25.05.2010

جامعه مدنی باید بتواند نظامیان را به پادگان‌ها برگرداند • مصاحبه

دویچه‌وله: دکتر سهراب رزاقی، فعال جامعه مدنی، در گفت‌وگویی با دویچه وله به تحلیل رویدادهای یک سال گذشته و نقش و سرانجام جامعه مدنی ایران پرداخته است. به اعتقاد وی جامعه مدنی موفق باید بتواند نظامیان را از عرصه سیاست خارج کند.

وقایع یک سال گذشته تجربه‌های متفاوتی را برای فعالان جامعه مدنی و دیگر شهروندان ایرانی رقم زد. در این یک سال میلیون‌ها نفر به‌رغم وجود فضای به شدت امنیتی به خیابان‌ها آمدند و اعتراض خود را فریاد زدند. تعدادی از آن‌ها کشته شدند. بسیاری بازداشت شدند، در این بازداشت‌ها شکنجه شدند و به آن‌ها تجاوز شد و یا به اتهامات مختلف، به سال‌ها حبس محکوم شدند. بسیاری نیز به اجبار یا اختیار کشور را ترک کردند. از آن میان روزنامه‌نگاران و فعالان جامعه مدنی بودند.

در یک سالگی تولد جنبش گسترده اعتراضی مردم ایران، با دکتر سهراب رزاقی گفت‌و گویی کرده‌ایم. او استاد سابق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بود.

او مدیریت موسسه غیردولتی کنشگران داوطلب را نیز در ایران بر عهده داشت که با روی‌کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد، از سوی نهادهای امنیتی پلمب و رزاقی نیز بازداشت شد. موسسه کنشگران داوطلب وظیفه خود را توانمندسازی دیگر سازمان‌های غیردولتی از جمله از طریق برگزاری کارگاه‌های آموزشی می‌دانست.

آقای دکتر رزاقی، لطفاَ تعریفی کلی از جامعه‌ی مدنی بیان بفرمایید.

سهراب رزاقی: شما می‌دانید در سه چهار دهه‌ی اخیر با جابجایی انجام شده در نظریه‌های سیاسی و بازگشت دوباره جامعه مدنی به عرصه اجتماع، مشاجرات تئوریک فراوانی بین صاحب‌نظران و پژوهشگران ظهور و بروز یافته است. باب تعابیر و تفاسیر متعددی درباره‌ی جامعه مدنی گشوده شده است.

درشرایط کنونی ما می‌توانیم حداقل از ۹ روایت و قرائت از جامعه مدنی در عرصه تئوریک سخن بگوییم. اما برای شروع گفت‌وگو می‌توان یک تعریف کلی از جامعه مدنی ارائه داد: جامعه مدنی عرصه‌ای از جامعه است که در آن جنبش‌ها، گروهها و نیروهای اجتماعی مستقل، داوطلبانه و خود- سازمان‌یافته برای تحدید قدرت سیاسی، دفاع از حقوق‌بشر، حقوق شهروندان، توسعه، دموکراسی، و دفاع از حقوق صنفی‌شان فعالیت می‌کنند. مانند سازمان‌های غیردولتی، موسسات و سازمان‌های غیر انتفاعی، اتحادیه‌های کارگری و کارفرمایی، اتحادیه‌های صنفی، جنبش‌های اجتماعی و…

با توجه به تهدیدهای گسترده و محدودیت‌های بی‌شمار می‌توان اصلاَ گفت که جامعه مدنی در ایران وجود دارد؟

اساسا مقاومت مدنی که جنبش حقوق مدنی سیاسی ایران بعد از انتخابات ۲۲ خرداد علیه “دولت دروغ” شکل داده است و توانسته میلیون‌ها نفر از مردم را با شعار «رأی من کجاست؟» به خیابان ها بکشاند، بیان‌گر وجود یک جامعه فعال و پویا در جامعه ایرانی است.

اما پیرامون جامعه مدنی در ایران نکاتی وجود دارد که باید به ‌آن‌ها توجه داشت. در اینجا به برخی از آن نکات اشاره می کنم:

نکته اول اینکه جامعه مدنی در ایران یک جامعه مدنی گسسته است و نه یک جامعه مدنی پیوسته، که این گسستگی و چند پارگی خود منجر می‌شود به یک سری محدودیت‌ها. منظور من از جامعه مدنی گسسته این است که بخش‌های مختلف از جامعه مدنی با همدیگر یک ارتباط ارگانیک ندارند. معمولا جامعه مدنی زمانی می‌تواند خیلی مؤثر و کارآمد باشد که جامعه مدنی پیوسته باشد. یعنی به صورت یک مجموعه واحد عمل کند. چون شما می‌دانید، شکاف‌های چندی جامعه مدنی را در ایران از همدیگر جدا می‌کند، مثل شکاف جامعه مدنی سنتی در برابر جامعه مدنی مدرن، جامعه مدنی سکولار در برابر جامعه مدنی مذهبی و شکاف‌جامعه مدنی مرکز و پیرامون و…

نکته دوم آن‌ست که جامعه مدنی در ایران محدود است، یعنی هنوز در جامعه ایرانی جامعه مدنی گسترده شکل نگرفته است و نتوانسته به طور گسترده در تمام حوزه‌ها و عرصه‌ها ظهور و بروز داشته باشد و بخش بزرگی از نیروهای اجتماعی و مردم ایران را نمایندگی کند.

از مختصات دیگر آن ضعیف بودن جامعه مدنی در ایران است که به‌دلیل کم خونی و ضعف نتوانسته از کارآیی و کارآمدی لازم برخوردار باشد. به عبارت دیگر اراده‌ی معطوف به عمل جامعه مدنی محدود است. همچنین جامعه مدنی ما یک جامعه مدنی در خود است، نه یک جامعه مدنی بر خود. منظور از جامعه مدنی در خود این است که فاقد آگاهی به نقش و جایگاه خودش است. هنوز زمان زیادی نیاز داریم که این ” جامعه مدنی در خود” به “جامعه مدنی بر خود” تبدیل شود.

نکته دیگر آن‌ست که جامعه مدنی ایرانی فاقد یک استراتژی و برنامه عمل برای “مدیریت تغییرات و دگرگونی‌های اجتماعی” و “مدیریت برای تغییر” است. یعنی هنوز نتوانسته یک برنامه و استراتژی برای مدیریت تغییر و مدیریت برای تغییر ایجاد کند که همه این‌مختصات و ویژگی ها باعث شده است که جامعه مدنی ما نتواند خیلی مؤثر و کارآمد جنبش حقوق مدنی – سیاسی مدنی را، که در ایران شکل گرفته است و از آن به نام جنبش سبز یاد می‌شود، راهبری کند.

در عین حال جامعه مدنی ما انزواگرا است. یعنی هنوز نتوانسته است با جامعه مدنی جهانی ارتباطی موثر برقرار کند و ائتلافی را شکل دهد. در حالی‌که ائتلاف‌سازی بین نیروهای اجتماعی چه در داخل کشور وچه درعرصه جامعه مدنی جهانی مهمترین اقدام فعالان و رهبران جنبش حقوق مدنی – سیاسی در شرایط کنونی جامعه ایرانی است.

سهراب رزاقی: مقاومت مدنی که جنبش حقوق مدنی سیاسی ایران بعد از انتخابات ۲۲ خرداد علیه “دولت دروغ” شکل داده است و توانسته میلیون‌ها نفر از مردم را با شعار “رأی من کجاست؟” به خیابان ها بکشاند، بیان‌گر وجود یک جامعه فعال و پویا در جامعه ایرانی است.

بسیاری از فعالان مدنی، بخصوص فعالان جنبش زنان، در مورد درس‌هایی که این جنبش یا دیگر جنبش‌های اجتماعی برای جنبش اخیر ایران داشته صحبت می‌کنند، نظر شما در این‌باره چیست؟ جنبش‌های اجتماعی و فعالیت‌های مدنی که پیش از این داشتیم چه نقشی در شکل‌اعتراضات یکسال گذشته داشته است؟

همانطور که شما هم می‌دانید در جنبش‌های اجتماعی فرایند تقلید و تمایزگذاری، تکرار و یاد گیری به طور هم‌زمان رخ می‌دهد. همه جنبش‌های اجتماعی ، ساختارها و مدل‌هایی را از پیشینیان خود به ارث می‌برند، اما در همان حال ضمن درس‌گیری از جنبش‌های پیشین، سعی می‌کنند ساختارها و مدل‌های جدیدی را خلق و ابداع کنند و شبکه خرده فرهنگی جدیدی را شکل دهند. جنبش حقوق مدنی – سیاسی نیز از چنین منطقی پیروی می‌کند.

من اساساَ معتقدم جنبش حقوق مدنی – سیاسی از دو، سه دهه اخیر در ایران و جود داشته است اما انتخابات ۲۲ خرداد و حوادث بعد از آن، عامل شتاب‌دهنده و شتاب‌بخش آن بوده است. اساساَ این جنبش، واکنشی‌ست در برابر یک شیوه‌ حکومت‌گری، تحمیل سبک خاصی از اندیشیدن، زندگی و حیات اجتماعی، نقض گسترده‌ی حقوق مدنی، حقوق بشر، فقدان آزادی بیان، آزادی انجمن‌ها، و بحران‌ها و نابسامانی‌هایی که در جامعه ایران وجود دارد.

فکر می‌کنید که جایگاه فعلی جامعه مدنی در این برهه چه می‌تواند باشد؟ چه کاری می‌تواند برای پیشبرد اعتراضات یا برای زنده نگه‌داشتن اعتراضات انجام دهد؟

به‌نظر من مهمترین وظیفه فعالان و اصحاب جامعه مدنی در شرایط کنونی، گذار از یک جامعه مدنی ضعیف به جامعه مدنی قوی است. یکی از دلایل مهم ورود نظامیان به عرصه سیاست و اجتماع در ایران وجود یک جامعه مدنی ضعیف است. از این‌رو برای تداوم جنبش حقوق مدنی – سیاسی در ایران باید اقدامات چندی را سامان داد.

یکی از مسایل کلیدی جنبش در شرایط کنونی، معضل رهبری ، سازماندهی و داشتن برنامه ناظر بر عمل است. من فکر می کنم جامعه مدنی می تواند با فاصله گرفتن از مفهوم رهبری به معنای سنتی و ایجاد رویکرد جدید به رهبری به مفهوم تسهیل‌گری، نقش مهم و ماندگاری در تداوم و پویایی جنبش ایفا کند. جنبش نیازمند برنامه عمل و سازمانی منعطف ، دموکراتیک و کارا است. دراین زمینه فعالان جامعه مدنی با بهره‌گیری ازتجربیات گذشته باید ابتکار عمل را به‌دست بگیرند.

همچنین جنبش فاقد یک برنامه ادوکیسی (برنامه ترویجی) برای رساندن پیام تغییر به کل گروه‌ها و اقشار اجتماعی بوده است و صرفا به نهضت بیانیه نویسی محدود مانده است. به همین دلیل برخلاف روزهای آغازین در بسیج مردم و عمق بخشیدن جنبش موفق عمل نکرده است. از این‌رو در شرایط کنونی داشتن یک برنامه ادوکیسی و اجرای آن نقش مهمی در ایجاد ارتباط با گروهها و نیروهای اجتماعی و رساندن پیام جنبش دارد. جامعه مدنی می‌تواند گام‌های بزرگی در این خصوص بردارد.

همچنین جامعه مدنی باید برای جان بخشیدن به جنبش، به ظرفیت‌سازی و تربیت نسل جدیدی از فعالان، کنش‌گران مدنی ومدافعان حقوق بشر اقدام کند.

درچند سال گذشته بویژه در یک سال اخیر،سیاست دولت، تخریب و عقیم‌سازی شبکه‌های اجتماعی بوده است. بنابراین در شرایط کنونی ترمیم و بازسازی شبکه‌های اجتماعی چه در عرصه‌ی مجازی و چه در عرصه‌ی واقعی یکی از مهم‌ترین اقداماتی‌ست که باید به آن پرداخته شود.

اقدام دیگرجامعه مدنی، بسط شبکه‌های همکاری، در هم شکستن مرزبندی‌ها و ائتلاف‌سازی بین نیروهای اجتماعی – سیاسی برمبنای دموکراسی‌، حقوق بشر و صلح است. در صورت غلتیدن بخش‌های جامعه مدنی به فرقه‌گرایی و سکتاریسم و ایجاد مرزبندی‌های جدید در شرایط کنونی بزررگ‌ترین اشتباه استراتژیک مرتکب شده است.

چگونگی دسترسی و گردش آزاد اطلاعات یکی دیگر از اقدامات است. یکی از مسائل مهم درسال‌های اخیر به‌ویژه دریکسال گذشته انسداد، کنترل و اختلال در دسترسی ومبادله آزاد اطلاعات بوده است. به نظر من جامعه مدنی باید بتواند از ابزارهایی که چه در سطح ملی چه در سطح بین‌المللی وجود دارد برای دسترسی و گردش آزاد اطلاعات بهره گیرد و نگذارد این امر مختل شود.

اقدام دیگر مقابله با برنامه ترویج و هژمونیک نمودن فرهنگ سکون و سکوت از سوی دولت در عرصه جامعه مدنی است. شکستن این فرهنگ سکوت با ابزارهایی که وجود دارد، خود یکی از مهم‌ترین اقداماتی است که جامعه مدنی می‌تواند سامان دهد. در عین حال حکومت تلاش می‌کند که جامعه را به سمت ذره‌‌ای شدن و اتمیزه‌شدن حرکت و سوق دهد. بنابراین من فکر می‌کنم ممکن‌ترین کاری که جامعه مدنی می‌تواند در حال حاضر انجام دهد، بحث قدرت‌یابی انجمن‌ها و قدرت‌یابی شهروندان است که بتواند این دو را به عنوان دو پروژه‌ی بزرگ سامان دهد و به پیش برد. این‌اقدامات بخشی از کارهایی است که فعالان جامعه مدنی می‌توانند برای پویایی وتداوم جنبش در کوتاه مدت انجام دهند.

درباره ابزارهای شکستن فرهنگ سکوت که گفتید در اختیار جامعه مدنی‌ست، ممکن است بیشتر توضیح دهید؟

نگاه کنید، حکومت تلاش می‌کند که یکسان‌اندیشی و یکسان‌سازی را در عرصه‌ی فرهنگ، سیاست و اجتماع رواج دهد، تحت عناوینی مانند مقابله با جنگ نرم، بومی‌سازی علوم در دانشگاه‌ها و… . در حالی که مهم‌ترین آلترناتیو جامعه مدنی در مقابل این یکسان‌سازی و یکسان‌اندیشی، سیاست تنوع بخشی دراین عرصه‌هاست.

من فکر می‌کنم جامعه مدنی با توجه به ابتکاراتی که دارد، می تواند گام‌های مهم و موثری برای مقابله با سیاست یکسان سازی و یکسان اندیشی بردارد و در مقابل تحمیل سبک خاص زندگی، حیات اجتماعی و فرهنگی بایستد و کانون‌های مقاومت شکل دهد. در مقابل فرا روایت‌ها ، روایت‌های خرد را رواج دهد و دستگاههای ایدئولوژیک دولت را نا کارآمد سازد و فرسودگی ایدئولوژیک را تسریع کند.

از اقدامات دیگر بسط گفتارهای دموکراتیک ، حقوق بشر و مبارزه بدون خشونت در برابر گفتارهای دموکراسی‌ستیزی و جامعه مدنی‌هراسی است. جامعه مدنی می‌تواند مفاهیم ومباحثی را طرح کند تا بستری برای ایجاد ائتلاف‌های گسترده بین نیروهای اجتماعی باشد ، نه منجر به ایجاد تفرقه و واگرایی. حقوق بشر و دموکراسی ازجمله مفاهیمی هستند که می‌توانند محور ائتلافهای گسترده گروه‌ها و نیروهای اجتماعی قرار گیرند.

شما همچنین به تخریب شبکه‌های اجتماعی اشاره کردید. سوال من این است که در یک سال گذشته بسیاری از فعالان جامعه مدنی ایران از کشور خارج شده‌اند. این مساله چه تأثیری می‌تواند بر جامعه مدنی ایران داشته باشد، و آیا این فعالان آنچنان که در گذشته می‌گفتند خارج از ایران روزنامه‌نگاران و فعالان اجتماعی می‌سوزند، خواهند سوخت یا این که امکان فعالیت همچنان برایشان وجود دارد؟

این امر از یک‌سو می‌تواند منجر به کم خونی و ضعف جامعه مدنی ‌شود. اما از سوی دیگر می‌تواند باعث انتقال و مبادله دانش و تجربیات شود. بطورکلی من فکر می‌کنم این امر به تک تک فعالان جامعه مدنی برمی‌گردد که آنان چه پروژه و برنامه‌ای را دنبال می‌کنند چون هم در داخل و هم خارج از کشور محدودیت‌ها و فرصت‌هایی وجود دارد که نکته مهم این است که از فرصتها ومنابع بهره گرفته شود و فرصت ومنابع جدیدی برای جنبش خلق شود.

ما نباید به دنبال مرز‌گذاری باشیم. این موضوع تداعی‌کننده دو انگاری‌ها ومرزگذاری‌های “خودی و غیر خودی” است که از سوی حکومت دنبال می‌شود و به آن دامن می‌زند و هرروز خواسته می‌شود که مرزبندی خود را با خارج از کشور مشخص کنید. فعالان و حاملان جنبش نباید در دام این پروژه بیفتند. من فکر می‌کنم باید در بین این گروه از فعالان جامعه مدنی شبکه‌های همکاری شکل داد و به ظرفیت‌سازی آنان اقدام کرد

تأثیر دستگیری‌ها را، یعنی دستگیری‌هایی که در یک سال اخیر انجام شد و همچنان هم ادامه دارد، بر جامعه مدنی و همچنین بر جنبش تحول‌خواهی ایران چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این دستگیری‌ها از یک سو باعث انقباض و انسداد عرصه جامعه مدنی شده است، چون بسیاری از افرادی که دستگیر شده‌اند تجربه‌ی گرانبار و نقش مهمی در عرصه جامعه مدنی ایران داشته‌اند. ولی از سوی دیگر در یک سال گذشته نیروهای جدیدی وارد این عرصه شده‌اند که در گذشته همواره در حاشیه بوده‌اند. به همین دلیل معتقدم با انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ جامعه ایرانی وارد دوران جدیدی شده است. آرایش نیروهای سیاسی – اجتماعی دچار دگردیسی‌های بنیادین شده است و دیگر نمی‌توان در چارچوب‌های گذشته به تحلیل آن پرداخت. چه در داخل و چه در خارج کشور به وضوح این امر مشاهده می‌شود. به عبارت دیگر می‌توانیم بگوییم که جنبش حقوق مدنی – سیاسی در ایران و اساساَ حوادث بعد از ۲۲ خرداد خیزش نسل سومی‌ها است در عرصه‌ی اجتماع. گرچه نسل اول و نسل دومی‌ها هم حضور داشتند، ولی نقش نسل سومی‌ها نسبت به سایر نسل های برجسته‌تر بوده است. به همین دلیل من در بطن بدبینی گسترده به آینده خوشبین‌ام.

به نظر می‌رسد یکی از اهداف جمهوری اسلامی برای دستگیری‌های گسترده می‌تواند ایجاد ارعاب در جامعه باشد. با توجه به چیزی که شما از آن به عنوان خیزش نسل سومی‌ها نام می‌برید، یعنی معتقدید که حاکمیت برای ایجاد جو ارعاب موفق نبوده است؟

بعد از گذشت یکسال می‌بینیم با این‌که حکومت تمام امکانات و ابزارهای سرکوب را به کار گرفته و قدرت عریان خود را به نمایش گذاشته و جامعه ایران را تبدیل به پادگان نموده اما همچنان این جنبش به حیات خودش ادامه می‌دهد وهر روز عمق بیشتری پیدا می‌کند و صدای خودش را منعکس می‌کند.

همچنین شکاف‌های ایجاد شده در درون بلوک قدرت، نا کارآمدی دستگاه‌های ایدئولوژیک برای اقناع افکار عمومی، فرسایش و زوال منابع مشروعیت، فروپاشی اسطوره‌های قدرت، فرسودگی ایدئولوژیک و… همه و همه بیان‌گرشکست پروژه سرکوب و موفقیت حرکت رو به جلوی جنبش حقوق مدنی – سیاسی در جامعه ایرانی است. دستگیری گسترده نه تنها منجر به سکون و سکوت نشده بلکه به عامل آگاهی‌بخش در جامعه ایران بدل شده است.

و سوال آخر این‌که به نظر شما به فرض ادامه‌ی وضعیت فعلی یعنی حاکمیت به نوعی نظامی آقای احمدی‌نژاد و گروه اطرافش، جامعه مدنی ایران توان ادامه‌ی حیات دارد یا از بین می‌رود؟ چشم‌اندازها و چالش‌های پیش روی جامعه مدنی ایران چه می‌تواند باشد؟

ورود نظامیان به عرصه‌ی اقتصاد، سیاست و فرهنگ چالش اصلی جامعه مدنی در ایران است. از این منظر می توان جامعه مدنی را مورد نقد و بررسی قرارداد، چرا که اساساَ زمانی نظامیان وارد عرصه سیاست و اجتماع می‌شوند که جامعه مدنی جامعه‌ای ضعیف باشد. چون اگر جامعه مدنی قوی باشد هرگز اجازه نمی‌دهد که نطامیان وارد عرصه سیاست و اجتماع شوند. همانطور که اگر بخش خصوصی قوی باشد اجازه نمی دهد نظامیان وارد عرصه اقتصاد شوند.

متاسفانه ضعف جامعه مدنی و بخش خصوصی درایران باعث شده نظامیان وارد این عرصه شوند. یکی از شاخص‌هایی که در آینده برمبنای آن می‌توان گفت جامعه مدنی در ایران قوی و قدرتمند شده، این است که جامعه مدنی بتواند نظامیان را دوباره به پادگان‌ها برگرداند. یعنی به همان وظایف و نقش اصلی‌ای که نظامیان باید بر عهده داشته باشند.

اما چشم اندازها، باتوجه به فرایندها و روندها، می‌توان از پنج سناریوی محتمل در جامعه مدنی ایران سخن گفت:

سناریوی اول، سرکوب و جوان‌مرگی جامعه مدنی در ایران است یعنی دولت دروغ بتواند جنبش حقوق مدنی – سیاسی را سرکوب کند، تصلب و انسداد سیاسی را شکل دهد و پروژه سرکوب و پاک‌‌سازی سیستم را تا انتها به پیش ببرد و دولت پادگانی را بطور کامل برجامعه ایرانی مسلط کند. این امر بدترین گزینه فراروی جامعه مدنی است.

سناریوی دوم، یاس و سرخوردگی جامعه مدنی و اختیار نمودن عزلت وانزوا در عرصه اجتماع و روی آوردن به کارهای امدادی و خیریه‌ای است و در پیش گرفتن سیاست بیگانگی و عدم ارتباط با دولت.

وجود جامعه مدنی محدود در کنار یک دولت بوروکراتیک و اقتدارگر سومین سناریو محتمل است. در این سناریو جامعه مدنی به حیات‌اش ادامه می‌دهد اما در حاشیه.

چهارمین سناریو، فرسایشی شدن پیکار اجتماعی و هیچ یک از دوطرف پیکار یعنی جامعه مدنی و دولت دروغ، قدرت و توانایی پیشبرد اهداف خود را نداشته باشند در یک وضعیت آچمز قرار داشته باشند.

و آخرین سناریو، بسط و گسترش جامعه مدنی مستقل، پویا، شاداب، دموکراتیک و توسعه گرا و تحکیم یک دولت دموکراتیک در جامعه ایرانی است که مطلوب‌ترین و بهترین سناریو است.

تحقق هریک از این سناریوها از یک‌سو به خلاقیت و ابتکارات اجتماعی، میزان امکانات و منابع در دسترس و توانمندی نیروهای اجتماعی برای بهره‌گیری از منابع، شرایط محیطی داخلی و بین المللی، ظرفیت و توانمندی فعالان مدنی، اتخاذ و بکارگیری استراتژی‌های موثر، و طرح‌ها و برنامه های هریک از آنان برای ساختن و بازسازی جامعه مدنی در ایران و از سوی دیگربه میزان اراده توانایی و قدرت سرکوب دولت دروغ بستگی دارد.

مصاحبه‌گر: مریم میرزا

تحریریه: بهمن مهرداد

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates