گروه مستان، تشنهی برگزاری کنسرت در ایران، گپی با پرواز همای و علیرضا مهدیزاده
دویچهوله: گروه مستان که در عرصه موسیقی سنتی فعال است و در میان جوانان محبوبیت بسیاری دارد، مشغول برگزاری کنسرتهای خود در اروپاست. گپی با پرواز همای و علیرضا مهدیزاده از این گروه درباره فعالیتهای مستان و معضلات موسیقی در ایران.
دویچه وله: گروه مستان کی فعالیتش را آغاز کرد؟
پرواز همای (خواننده، آهنگساز و سرپرست گروه مستان): ما از سال ۲۰۰۴ گروه مستان را تشکیل دادیم و از ایران و از دانشگاه علوم اجتماعی تهران کنسرتهایمان را آغاز کردیم، حدود پنج سال است که فعالیت مداوم داریم و کنسرتهای متفاوتی اجرا میکنیم.
دویچه وله: میدانم که شما الان سی سالتان است. کی آواز خواندن را شروع کردید و پیش چه کسی؟
پرواز همای: من حدود دوازده یا سیزده سال داشتم که با شنیدن نوار «یاد ایام» استاد شجریان آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتم که دوست داشتم خواننده شوم. البته پیش از آن هم میخواندم و در مدرسه زمزمه میکردم. پرواز همایاما از وقتی که این کار را شنیدم، آنقدر آن وجهی آرتیستی استاد روی من تأثیر گذاشت، تصمیم گرفتم که ادامه دهم؛ چون صدایی داشتم و گاهی وقتها مداحی میکردم یا در مدرسه سرود میخواندم. در رشت خدمت استاد فریدون پوررضا رسیدم و دوسال و نیم خدمت ایشان بودم؛ بعد به تهران آمدم و خدمت استاد کمالالدین عباسی بودم. بعد از ایشان خدمت خانم هنگامه اخوان و بعد از خانم اخوان هم در کلاس استاد کریم صالح عظیمی شرکت کردم و بعد از آن هم، خب، همیشه یکی از استادهای محبوب تمام خوانندههای ایرانی به ویژه جوانهای امروز استاد شجریان بوده است که به صدایشان در نوارها و سیدیهایش همهی ما مرتب گوش میکردیم و سعی میکردیم تکنیکهایش را یاد بگیریم و نگرشهایش را در آواز استفاده کنیم. من خودم به شخصه فکر میکنم که به همان اندازهی استادهایم، از نوارهای استاد شجریان یاد گرفتهام.
دویچه وله: آيا گروه مستان هدف خاصی را در عرصه موسیقی سنتی دنبال میکند؟
پرواز همای: اولین هدف ما این است که ادبیات کلاسیک ایران را بتوانیم به دنیا نشان دهیم، یا اندیشههای کلاسیک ایران را. من یکی از شعرهایمان را برایتان میخوانم
این چه جهانی است که نوشیدن می نارواست
این چه بهشتی است در آن خوردن گندم خطاست
این شعر میخواهد به انسانهای این جامعه بفهماند که بهشت و دوزخ در همین دنیاست و همهی انسانها تاوان اعمال خودشان را در همین دنیا پس میدهند. یا باز هم جلوتر اندیشههای سیاسی- اجتماعی دارد که با قدرتطلبها مبارزه میکند.
هزاران تاج سلطانی، دو صد تخت سلیمانی
فلک بستاند از دستت به آسانی
این که چرخش روزگار و گردش فلک یا گنبد مینا، سرنوشت دنیا را عوض میکند و به چرخهی دنیا سرنوشت روزگار عوض میشود و هیچ کس نمیتواند به آن دل بندد. بخشی از پیامهای ما اینهاست که خب امروزه مردم هم همه به دنبال اندیشههای نو یا آن پیامهای متفاوت با آن چیزی هستند که شنیدهاند. بخاطر همین میتواند این جور کارها روی مردم تأثیر بگذارد.
دویچه وله: این شعری که الان خواندید، «این چه جهانی است که نوشیدن می نارواست»، در محیط کنونی ایران خوب شنونده مسلماً برداشت دیگری میکند و کلاً فکر میکنم که این اشعار آهنگهای شما است که این گروه را خیلی معروف کرده؟
پرواز همای: بله. خب در هر گروهی همیشه یک نقطهی قوتی وجود دارد. بعضی وقتها ادبیات است و بعضی وقتها موسیقی است و بعضی وقتها قدرت نوازندههایش است. خوب همیشه تکیه اصلی گروه چون به پیامهایی است که میخواهد به مردم ارائه دهد، بنابراین من همیشه تلاش میکنم که ادبیاتی را که انتخاب میکنم یا چکامه یا همان شعرهایی را که خودم میگویم، از لحاظ معنی و مفاهیم آنقدر بالا باشد که بتواند روی مردم تأثیر بگذارد.
دویچه وله: با وجود این شعرها، شما در ایران به مشکلی بر نخوردید؟
پرواز همای: خب در ایران گاهی وقتها همه جور مشکلی وجود دارد و گاهی وقتها هیچ مشکلی وجود ندارد. باید ببینیم که در چه برههای از زمان چه مشکلاتی برای ما پیش میآید. گاه گاه برای ما مشکلاتی به وجود آمده است. از یک طرف ما گاهی وقتها “ممنوع الکنسرت” بودیم. یعنی اجازهی اجرای کنسرت نداشتیم. همینطور الان، که در ایران حدود یک سال و نیمی هست که اجازهی اجرای کنسرت نداریم. اما خب همیشه امیدواریم که این اتفاق دوباره بیفتد و میافتد.
یکی از مشکلاتی که همیشه دامنگیر گروه مستان است و باعث شده که یکمقداری در مورد ما موضعگیری کنند، این حرکت سریع گروه مستان بوده است. این مسیری که در این مدت طی کرده و زود هم طی کرده، کمی اغتشاش به وجود آورده و این هم سلیقهای است. ولی ما امیدواریم که در درازمدت بتوانیم به همه اثبات کنیم که تلاش ما این بوده که همیشه موسیقی خوبی داشته باشیم.
دویچه وله: آقای مهدیزاده، همکاری شما با گروه مستان از سال ۲۰۰۷ و با کنسرت «ملاقات با دوزخیان» در کاخ نیاوران شروع شد. شما بیست و هشت سال دارید، از سن پانزده سالگی نوازندگی را با ساز ویولن آغاز کردید و در حال حاضر هم با گروه کمانچه و قیچک میزند. شما به عنوان یک نوازنده سازی سنتی با چه مشکلاتی در ایران روبرو هستید؟
علیرضا مهدیزاده: نوازنده در ایران، در واقع باید بگویم که اکثراً درگیر با مشکل است. میخواهید از آن قسمتاش که مشکل نیست بگویم! چون اصولا یک مقدار روی بحث موسیقی در ایران صحبت است. یعنی هنوز وضعیتش مشخص نیست. این موسیقی اشکال دارد، ندارد. از نظری به هرحال خیلیها به آن مشکلاتی میدهند که دیگر در ایران جایگاه خوبی ندارد، کسی که متولی موسیقی است در ایران. مثلا رسانهی تلویزیون که یک رسانهی میلیونی است، ساز را به هیچ وجه نشان نمیدهد و چون ساز را نشان نمیدهد، طبیعتاً هیچ گروه و هیچ کنسرتی را شما در تلویزیون نمیبینید. بازتاب این کار برمیگردد به جامعه و جامعه وقتی سازها در این رسانه نمیبیند، خب نمیشناسد.
کنسرتها در ایران بسیار محدود است. شما اگر به سالنهای تهران نگاه کنید، فقط چند سالن، شاید سه یا چهار سالن درست و حسابی برای کنسرت هست که آن هم همهاش پُر نیست. اصلاً برنامهای به آن صورت اجرا نمیشود. کنسرت کم است و آن تعداد مخاطبینی که میروند و این کنسرتها را هم میبینند، در مقایسه با جمعیت ایران خیلی کم است. بنابراین به نوعی فاصلهی زیادی بین مخاطبین و مردم و این موسیقی افتاده است. چون در واقع راهی نیست که مردم این موسیقی را ببینند، ساز را ببینند، بشناسند و این فاصله وقتی زیاد شود و طبیعتاً مخاطب هم کم شود، آن وقت تولید موسیقی و همهی اینها در حد خاصی پایین میآید. در صورتی که تقاضا برای کنسرت و اجرای برنامه زیاد باشد، خوب گروههای مختلف مجبورند کار کنند، تولید کنند و با هم رقابت سالم داشته باشند. پس همهی اینها مشکلات یک نوازنده است.
دویچه وله: تدریس موسیقی چطور؟
علیرضا مهدیزاده: برای داشتن کار و کسب درآمد، اکثراً دوستان ما به سمت تدریس سازهای مختلف میروند. از نظر کار تولیدی و اجرایی خیلی در مضیقه هستند و نمیتوانند که خوب کار کنند. این است که این موسیقی کلاسیک ایران که با سازهایی مثل تار، سنتور، کمانچه، تنبک، نی، عود زده میشود، به سختی میتواند راه پیدا کند به جمع مخاطبانی که با این موسیقی کمی بیگانه شدهاند. مخصوصاً نسل جوان که وقتی ماهواره را روشن میکند، فقط گیتار و کیبورد میبیند و تلویزیون خودش هم موقع پخش موسیقی فقط گل و بوته نشان میدهد؛.چه در ایران و چه در خارج از ایران اصلاً دور افتاده است. تنها از راه چرخش و دست به دست شدن ویدئوهای کنسرت ما در خارج و در خود ایران است که… یعنی خیلی از دوستهای من وقتی مراجعه میکنند، میگویند ما برای اولینبار این سازها، مثلاً سنتور را در ویدئو شما دیدیم.
دویچه وله: نظر شما درمورد این که الان در ایران ممنوعالکنسرت هستید چیست؟
علیرضا مهدیزاده: البته ما از این موضوع خیلی ناراحتیم. یک سری صحبتهایی هست، همان طور که همای هم به آن اشاره کرد، راجع به اندیشههای گروه و نوع اشعارش که من همیشه به او میگویم که واقعاً چقدر هوشمندانه است. خب این از هوش خود همای است و نبوغی که در این کار دارد. او خیلی خوب کلامش و مفهوم اندیشهای را که میخواهد، به مخاطب میرساند. یعنی شما وقتی موسیقیاش را میشنوید و اشعارش را در آن موسیقی، کاملاً تمام آن مفهومی که میخواهد برساند را میگیرید. یکی از دلایل موفقیتش و این همه مخاطبش هم همین است که خیلی خوب، راحت و خالصانه روی اشعارش کار میکند. به قول ایرانیها که میگویند: «هر چه از دل برآید، بر دل نشیند». یعنی از دل واقعاً برمیآید. او روی اشعارش کار میکند، پرداختهاش میکند و به خاطر این قضیه یک مقدار بُرد کلامش در موسیقی خیلی زیاد است و این حرفش را همه فهمیدهاند.
گروه مستاناوایل چون به هر حال هنوز گروهمان رشد نکرده بود، توانستیم چندتا کنسرت بدهیم. بعد که دیدند چه حرفهایی دارد میزند و دیگر خیلی زیاد شد، این اتفاق افتاد و از آنجایی که به هرحال در ایران اینجوری نیست که مثلاً بگوییم آقا شما این حرف را میزنید و من هم این حرف را میزنم. شما سرجای خودتان محترم، حرفتان را بزنید، من هم حرفم را میزنم. هر کسی هم دوست داشت حرفهای من را گوش کند، دوست نداشت گوش نکند. به این راحتی نیست. یعنی این آزادی نیست که خب ما داریم حرفهایی را میزنیم، چه اشکالی دارد و مردم قضاوت کنند، اگر حرف اشتباهی میزنیم. ولی این مخاطبها نشان میدهند که دارند به این حرفها گوش میدهند و به دلشان نشسته است. ولی به هرحال چون این آزادی آنجا نیست، الان ما نمیتوانیم حرفمان را بزنیم و این هم یعنی همان ممنوعالکنسرت شدن. اجازه نداریم که عقیدهمان را ابراز کنیم. به به هرحال یک هنرمند این رسالتها را دارد و تو داری این رسالتها را انجام میدهی و حالا جلوی تو را گرفتهاند و ما باید با این وضعیت بسازیم. امیدواریم که هرچه زودتر این قضایا حل شود و مشکلات هم برطرف شود. همهی ما خیلی تشنه هستیم که در ایران کنسرت دهیم. خیلی زیاد.
دویچه وله: شایعه است که شما به خاطر اشعارتان اصلاً نمیتوانید به ایران برگردید و در خارج زندگی میکنید. آیا این طور است؟
پرواز همای: نه؟ من ایران هستم و علیرغم مشکلاتی که برای من در ایران وجود داشته یا وجود دارد و در آینده به وجود خواهد آمد، من همیشه با کمال افتخار به ایران برمیگردم و آن مشکلات را به جان میخرم. اما در هر صورت دوست دارم در ایران باشم، به خاطر آن خاکی که من در آن به دنیا آمدهام. حکمتی در آن بوده است که من آنجا به دنیا آمدهام، وگرنه میتوانستم در آلمان به دنیا بیایم. اعتقاد من همیشه این بوده که آن روستایی که به من برای اولین بار اجازه داد که پا رویاش بگذارم، من به آن مدیونم و باید همیشه آنجا باشم و برای مردمش تلاش کنم.
دویچه وله: امکان برگزاری کنسرت در ایران را که ندارید، انتشار سیدی چه طور؟
پرواز همایBildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: پرواز همایپرواز همای: سی دیهای ما تقریباً در همه مغازهها و همهی خانههای ایرانی هست. این که در مغازهها هم به فروش برود هم هست. ما خودمان هم از این بابت در عجبایم. اما به طور رسمی، این که از یک شرکت معتبر یا معروف پخش بشود، این اتفاق نیفتاده است و به خاطر نوع کارهایمان اجازهی این کار را ندادهاند. ولی تقریباً همهی مردم هر کاری را که از ما میخواستند، به دست آوردند و فکر میکنم که بهتر از این هم نمیشد. یعنی ما دلمان میخواست که مردم کارهای ما را داشته باشند و ما را بشناسند و پیاممان را به گوش مردم برسانیم و خود مردم این کار را کردند. یعنی هر کسی که تهیه میکرد برای دیگران میبرد یا در تمام کوچهها و خیابانهای ایران به طور غیرقانونی میفروشند. اما در خارج از ایران کمپانی «زمان پروداکشن» در آمریکا چهار کار از ما آماده و منتشر کرده است که در کنسرتهایمان هم فروشش آغاز میشود و بعد از آن هم از طریق همین دوستانی که در آلمان داریم به کل مراکز در اروپا پخش میشود.
دویچه وله: میدانم که برای یک نوازنده و خواننده و یا به طور کلی برای یک گروه موسیقی خیلی سخت است که ممنوعالکنسرت باشد. آیا به شما گفتهاند که اگر مثلاً مسیرتان یا اشعارتان را عوض کنید، آن وقت ما به شما اجازهی کنسرت در ایران را میدهیم؟ آیا چنین پیشنهادی به شما شده است؟
پرواز همای: معمولاً نمیگویند. معمولاً یا میگویند نکنید یا اجازه را میدهند. چون کسانی که میخواهند برای اندیشههای دیگر آواز بخوانند، اول مسیرشان را انتخاب کردهاند و با همان پیش میروند. ولی ما همین اندیشهمان را ادامه میدهیم و امیدوار هم هستیم که این اتفاق در ایران بیفتد. ایران هر روز دستخوش حوادث تازهای است که امیدوارم یکی از آن حوادث این باشد که ما بتوانیم به راحتی در ایران، برای مردم ایران که آرزومان است، کنسرت بدهیم. در واقع ما وقتی خارج از ایران کنسرت میدهیم، برای مردم ایران هم کنسرت میدهیم. چون این فیلمها را میبریم و آنها میبینند. و اگر هم به ما در ایران سالیان سال هم اجازهی کنسرت ندهند، ما تحمل میکنیم. چون فیلمهای کنسرتهایمان به راحتی بهدست مردم میرسد. فقط کافی است که ما یکی از آنها را آماده کنیم و اگر روزی از مسیر خیابانی عبور کنیم، شیشهی ماشین را پایین بدهیم و آن را وسط خیابان پرت کنیم. یک نفر که آن را بردارد، یک ماه بعد همهی ایران آن را دارد. این برای ما یک افتخار است. به همین خاطرنگران نیستیم که صدای ما به گوش مردم ایران نرسد.
مصاحبهگر: بامداد اسماعیلی
تحریریه: شهرام احدی
پیام برای این مطلب مسدود شده.