظامی را ميبريم خدمتشان. فکر ميکنيد سردار به آخوند ميگويد مسائل فرهنگی چه ربطی به نيروی انتظامی دارد؟ نچ!
اقدامات هنری نيروی انتظامی
سردار احمدی مقدم: بسم الله الرحمن الرحيم. خدمتتان معروضم که نيروهای انتظامی معمولاً کار فرهنگی در برنامه ندارد، ولی به خاطر جنابعالی هفتهی گذشته در زمينهی هنر خطاطی در کادر نيروهای انتظامی فعاليتهائی کرديم و «کانون خوشنويسان نيروهای ضربتی » را تشکيل داديم. در کنارش هم «انجمن مينياتوريستهای تيرخلاص زن» اعلام موجوديت کرد.
اقدامات فرهنگی نيروی انتظامی
آقای رهبر- اينها که فعاليتهای هنری است. کار فرهنگی چه کرديد؟
سردار احمدی مقدم – در زمينهی فرهنگی توانستيم يک شب شعر برای خانم سيمين بهبهانی با حضور وابستهی نظامی سفارت آلمان در پادگان جی برگزار کنيم. البته از آنجا که اين خانم حاضر نشد از قبل به ما بگويد که چه شعرهائی ميخواند و بعد هم اصلاً نيامد، از سرپاسدار طلبه ياسر گنبدالمهدی خواستيم چند بيتی به سبک برادر آهنگران در وصف مفقودالاثرهای جنگ بخواند که با موفقيت اجرا شد.
– وابسته نظامی آلمان خوشش آمد؟
– بله. با اينکه فارسی بلد نيست هنوز دارد سينه ميزند!
– سرپاسدار طلبه را تشويق کرديد؟
– بله، به عنوان جايزه، بقيهی دورهی بازداشت وی را بخشوديم.
– چه کرده بود؟
– مختصر لواطی با شوهرخواهرش.
تحول در موسيقی به خاطر چهارده معصوم
– کار فرهنگی- عقيدتی چه کرديد؟
– در اين زمينه کمک کرديم که غيرنظامی محمدرضا لطفی تعداد نتهای هفتگانهی موسيقی را به نذر چهارده معصوم دوبرابر کند. ايشان متأسفانه به علت اينکه خشکشوئی سر کوچهشان افراط در مصرف لاجورد کرده و همهی لباده و عبا و شال و ردا و داشداشهی ايشان را از آن رنگ سفيد روحانی به رنگ پرچم سلطنتطلبهای خائن درآورده بود، نتوانستند در مراسم تار بزنند ولی سی.دی ايشان را گذاشتيم و يکی از برادران پاسدار ادای تار زدن ايشان را درآورد.
– خوب ادا درآورد؟
– به خوبی خودشان که هيچکس نميتواند ادا در بياورد.
ارتقاء سطح فرهنگ جامعه
«محمد تقی رهبر: ما در خصوص مسائل فرهنگی ديداری را هم با رئيس جمهور خواهيم داشت تا مشخص شود دولت برای ارتقاء سطح فرهنگ جامعه و مبارزه با ناهنجاری های فرهنگی چه برنامه ای دارد.»
خاطره: در يکی از پابهای انگليس، يک تابلوی خطاطی قديمی به ديوار ديدم که: «مشتريان گرامی، اگر فکر ميکنيد کارکنان اين ميخانه، بی تربيت و دهن لق هستند، بهتر است با منيجر ما صحبت کنيد!»
شک نيست که پيش از اين ديدار، آقای رئيسجمهور خودش را برای پاسخگوئی به آقای محمدتقی رهبر آماده کرده:
– ببين رحيم جون. اين يارو رهبر باز زر زيادی زده.
– رهبر؟ راجع به من؟ دوباره؟ اين بیهمه چيز چی ميخواد از ما؟ گفته چرا رئيس دفتر شدم؟
– نه بابا اون مارگير ناقصو ولش. ترتيبش داده است. پروستاتش زده به مغزش. اين يارو مجلسيهرو ميگم. محمدتقی رهبر!
– آهان. خوندم حرفاشو بابا. ميگه فرهنگ نامطلوب و اين چيزا.
– مگه پاکتو ندادی بهش اوندفه؟
– چرا بابا. بازم ميخواد. خرجش زياده.
– بگو بياد اينو بخوره! حالا تازه اين چسونهها اوناشن که هوای مارو دارن ها. اون يکی انيه اومده ميگه قطع يارانهها به معنی … نذاشتم حرفشو تموم کنه. گفتم به معنی تف به هرچی نابدتر قوانين گوزمال گوزماليه که شما بزغالهها صادر ميکنين. گفت رژيم پارلمانی … گفتم درشو بذار کچل زفتی! باز سرتو واجبی گذاشتی اومدی واسه ما تخم کنی؟ گفتم نميخواد تخم کنی، خودمون داريم. بفرما! ديگه خفقون خناق گرفت. هيچی نگفت رفت!
– آره ديگه. به اينا اگه با زبون استدلال و منطق حرف بزنی، چيزی ندارن بگن!
– حالا يک چيزی بنداز جلوی رهبر رحيم جون. منظورم اين ياروست.
– ميگم شوما بالأخره هم حاليت نشد که اسم کوچيک من اسفندياره. رحيم جزو فاميليمه. هنوز حواست توی هالهی نورته انگار.
– درشو بذار صهيونيست قرتی. به قرآن يه انگشت کونت ميکنم دومتر بپری هواها!
– صاب اختياری ارباب!
شيخ پرچم به دوش و عبدالکريم سروش
«نماينده تهران اظهار داشت: ما روحانيون مجلس که پرچم اسلام روی دوش ما گذاشته شده احساس ميکنيم بايد در اين خصوص پيشقدم باشيم و از مسئولان مربوطه پاسخ بخواهيم.»
ايشان انگار کارش از يک پاکت و دوپاکت گذشته، اضافه حقوق ميخواهد. از سوی ديگر جا دارد استاد عبدالکريم سروش و اصحابش و استاد اکبر گنجی و يارانش اين پرچم اسلام را که دوش اين بدبختها را خسته کرده، يک مدت به نوبت روی دوش خودشان بگذارند. سرش را سر ِ پيچها گرفتن و گاهی «خداقوتی» حوالهی اينها کردن کافی نيست. دورادور مواظب نيفتادنش بودن، افاقه نميکند. اين دوشهای نازپرورده اگر خسته شود و وا بدهد و پرچم اسلام تالاپی بيفتد زمين، ديگر از زير پای سکولارها و لائيک ها و جدائی خواهان دين و دولت نميتوان درش آورد و برش افراشت. ما روی دلسوزی گفتيم!
آقا با ترازوی ديجيتال
«وی گفت: از فرمانده نيروی انتظامی و مسئولان وزارت کشور دعوت کرده ايم تا با حضور در جلسه مجمع توضيح دهند برای جلوگيری از توضيح فيلم ها و سی.دی های مبتذل، نحوه توزيع مواد مخدر، گسترش سرقت و بدحجابی چه برنامه ای در کشور دارند؟»
اينها بايد يک کاری کرده باشند که آقا اينطور کفری شده. يا يکی از قاچاق فروشهای مورد حمايت آقا را اشتباهی گرفتهاند، يا دولت يک پولی به يکی از قاچاقچیهای همدست آقا بدهکار است و امروز فردا ميکند. مشخص است که آقا طالب مبارزه با مواد مخدر نيست، بلکه «نحوه توزيع» مواد مخدر مد نظر ظله العالی ايشان قرار گرفته!! کيلوئی چند؟ لولی چند درميايد؟ هر لول چند گرم؟ تازه اينها مال يکجور از مواد مخدر است. از آن حساستر و دقيقترش هم هست. اينها ديگر مسائل حيض و نفاس و حج تمتع و خيارات و بول و غايط نيست که بشود لائی در کرد. که بشود تخمينی يک چيزی گفت. آنجا حوزهی اختيارات آقا بود ميتوانست مانوور کند. کم و زياد کند. پول بگيرد قاعدگی زنی را جلو بيندازد، عدهی بيوهای را عقب بيندازد! اينجا قول علامه مجلسی و وجب شيخ مرتضی و تف حضرت صادق اعتباری ندارد. ترازو دارد آقا از همان ها که صادق طباطبائی اول انقلاب داشت، يکصدم گرم را هم نشان ميدهد. رو به قبله دقيقتر هم هست.
اما اينکه آقا ميخواهد بداند دولت برای «گسترش سرقت و بدحجابی» چه برنامهای دارد؟ نشان ميدهد که تلفيق دزدی و بدحجابی، خودش يکی از معضلات شرعی ما بوده است وگرنه آقای رهبر سرهمشان نميکرد.
«مسئله ۲۳۴۵۶ – در راستای برنامهی گسترش دزدی توسط دولت، يک سارق غيردولتی، از ديوار خانهای بالا ميرود و به سرعت آفتابه را از خلا ميدزدد اما موقع برگشتن، چشمش به زن بدحجاب صاحبخانه ميافتد. حکم اين دزد چيست؟»
جواب – اگر احراز به دزدی آفتابه باشد، حکم همان حکم هميشگی قطع دست دزد است که در حضور نيابت آستانقدس رضوی، رئيس بنياد شهيد، مديرعامل بنياد مستضعفان، نمايندهی رهبری در شرکت نفت، مشاور مالی رئيس جمهور و يکی از فرزندان رئيس مجمع تشخيص مصلحت بايد اول آفتابه را از او بگيرند دوم دست راست او را طوری قطع کنند که آسيبی به دست چپ نرسد و حقی از او ضايع نشود. به زن بدحجاب هم اگر موقع فرار نگاه شهوی کرده باشد جايز است چشمهايش را هم دربياورند.
تبصره مسئله – تکليف آن زن بدحجاب چيست؟
جواب – تکليفش اين است که عجالتاً برود يک آفتابهی ديگر بخرد تا حد شرعيش در مسئلهی بعدی معلوم شود.
حالا ميرسيم به تيتر اصلی مطلب و شرح مربوط به آن:
«ما امروزه شاهد معاشقه های آشکار روی نيمکت پارکها هستيم که به صورت عادی در جريان است اين تهديدی برای جامعه است که بايد با آن مقابله شود».
– عزيزم.
– جانم.
– ميميرم برات.
– داری با ميت حرف ميزنی!
– نه. من اول ميميرم برای تو.
– من و تو نداريم عزيزم.
– آه …
– آه ….
– روی نيمکت؟
– پس کجا؟
– نميشه که.
– پس چادر واسه چيه؟
– اگه کسی رد بشه چی؟
– کسی نمياد عزيزم. اون آخونده مواظبه. پشت درختاست.
– ميشناسيش؟
– نه. ولی فکر ميکنم نمايندهی مجلس باشه چونکه خيلی کارشناسی مارو نگاه ميکنه.
– کار دستمون نده.
– نه عزيزم. اون ميخواد بره خِر دولتو بگيره. هرچی ما زياده روی کنيم اون بيشتر کيف ميکنه. از دو جهت هم کيف ميکنه!
– داره با دستش اشاره ميکنه عزيزم.
– آره. ميگه حرف نزنين معاشقه کنين.
– پول بهش دادی؟
– نه ولی گفت ميخواد اين نيمکتهارو از سازمان پارکها بگيره به جوونا ساعتی اجاره بده. ميگه اينجوری که هست شرعی نيست و معاشقه ها «به صورت عادی در جريان است».
– چه جوری ميخواد شرعيش کنه؟
– ميگه قبلش ميآين صيغه ميخونن فوت ميکنن به نيمکت. ميخوان «نيمکت صيغه سرخود» در اختيار جوونا بذارن. اونوقت جوونا ميتونن هرکاری ميخوان روی نيمکت بکنن. بعدش اينا ميان کرايهشونو ميگيرن دوباره به نيمکت صيغه ميخونن واسه نفر بعدی!
پايان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
البته بعضی خبرها هست که روده درازی برنميدارد و با دوبيت نظم، ترتيبش داده است. مثل خبر کنترل جمعيت به سبک احمدینژاد:
انچوچک گفتا که دارد جايزه، توليد مثل
ما قوانين را به نفع بچه شل خواهيم کرد
بعد جمعيت که از ما خواست حق زندگی
تازه آن را با خشونت کنترل خواهيم کرد
پیام برای این مطلب مسدود شده.