07.05.2010

گروه مستان، تشنه‌ی برگزاری کنسرت در ایران، گپی با پرواز همای و علیرضا مهدی‌زاده

دویچه‌وله: گروه مستان که در عرصه موسیقی سنتی فعال است و در میان جوانان محبوبیت بسیاری دارد، مشغول برگزاری کنسرت‌های خود در اروپاست. گپی با پرواز همای و علیرضا مهدی‌زاده از این گروه درباره فعالیت‌های مستان و معضلات موسیقی در ایران.

دویچه وله: گروه مستان کی فعالیتش را آغاز کرد؟

پرواز همای (خواننده، آهنگساز و سرپرست گروه مستان): ما از سال ۲۰۰۴ گروه مستان را تشکیل دادیم و از ایران و از دانشگاه علوم اجتماعی تهران کنسرت­هایمان را آغاز کردیم، حدود پنج سال است که فعالیت مداوم داریم و کنسرت­های متفاوتی اجرا می­کنیم.

دویچه وله: می­دانم که شما الان سی سالتان است. کی آواز خواندن را شروع کردید و پیش چه کسی؟

پرواز همای: من حدود دوازده یا سیزده سال داشتم که با شنیدن نوار «یاد ایام» استاد شجریان آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتم که دوست داشتم خواننده شوم. البته پیش از آن هم می­خواندم و در مدرسه زمزمه می­کردم. پرواز همایاما از وقتی که این کار را شنیدم، آنقدر آن وجه­ی آرتیستی استاد روی من تأثیر گذاشت، تصمیم گرفتم که ادامه دهم؛ چون صدایی داشتم و گاهی وقت­ها مداحی می­کردم یا در مدرسه سرود می­خواندم. در رشت خدمت استاد فریدون پوررضا رسیدم و دوسال و نیم خدمت ایشان بودم؛ بعد به تهران آمدم و خدمت استاد کمال‌الدین عباسی بودم. بعد از ایشان خدمت خانم هنگامه اخوان و بعد از خانم اخوان هم در کلاس استاد کریم صالح عظیمی شرکت کردم و بعد از آن هم، خب، همیشه یکی از استادهای محبوب تمام خواننده­های ایرانی به ویژه جوان­های امروز استاد شجریان بوده است که به صدایشان در نوارها و سی­دی­هایش همه­ی ما مرتب گوش می‌کردیم و سعی می‌کردیم تکنیک­هایش را یاد بگیریم و نگرش­هایش را در آواز استفاده کنیم. من خودم به شخصه فکر می­کنم که به همان اندازه­ی استادهایم، از نوارهای استاد شجریان یاد گرفته‌ام.

دویچه وله: آيا گروه مستان هدف خاصی را در عرصه موسیقی سنتی دنبال می‌کند؟

پرواز همای: اولین هدف ما این است که ادبیات کلاسیک ایران را بتوانیم به دنیا نشان دهیم، یا اندیشه­های کلاسیک ایران را. من یکی از شعرهایمان را برایتان می­خوانم

این چه جهانی است که نوشیدن می نارواست

این چه بهشتی است در آن خوردن گندم خطاست

این شعر می­خواهد به انسان­های این جامعه بفهماند که بهشت و دوزخ در همین دنیاست و همه­ی انسان­ها تاوان اعمال خودشان را در همین دنیا پس می­دهند. یا باز هم جلوتر اندیشه­های سیاسی- اجتماعی دارد که با قدرت‌طلب­ها مبارزه می­کند.

هزاران تاج سلطانی، دو صد تخت سلیمانی

فلک بستاند از دستت به آسانی

این که چرخش روزگار و گردش فلک یا گنبد مینا، سرنوشت دنیا را عوض می­کند و به چرخه­ی دنیا سرنوشت روزگار عوض می­شود و هیچ کس نمی­تواند به آن دل بندد. بخشی از پیام­های ما این­هاست که خب امروزه مردم هم همه به دنبال اندیشه­های نو یا آن پیام­های متفاوت با آن چیزی هستند که شنیده‌اند. بخاطر همین می­تواند این جور کارها روی مردم تأثیر بگذارد.

دویچه وله: این شعری که الان خواندید، «این چه جهانی است که نوشیدن می نارواست»، در محیط کنونی ایران خوب شنونده مسلماً برداشت دیگری می­کند و کلاً فکر می­کنم که این اشعار آهنگ­های شما است که این گروه را خیلی معروف کرده؟

پرواز همای: بله. خب در هر گروهی همیشه یک نقطه­ی قوتی وجود دارد. بعضی وقت­ها ادبیات است و بعضی وقت­ها موسیقی است و بعضی وقت­ها قدرت نوازنده­هایش است. خوب همیشه تکیه اصلی گروه چون به پیام­هایی است که می­خواهد به مردم ارائه دهد، بنابراین من همیشه تلاش می­کنم که ادبیاتی را که انتخاب می­کنم یا چکامه یا همان شعرهایی را که خودم می­گویم، از لحاظ معنی و مفاهیم آنقدر بالا باشد که بتواند روی مردم تأثیر بگذارد.

دویچه وله: با وجود این شعرها، شما در ایران به مشکلی بر نخوردید؟

پرواز همای: خب در ایران گاهی وقت­ها همه جور مشکلی وجود دارد و گاهی وقت­ها هیچ مشکلی وجود ندارد. باید ببینیم که در چه برهه­ای از زمان چه مشکلاتی برای ما پیش می­آید. گاه گاه برای ما مشکلاتی به وجود آمده است. از یک طرف ما گاهی وقت­ها “ممنوع ‌الکنسرت” بودیم. یعنی اجازه­ی اجرای کنسرت نداشتیم. همین­طور الان، که در ایران حدود یک سال و نیمی هست که اجازه­ی اجرای کنسرت نداریم. اما خب همیشه امیدواریم که این اتفاق دوباره بیفتد و می­افتد.

یکی از مشکلاتی که همیشه دامن­گیر گروه مستان است و باعث شده که یک‌مقداری در مورد ما موضع­گیری کنند، این حرکت سریع گروه مستان بوده است. این مسیری که در این مدت طی کرده و زود هم طی کرده، کمی اغتشاش به وجود آورده و این هم سلیقه­ای است. ولی ما امیدواریم که در درازمدت بتوانیم به همه اثبات کنیم که تلاش ما این بوده که همیشه موسیقی خوبی داشته باشیم.

دویچه وله: آقای مهدی‌زاده، همکاری شما با گروه مستان از سال ۲۰۰۷ و با کنسرت «ملاقات با دوزخیان» در کاخ نیاوران شروع شد. شما بیست و هشت سال دارید، از سن پانزده سالگی نوازندگی را با ساز ویولن آغاز کردید و در حال حاضر هم با گروه کمانچه و قیچک می­زند. شما به عنوان یک نوازنده سازی سنتی با چه مشکلاتی در ایران روبرو هستید؟

علیرضا مهدی­زاده: نوازنده در ایران، در واقع باید بگویم که اکثراً درگیر با مشکل است. می­خواهید از آن قسمت‌اش که مشکل نیست بگویم! چون اصولا یک مقدار روی بحث موسیقی در ایران صحبت است. یعنی هنوز وضعیتش مشخص نیست. این موسیقی اشکال دارد، ندارد. از نظری به هرحال خیلی­ها به آن مشکلاتی می‌دهند که دیگر در ایران جایگاه خوبی ندارد، کسی که متولی موسیقی است در ایران. مثلا رسانه­ی تلویزیون که یک رسانه­ی میلیونی است، ساز را به هیچ وجه نشان نمی­دهد و چون ساز را نشان نمی­دهد، طبیعتاً هیچ گروه و هیچ کنسرتی را شما در تلویزیون نمی­بینید. بازتاب این کار برمی‌گردد به جامعه و جامعه وقتی سازها در این رسانه نمی­بیند، خب نمی­شناسد.

کنسرت­ها در ایران بسیار محدود است. شما اگر به سالن­های تهران نگاه ­کنید، فقط چند سالن، شاید سه یا چهار سالن درست و حسابی برای کنسرت هست که آن هم همه­اش پُر نیست. اصلاً برنامه­ای به آن صورت اجرا نمی­شود. کنسرت­ کم است و آن تعداد مخاطبینی که می­روند و این کنسرت­ها را هم می­بینند، در مقایسه با جمعیت ایران خیلی کم است. بنابراین به نوعی فاصله­ی زیادی بین مخاطبین و مردم و این موسیقی افتاده است. چون­ در واقع راهی نیست که مردم این موسیقی را ببینند، ساز را ببینند، بشناسند و این فاصله وقتی زیاد شود و طبیعتاً مخاطب هم کم شود، آن وقت تولید موسیقی و همه­ی این­ها در حد خاصی پایین می­آید. در صورتی که تقاضا برای کنسرت و اجرای برنامه زیاد باشد، خوب گروه­های مختلف مجبورند کار کنند، تولید کنند و با هم رقابت سالم داشته باشند. پس همه­ی این­ها مشکلات یک نوازنده است.

دویچه وله: تدریس موسیقی چطور؟

علیرضا مهدی­زاده: برای داشتن کار و کسب درآمد، اکثراً دوستان ما به سمت تدریس سازهای مختلف می­روند. از نظر کار تولیدی و اجرایی خیلی در مضیقه هستند و نمی­توانند که خوب کار کنند. این است که این موسیقی کلاسیک ایران که با سازهایی مثل تار، سنتور، کمانچه، تنبک، نی، عود زده می­شود، به سختی می‌تواند راه پیدا کند به جمع مخاطبانی که با این موسیقی کمی بیگانه شده‌اند. مخصوصاً نسل جوان که وقتی ماهواره را روشن می­کند، فقط گیتار و کیبورد می­بیند و تلویزیون خودش هم موقع پخش موسیقی فقط گل و بوته نشان می­دهد؛.چه در ایران و چه در خارج از ایران اصلاً دور افتاده است. تنها از راه چرخش و دست به دست شدن ویدئوهای کنسرت ما در خارج و در خود ایران است که… یعنی خیلی از دوست‌های من وقتی مراجعه می‌کنند، می‌گویند ما برای اولین‌بار این سازها، مثلاً سنتور را در ویدئو شما دیدیم.

دویچه وله: نظر شما درمورد این که الان در ایران ممنوع‌الکنسرت هستید چیست؟

علیرضا مهدی­زاده: البته ما از این موضوع خیلی ناراحتیم. یک سری صحبت‌هایی هست، همان طور که همای هم به آن اشاره کرد، راجع به اندیشه­های گروه و نوع اشعارش که من همیشه به او می­گویم که واقعاً چقدر هوشمندانه است. خب این از هوش خود همای است و نبوغی که در این کار دارد. او خیلی خوب کلامش و مفهوم اندیشه­ای را که می‌خواهد، به مخاطب می­رساند. یعنی شما وقتی موسیقی­اش را می­شنوید و اشعارش را در آن موسیقی، کاملاً تمام آن مفهومی که می­خواهد برساند را می­گیرید. یکی از دلایل موفقیتش و این همه مخاطبش هم همین است که خیلی خوب، راحت و خالصانه روی اشعارش کار می‌کند. به قول ایرانی‌ها که می­گویند: «هر چه از دل برآید، بر دل نشیند». یعنی از دل واقعاً برمی­آید. او روی اشعارش کار می­کند، پرداخته­اش می­کند و به خاطر این قضیه یک مقدار بُرد کلامش در موسیقی خیلی زیاد است و این حرفش را همه فهمیده­اند.

گروه مستاناوایل چون به هر حال هنوز گروهمان رشد نکرده بود، توانستیم چندتا کنسرت بدهیم. بعد که دیدند چه حرف­هایی دارد می­زند و دیگر خیلی زیاد شد، این اتفاق افتاد و از آنجایی که به هرحال در ایران اینجوری نیست که مثلاً بگوییم آقا شما این حرف را می­زنید و من هم این حرف را می‌زنم. شما سرجای خودتان محترم، حرفتان را بزنید، من هم حرفم را می‌زنم. هر کسی هم دوست داشت حرف­های من را گوش کند، دوست نداشت گوش نکند. به این راحتی نیست. یعنی این آزادی نیست که خب ما داریم حرف­هایی را می­زنیم، چه اشکالی دارد و مردم قضاوت کنند، اگر حرف اشتباهی می­زنیم. ولی این مخاطب­ها نشان می­دهند که دارند به این حرف­ها گوش می­دهند و به دل­شان نشسته است. ولی به هرحال چون این آزادی آنجا نیست، الان ما نمی­توانیم حرف­مان را بزنیم و این هم یعنی همان ممنوع‌الکنسرت شدن. اجازه نداریم که عقیده­مان را ابراز کنیم. به به هرحال یک هنرمند این رسالت­ها را دارد و تو داری این رسالت­ها را انجام می­دهی و حالا جلوی تو را گرفته­اند و ما باید با این وضعیت بسازیم. امیدواریم که هرچه زودتر این قضایا حل شود و مشکلات هم برطرف شود. همه‌ی ما خیلی تشنه هستیم که در ایران کنسرت دهیم. خیلی زیاد.

دویچه وله: شایعه است که شما به خاطر اشعارتان اصلاً نمی­توانید به ایران برگردید و در خارج زندگی می­کنید. آیا این طور است؟

پرواز همای: نه؟ من ایران هستم و علی­رغم مشکلاتی که برای من در ایران وجود داشته یا وجود دارد و در آینده به وجود خواهد آمد، من همیشه با کمال افتخار به ایران برمی­گردم و آن مشکلات را به جان می­خرم. اما در هر صورت دوست دارم در ایران باشم، به خاطر آن خاکی که من در آن به دنیا آمده­ام. حکمتی در آن بوده است که من آنجا به دنیا آمده­ام، وگرنه می­توانستم در آلمان به دنیا بیایم. اعتقاد من همیشه این بوده که آن روستایی که به من برای اولین بار اجازه­ داد که پا روی‌اش بگذارم، من به آن مدیونم و باید همیشه آنجا باشم و برای مردمش تلاش کنم.

دویچه وله: امکان برگزاری کنسرت در ایران را که ندارید، انتشار سی­دی چه طور؟

پرواز همایBildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: پرواز همایپرواز همای: سی دی­های ما تقریباً در همه مغازه­ها و همه­ی خانه­های ایرانی هست. این که در مغازه­ها هم به فروش برود هم هست. ما خودمان هم از این بابت در عجب‌ایم. اما به طور رسمی، این که از یک شرکت معتبر یا معروف پخش بشود، این اتفاق نیفتاده است و به خاطر نوع کارهایمان اجازه­ی این کار را نداده­اند. ولی تقریباً همه­ی مردم هر کاری را که از ما می‌خواستند، به دست آوردند و فکر می­کنم که بهتر از این هم نمی­شد. یعنی ما دلمان می­خواست که مردم کارهای ما را داشته باشند و ما را بشناسند و پیام­مان را به گوش مردم برسانیم و خود مردم این کار را کردند. یعنی هر کسی که تهیه می­کرد برای دیگران می­برد یا در تمام کوچه­ها و خیابان­های ایران به طور غیرقانونی می‌فروشند. اما در خارج از ایران کمپانی «زمان پروداکشن» در آمریکا چهار کار از ما آماده و منتشر کرده است که در کنسرت­هایمان هم فروشش آغاز می­شود و بعد از آن هم از طریق همین دوستانی که در آلمان داریم به کل مراکز در اروپا پخش می­شود.

دویچه وله: می­دانم که برای یک نوازنده و خواننده و یا به طور کلی برای یک گروه موسیقی خیلی سخت است که ممنوع‌الکنسرت باشد. آیا به شما گفته­اند که اگر مثلاً مسیرتان یا اشعارتان را عوض کنید، آن وقت ما به شما اجازه‌ی کنسرت در ایران را می­دهیم؟ آیا چنین پیشنهادی به شما شده است؟

پرواز همای: معمولاً نمی­گویند. معمولاً یا می­گویند نکنید یا اجازه را می­دهند. چون کسانی که می­خواهند برای اندیشه‌های دیگر آواز بخوانند، اول مسیرشان را انتخاب کرده­اند و با همان پیش می­روند. ولی ما همین اندیشه­مان را ادامه می­دهیم و امیدوار هم هستیم که این اتفاق در ایران بیفتد. ایران هر روز دستخوش حوادث تازه­ای است که امیدوارم یکی از آن حوادث این باشد که ما بتوانیم به راحتی در ایران، برای مردم ایران که آرزومان است، کنسرت بدهیم. در واقع ما وقتی خارج از ایران کنسرت می­دهیم، برای مردم ایران هم کنسرت می­دهیم. چون این فیلم­ها را می­بریم و آن­ها می‌بینند. و اگر هم به ما در ایران سالیان سال­ هم اجازه­ی کنسرت ندهند، ما تحمل می­کنیم. چون فیلم‌های کنسرت­هایمان به راحتی به­دست مردم می­رسد. فقط کافی است که ما یکی از آن­ها را آماده کنیم و اگر روزی از مسیر خیابانی عبور کنیم، شیشه­ی ماشین را پایین ‌بدهیم و آن را وسط خیابان پرت کنیم. یک نفر که آن را بردارد، یک ماه بعد همه‌ی ایران آن را دارد. این برای ما یک افتخار است. به همین خاطرنگران نیستیم که صدای ما به گوش مردم ایران نرسد.

مصاحبه‌گر: بامداد اسماعیلی

تحریریه: شهرام احدی

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates