بحث دربارهی شیوه عمل مناسب در آستانه ۱۸ تیر
یک سال پیش، تظاهرات در تهران − این بحث مطرح است که آیا این صحنه به این زودیها تکرارشدنی است
راه میدان «امام حسین» به «آزادی» در سالگرد انتخابات ریاست جمهوری بر مخالفان بسته ماند. حال ۱۸ تیر نزدیک میشود. معلوم نیست که این سالگرد چگونه برگزار میشود. آیا ابراز مخالفت تنها در سالگردها و به شکل تظاهرات ممکن است؟
سالگردی دیگر: ۱۸ تیر، حمله به کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸.
در یک ساله پس از برآمد جنبش اعتراضی به دنبال انتخابات ۲۲ خرداد، هر سالگردی، موضوعی بود برای نشان دادن اعتراض مخالفان. ولی این بار نه دعوتی به راهپیمایی شده، نه پیشنهادی جایگزین برای نشان دادن اعتراض. این البته نافی این نیست که در این روز هم مانند بسیاری سالگردهای دیگر گروهی ساکت نخواهند نشست. ولی صحبت برسر ادامه مسیری است که بتواند بخشهای بزرگتری از جامعه را به حرکت درآورد.
در سالگرد ۲۲ خرداد تظاهرات گستردهای از سوی مخالفان برگزار نشد. موسوی و کروبی بیانیه دادند و گفتند حکومت در پی سرکوب است و آنها نمیخواهند «جان و مال مردم» به خطر بیافتد.
این دو در بیانیهشان تاکید کردند که راهی که «ملت بزرگ ایران برگزیده» مسدود نخواهد شد و ملت «خلاقانه نقش آفرینی خود را در این مسیر متجلی خواهد ساخت».
کدام مسیر خلاقانه؟
لغو راهپیمایی ۲۲ خرداد از سوی موسوی و کروبی بار دیگر بستری شد برای ادامه بحثهایی که پس از حضور نامرئي معترضین در سالگرد ۲۲ بهمن به راه افتاد. البته در سالگرد ۲۲ با وجود لغو راهپیمایی گروهی به خیابان آمدند و پیه دستگیری و کتک را هم به تن مالیدند. نگاهها نسبت به حوادث این روز متفاوت بود.
خیلیها گفتند رهبران کار درستی کردند که مردم را دم تیغ نفرستادند. این نشانه احساس مسئولیتشان بود. برخی آن را نشانه ضعف رهبران گذاشتند. بعضیها گفتند همه اینها به خاطر این است که رهبری وجود ندارد. نظر گروهی هم این بود که این رهبران خود از دل نظام بیرون آمدهاند و ظرفیت حرکت برضد آن را ندارند، بنابراین طبیعی است که توان ایستادگی روی فراخوان خود را نداشته باشند. نظر گروهی هم این بود که شکل لغو تظاهرات اشتباه بود و هزینه کسانی را که میخواستند علیرغم تهدیدها به خیابان بیایند را سنگینتر کرد. برخی به تاکتیکها نسلهای قدیم یعنی تظاهرات پراکنده و «جنگ و گریز کم هزینه» رجعت دادند. یک عده هم گفتند که اصلا بهتر بود فراخوانی داده نمیشد تا بعدا پس گرفته شود.
ولی در کنار همه این اظهار نظرها یک سوال برجای خود باقی ماند: اگر مسیر خیابان مسدود است، کدام راه باز است؟
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی به شکافی کیفی توجه میدهد که در جامعه رخ داده است و باید اهمیت آن درک شود.
«این شکاف دیر یا زود به شکاف کمی تبدیل میشود. ضمن این که همین شکاف کیفی هم موجب مشکلات زیادی در ادارهی امور میشود. بر این اساس آن که انتخاب شده باید سیاستهایی را اتخاذ کند که بتواند این شکاف کیفی را برطرف کند و نخبگان در حوزههای مختلف، طبقهی متوسط و افراد تحصیلکرده و فعال را جذب کند».
او که از ابتدا هم با آمدن به خیابان مخالف بود زیرا لازمه این کار را وجود یک رهبری با نفوذ میدانست، معتقد است این «کیفیت» باید اعتماد بهنفس داشته باشد و کمی صبر کند. زیرا اداره کشور بدون این کیفیت ممکن نیست، «قضیه اداره کشور به شکل فعلی نمیتواند امیدی به تداوم داشته باشد» و «دیر یا زود تق این قضیه درخواهد آمد».
به نظر عباس عبدی مهم این است که نگذاشت کار به بحران، درگیری و خشونت کشیده شود: «چون در خشونت، آن طرف هم به لحاظ عددی، هم به لحاظ امکانات و هم به لحاظ روحیه، حرف اول را میزند. در حالی که بحث اصلی طرفی که این کیفیت را دارد خشونت و مواجه نیست. بلکه کارآمدی، ادارهی کشور، ارزش افزوده، بهبود معیشت، رفاه و… است و اینگونه کارها است که از او برمیآید. بنابراین به این معنا، باید کمی صبر کرد. دیر یا زود نتیجهبخش خواهد بود».
عباس عبدی میگوید: «باید توپ را به زمین حکومت انداخت». اما نمیگوید چگونه؟ او میگوید راهکارهای پیشنهادی دارد ولی لزومی به طرح آنها نمیبیند.
ندانمکاریهای نظام
امین بزرگیان، سردبیر روزنامه گلستان ایران، و فعال دانشجویی در مقاله در دیماه سال گذشته مینویسد:
«همه ما همواره فکر میکنیم که ایندفعه دیگر کار تمام است؛ و جالب اینجاست که حداقل صد سال است که در حسرت یک روزنامه آزاد یا محکمه عادل میسوزیم».
از نظر او تضمینی برای موفقیت جنبش سبز وجود ندارد «بهجز اینکه پاهایمان را بر زمین بگذاریم، شعر را بگذاریم برای بعد از موفقیت و کاری کنیم که فضای سیاسی به دست آمده را از دست ندهیم».
این فضای سیاسی به دست آمده به نظر او «تأکید مجدد سبزهای مخالف، بر غیراپوزیسیون بودن، ماشین سرکوب رامتوقف کرده، منجر به ریزش نیروهای آنها شده و قدرت اقناعی سازمان احمدینژاد را برای ایدئولوژیستها ناممکن میسازد؛ در واقع امکان سیاست، زندگی را تداوم بخشیده و قدرت گرفتن جنبش را هرچه بیشتر فراهم میسازد».
او میگوید که استدلالش به هیچ عنوان نافی تغییر نظام نیست. «نتیجه «سیاست» ممکن است به تغییر نظام بینجامد، همانگونه که ممکن است به اصلاح نظام.» تغییر یا اصلاح نظام از نظر امین بزرگیان بستگی به درجه ندانمکاریهای خود آن دارد.
رفتن به ژرفای بیشتر
داریوش همایون در مقالهای که پس از تجربه سالگرد ۲۲ بهمن منتشر کرد نوشت که در «منظره کلی موفعیت ایران» تظاهرات و خیابان دیگر نقش منحصری را که به آن میدهند نخواهد داشت.
او سپس تلاش میکند مسیرهای دیگر را در این «موقعیت» تشریح کند:
«رفتن به ژرفای بیشتر که به معنی گسترش دادن پیام جنبش به همه لایههای اجتماعی و نزدیک شدن به مسائل و مشکلات روزانه تودههاست. جنبش سبز با بردن پیام دمکراسی لیبرال ــ دمکراسی در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر ــ به تودههای مردم بر قدرت خود خواهد افزود وبا گره زدن آن به نیازها و مشکلات تودهها پیام خود را فهمیدنیتر و پذیرفتنیتر خواهد کرد. آزادی و عرفیگرائی و انتخابات درست و گشوده بر همه، آزادی زندانیان سیاسی، مبارزه با دیکتاتوری و ولایت فقیه، دادن شعارهای هرچه بنیادیتر همه لازم است ولی بس نیست. تورم دو رقمی، تمرکز منابع دارائی کشور در دستهای معدود، دستمزدهای ناکافی که ماهها پرداخت نمیشوند، بیکاری روزافزون و ورشکستگی واحدهای تولیدی به سود واردات از چین، دور ریختن پول نفت و دریغ داشتنش از محرومان، شکاف طبقاتی که هر روز بیشتر دهان باز میکند، زورگوئی و خودسری به حدی که رنگ سبز پرچم ایران را آبی میکنند که سرسپردگیشان به روسیه نیز برجسته شود ــ همه مسائلی که مردم روزانه دست به گریبان آن هستند شایسته توجه کوشندگان جنبشاند».
فهرست طولانی مطالبات، جای خالی پراتیک
میرحسین موسوی در منشور پیشنهادی خود برای جنبش سبز، مجموعهای از این گونه مطالبات را گنجانده است. او دراین منشور که بلافاصله پس از لغو تظاهرات ۲۲ خرداد منتشر شد برحقوق بشر و حقوق شهروندی تاکید میکند و بر توسعه و تقویت جامعۀ مدنی، برگزاری انتخابات رقابتی، آزاد و منصفانه، حمایت از مطبوعات و رسانههای مستقل، جلوگیری از سانسور، حق دسترسی آزاد به اطلاعات، توسعه و تقویت شوراها، احترام به حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی، دفاع از حقوق زنان.
او خواهان «پیریزی درست نظام اقتصادی» است، نظامی که «امنیت اقتصادی را تامین کند، بازار رقابتی را تقویت کند و زمینه تأمین نیازهای اساسی مردم یعنی غذا، مسکن، بهداشت و درمان، آموزش وپرورش و اشتغال را فراهم کند».
میرحسین موسوی قول میدهد که «دانشجویان، معلمان و اساتید دانشگاه را آنچنان که در خور جایگاه بلند آنان است محترم شمارم» و «از پدید آورندگان آثار ادبی، هنری و علمی حمایت کنم، تا بدون ترس از تعقیب و مجازاتهای ناروا، خلاقیتهای خود را پرورش و بروز دهند و آزادانه در زندگی فرهنگی جامعه شرکت جویند» …
ولی میرحسین موسوی نمیگوید، یا دستکم هنوز نمیگوید، برای رسیدن به این فهرست بالابلند چه پراتیک مشخصی را پیش رو میگذارد.
نیلوفر خسروی
تحریریه: رضا نیکجو
پیام برای این مطلب مسدود شده.