10.07.2010

حکومت اسلامی جنایتکارانه تر و منفورتر از آن است که بتوانید بازتولیدش کنید , گیل آوایی

اطلاعات: موسوی، خاتمی، حسن خمینی و همه سینه چاکان اسلام سیاسی چه با لباس روشنفکری دینی و چه در هیبت دهن پرکن اصلاح! طلب، از سروش و کدیور و گنجی و سازگارا بگیر تا آیت الله ها و دهن گنده های منبر و مسجد! همه و همه همان شکری! را می خورند که خمینی جنایتکار خورد!

اگر پیش از انتحار 57، سانسور و استبداد مانع از آن شد که خمینی و شریعتی و همه ی دارو دسته های تفکر نکبتبار یعتی دین سیاسی و ماهیت منادیانش، ناشناخته بماند و سرنوشت سیاه بیش از سه دهه برای سرزمین و مردممان رقم بخورد، تحت هیچ شرایطی از هیچ تردید و اما و اگر، در مقوله ی مبارزه برای یک جامعه شایسته ی انسان و ارزشها و کرامت انسانی، نباید گذشت و از هر امکانی برای گفتن و پرده برداشتن از چنین تفکر جنایتباری بهره باید جست.

گفتن از خمینی را به همه ی آنچه که بر سر ایران و ایرانی تاکنون آوار شده وا می گذارم که همه ی ما با پوست و گوشت و استخوان خویش به درونمایه و اساس تفکر این جنایتکار تاریخ معاصرمان پی برده ایم و فریبکاریهای آن را کسی نیست که بتواند ماست مالی کند و آشکاری اش را انکار! اما در یک روند آغاز شده که به هزار زبان باید از آن پرده بر گرفت و جنایتکاران ِ هزار رنگ آن را افشا نمود تا گرفتار همان بلایی نشویم که در انتحار 57 شده ایم.

آنچه که پس از نمایش موسوم به انتخابات ریاست جمهوری در حکومت اسلامی روی داد و چهره هایی همچون کروبی و موسوی و خاتمی دست در دست کسانی در همین چنبره ی خونبار اسلام سیاسی حاکم، سواربر موج توده ای مردم به جان آمده شدند، بطرز دردناکی روی نموده وهنوز ادامه دارد، این است که تطهیر جنایتکارانی همچون خمینی و عاملان سه دهه از سیه روزی ایران و ایرانی صورت می گیرد. این روند بگونه ای پیش رفته که تسویه حساب درونی حکومت اسلامی میان آمران جنایتها و طراحان ایران بلازده ی امروز با جوجه حزب الهی های دیروزیست که دست آموزان همین جنایتکارانند. همانانی که بدستور رفسنجانیها فتیله های جنایت برای پرپر کردن شیفته ترین جانهای سرزمینمان بالا و پایین کشیده می شده است.

قاتلان و شکنجه گران دیروز یعنی دست آموزان همه کسانی که در تداوم و بقای حکومت اسلامی تا به امروز دست به هرجنایتی زده اند. احمدی نژاد معروف به تیر خلاص زن یک شبه به میدان نیامده است. رادانها و مرتضوی ها جوجه هایی اند که در آخر پاییز به شمارششان نشسته اند.

اینان پاداش خوش خدمتی ها ی دیروز که چیزی جز شکنجه و سر به نیست کردن زن و مرد و فرزندان این آب و خاک نبوده ونیست، گرفته اند. اینان همان دست آموزهای آیت الله های یک من عمامه ای اند که عقب ماندگی ها و خرافه پرستی ها و فقر و بیکاری و غارت و دزدی سه دهه از حکومت اسلامی، آش دست پخت آنان است. اما همین جوجه حزب الهی های دیروز چنان هار شده و مست قدرت و مکنت شده اند که به تسویه حسابها و حقارتهای زاده شده با آن نشسته اند . از این نگاه دو جنبه این ماجرا قابل تامل است .

نخست تفسیر طبیعی این روند که به گونه ی تنها چاقویی که دسته خود را می برد، انجامیده، خواه ناخواه سراغ همه شان خواهد رفت یعنی قاتلان و شکنجه گرانی که به چنین جاه و مقامی رسیده و به بالا دستی های خود پشت کرده اند، روزی مقابل همینان دست آموزهایشان قرار خواهند گرفت. چه کسی می تواند بگوید که روزی رفسنجانی به چنین چالشی کشیده شود که تیرخلاص زنی همچون احمدی نژاد برایش شاخ شانه بکشد!؟

این همان روندیست که آیت الله شریعتمداری را کشت! همان روندیست که طالقانی را کشت! که بهشتی را کشت!که احمد خمینی را کشت و این همان روندیست که به چنین مرحله ای ارتقاء یافته که رفسنجانی و کروبی و خاتمی و هرآنکسی که مقابلشان قرار گیرد، بر نمی تابند و سیر طبیعی آن نیز دشمن فردای همین حشرات موذی را خواهد آفرید. یک روند دگردیسی واری که اگر حکومت اسلامی بر سر کار بماند، سیکل تکرار خود را خواهد داشت. یعنی نفرت و انتقام، یعنی دزدی و غارت و قداره کشی و سرکوب و شکنجه و دروغ و ایران برباد دهی!

اما نگاه دیگر به این ماجرا یعنی مهمترین مسئله در این میان، جا و موقعیت مردم و سرنوشت سرزمین ماست. مردمی که این میان در چرخه ی شرح داده شده به جنایتکاران سواری می دهند و به خاک و خون کشیده می شوند. میهنی که از خونزاران خاورانهای آشکار و نهان، سوگ و اندوه و عزا بار می دهد.

بنابراین بی پرده باید هرآنچه که در کنه رویدادها جاریست، آشکار کرد و گفت. در بیان همه ی اینها و برخورد آراء و عقاید و برداشتهای متفاوت، هر چه که باشد، نتیجه جز آگاهی و شناخت از بستر رویدادها نیست و صد البته پرهیز از در افتادن در باتلاق تکرار هزار فاجعه ایست که هر مرحله از به میدان آمدن، حاصل جانفشانیهای مردم ما می شود.

نه احمدی نژاد یک شنبه مطرح شده است و نه موسوی! نه خاتمی یک باره به میدان آمده و نه کروبی! تمامی جانیان در حکومت اسلامی از آن ابتدا تا به امروز در همه ی آنچه که بر سر ما آمده است نقش داشته و از عاملان و آمران جنایتها بوده اند. بنابراین در مقابل سگهای هار این حکومت یعنی احمدی نژادها و فیروزآبادیها و رادانها و مرتضوی ها و صدها و هزاران مزدور خون آشام دیگرکه به شکنجه و قتل و آدمربایی و تجاوز مشغولند، نباید، تکرار می کنم نباید، به منزله منزه جلوه دادن کسانی همچون خمینی جنایتکار و موسوی و کروبی باشد.

سخنان همه این چهره ها یعنی از منتظری و صانعی بگیر تا موسوی و خاتمی و دیگر اوباشان روشنفکرنمای استبداد اسلامی در داخل و خارج ایران، عریانتر و آشکار تر از گفته های خمینی نیست! اگر حافظه نباخته ایم بیاد آریم که چه گفت خمینی جنایتکار و چه کرد و چه خونها ریخت!

گزیده هایی از گفته های خمینی را با هم مرور کنیم تا به هزار باره به خود نهیب زنیم که از چه و با که سخن می گوییم و از پی اش روانیم.

اینها از زبان خمینی جنایتکار است! همه آنانی که خود را به حافظه باختگی می زنند و خمینی را امام راحل و چنین و چنانشان می گویند و حرف از حکومت اسلامی می زنند و قانون اساسی اش! این سخنهای خمینی جنایتکار را بخوانند و یک لحظه اندیشه کنند که براستی چه گفت و چه بر سر این مردم و این میهن آورد! و پشتوانه ی اینان با تکیه بر کدام اصل و اعتماد و باور و نظریه ایست که پیشنمازشان چنان کرد!!! وای از این پس نمازانش!!!

پنجاه دروغ زیر درخت سیب از شارلاتانِ اعظم، آیت الله [آیت الشیطان] خمینی*

۱. بشر در اظهار نظر خودش آزاد است. اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است.

۲. مطبوعات در نشر همه‌ء حقایق و واقعیات آزادند

۳. در جمهوری اسلامی کمونیست‌ها نیز در بیان عقاید خود آزادند.

۴. یکی از بنیان‌های اسلام آزادی است… بنیاد دیگر اسلام اصل استقلال ملی است.
۵. برنامهء ما تحصیل استقلال و آزادی است.

۶. حکومت اسلامی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی است.

۷. دولت اسلامی یک دولت دمکراتیک به معنای واقعی است. و اما من هیچ فعالیت در داخل دولت ندارم و به همین نحو که الآن هستم، وقتی دولت اسلامی تشکیل شود، نقش هدایت را دارم.

۸. اسلام یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است.

۹. ولایت با جمهور مردم است… نظام حکومتی ایران جمهوری اسلامی است که حافظ استقلال و دموکراسی است.

۱۰. اما شکل حکومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای اینکه متکی به آرای اکثریت است.

۱۱. حکومت جمهوری است مثل سایر جمهوری‌ها و احکام اسلام هم احکام مترقی و مبتنی بر دموکراسی و پیشرفته و باهمه مظاهر تمدن موافق.

۱۲. شکل حکومت جمهوری است. جمهوری به همان معنا که در همه جا جمهوری است. جمهوری اسلامی، جمهوری است مثل همه جمهوری‌ها.

۱۳. در این جمهوری یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم امور مملکت را اداره خواهند کرد.

۱۴. عزل مقامات جمهوری اسلامی به دست مردم است. برخلاف نظام سلطنتی مقامات مادام‌العمر نیست، طول مسئولیت هر یک از مقامات محدود و موقت است. یعنی مقامات ادواری است، هر چند سال عوض می‌شود. اگر هم هر مقامی یکی از شرایطش را از دست داد، ساقط می‌شود.

۱۵. رژیم ایران به یک نظام دمکراسی‌ای تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه می‌گردد.

۱۶. اختیارات شاه را نخواهم داشت.

۱۷. من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت.

۱۸. من در آینده [پس از پیروزی انقلاب] همین نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمایی، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می کنم… لکن من در خود دولت نقشی ندارم.

۱۹. ما به خواست خدای تعالی در اولین زمان ممکن و لازم برنامه‌های خود را اعلام خواهیم نمود، ولی این بدان معنی نیست که من زمام امور کشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیکتاتوری شاه، اصلی بسازم و علی‌رغم خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهدهء دولت و نمایندگان ملت است که در این امور تصمیم بگیرند، ولی من همیشه به وظیفه ارشاد و هدایتم عمل می‌کنم.

۲۰. علما خود حکومت نخواهند کرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور می‌باشند.این حکومت در همه‌ء مراتب خود متکی به آرای مردم و تحتِ نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.

۲۱. من نمی‌خواهم ریاست دولت را داشته باشم. طرز حکومت، حکومت جمهوری است و تکیه بر آرای ملت.

۲۲. مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند و لیکن من شخصاً نمی‌توانم در این تشکیلات مسئولیت خاصی را بپذیرم و در عین حال همیشه در کنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظیفه ارشادی خود را انجام می دهم.

۲۳. من چنین چیزی نگفته‌ام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون شغلشان چیز دیگری است.

۲۴. من و سایر روحانیون در حکومت پستی را اشغال نمی‌کنیم، وظیفهء روحانیون ارشاد دولت‌ها است. من در حکومت آینده نقش هدایت را دارم.

۲۵. حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور می‌گذارد.

۲۶. قانون این است، عقل این است، حقوق بشر این است که سرنوشت هر آدمی باید به دست خودش باشد.

۲۷. باید اختیارات دست مردم باشد، این یک مسئله عقلی است. هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هرکسی باید دست خودش باشد.

۲۸. حکومت اسلامی بر حقوق بشر و ملاحظه‌ی آن است. هیچ سازمانی و حکومتی به ‌اندازه‌ء اسلام ملاحظه‌ء حقوق بشر را نکرده است. آزادی و دموکراسی به‌ تمام معنا در حکومت اسلامی است، شخص اول حکومت اسلامی با آخرین فرد مساوی است در امور .

۲۹. اسلام، هم حقوق بشر را محترم مى‏شمارد و هم عمل مى‏کند. حقى را از هیچ کس نمى‏گیرد. حق آزادى را از هیچ کس نمى‏گیرد. اجازه نمى‏دهد که کسانى بر او سلطه پیدا کنند که حق آزادى را به اسم آزادى از آنها سلب کند.

۳۰. باید اختیارات دست مردم باشد.هر آدم عاقلی این‌ را قبول دارد که مقدرات هر کس باید در دست خودش باشد.

۳۱. ما که می‌‌گوییم حکومت اسلامی می‌خواهیم جلوی این هرزه‌ها گرفته شود، نه اینکه برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش. ما می‌خواهیم به عدالت ۱۴۰۰ سال پیش برگردیم. همه‌ی مظاهر تمدن را هم با آغوش باز قبول داریم.

۳۲. ما وقتی از اسلام صحبت می‌کنیم به معنی پشت کردن به ترقی و پیشرفت نیست. ما قبل از هر چیز فکر می‌کنیم که فشار و اختناق وسیله‌ی پیشرفت نیست.
۳۳. دولت استبدادی را نمی‌توان حکومت اسلامی خواند… رژیم اسلامی با استبداد جمع نمی‌شود.

۳۴. در حکومت اسلامی اگر کسی از شخص اول مملکت شکایتی داشته باشد، پیش قاضی می‌رود و قاضی او را احضار می‌کند و او هم حاضر می شود.
۳۵. ما حکومتی را می‌خواهیم که برای اینکه یک دسته می گویند مرگ بر فلان کس، آنها را نکشد.

۳۶. حکومتی که ما می‌خواهیم مصداقش یکی حکومت پیغمبر است که حاکم بود، یکی علی و یکی هم عمر…

۳۷. حکومت اسلامی، حکومت ملى است. حکومت مستند به قانون الهى و به آراء ملت است. این طور نیست که با قلدرى آمده باشد که بخواهد حفظ کند خودش را. با آراء ملت مى آید و ملت او را حفظ مى کند و هر روز هم که بر خلاف آراء ملت عمل بکند قهراً ساقط است.

۳۸. تمام اقلیت‌های مذهبی در حکومت اسلامی می‌توانند به کلیه فرائض مذهبی خود آزادانه عمل نمایند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنها به بهترین وجه دفاع کند.

۳۹. اقلیت‌های مذهبی به بهترین وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود.

۴۰. تمام اقلیت‌های مذهبی در ایران برای اجرای آداب دینی و اجتماعی خود آزادند.

۴۱. از یهودیانی که به اسرائیل رفته اند دعوت می‌کنیم به وطن خود بازگردند. با آنها کمال خوشرفتاری خواهد شد.

۴۲. اسلام جواب همهء عقاید را بعهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد.

۴۳. در حکومت اسلامی همهء افراد دارای آزادی در بیان هرگونه عقیده‌ای هستند.
۴۴. جامعهء آیندهء ما جامعهء آزادی خواهد بود. همهء نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت.

۴۵. ما یک حاکمی می خواهیم که توی مسجد وقتی آمد نشست بیایند دورش بنشینند و با او صحبت کنند و اشکال‌هایشان را بگویند. نه اینکه از سایه او هم بترسند.
۴۶. این که می گویند اگر اسلام پیدا شد زنان باید توی خانه بنشینند و قفلی بر آن زده و دیگر بیرون نیایند تبلیغات است. زن و مرد همه آزادند که به دانشگاه بروند. رای بدهند. رای بگیرند. ما با ملعبه بودن زن و به قول شاه “زن خوب است زیبا باشد” مخالفیم.

۴۷. اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است بلکه خود پایه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است.

۴۸. زنان در انتخاب، فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازین اسلامی آزادند.

۴۹. زن‌ها در حکومتِ اسلامی آزادند. حقوق آنان مثل حقوق مردها است. اسلام زن را از اسارت مردها بیرون آورد و آنها را هم ردیف مردها قرار داده است. تبلیغاتی که علیه ما می‌شود برای انحراف مردم است.

۵۰. اسلام همه‌ء حقوق و امور بشر را تضمین کرده است.

خمینی، ایران و ایرانی را با چنان گفتن به چنین منجلابی برده است و با آن پشتوانه ی همه مردم ایران، یکی دیگر از سیاه ترین و خونبارترین دوره های تاریخی ما را رقم زده است و جنایتکارترین حاکمیت را به ایران و ایرانی تحمیل کرده است و با چنین تجربه هایی که از آن روز تا کنون، همه ی ملت به خون و عزا و فقر و حقارت و بی پناهی کشده شده اند، رسیده ایم به شرایطی که همان خون آشام ملاک کسانی می شود که داعیه برون رفت از نکبت و فقر و هزار بی حقوقی در این حکومت را دارند آنهم نه با شرایط تازه و دگرگونه بلکه برگشت به عقب و آغاز دوباره ی آن که قائدش به چنین گندابی رهنمون کرده است همه را.

حالا اینان، آنچه که در میهن بلازده ی ما رخ داده و می دهد و آنچه که همه این حضرات می گویند و پا می فشارند، آیا حکومت اسلامی را از آن مرحله نطفه ای تا چونان غول خون آشام بیرون آمده از دل سه دهه ی این حکومت را نمی بینند و نمی دانند!؟

” نمی بینند ” را شاید با شکل هاری که جوجه حزب الهی های دست آموز عاملان اصلی این حکومت و این فضاحت، دارند، و چنان کلاهی از سر این حضرات برده اند که در یک شوک ناخواسته ای گرفتارند! شاید بتوان توجیه کرد که نبینند! اما ” نمی دانند ” جز یک خودفریبی بیمارگونه و مازوخیستی نمی تواند باشد! یعنی می دانند و خوب هم می دانند.

اینان بخوبی می دانند که فقط و فقط در صورت بقای حکومت اسلامی، دوام و قوام خواهند داشت و در صورت سرنگونی حکومت اسلامی، هیچکدام این حضرات در پهنه سیاسی فردای ایران شانس ماندن نخواهند داشت! و از همین نکته است که حکومت اسلامی، قانون اساسی، و تطهیر خمینی سر برون می آورد. جدالی که در درون خودشان است و جانیان به جان هم افتاده اند. و این به جان هم افتادن همان اعتصاب نمایندگان مجلس همین حکومت را تداعی می کند که از اقبال پشتیبانی مردم و جمع شدن مردم به گرد آنان برخوردار نبوده است. حاصلی که فریبکاری ریاست جمهوری خاتمی روی دستشان گذاشته بود.

آنچه که می خواهم بگویم این است که از این حکومت هیچ راه نیک بختی برای ایران و ایرانی نیست و هیچ دگرگونی سازنده ای از هر جریان و شخصیتی با تفکر و فرهنگ دین سیاسی و حکومت اسلامی، برای ایران و ایرانی میسر نبوده و جز غلتیدن در یک چرخه تکرار خونبار نیست.

با آنچه که از سر گذرانده ایم، تنها راه برون رفت از سیه روزی و سرکوب و استبداد خونین حکومت اسلامی، سرنگونی همه ی این حکومت است با همه بالا و پاینهایش!

حکومت اسلامی با هر پیشوند و پسوند، با هر فرم و شکل و قالب و قانونی، حکومت اسلامیست و می شود همان خدایی سیاسی ای که گر ببندد زحکمت دری! ز نکبت زند قفل محکم تری!

با مهر
گیل آوایی
دوم جولای 2010
www.shooram.blogspot.com

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates