03.06.2010

فرزند ناطق‌نوری: پدرم به دلیل شرایط کشور از شکایت از احمدی‎نژاد کنار کشید

خبرآنلاین: مصطفی ناطق نوری با بیان اینکه «غم‌انگیزترین تاثیر اتهامات وارد شده از سوی احمدی‌نژاد در مناظره‌ها، از بین رفتن قبح دروغ و تهمت است»، گفت: پدرم سخت‌ترین روزهاى عمرش را در ماه‌هاى پس از انتخابات تجربه کرد.

به گزارش خبرآنلاین، فرزند حجت الاسلام علی‎اکبر ناطق‎نوری که در جریان مناظره‏های تلویزیونی از سوی احمدی‏نژاد مورد اهانت واقع شده بود، گفت که برای رئیس جمهور ارزوی آرامش دارد.

آنچه در پی می‎آید گزیده‏ای از گفت‏وگوی مشروح وی با روزنامه ابرار درباره اتهامات وارد شده به ناطق‌نوری و فرزندان او در طی مناظرات انتخاباتی توسط احمدی‌نژاد و نگرانی‌های رئیس دفتر بازرسی ویژه مقام معظم رهبری از شرایط حاکم بر کشور است.

* بى شک بیان آن مطالب مطرح شده در مناظره از سوی آقای احمدی‎نژاد درباره فرزندان آقای ناطق نوری، خلاف واقع و بى مبنا، تصادفى نبود و برعکس، محصول یک برنامه ریزى دقیق بود.البته حمله به بزرگان،شگردى بود که که در سال ۸۴ هم براى آقاى احمدى نژاد ثمراتى داشت و دلیلى وجود نداشت که باز هم از این ترفند استفاده نشود بخصوص که این بار با توجه به شکل و محتواى موضوع، اثرات وضعى دیگرى هم،غیر از رأى بالا، در انتظارات طراحان این غائله، قابل تصور است که از شرح آنها پرهیز مى کنم.
* کسانى که طراح این نوع هنجارشکنى ها و خارج از عرف عمل کردن ها و در پى آن تدابیر بعدى بودند، قاعدتاً باید افرادى کم تجربه از نظر سیاسى، برخوردار از یک نگاه تنگ نظرانه و یک بعدى آنهم امنیتى و البته متأثر از توهم باشند.
* پدرم جریان اداره امور کشور در چهار سال گذشته را مملو از اشکال و نارسایى مى دید و از اظهار این موضع هم ابایى نداشت بخصوص در مواردى که مى دید دولتمردان ورود خرافه گرایانه اى به ساحت دین داشتند، بدیهى است که کاندیداى خوبى هم براى کینه توزى و هم براى تحقق سایر اهداف قرار بگیرد.
* آیا علت العلل همه مشکلات، بى قانونى کسانى چون بنده است و بس! و نه سوء تدبیر و سطحى نگرى دراداره کشور، بى تجربگى وقانون گریزى دولتمردان، اتلاف منابع سرشار درآمدى نفت، سیاست هاى نادرست بانکى، مدیریت خصلتى و توهمى، سیاست هاى غیر مسئولانه بازرگانى و واردات بى رویه که صنعت و کشاورزى ما را فلج کرده یا ماجراجویى هاى بین المللى که به کلى سرمایه گذارى را مختل کرده و صدها دلیل دیگر! نه! اینها هیچکدام عامل مشکلات نیستند! تنها وتنها توهم دست اندازى به بیت المال توسط عده اى معدود اما صاحب نام که در هیچ محکمه اى هم ثابت نشده عامل اصلى گرفتارى ها و مشکلات است! واقعأ حیرت انگیز است!
* تاریخ قضاوت خواهد کرد این بى مسئولیتى را که کسانى بیایند از یک ضایعه فرهنگى اجتماعى، اینگونه سوء استفاده کنند و آدرس غلطى از ریشه هاى مشکلات را در ذهن مردم جا بدهند آنهم براى مطامع زود گذرشخصى و گروهى، بى توجه به آثار بلند مدت تخریبى آن و بگذارید این را هم بگویم که یکى از غم‌انگیزترین تأثیرات این نوع رفتارها، در بین توده ها آن هم از طرف یک مقام عالیرتبه سیاسى،از بین رفتن قبح تهمت و دروغ است که بر اساس آموزه هاى ایمانى و فرهنگى ما، منشأ همه خطاهاست.
* باید شوربختانه اذعان کرد که فرهنگ عمومى ما، نارسایى هاى فراوانى دارد و شاید دلیل اینکه اینگونه رفتارهاى سیاسى آغشته به عوامفریبى، همچنان داراى هوادار در میان برخى گروه هاى اجتماعى هست، ریشه در همین نارسایى ها دارد. مادام که این زمینه هاى باطل در جامعه اى وجود داشته باشد،نباید تعجب کرد اگر فرصت طلبان سیاسى، این اجازه را پیدا کنند که بین مفهوم مقدس عدالتخواهى و مفهوم غیر عادلانه تساوى خواهى، اینگونه خلط کنند آنهم به سمت فقر و بد بختى!
* فرضأ ریختن آبروى مؤمن که در شریعت ما از خون او محترم تر است آن هم با توسل به افترا و دروغ، چگونه مى تواند وسیله اى براى رسیدن به یک هدف مقدس باشد؟ در مورد سایر اقدامات خلافى هم که آقایان قبل از انتخابات انجام دادند و موجب نا بسامانى هاى بعدى شد نیز اشکال همان است!
* اگر چه مایل نیستم به همان سبک هاى آقایان، کسانى را زیر سؤال ببرم، اما بطور عمومى، کمتر کسى است که نداند این دولت،دست کم در سى سال نظام جمهورى اسلامى، یکى از پر حاشیه ترین دولت ها در حوزه انضباط مالى و پرهیزگارى اقتصادى بوده است و صد البته آنچه که باید در نقد اینگونه مفاهیم ملاک باشد، قانون هست وگزارش هاى سازمان هاى نظارتى و بازرسى،دیوان محاسبات وغیره هم چنانکه اعتراضات برخى ازاین نهاد ها را در این سال هاى اخیربه کرات دیده ایم. بنا بر این تردید نکنید که آبروى افراد را به هیچ انگاشتن و بدون محکمه و محکومیت، مرتکب افترا شدن، آنهم در برابر دیدگان میلیون ها نفر، به هر بهانه اى،در هیچ قاموسى موجه نیست همانگونه که در قاموس انقلاب اسلامى! به همین دلیل، شاید براى تبیین چنین اقداماتى، واژه آلایش، واژه گویاترى باشد ازپالایش!
* پس از اتهام زنی‌های رئیس جمهور ما هم در صدد اقدامات قضایی همچون برآمدیم البته با موانع گوناگونى از نظر ماهیت هم مواجه شده ایم. نقص عجیب در آیین دادرسى و قوانین جزایى ماست با این توضیح که: طبق قانون مجازات اسلامى، اگر کسى جرمى را به دروغ به کسى نسبت دهد، خوب این افترا تلقى مى شود و در قانون هم فهرستى از جرم ها بیان شده مانند قتل، تجاوز،سرقت و غیره که شوربختانه عناوینى همچون دست اندازى به بیت المال،ویژه خوارى،رشوه خوارى، بى قانونى و تعابیرى از این دست که آقاى احمدى نژاد در مناظره و یا در تریبون هاى دیگر مطرح کردند، اگر چه اعمال خلافى به نظر مى رسند ولى چون در آن فهرست جایى ندارند و به عنوان جرم مصرح در قانون نیستند، نسبت دادن آنها به افراد هم، اگر چه دروغ باشد،افترا تلقى نمى شود! ملاحظه مى فرمایید که این بنا از کجا ویران هست!
* در قانون مجازات اسلامى،عناوین دیگرى در مواد دیگر وجود دارد که شامل حال ما مى شود از قبیل تشویش اذهان عمومى به قصد اضرار و یا مواد دیگر که وکلاى حاذقى روى آنها کار کرده اند، لایحه اى هم تنظیم کرده ایم و در کل آمادگى لازم وجود دارد اما فعلأ بدلیل دیگرى از پیگیرى آن صرف نظر کرده ایم. عامل اصلى بازدارنده براى پیگیرى قضایى، مصلحت اندیشى پدرم بوده است با این توضیح که: اگر چه در ابتدا موافق بودند و پیگیرى هم مى کردند ولى پس از وقوع حوادث تند و تلخى که پى در پى رخ نمود، به من گفتند با توجه به آشفتگى شرایط سیاسى و التهابات اجتماعى که تهدیدى براى کشور و انقلاب است، من مایل نیستم سهمى در دمیدن بر این هیمه دود آلود داشته باشم که اگر شعله ور شود دامان مملکت را مى گیرد و اگر چه دفاع از حیثیت و آبروى خانوادگى مان، یک باید عقلى، توصیه شرعى و حق قانونى است اما با عنایت به مجموع شرایط من از تو مى خواهم دست کم در شرایط فعلى از حق خودمان بگذریم و به تعبیر ایشان کارمان را با خدا وا بگذاریم.در نهایت، فارغ از اینکه من قانع شدم یا خیر، به هر تقدیر، فعلأ خواست پدرم عملى شده و به تعبیرى، دندان به جگر داریم تا شرایطى دیگر.
* بدون تردید، ایشان سخت ترین روزهاى عمرش را در این ماههاى پس از انتخابات تجربه کرد حتى در مقایسه با سال هاى مبارزه، زندان و شکنجه قبل از انقلاب و به رغم روحیه قوى وپرنشاطى که از ایشان سراغ داریم، ما هیچگاه ایشان را تا این اندازه اندوهناک ونگران ندیده بودیم ونا گفته پیداست که ناراحتى و نگرانى ایشان به هیچ روى،جنبه شخصى ندارد و به دنبال برخوردهاى غیر منصفانه با شخص ایشان نیست بلکه نگرانى عمیق براى آینده انقلاب و کشور از یکسو، وبرخوردهاى غیر منصفانه و خشن با مردم وحوادثى چون کهریزک وغیره از سوى دیگر، روى هم رفته روزهاى غمبارى را براى این سرباز پاکباخته انقلاب دست و پا کرده است.
* احساس نارضایتى است ولى در مورد اقدام آقاى احمدى نژاد در مناظره با آقاى مهندس موسوى، که براى من جنبه شخصى هم دارد، باید بگویم به رغم مشکلاتى که در مناسبات اجتماعى و تعامل با افراد جامعه، در پى این تهمت براى ما بوجود آمده است، ولى به برکت ممارست ذهنى که دارم از آقاى احمدى نژاد نفرتى در دل ندارم و تنها براى ایشان آرزوى آرامش روح دارم.
* واقعأ جاى تأسف است از اینکه در یک جامعه آرمانى(!)، به صرف خلأ اطلاعاتى در مورد یک فرد، او را متهم به تباهى کنند، چیزى که با آموزه هاى اصولى ما مثل مفهوم برائت، سازگار نیست که اصل را بر برائت مى د اند !بارى، وضع معیشتى بنده، البته رقت بار نیست! واین درحالى است که ضمناً وبه هیچ روى در تعاریف مصطلح میلیاردرهم نمى گنجم برخلاف اظهارات آقاى احمدى نژاد.
* چه باور کنید چه تعجب! اما شرایط کسب و کار، براى کسانى چون بنده، که در حاشیه موقعیت هاى سیاسى بالاى کشور بوده اند، چنان اسفناک و سرشار از محدودیت و محرومیت هاى گوناگون سازمانى و غیر سازمانى است که سر بسته، گاهى از حقوق اولیه شهروندى هم محروم بوده ایم و در مورد اینجانب، همه این موانع ذاتى را اگر در وسواس هاى پدرم ضرب کنید، اذعان خواهید داشت که چه فرایند مرد افکنى را مى بایست طى مى کردیم براى فراهم ساختن به تعبیر عامیانه یک لقمه نان حلال.
* به نظرم در سال ۷۴ بود، یعنى یک سال و اندى مانده به دوم خرداد و آن ماجراى تاریخى که تأثیرات شگرفى در زندگى شخصى من داشت و بماند! درپى یک تصمیم سرنوشت سازو در حالى که تنها ۲۷ سال داشتم، دچار تقدیر خانه نشینى و بازنشستگى زود هنگام در امر فعالیت اقتصادى شدم که تا هم اینک نیز ادامه دارد. در آن زمان بدلیل حساس تر شدن موقعیت پدرم و انتخابات پیش رو، به طور دایم و پى در پى، من در معرض سؤالات،هشدارها و وسواس هاى ایشان در مورد روابط کارى ومسائل مربوط به کار، قرار داشتم، ایشان مرا خواستند و پس از یک جلسه طولانى که من هم به گلایه از سبک وسیاق سخت گیرانه ایشان، سخن گفتم واینکه ما چه گناهى کردیم که با شما نسبت داریم و بالاخره حق زندگى کردن داریم یا خیر؟ و،…. در نهایت و در یک فضاى عاطفى به من گفتند: پسر جان، موسم انتخابات در حال فرا رسیدن هست و به همین نسبت حساسیت ها و دشمنى ها هم در حا ل فزونى است و خداى را شکر در طول این سالها، ما بگونه اى عمل نکرده ایم که کمترین شائبه اى از آلودگى مالى و غیره در ذهن جامعه بوجود بیاید و من مایل هستم همین گونه منزه باقى بمانیم بخصوص نمى خواهم از ناحیه نزدیکانم، آسیبى به وجهه من و در نهایت آبروى نظام وارد شود و چه و چه…همین شد، یعنى من همان شب به پدرم گفتم: بسیار خوب، با این کیفیت، من یک انتخاب بیشتر ندارم و آن اینکه دفتر و دستک را تعطیل کنم و کلیه ارتباطات کارى را هم قطع. چون ارتباط، لازمه کسب و کار است و این هم که مقدور نیست من هر روز بیایم اینجا و پاسخگوى کار کرده و نکرده باشم و این نقطه پایان تجارت پیشگى ما شد.
* در طول این سالها، به غیر از سه چهار سالى که در یک شرکت حسابرسى مشغول به کار بوده ام،امرار معاش بنده از طریق فعالیت کشاورزى بوده است و هیچگاه (تأکید مى کنم هیچگاه) در هیچ قرارداد دولتى و یا نیمه دولتى،مستقیم و یا غیر مستقیم، حضور نداشته ام و از هیچ امکان خاص، امتیاز ویژه و یا رانتى هم منتفع نبوده ام.
* منزل پدر من از قبل از انقلاب تا سال ۶۰-،۶۱ که ایشان مسئولیت وزارت کشور را عهده دار شدند،در قلهک شمیران واقع در منطقه زرگنده بود و از تاریخ مذکور بدلایل امنیتى آن روزها و پرهیز از تردد زیاد تا پایین شهر، به ناچار محل سکونت را به خیابان فخرآباد منتقل کردند که حالا از نظر معیار هاى سطحى بالا و پایین شهرى، که شوربختانه این روزها به گفتمان غالب هم تبدیل شده، تصادفاً ایشان به عکس عمل کردند به عکس کسانى که شاید قبل از انقلاب جز نامى از شمیران نمى دانستند وپس از انقلاب البته آشناتر شدند! و شاید براى شما جالب باشد که بدانید آقاى ناطق، در طول این سالها، بدلایل شخصى، نسبت به اقامت در املاک دولتى و یا اصطلاحاً مصادره اى و حتى معامله آنها به شدت اکراه داشته و پرهیز مى کردند واین در حالى بود که حفاظت سپاه بطور دایم، نسبت به امنیت فیزیکى ایشان اظهار نگرانى مى کرد.
* باید اعتراف کنم که تصور تهدیداتى که مالاً یکپارچگى ایران را هدف بگیرد و کشور را طعمه کش مکش هاى داخلى و هرج ومرج قرار بدهد، کابوسى است که پشتم را مى لرزاند و باید بى تعصب پذیرفت که این چرخ گردون با هیچ قومى و ملتى پیوند اخوت ندارد و سوء تدبیر، افول و سر شکستگى تاریخى را در پى دارد. آرزو مى کنم تدابیر عقلایى، مانع از تحقق هر تهدیدى بشود، نام ایران جاودان باشد، اهداف بى پیرایه انقلاب که خواست مردم بود، جامه عمل بپوشد و در عین حال سعادت و دل خوش نصیب ملت رنجدیده ما گردد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates