22.07.2010

روزی که “آقا” امام شد، نوشابه اميری

گویانیوز: مجلسی‌ها! قضات! وزرا! خبرگان!…به اين پيام گوش بسپاريد: “آقا” از ديروز، درجه گرفت.خود به خويش درجه داد. امام شد، پيامبرخواهد شد، تا خداشدن راهی نيست. در دکان‌ها ببنديد. و به خودمان می‌گويم: ما در اعتراض به امروز بود که از همه ديروزها می‌گفتيم: مرگ بر ديکتاتور

علی خامنه ای ديروز رسما حکم امامت و واجب الاطاعت بودن خويش، ابلاغ کرد.وی در پاسخ به استفتايی مبنی بر اينکه «خواهشمند است در خصوص التزام به ولايت فقيه توضيح دهيد؛ به عبارت ديگر چگونه بايد عمل نماييم تا بدانيم که به جانشين بر حق آقا امام زمان (عج) اعتقاد و التزام کامل داريم؟»چنين پاسخ داد:” ولايت فقيه به معنای حاکميت مجتهد جامع‌الشرايط در عصر غيبت است و شعبه‌ای است از ولايت ائمه اطهار (عليهم السلام) که همان ولايت رسول الله (صلی الله عليه وآله) می‌‌باشد و همين که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمين اطاعت کنيد، نشانگر التزام کامل به آن است».مبارک باشد!«آقا»حجت را تمام کرد؛حالا بر ارکان حکومت و ذوب شدگان در ولايت است که اين سخن به گوش جان بشنوند، اطاعت امر کنند و از فردا به صف شوند که: «آقا»!ما عيالواريم و مطيع.

سرسلسله اين ارکان هم، خوبست که مجلس باشد. پيشنهاد می شود ـ می گوييم پيشنهاد؛معنی آن اما دستورست ـ برادران،يک به يک به حرفه های اصلی خود برگردند؛ کرورکرور رای«گوش به فرمان تواييم»در صندوق «آقا»بگذارندو بروند. پس از آن علی و احمد و الياس و …را چه به آنکه بپرسند دولت چه می کند،بر مردم چه می گذرد،چه کسی چه چيزی را غنی سازی می کند،چه کسی خاک ايران به تاراج می برد….به اينها چه؟ «جانشين برحق آقاامام زمان»هست و خواهد بود و جانشين جانشين آقا امام زمان هم برگزيده شده ست.همان که در خيابان ها چنين خطابش می کنند:بميری،نبينی.

خوبست نوبت دوم از آن گردانندگان قوه قضاييه باشد. بازپرس و عدالت و قانون به چه کار آيد آنگاه که جانشين بر حق آقا امام زمان، خود حی است و حاضر و پای ثابت هر پرونده. دادگاه ـ حتی از اين انواع که اين روزگاران می بينيم ـ چرا بايد باشد که در آن بزرگمردی مانند عيسی سحرخيز،اسم«آقا»را بياورد و شاکی او گردد؟ جمع کنيد اين بساط بی التزامی به ولی فقيه را.سعيد مرتضوی و مقيسه و آقا سيد هستند که خود ببرند و بدوزند و لباس چل تکه بر تن دشمنان«آقا»کنند.

يا خبرگان مجلس رهبری.اصولا براساس کدام منطق و شهود،حضور مجلسی به نام خبرگان ـ حتی در قالب پر ذلت امروزين ـ معنا دارد؟نظارت مشتی خبره ـ حتی خبره ای مانند محمد يزدی ـ بر جانشين برحق آقا امام زمان؟!زبان ها لال.

مجلس تشخيص مصلحت به چه کار می آيد،وقتی تبلور مصلحت،خود هست و تا امام غايب بيايد ـ که لابد آن را نيز نايب برحقش بايد بگويد ـ رشته امور در کف با کفايت دارد؟

وزارت و اداره و نهاد و اين همه دفتر و دستک برای رتق و فتق امور روزانه مردمان به چه کار می آيد، آنگاه که سرمايه مملکت به تمامی در جيب پر کفايت «آقا»ست و نوچه آن می ستاند و نان از چين و ماچين می آورد؟

دانشگاه و مدرسه و سينما و تالار؟آن هم آنگاه که علم و هنر،همه در «او»ست و اودر«آقا»ست و «آقا»هم بالاسر ما؟«همين که اطاعت»بياموزيم از شعبه ولايت ائمه اطهار که همان ولايت رسول الله است،ما را بس.

آقايان! برويد همگی اگر به واقع، التزام عملی داريد؛ببنديد دهان هايتان و ديگر نگوييد:چه شد که در عصر«آقا» برمادران چنان رفت که مرغان آسمان به فغان درآمدند،چه شد که فحشا حلال و نجابت حرام شد.چه شد که خاک رستم،به زير سم رادان ها و نقدی ها،خيش خورد و در شوره زار استبداد،گل نفرت روييد.چه شد که عصر،عصر لجارگان و رجاله ها،عصراحمدی نژادها و مرتضوی ها شد.ببنديد آن دهان ها که می گويند« دفتر ايام ورق خورده و بخت از نظام برگشته است، آبرويش به يغما رفته و طشت رسوائيش از بام تاريخ افتاده است. کشف عورت شده است. خدا هم از شما رو گردان شده و ستاريت خود را باز گرفته است. آن دليری ها که در کنج خلوت و در پرده تزوير می کرديد فاش شده است. آه جگرسوختگان و جان باختگان و دهان دوختگان کارگر افتاده است و دامان و گريبان شما را سوخته است. خائفم که بگويم باب توبه هم به روی شما بسته شده است. شريعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعيت از شما گريخته است.»بدوزيد اين دهان هارا.

کلام،آن گاه بگوييد که جانشين برحق بخواهد؛سئوال، آنگونه بپرسيد که شعبه امام و پيامبر،ترسيم می نمايد؛نفس، آنگاه کشيد که«آقا»اجازت دهد.درنيافته ايد هنوز؟گيريم که تا ديروز نمی دانستيد،اينک که پاسخ استفتا گرفته ايد،اطاعت امر کنيد که «ميزان حال افرادست ».از ياد مبريد که صدای شعبه امام و پيامبر،روز اول به نرمی برمی خيزد،ديگر روزاما،با خشم و نفرت همراهست.کهريزک،بازگشايی شده،در اوين هنوز، جای دهان های باز و زبان های سرخ،خاليست.

مجلسی ها! قضات! وزرا! خبرگان!…به اين پيام گوش بسپاريد:«آقا»از ديروز،درجه گرفت.خود به خويش درجه داد. امام شد،پيامبرخواهد شد،تا خدا شدن راهی نيست.در دکان ها،ببنديد.

و به خودمان می گويم: ما در اعتراض به امروز بود که از همه ديروز ها می گفتيم:مرگ بر ديکتاتور.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates