12.05.2007

درباره ی برخورد انتظامی با بدحجابی

وبلاگ حزب اللهی ؟!
بسمه تعالی

قبل از این که هر تصمیمی بگیرید مبنی بر هک کردن آیدی ، افشای شجره نامه و یا هر فکر جالب دیگری که در ذهن دارید ، این را بگویم که حقیر با برخورد نیروی انتظامی و عملکرد ریاست جمهوری درباره ی برخورد قانونی با بدحجابان مشکلی ندارم و معتقدم خیلی خوب هست که بدحجاب در جامعه ی اسلامی زین پس به عنوان مجرم شناخته شود …

اما ؛

به نظرم برخورد انتظامی با مساله ی بدحجابی ، برای ما مثلا حزب اللهی ها خیلی حقارت آور است … یعنی تو با این همه ادعا و چهارکیلو و نیم ریش و یا با روی آفتاب ندیده نتوانسته ای هیچ غلطی بکنی و مجبور شده ای از زورت استفاده کنی ! مجبور شده ای قلم و فکر و سخن و تصویر و هنر را بی خیال شوی و دست به چماق بشوی … . یعنی شکست خورده ای ! در نهایت ذلت …

دیده ای وقتی کسی کم می اورد و شکست می خورد ، اما در عین حال غرور دارد چه حالی پیدا می کند ؟ (خودم شخصا بارها خودم را در این وضعیت دیده ام!) یا سعی می کند خودش را قایم کند ، به یک راه دیگر بزند و اصلا انگار نه انگار و یا نه می خواهد توجیه کند پس عصبانی می شود و به امتیازاتش متوسل می شود … مثل زور حکومتی !

یعنی حالا که نمی توانم با استفاده از ابزارهای مشترک موجود مثل هنر ، علم ، منطق ، فرهنگ و خیلی چیزهای دیگر عقیده ام را ـ که به آن ایمان دارم ـ اثبات کنم مجبور می شوم از راه دیگری استفاده کنم که مخالفم امکان آن را ندارد ؛ زور !

[احساس ذلت ، خفت ، خاری ، سرخوردگی ، سرشکستگی ، پچینار شدگی ، شرمندگی ، بی خاصیتی و … می کنم !]

فکر و عقیده ای که در شرایط سرکوب و اختناق رشد کرده ـ حتی اگر با استدلال های قوی حمایت گردد ـ و یا حتی پشت سرش کلی منطق و دلیل و عقلانیت و مصلحت و حکمت و غیره باشد ، چون مجال به بروز اندیشه ی مخالف نداده و در شرایط خفقان به وجود آمده هرگز شور آفرین نخواهد بود … ! تفکری هم که شورآفرین نباشد ، راکد باشد و جریان نداشته باشد به هیچ دردی نمی خورد ، حتی اگر آن تفکر ، تفکر اسلامی باشد … !

هرگز نمی تواند زیبایی و شیرینی و هنرمندانه بودن خود را نشان دهد و این ظلم به ظرفیت های آن تفکر است مخصوصا اگر آن تفکر ، تفکر اسلامی باشد که ایمان داریم برترین ، کامل ترین ، زیباترین و هنرمندانه ترین تفکری است که بشریت به آن دست یافته …

“چون عذاب و ترس را دیدند گفتند ما ایمان به خدا آوردیم و به آن چه پیش از این شرک ورزیدیم پشت کردیم ، در حالی که چنین ایمانی ارزشی ندارد که با دیدن عذاب باشد . این سنت خداست که در گذشته ها در میان بندگان خدا بوده .” (غافر ، 84 و 85)

چه کسی آینده ی برخوردهای این چنینی را تضمین می کند؟!

آیا این جا هم وظیفه ی ما فقط انجام تکلیف است و نتیچه ی آن مهم نیست ؟!

آیا هماین طور که ما گذشتگان را سرزنش می کنیم که به خاطر سهل انگاری ، باعث مشکلات امروز شده اند ، آیندگان ما را به خاطر مشکلاتشان که نتیجه ی اعمال فشار ما بوده است ، سرزنش نخواهند کرد؟!

چه کسی پاسخگوست؟

حتی اگر برخورد انتظامی و حکومتی ، تنها راه باقی مانده باشد و در غیر آن صورت وجهه ی جامعه ی اسلامی به خطر بیفتد ، اما این کار نه تنها شور و عشق و ایمان قلبی به وجود نمی آورد که هیچ ، بلکه نوعی مظلومیت و حقانیت را برای فکر مقابل پدید می آورد … .

این روش برخود باعث آسیب پذیر شدن و حساس شدن جامعه می شود و بنابراین با ورود هر اندیشه ی مخالف که جامعه را به مبارزه می طلبد ، جامعه تحمل کمتری را نشان می دهد ، آسیب پذیر می شود و هر بار پس از ظهور اندیشه ی نویی ـ که حتی شاید مبانی بسیار ضعیفی داشته باشد ـ مقاومت می کند ، ترک بر می دارد و نهایتا می شکند و فرو می ریزد !

این روش برخورد ، مضرات زیادی دارد ، چرا که حتی به فرض یکسان شدن جامعه ، نفاق ، دورویی و ریا ، رواج پیدا می کند و شناخت “مرد” از “نامرد” سخت و یا حتی محال می شود !

خدایا پیغمبر تو چگونه بود که “فظاً غلیظ القلب” نبود و بندگانت از پیرامونش پراکنده نمی شدند ؟!

من مقصرم ! ما مقصریم … .

در حال حاضر هم فقط می توانم بگویم مخالف طرح نیستم !

(شاید یک روزی به این نتیجه رسیدم که باید مخالف بود … !)

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates