25.07.2010

راست و دروغهای مشفق، حقایق مهم دیگری را آشکار و راه جنبش را مشخص می کند:

انقلاب اسلامی: یک چند از حقایق مهم را (ساخت امریکا بودن گروگانگیری و نزاع بر سر رهبر و رهبری و عزم مافیای خامنه ای و مافیاهای نظامی– مالی بر حذف سران و کادرهای اصلاح طلب) که سخنان «سردار» مشفق، رئیس اداره اطلاعات ستاد مشترک سپاه، نمایان می ساختند، در شماره پیش، از خوانندگان گرامی گذراندیم. در داخل کشور نیز، سخنان «سردار» مشفق تحلیل شده و حقایق مهم دیگری استخراج شده اند که به شرح زیر از نظر خوانندگان می گذرند:

• مخاطب اول «سردار» مشفق (اسم واقعی او شیخ الاسلام است و پس از استعفای اﮊه ای از وزارت واواک، معاون واواک نیز شده است)، شخص خامنه ایست. بنا بر اطلاع موثق، خامنه ای دچار تردید جدی شده است. تردید بدین خاطر که:

۱ – روی کارآوردن احمدی نژاد برای حذف کسان و گرایشهائی (راست سنتی و اصلاح طلبان) بود که با استبداد فردی خامنه ای و نقش پیداکردن سپاه در دولت، موافق نبودند. اینک کار به جائی رسیده است که جز از راه خشونت عریان نمی توان کار حذف را پیش برد و بکار بردن خشونت عریان، خامنه ای را منزوی تر و وابسته تر به حزب سیاسی – نظامی – مالی می کند.

۲ – چون سخنان «سردار» مشفق معلوم کرد که از اصول گرایان نیز، کسان و گرایشهائی حذف شدنی هستند، آنها دست به عمل متقابل زدند (مصاحبه همشهری که در اختیار قالیباف شهردار تهران است با پالیزدار، مورد اخیراست): مجلس طرحی را تصویب کرد که الغای مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی بود. و حمله به احمدی نژاد گسترده تر شد. تا این که پالیزدار، همان که فسادهای مالی امثال هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری را افشا کرده بود، در مصاحبه با همشهری، از آنها پوزش می خواهد و این بار، می گوید: احمدی نژاد به او وعده وزارت داده بود! و دو نامه خامنه ای در باره دانشگاه آزاد (دانشگاه آزاد در وضعیت کنونی خود بماند: وقف نشود و مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی نیز اجرا نشود)، نه تنها گویای حالت تردید و درماندگی او است، بلکه حاکی از اینست که توانا به ادامه سیاست حذف به ترتیبی که مافیاهای نظامی – مالی می خواهند نیست.

۳ – چون این تردید پیش از آن بوجود آمده است که «سردار» مشفق سخنرانی «محرمانه» کند، مخاطب «سردار» ناگزیر او است. زیرا مرتب تکرار می کند که شنودها همه به دستور انجام گرفته اند و همه به عرض مقام معظم رهبری رسیده اند. توقیفها نیز به دستور او انجام گرفته و اقرارها نیز به دستور او انجام گرفته اند. به سخن دیگر، مافیاهای نظامی – مالی به او اخطار کرده اند، راه پشت سر خراب شده است.

باوجود این، این پرسش محل پیدا می کند: آیا مافیاهای نظامی – مالی ضعیف شده اند؟. مخالفت با آنها، در سپاه نیز گسترش می یابد. آیا ضعیف شدن مافیاهائ نظامی مالی، خامنه ای را از آزادی عمل بیشتری برخوردار می کند؟ هرگاه خامنه ای بخواهد تعادل جدیدی در درون رﮊیم برقرار کند، می باید از بخش مهمی از اختیارات خویش را رها کند. باوجود این، معلوم نیست بتواند درد خویش را درمان کند. زیرا ویرانی ها که ببار آورده است، قابل باز سازی نیستند. گزارش دومی از ایران، پاسخ تفصیلی به این پرسش است.

• سخنان سردار مشفق تصدیق اطلاعاتی است که از پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸، در انقلاب اسلامی انتشار یافته اند، حاکی از کودتای مافیاهای نظامی – مالی بدست سید علی خامنه ای است. هرگاه نشانی های عوضی را که او می دهد با نشانی های واقعی جانشین کنیم، طرح عمومی «اطاق فکر» کودتا چیان بدست می آید. پیش از او، همانند سخنان او را سردار نقدی و سردارجزایری و سردار شاکری و سردار حسین فدایی و سردار حسین شریعتمداری و سردار فیروزآبادی و سردار جوانی و …در برخی مواقع، مطرح کرده بودند. یعنی این چند نفر نیز ازاعضای « اطاق فکر» هستند.

• وقتی از هاشمی رفسنجانی و موسوی خوئینی ها و خاتمی و موسوی و کروبی و ردیف اولهای دستگیر شده، تاج زاده و ابطحی و بهزاد نبوی و مهدی هاشمی … نام می برد و بدون استثناء آنها را عوامل سازمانهای جاسوسی بیگانه می شمارد، در واقع می گوید، این اشخاص و جماعت های تحت رهبری آنها حذف شوندگانند. می دانیم که جریان حذف هاشمی رفسنجانی، گرچه کند، اما دارد پیش می رود.

• وقتی مشفق می گوید «رهبر» و خبرگان رهبری و شورای نگهبان و مجلس و … را با همین نوع سخنان توجیه کرده ایم، یعنی مافیاهای نظامی – مالی این مقام ها را با اجرای طرح حذف و سرکوب موافق کرده اند. سرکوبهای انجام شده مورد تأیید شده اند و از پیش، از موافقت این مقامهای دست نشانده، با سرکوبهای آتی نیز اطمینان خاطر حاصل کرده اند.

• روشن است که اتهام ها که مشفق وارد می کند و طرحها که اصلاح طلبان را مجریان آنها می خواند، دروغ هستند. چنانکه خاتمی و ابطحی را جاسوس خواندن دروغ است. از زد و بندهای ایران گیتی ها حالا دیگر همگان آگاهند. از این روش استبدادیان که هر بار بنا بر حذف کس یا کسانی شده است، او یا آنها را عامل بیگانه خواندن نیز همگان آگاهند. خیانتها و جنایتها و فسادهای خود را به مخالفان نسبت دادن نیز امری نیست که برکسی پوشیده باشد. او در حالی مخالفان درون رﮊیم مافیاها را جاسوسان بیگانه می خواند که نقش خامنه ای و احمدی نژاد در تقویت گرایشهای راست و راست افراطی در اسرائیل و امریکا، آشکار گشته تا جائی که بشار اسد، متحد رﮊیم نیز ناگزیر شده است بگوید (۱۶ تیر ۸۹): «موضع تند روانه ایران سبب تقویت دست راستی های اسرائیل شده است.» و این امر که احمدی نژاد و باند او، اوباما را عامل به تأخیر افتادن ظهور حضرت مهدی (عج) می شمارند، بسی گویائی دارد: سیاست خامنه ای و مافیاهای نظامی – مالی بازگشت به سیاست فراهم آوردن اسباب بازگشت دست راستی ها و راستهای افراطی به قدرت در امریکا است.

جاسوس خواندن سران اصلاح طلب، پوششی است برای مخفی کردن روابط مافیاهای نظامی – مالی با همان دستگاه ها. وگرنه “هلالی”، مداح بیچاره ای بود که به دلیل انتشار فیلم موبایلی از وی، در حالی که در حال دیدن گردنبند زنی بود با مشکل برخورد. وگرنه او جاسوس نیست و او را جاسوس خواندن، جعل اطلاع برای متهم کردن اصلاح طلبان است.

اما این «سردار»، دروغهای دیگر نیز می گوید: مثلا قضیه کشتن گوسفند برای سلامت رفسنجانی از سوی خمینی، دروغ است. در نامه دفتر هاشمی رفسنجانی آمده بود که خمینی هر بار که او بسلامت از سفر باز می گشت، برای سلامت او دستور می داد گوسفند قربانی کنند. یا انتشار خبر افشای تصویر بی حجاب زن میر حسین موسوی برای اولین بار چند سال قبل هنگامی که احتمال آمدن میر حسین موسوی برای انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم مطرح شده بود، از سوی مخبران شورای نگهبان و هیات موتلفه مطرح شده بود نه از سوی بهزاد نبوی و اصلاح طلبان در این دوره از انتخابات. و یا اینکه برای کروبی مشکلات سوء استفاده مالی ایجاد کنند برای اولین بار از سوی خود احمدی نژاد در مناظره های تلویزیونی مطرح شد و اصلاح طلبان در این امر دخالتی نداشتند. روشن است که هدف «اطاق فکر» از ساختن و انتشار دادن این دروغها، هم کرده های خود را بر دوش اصلاح طلبان نهادن است و هم القای بی اعتمادی نسبت به سران اصلاح طلب و هم اقنای مأموران سرکوب و هم ایجاد اختلاف میان اصلاح طلبان است.

• سخنرانی «سردار» مشفق روشن می کند که بسیاری از مستندات وی از طریق شنود ها تحصیل شده اند. اطلاعات سپاه و واواک سندهای مکتوب در اختیار ندارند. اما پرونده سازی بر پایه شنودها، خود سند است بر این که طرح کودتای ۲۲ خرداد، ماه ها پیش از آن تاریخ تهیه شده و گفت و شنودهای نامزدهای احتمالی و نزدیکان آنها، شنود شده اند. همراه شنود، طرح حذف اصلاح طلبانی که می باید حذف می شده اند، نیز تهیه شده بوده است. بخصوص که یکی از سرداران سپاه یکسال قبل از انتخابات گفته بود: قرار است آشوب هایی در این کشور روی دهد و ما خود را برای مقابله با آنها، آماده ساخته ایم. سخنان «سردار» مشفق و اینکه از سال قبل از انتخابات در پی آماده سازی و کسب و جمع آوری اطلاعات بوده اند نیز گویای همین طراحی برای انجام کودتای بزرگند.

• از جمله شنودها که مشفق از آن سود جسته است، شنود سخنان خاتمی است که بنا بر آن، خاتمی به قرآن باور ندارد. اما اطلاع واصل حاکی از اینست که دستگاههای بسیار پیشرفته خریداری و بکار گرفته اند. با استفاده از آنها، می توانند صدای اشخاص را بازتولید کنند و هر سخن و اعترافی می خواهند، از زبان هرکس که بخواهند، تولید و انتشار دهند. از این «شنود» های قلابی، برای متقاعد کردن مقامهائی که مشفق از آنها نام می برد، استفاده می کنند.

• امر مهم دیگری که سخنان «سردار» مشفق آشکار می کند، اینست که دستگیری ها و شکنجه دستگیر شدگان و اعتراف گیریها زیر شکنجه توسط اطلاعات سپاه انجام گرفته اند. به سخن دیگر، کودتا را حزب سیاسی – نظامی – مالی سپاه کرده است. یاد آور می شود که از کودتای ۲۲ خرداد بدین سو، مرتب، اطلاعاتی از بازجویی برخی بازداشت شدگان از طریق نشریاتی مانند کیهان و جوان و وب سایت هایی مانند رجا نیوز و فارس منتشر می شدند. سخنان مشفق آشکار می کند که شاخه مطبوعاتی حزبی که مافیاهای نظامی – مالی تشکیل داده اند، با اطلاعات سپاه همکاری تنگاتنگ دارند.

• سخنرانی مشفق از ضد و نقیض گوئی سرشار است. هدف او توجیه کودتا و ضرورت سرکوب بس وحشیانه مردم ایران است. برای مثال، در مورد میر حسین موسوی و اینکه در جنگ کارشکنی می کرد و حمایت نمی کرد، او هم از سخنان سید علی خامنه ای استفاده می کند و هم از سخنان موسوی خوئینی ها. اما، پیش از او، مجری برنامه «دیروز – امروز و فردا»، در مصاحبه با شمخانی، از این ادعا استفاده کرد. پس سخنان مشفق و مجری برنامه را یک دستگاه ساخته و از مجاری مختلف، در تخریب موسوی، بکار برده است.

• اما سخنان مشفق نامزدهای بعدی حذف شدن را نیز، معلوم می کنند. بدین ترتیب، جریان تقسیم به دو و حذف یکی از دو، ادامه می یابد: هرگاه جریان حذف صانعی و موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و موسوی خوئینی ها و همکارانشان به پایان برسد، نوبت به علی لاریجانی و قالیباف و محسن رضایی و شمعخانی و همکاران آنها و شماری از همکاران احمدی نژاد و خیلی های دیگر می رسد.

گرچه این حذف کردنها یک خطای مرگ آور است، اما ادامه حیات رﮊیم نیز بدین حذف کردنها میسر است. بنابر سندی که نامه بهشتی به خمینی است، به یمن استقامت بنی صدر بر حقوق مردم ایران، جماعت ملاتاریا اقلیت شدند. ۳۰ سال مبارزه، آنها را در اقلیت نگاه داشت. این اقلیت نخست به حذف گرایشها و شخصیتهای سیاسی پرداخت که در جامعه ایران اکثریت شدند و تداوم مبارزه سبب شد که اکثریت بمانند. پس از آن، مکانیسم تقسیم به دو و حذف یکی از دو، در اقلیت حاکم بکار افتاد. در حال حاضر، مافیاهای نظامی – مالی میان دو جبر گرفتارند: یکی این جبر که اگر هم اکنون حذف نکنند، حذف می شوند و دیگری این جبر که حذف کردن نیز به انحلال دولت اقلیت می انجامد.

با وجود این، اعلان اسامی کسانی که در فهرست حذف شوندگان هستند، یک اشتباه استراتژیک است. در حذفهای پیشین، اسامی حذف شوندگان، از پیش اعلان نمی شد. حالا اعلان شده است و آنها می دانند که حذف خواهند شد. هرگاه برآن شوند سرسپردگی خود را ثابت کنند، بسا مؤثر نمی شود. زیرا اقلیتی هر روز کوچک تر می شود و جبر بر جامعه ایست که حاضر نیست فعل پذیرانه، ستم ببیند و غارت بشود. خود را دائم در معرض سقوط می بیند و نمی تواند به اظهار کنندگان سرسپردگی، اعتماد کند.

افرادی مانند لاریجانی و محسن رضایی و قالیباف و … از سرداران دوران جنگ بوده اند و با سپاه و شخصیتها و گروههای سیاسی، روابط دارند. باز کردن جبهه ای دیگر در مقابل سرداران قدیم و جدید به شدت از توان اقلیتی که مافیاهای نظامی – مالی و مافیای خامنه ایست، خواهد کاست. این جبهه، در کنار جبهه گشوده بر ضد تارعنکبوت خانواده خمینی و خانواده های دیگر و مراجع تقلید و علما و روحانیون و از همه مهمتر مردم، مافیاها را درگیر جنگی طاقت فرسا می کند و زمان سقوط رﮊیم را نزدیک تر می سازد. الا این که مافیاها ترجیح می دهند با حذف کردن، امروز و فردا را بمانند و اگر قرار بر سقوط کردن است، پس فردا سقوط کنند. از امروز به فردا فرج است را رویه کرده اند.

• یکی از مهمترین اموری که مشفق بدان می پردازد، نزاع بر سر «رهبر» و رهبری است. در نخستین گزارش در باره کودتای ۲۲ خرداد، انقلاب اسلامی اطلاع داد که تعیین «رئیس جمهوری» ربط مستقیم دارد با مسئله رهبری. اینک، «سردار» مشفق هم این اعتراف تلخ را می کند که جنبش بزرگ مردم در ۳۰ خرداد، «رهبر» را بعنوان «فصل الخطاب» شکسته است و هم از وجود نزاع میان تارعنکبوت خانواده ها که خانواده خمینی با آنها روابط شخصی قدرت پیدا کرده است با خانواده خامنه ای و نیز نزاع هاشمی رفسنجانی با خامنه ای در باره چند و چون رهبری، پرده بر می دارد. اما نادانسته این کار را می کند، اگر می دانست که در یک رﮊیم، وقتی رأس که محل تمرکز قدرت است، خود مسئله می شود، یعنی آن رﮊیم، چون ماهی از سر گندیده است و نیروی حیاتی لازم را ندارد. خامنه ای خود مسئله است و حل این مسئله به حذف ولایت فقیه و استقرار ولایت جمهور مردم است.

• از اظهارات مشفق معلوم می شود که جنگ شبکه های خانوادگی به مرحله ای رسیده است که بعد از خانواده های بهشتی و خمینی و خامنه ای و هاشمی، حال نوبت خانواده های قدوسی و مطهری و رجایی و محمدی گیلانی و فاضل لنکرانی و … شده است که به جان هم بیفتند. حقیقت اینست که نوبت حذف به این خانواده ها نیز رسیده است. اختلافات حاکمان به حدی گسترش یافته که حتی به محمدی گیلانی، قصابی که هر روز دهها جوان را به جوخه اعدام می سپرد، نیز رحم نمی شود.

• اعلان اسامی کسانی که در فهرست حذف شوندگان قرار دارند، از سوی این مشفق، جریان ساز شد: جریاناتی همچون حضور برخی نیروهای سپاه تحت عنوان دانشجوی بسیجی، در برابر مجلس، برای مخالفت با علی لاریجانی که از سوی ستاد کودتا و سردار کوثری و سردار کوچک زاده و روح الله حسینیان فراخوانده شده بودند و ترتیب دادن تظاهرات در قم بر ضد لاریجانی و شعارها که حمله کنندگان به دفتر منتظری و خانه صانعی، بر ضد سید حسن خمینی، آشکار می کند ماهها پیش ترتیب حذف این افراد داده شده است.

• مخالفت مشفق، عمل احمدی نژاد (درحفظ رحیم مشائی ) امر مهم دیگری را معلوم می کند:

۱- بسا این یک شگرد تبلیغاتی برای فریب افکار عمومی است. زیرا روزنامه نگار معروف و منتقد دولت یعنی حسین شریعتمداری -که مدال روزنامه نگار منتقد را از احمدی نژاد گرفت-بارها و بارها در بازی سیاسی حملاتی را متوجه رحیم مشاعی و برخی اوقات احمدی نژاد کرد تا مگر افکار عمومی را فریب دهد.

۲- اما احتمال قوی تر اینست که موقعیت احمدی نژاد نیز محکم نیست. پس برای او نیز باید پرونده ساخته و آماده شده باشد. تا چون زمان حذف او و دستیارانش رسید، از پیش، معلوم باشد حذف چگونه باید انجام پذیرد. یاد آور می شود که پرونده مالی احمدی نژاد، وقتی شهردار بود و پرونده مالی و معاون اول او و پرونده مالی محصولی و پرونده های دستیاران او، رو آمده و مطرح شده اند اما به دستور خامنه ای مسکوت مانده اند.

در حال حاضر نظر برخی از اصولگرایان منتقد دولت آشکارا می گویند کارهای حکومت احمدی نژاد مسئله دار و مشکوک هستند.

• دروغ دیگر و توجیه دیگر «سردار» مشفق نیز بسی گویائی دارد. او دو ادعا می کند: هاشمی می خواست هم از شر خاتمی رها شود و هم از شر احمدی نژاد. یکی اینست که هاشمی رفسنجانی نزد «آقا» (خامنه ای) رفت و پیشنهاد کرد این هر دو کنار گذاشته شوند و حسن روحانی نامزد شود و «آقا» نپذیرفت. و دیگری اینست که

می گوید که میرحسین موسوی از سوی اصلاح طلبان برای شرکت درانتخابات فرا خوانده شده بود. حال آنکه در سید علی خامنه ای برای اینکه مانع از حضور سید محمد خاتمی در انتخابات بشود، به خانه پدر میر حسین موسوی می رود. به پدر یک عصا هدیه می کند و از میر حسین موسوی می خواهد در انتخابات شرکت کند. قول می دهد تقلب در انتخابات نمی شود. اما هدف واقعی او، همانطور که کودتای ۲۲ خرداد معلوم کرد، حذف اصلاح طلبان بوده است. گمان او بر این بوده است که چون نسل جوان موسوی را نمی شناسد، از وجود او استفاده می کند برای تبدیل کردن اقلیتی که هست به اکثریت و هم با مقداری تقلب، اسباب شکست موسوی و بازگشت او را به انزوا، فراهم می آورد. احتمال جنبش همگانی را نمی داده اما احتمال جنبش اعتراضی قابل کنترل را می داده است. نتیجه این که او و مافیاها اقلیتی کوچک تر گشته اند. خون ریز و جنایتکارتر گشته اند و ناگزیر شده اند در درون و بیرون از مرزها چندین جبهه بگشایند.جبهه بر ضد بازاریان، جبهه دیگری است که رﮊیم مافیاها گشوده است.

• «سردار» مشفق مدعی می شود: بنا بر اطلاعات، گروههایی از امریکا به ایران آمدند و بررسی کردند که چگونه می توان به این نظام ضربه زد؟ آنها سه مسئله را مورد بررسی قرار دادند که باید تضعیف شود یکی مداحان و نوحه خوانها، دیگری مراجع تقلید و سومی مقام رهبری.

برفرض که ادعای او راست باشد، عامل تضعیف این سه، خمینی و جانشین او خامنه ای بوده اند و هستند:

۱ – زندانی کردن مراجع تقلید در خانه هاشان(شریعتمداری و قمی و دو برادر، سید صادق و سید محمد روحانی و شبیر خاقانی و منتظری)، خلع از مقام مرجعیت (شریعتمداری و صانعی) و عنوان مرجعیت دادن به خدمتگزاران رﮊیم (شیخ حسین همدانی و…) و خود مرجع خواندن (خامنه ای که منتظری به او گفت شما سواد ندارید)، یورشهای مکرر به خانه های مراجع (شریعتمداری و منتظری و بتازگی صانعی و صافی گلپایگانی و وحید خراسانی و بیات زنجانی و موسوی اردبیلی و جوادی آملی و …) و سلب استقلال از حوزه قم و دیگر حوزه های دینی و بی قدر کردن فتاوای مراجع. به ترتیبی که امروز، بنیاد مرجعیت، ویرانه گشته و هرگاه مراجع مردم را بکاری بخوانند، خواست آنان را مردم اجابت نمی کنند.

۲ – اما ایجاد شبکه از نوحه خوانها و هیأت ها و تکیه ها و حسینیه ها و تبدیل آنها به وسیله تبلیغ رﮊیم مافیاها نیز کار رﮊیم مافیاها است. این رﮊیم است که مداحان را مطرب و خواننده های پاپ و مشرک کرده است و به آنها دستور داده است انواع نوحه های کفر آمیز را بخوانند مثلا بگویند:

– نور حضرت زینب است

– صور حضرت زینب است

و یا

– من سگ درگاه توام ابوالفضل

و یا

– امام علی سید علی

و…

۳ – اما تضعیف رهبری آیا جز نتیجه تعهد شکستن خمینی و خیانت به کشور (گروگانگیری و معامله بر سر گروگانها و ایران گیت و کودتا و جنگ ۸ ساله و تروربحران سازیهای مداوم) و خیانت به اسلام (دعوی ولایت مطلقه کردن و آن را بر قرار نمودن و تقدیس خشونت و از خود بیگانه کردن اسلام در بیان قدرت توتالیتر) و خیانت به مردم (سلب حق حاکمیت از آنها و بازسازی رﮊیم استبدادی) و جنایت گستری(کشتار مردم در شهرها و قتل عام زندانیان و بکار انداختن ماشین اعدام که ۳۰ سال است همچنان نوجوان و جوان و میان سال و پیر، از زن و مرد بدان سپرده می شوند و کشتن زخمی ها و گستردن بساط شکنجه و ایجاد زندان کهریزک که گوی سبقت از زندان ابوغریب ربود و…) و فساد گستری (گم شدن پولها، ۱۰۰ میلیارد دلار در دوران جنگ و برباد دادن درآمد نفت و رانت خواری که نیمی از اقتصاد کشور را تسکیل می دهد و گسترش قاچاق که سر به ۲۰ میلیارد دلار می زند و پدید آوردن حزب مافیاهای نظامی – مالی و گسترش نابسامانی ها و آسیبهای اجتماعی به ترتیبی که ایران در مصرف مواد مخدر مقام اول را در جهان یافته است و گریزاندن مغزها از کشور و…).

قول «سردار » مشفق گویائی بسیار دارد: اعتراف است به ورشکست رهبری و مرجعیت در خدمت قدرت و تبلیغاتی که در وارونه سازی حقیقت، خلاصه می شوند. اعتراف است به این واقعیت که ولایت مطلقه فقیه، هر سه عامل بقای خود را از دست داده است. برای «رهبر» ورشکسته، جز حزب سیاسی – نظامی و مالی مافیاها نمانده است و این حزب، نه می تواند حتی از «اسلام فیضیه» (فقه تکلیف مدار) مشروعیت بگیرد و نه مرام دیگری در دسترس دارد که از آن مشروعیت بستاند و نه می تواند از تجزیه اقلیتی جلوگیری کند که بنا بر قول مشفق، خود مأمور تقسیم آن به دو و حذف یکی از دو است. هم اکنون، سپاه خود نیز بازیچه جریان شدت گیر تقسیم به دو و حذف یکی از دو، گشته است.

اظهارات «سردار» مشفق، راه را از بیراهه مشخص می کند: راهی که جنبش می باید در آن شود، راهی است که استبدادیان را در انزوا نگاه می دارد و به مردم امکان می دهد، بطور مستمر و به تدریج، قلمروهای حاکمیت را از آن خود کنند و ولایت جمهور مردم را برقرار سازند.

جنگ بر سر قدرت در درون سپاه: مقابله با مافیاهای نظامی – مالی

* اصرار خامنه ای به تحمیل مافیاهای نظامی – مالی به زور، برضد خود او نتیجه بخشید:

در طول عمر رﮊیم ولایت فقیه، تا این حد شبح مرگ خود را آشکار نکرده بود. از دو سال پیش که «رهبر» در پی انتصاب مجدد احمدی نژاد به سمت رئیس جمهوری شد، تا به حال، او همه سرمایه های خود را صرف حفظ این مهره نادان نموده و کار را به جایی رسانده است که دیگر نه سرمایه ای برایش مانده است و نه اگر بخواهد بازگردد، راه بازگشت به عقب باقی است. کاری که ممکن است برایش مانده باشد اینست که بسیاری از امتیازات و اختیارات خود را واگذار کند. شماری از «اصلاح طلبان» در انتظار این رویداد هستند. آنها می گویند وقتی خامنه ای احمدی نژاد را صاحب اختیار کرده است، چرا وقتی خود را ناچار دید، موسوی را رئیس جمهور نکند؟ غافل از این که احمدی نژاد متعلق به مافیاهای نظامی – مالی و حزب سیاسی – مالی – نظامی است. هرکسی که متعلق به این حزب نباشد، اختیار نمی جوید و اگر خامنه ای تن به دادن اختیار بدهد، بمعنای ناتوان شدن حزب و توانا شدن جنبش مردم است. از آن پس، مردم صبر نخواهند کرد تا حزب ضعف خود را جبران کند و باردیگر صاحب اختیار کشور شود. مزه بسیار تلخ این تجربه را چند نوبت چشیده اند.

سید علی خامنه ای که به دلیل نادانی و جهل خود اسیر دست برنامه ریزان و تحلیلگران ابله داخلی و خارجی بیت گردیده بود، آنچنان در گرداب سقوط دست و پا میزند که دل هر ناظری به حال او می سوزد.

«رهبر» به اصطلاح معظم، در طول حدود بیست ماه گذشته همه داشته های خود را خرج حکومتی کرد که به آن امید بسته بود: امید بسته بود که دولت (سه قوه) یکدست و مطیع امر او می شود و حاکمیت بعد از او نیز به فرزندش می رسد و سلسله خامنه ای تشکیل می شود و… او می پنداشت با سیاست تهاجمی می تواند هر مانعی را از سر راه بردارد. به تدریج متوجه خطای خود می شد اما هم سررشته کارها از دستش به می رفت و هم چون قمار بازان، چاره ای جز ادامه دادن به سرکوب نمی دید. هر چند این روزها وی تا حدی متوجه خطر ادامه رفتار و کردار رئیس جمهوری منصوب خود شده است و تلاش می کند آب رفته را به جوی بازگرداند، اما دیگرنمی تواند تسلط خود را بر نهادها و ارگانها حفظ کند. او در میان روحانیون و مراجع تقلید و نیروهای نظامی و از همه مهمتر مردمی که کشته داده اند، حامی از دست داده است و می دهد و حامی بدست نمی آورد.

در طول این مدت، رهبری برای حفظ قدرت و نگاه داشتن فردی مانند احمدی نژاد در مقام رئیس جمهوری، دست به کارهایی زده که او را بیش از پیش به ورطه سقوط نزدیک تر کرده اند:

• حمایت سرسختانه از احمدی نژاد و حامیان وی – این حمایت را تا جایی ادامه داد که نزدیکترین افراد به او، از او دوری جسته اند. این روزها، مرتضی نبوی، احمدی نژاد و دار و دسته او را خطرناک توصیف می کند. چرا که به مرجعیت و روحانیت معتقد نیستند و قصد حذف اصول گرایان را دارند. لاریجانی و توکلی به احمدی نژاد حمله می کنند بدین خاطر که در برابر قانون ایستاده است. توکلی او را تهدید به استیضاح نیز می کند. این بار، قالیباف، شهردار تهران، پالیزدار را به جان احمدی نژاد می اندازد و او در مصاحبه با همشهری می گوید احمدی نژاد او را تحریک کرد از مافیاهای هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و… سخن بگوید و به او قول وزارت داد. و… و می گویند رحیم مشائی، گفته است: مردم نه نیاز به مرجع دارند و نه نیاز به روحانی. خود می دانند چه کنند. حتی اگر این حمله ها با اجازه خامنه ای باشد، گویای شکست خامنه ای هستند.

• فرمان تقلب در انتخابات برای بر سرکار نگاه داشتن احمدی نژاد – کودتای انتخاباتی که به فرمان سید علی انجام شد تنها راهی بود که وی گمان می کرد او را به هدف می رساند. اما بر عکس موجب فروپاشی قدرت و حاکمیت وی شد.

• بروز درگیری میان او و هاشمی رفسنجانی که سالها حامی او در کلیه جنایت ها و خیانت ها و فسادها بود – شاید یکی از اشتباهات وی و تحلیل گران پیرامون وی از دست دادن هاشمی در برابر احمدی نژاد بود. امروز، اکثر سیاسیون وابسته به گروههای مختلف اصولگرا، به جز باند جنگ طلب، بر این خطا واقف هستند و بازگو می کنند.

• تهدید و تحقیر بسیاری از روحانیون که سالها حامی وی بودند – سید علی که فکر می کرد با انجام تقلب در انتخابات و بر سر کار آوردن احمدی نژاد می تواند از موقعیت خود استفاده کند و با تائید انتخابات دیگران را وادار به حمایت از آن و یا سکوت نماید، اشتباهی بزرگ انجام داد زیرا رئیس جمهوری منتصب او از سوی بسیاری از روحانیون بلند پایه حاکمیت فاقد مدیریت لازم برای این مقام بشمار بود.

• مخالفت و تهدید برخی مراجع تقلید که دست به مخالفت با کارهای او زده اند – سید علی خامنه ای با برگزاری انتخابات تقلبی ته مانده اعتبار خود را نزد مراجع تقلید از دست داد. به گونه ای که بعد از تایید احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور منتخب، تنها شیخ حسین نوری همدانی به وی تبریک گفت. او هم در مصاحبه ای گفت فریب یاران احمدی نژاد را خورده وگرنه پیام تبریک ارسال نمی کرد. مراجع معتبر نیز تا به حال نه تنها از ریاست جمهوری احمدی نژاد حمایت نکرده اند بلکه در بسیاری موارد وی را مورد حمله قرار داده اند. آیت الله منتظری ولایت مطلقه فقیه را از مصادیق شرک دانست.

• تهدید و مخالفت با بیت خمینی از طریق تحقیر سید حسن خمینی – سید علی خامنه ای در خطایی دیگر که برایش بسیار گران تمام شد می پنداشت با حذف سید حسن خمینی و ممانعت از بزرگ شدن وی می تواند شرایط را برای جانشین شدن فرزندش، فراهم کند. اما ممانعت از سخنرانی وی در روز۱۴خرداد آنچنان مورد انتقاد روحانیون و مراجع قرار گرفت که او تصورش را نمی کرد. این رویداد ضعف مفرط او را آشکار کرد و بسا خود او نیز متوجه شد که همه وی را مقصر اصلی وضعیتی می دانند که روحانیت بدان گرفتار آمده است.

• فرمان سرکوب و کشتار جوانان کشور برای حفظ موقعیت لرزان خود در سال گذشته – یکی از دلایلی که بسیاری از همراهان سابق در برابر وی قرار گرفتند کشتار جنایت کارانه ای بود که به دستور او، بدست نیروهای تحت امر مافیاهای نظامی – مالی انجام گشت. بعد از آن بود که مردم با شعار مرگ بر دیکتاتور پرونده سید علی را برای همیشه بستند.

• فرمان اعدام جوانان و مبارزان سیاسی جهت تحکیم حاکمیت خود – دستور اعدام برخی از افرادی که از قبل ازکودتای انتخاباتی دستگیر شده بودند، به جرم شرکت در اعتراضات بعد از انتخابات، آنچنان دروغگو و جنایتکار بودن رﮊیم ولایت فقیه را برملا ساخت که مپرس.

• رها کردن افسار احمدی نژاد در حمله به دیگران و ایجاد بحران های داخلی و خارجی با عنوان حمایت از سیاست های تهاجمی حاکمیت در برابر دشمنان – سید علی خامنه ای می پنداشت که شرایط داخلی و جهانی به همان گونه ایست او می پندارد. به همین دلیل بود که افسار احمدی نژاد را در حمله به «بزرگان نظام» رها کرد. در حقیقت مأموریت او و حکومتش انجام یک رشته حذف ها بود برای این که خامنه ای در حکومت یکه تاز شود و فرزندش جانشین او بگردد. احمدی نژاد اندازه نگاه نداشت تا جایی که دیگر هیچ کسی نماند که مورد حمله قرار نگیرد. کار به جایی رسید که در نهایت وی مجبور به دخالت و کنترل رئیس جمهوری منصوب خود شد تا مگر وضعیت از دست نرود. در پی بحران بین المللی دست ساخت خامنه ای – احمدی نژاد نیز، موضع نابخردانه احمدی نژاد ایران را با تحریم های گسترده و سخت روبرو ساخت. تحریم هایی که رﮊیم را وارد بحرانی کرده است که روز به روز شدید تر می شود. هم اکنون برخی از اصولگرا ها نیز صدا به اعتراض بلند کرده اند.

•فرمان حمله به سران و کادرهای اصلاح طلبان – سید علی خامنه ای هنگامی که متوجه شد در درون رﮊیم،

اکثریت بزرگ کادرها حاضر به پذیرش ولایت مطلقه وی نیستند و برای تایید وی از انتخابات کوچکترین ارزشی قائل نمی شوند، فرمان داد آنها را سرکوب کنند.سرکوب مردم و سرکوب اصلاح طلبان موجب شد که موسوی و کروبی، روز به روز، مواضع خود را نسبت به خامنه ای و عملکرد او قاطع تر کنند و کار را به جایی برسانند که از ولایت و نظام بگذرند و خود را از کشتی ساخته شده خامنه ای خارج نمایند تا همراه مردم شوند.

• فرمان حمله به بیت مراجع – در پی خطاهای آشکار او، خطاها بر یکدیگر افزوده شدند. کار به دستور حمله به بیوت مراجع مخالف کشید. اما حمله به بیت آیت الله صانعی و مخالفت وبرخورد مراجع دیگر با این عمل زشت به گونه ای شد که او را مجبور به کوتاه آمدن کرد. کوتاه آمدن یعنی در سراشیب ضعف افتادن.

•مجلس خبرگان را با تهدید وادار به اطاعت از فرامین خود کرد – هنگامی که مجلس خبرگان تشکیل جلسه داد و قرار شد در آن جلسه، انتقاداتی از «رهبر» بعمل آید، – همانگونه که آیت الله دستغیب انتقاد کرد- وی فرمان داد با وارد کردن فشار بر «خبرگان»، مانع از ادامه کار آن مجلس، به ترتیب مقرر شوند. در نتیجه، برخوردهایی در این مجلس میان حامیان و مخالفان وی روی داد که برای اولین بارتا این اندازه جدی شد.

• مجمع تشخیص مصلحت را تا توانست ضعیف کرد – سید علی خامنه ای برای حفظ احمدی نژاد حتی یکی از قوی ترین نهادهایی که جهت تشخیص مصلحت نظام از سوی خمینی ایجاد شده بود را برای جلوگیری از مخالفت با سیاست های خود، آنقدر تحت فشار قرار داد که امروز، ارگان بی خاصیتی شده است. او مصلحت نظام را که این مجمع تشخیص داد، نپذیرفت و جاهلانه در مقابل انتقادات این مجمع از احمدی نژاد و حکومت او ایستاد.

• مجلس «شورای اسلامی» را مجبور به اطاعت از خواسته های خود و حکومت کرد – در طول سال گذشته در بیشتر اوقات که رئیس جمهوری دست ساز وی بر خلاف قوانین مصوب مجلس عمل می کرد، او به حمایت از حکومت می پرداخت و مجلس و نمایندگان را مجبور به سکوت می کرد. این عمل بارها اتفاق افتاد تا هنگام طرح و تصویب موضوع دانشگاه آزاد اسلامی. این بار، توصیه «رهبر» هم در نمایندگان موثر نشد. مجلس طرحی را تصویب کرد تا مانع از چنگ انداختن احمدی نژاد بر دانشگاه آزاد شود. ناچار از نیروی چماقدار استفاده شد. با گسیل چماقداران در برابر درب مجلس، برنمایندگان فشار وارد کردند تا که برابر دلخواه احمدی نژاد، تصمیم خود را تغییر دهند. پس از آن که افتضاح بزرگ ببار آمد و معلوم شد که در این رﮊیم مجلس و قوه قضائیه آلت فعلی بیش نیستند و بی کفایتی خامنه ای عیان گشت، او در حکم حکومتی خود قرار را بر مسکوت ماندن و بقای دانشگاه آزاد در وضع موجود گذاشت. اما این قرار، ضعف او را از هرجهت عیان کرد: او که گویا ولی امر است و نظر فقهی او بر فتاوی مراجع مقدم و حاکم است، چون می داند اعتباری برای نظر او نمانده است، سرانجام بخشیدن به ماجرای وقف دانشگاه آزاد، از سه روحانی خواست. بدین سان، خود و احمدی نژاد و حکومت او را بی وقر و اعتبار گرداند. جالب اینکه روز بعد از دادن حکم حکومتی، نماینده وابسته به جبهه اصولگرا، احمد توکلی، بار دیگر احمدی نژاد را در مجلس مورد حمله قرار داد و حتی تهدید به استیضاحش توسط مجلس و دادن رأی به عدم کفایت سیاسی او کرد.

• سرمایه های کشور را به باد فنا داد – بر هیچ کس پوشیده نیست که حمایت خامنه ای از احمدی نژاد زیان های مالی عظیمی را بر کشور وارد ساخته است: به خورد و برد رانت خواران درآمدهای نفتی و گشودن دروازه ها بر روی واردات و رساندن قاچاق به ۲۰ میلیارد دلار در سال و… و حتی خرید طلا و تغییر ارز از دلار به یورو و از یورو به دلار و چه در تحمیل هزینه های سنگین بحران هسته ای به کشور و …

– با اعلام فتنه عده بیشماری را از حاکمیت خارج ساخت – سید علی رهبر در جریان کودتای انتخاباتی تحت تاثیر حرفهای افرادی چون حسین شریعتمداری و یاران مستقر وی در بیت جریان اعتراضات مردمی را فتنه خواند و همین مسئله موجب دور شدن بسیاری از افراد حامی ازگرد او گردید.

•بسیاری از همراهان سابق حاکمیت و مخالفان فعلی را به زندان افکند – سید علی خامنه ای برای حمایت از رئیس جمهوری دست ساز خود به ناچار مجبور به دستگیری بسیاری از سیاسیون و روحانیون حامی قبلی نظام ولایت فقیه شد. او زندانها را از کودتاچیان سال شصت پر کرد تا بتواند بر اقتدار پوشالی خود بیفزاید.

• فرمان برگزاری دادگاههای مضحک را صادر کرد – بعد از کودتای انتخاباتی، خامنه ای، همانند بعد از قتل های سیاسی که آمران و مأموران آنها را «قتلهای زنجیره ای» نامیدند، دستور برگزاری دادگاههای نمایشی را صادر کرد. این دادگاهها آنچنان فرمایشی بود که به جز زیان برای وی و برگزار کنندگانش چیزی ببار نیاورد.

• و…

* شکافها که اعمال خامنه ای در رﮊیم پدید آورده اند:

یکچند از شکافها که در رﮊیم ایجاد شده اند، بدین قرارند:

• بروز شکاف عظیم میان ولایت مطلقه فقیه و مراجع تقلید در قم و اصفهان و مشهد و نجف – عملکرد سید علی خامنه ای و حمایت او از حکومت منصوب خود،که کشیده شدن کار به حمله به بیت خمینی و خانه صانعی منجر شد، سبب بروز شکاف میان سید علی و مراجع تقلید گشت. به گونه ای که بعد از سالها مراجع تقلید به صورت علنی به مخالفت با ولی مطلقه فقیه پرداختند و این مخالفت و اعتراض بعد از حمله به بیت صانعی و دفتر منتظری و ممانعت از سخنرانی سید حسن خمینی و هتک حرمت ها به اوج خود رسید به گونه ای که حتی آیت الله سیستانی نیز، با اعزام نماینده خود به بیت آیت الله خمینی، از آنها دلجویی کرد. علاوه بر این، روحانیانی چون بیات زنجانی – وحید خراسانی – موسوی اردبیلی – دستغیب شیرازی – شبیری زنجانی – صافی گلپایگانی و حتی مکارم شیرازی نسبت به عمل انجام شده اعتراض خود را به گوش خامنه ای رساندند.

• بروز مخالفت شدید روحانیون بلند پایه با شیوه حکومت داری سید علی خامنه ای – با بروز اعتراضات مراجع تقلید از سال گذشته که از سوی آیت الله منتظری آغاز و به دیگر مراجع سرایت کرد، روحانیون بلند پایه رژیم نیز به مخالفت با عملکرد سید علی خامنه ای پرداختند به گونه ای که اگر به لیست مخالفان سید علی توجه شود به جرات می توان گفت که بسیاری از روحانیون حامی آیت الله خمینی و ولایت فقیه در حال حاضر جزو مخالفان ادامه حکومت سید علی خامنه ای هستند از جمله:

هاشمی رفسنجانی – ناطق نوری – طاهری خرم آبادی – علی گرامی – محمدی گیلانی- اکبر محتشمی پور – حسن روحانی – صدوقی – موسوی خوئینی ها – طاهری اصفهانی- موسوی بجنوردی – محقق داماد – راستی کاشانی – فاضل لنکرانی – پسر – جوادی آملی – رضا استادی – محمد امینی – عبدالله نوری – سید محمد خاتمی – موسوی تبریزی و….

• بروز شکاف میان سیاسیون حامی نظام – حاکمیت ولایت فقیه در طول سی سال گذشته با استفاده از نیروهای سیاسی حامی نظام جمهوری اسلامی توانسته بود با اتخاذ روشهای مختلف و به کار بردن زور و تزویر مانع از رسیدن مردم به حقوق خود شوند. آنها با نمایش اطاعت از ولایت مطلقه و حمایت از آموزه های آیت الله خمینی و نایب ایشان سید علی خامنه ای و اطاعت از احکام حکومتی رهبری هر فشاری را بر مردم واجب دانسته و به آن عمل می نمودند تا حاکمیت ولی فقیه به کار خود ادامه دهد.

اما در طول دو سال گذشته عملکرد سید علی و حامیان وی به گونه ای بود که دیگر سیاسیون حامی نظام نیز نتوانستند این همه جنایت وفساد نظام را تحمل کنند و به تدریج خود را از سیطره نظام خارج نموده و به سوی مردم آمدند و در نتیجه حاکمیت مجبور به برخورد با آنها و دستگیری و به زندان انداختن و فشارو تهدید آنها گردید. اشاره به برخی اسامی زندانیان و مخالفان فعلی، ما را بر این امر آگاه می سازد که نظام برای حفظ خود حتی نزدیکترین یاران خود را فدا می کند – میر حسین موسوی – مهدی کروبی – عبدالله رمضانزاده – مصطفی تاجزاده – بهزاد نبوی – امین زاده – محسن میردامادی – مرتضی الویری – فرزند بهشتی – صفایی فراهانی – محسن آرمین – محمد سلامتی – و حتی علی مطهری و…

*در سپاه، گردانندگان به یکدیگر می گویند: خامنه ایی هستی یا احمدی نژادیی؟!:

• عزل و نصب های خامنه ای و دادن اختیار سپاه به اطلاعاتی های درجه دو و سه به سپاه که ابزار دستهای مافیاهای نظامی – مالی هستند، امروز سپاه را به اقلیت موافق مافیاها که مقامها را قبضه کرده اند و اکثریت مخالف آنها بدل کرده است. این دو دسته، رویارو هستند. طرفداران خامنه ای که از او بخاطر ولایت فقیه پیروی می کند، از یکدیگر می پرسند: «رهبر» چرا کشور را به دست باند خطرناک احمدی نژاد داده است و چرا موجب بی آبروئی سپاه در جامعه شده است؟ چرا؟ و… برای این چراها پاسخ های روشنی وجود ندارند. خود را به این قانع می کنند که حذف احمدی نژاد هزینه سنگین دارد و نیاز به تدبیر. تا خامنه ای جرأت کند و تدبیری بکند، سپاه صحنه نزاع شده است:

• بروز جنگ در میان فرماندهان سپاه پاسداران – به جز جنگ قدرت میان سران حاکمیت و میان روحانیون و سیاسیون و امنیتی ها و اطلاعاتی ها، جنگ میان سرداران سپاه این روزها دارد شدت می گیرد. طبقه جدید فرماندهان جنگ طلب جبهه رفته و جبهه ندیده به سمت بن بست می روند و سید علی خامنه ای را هم با خود می برند.

اخبار به دست آمده از جلسه برخی فرماندهان سپاه و فحاشی به احمدی نژاد از سوی تعدادی از آنها که معتقدند عملکرد احمدی نژاد و بکار برده شدن سپاه در سرکوب مردم برای تحمیل او، موجب گشته است که نظر مردم نسبت به سپاه تغییر کند و سپاه را دشمن خود بپندارند.

مهمترین رویداد، دور شدن فرماندهان عالی رتبه سپاه در دوران جنگ و سردارانی از سپاه است که سید علی خامنه ای به دلیل بی کفایتی و اصرار به حذف ها، مجبور به حذف آنها و قرار دادن مهره های دیگری به جای آنها شده است.

در طول یکی دو سال گذشته، سید علی خامنه ای، براساس گزارشها که به او می دادند، به این نتیجه رسید که می باید وارد جنگی طاقت فرسا با مردم شود. لذا پذیرفت برخی از فرماندهان سپاه را حذف کند و جای آنها را به کسانی بسپارد که آماده انجام هر گونه خشونت سبعانه ای هستند. اما عزل و نصبها اینک او را با مشکل روبرو کرده است.

در میان افسران صفی و ستادی سپاه چندین گروه مختلف وجود داشتند که تا قبل از کودتای ۲۲ خرداد ۸۸، سکوت گزیدند و سعی کردند خود را به بی اطلاعی بزنند و وارد ماجرا نشوند. در عوض، شماری از سرداران سپاه از این کودتا عصبانی شدند. البته قبل از آن، سید علی خامنه ای با توجه به اطلاعاتی که مأموران اطلاعاتی به او می دادند، تغییراتی در میان فرماندهان سپاه ایجاد و جنایتکارترین سرداران سپاه را در راس امور گمارده بود . در شمار این سرداران جنایتکار کسانی هستند چون سعید قاسمی – محمد رضا نقدی – غلامحسین رمضانی – مسعود جزایری – مجتبی ذوالنور – حسین طائب – احمد سالک کاشانی – علی فضلی – یدالله جوانی – جباری – عراقی – همدانی و…

در بین این سرداران مأمور سرکوب مردم، برخی ها سرداران جنگ دیده بودند که در دوران جنگ نیز در رده های بالایی قرار نداشتند و برخی از سرداران حاضر و مسئول، اصلا جنگ ندیده سردار سپاه شده اند. در طول این مدت، سید علی خامنه ای، با ایجاد تغییرهای فراوان در لشکرهای سپاه که با هدایت جعفری – فیروزآبادی – کوثری و همدانی صورت گرفت، شرورترین افراد موجود را به کار گرفت و افراد تا حدی موجه را از کار برکنار کرد به گونه ای که دیگر نامی از آنها در سپاه برده نمی شود.

با نگاهی گذرا به برخی از سرداران از کار برکنار شده یا از امور نظامی دور شده به خوبی می توان دریافت که چه افرادی مورد اعتماد «رهبر» در اجرای پروژه حذف نبوده اند:

• سردار سرلشکر محسن رضایی – محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ و دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و شریک کودتاچیان خرداد ۶۰ و اکتبر سورپرایز و ایران گیت و ترورها، از جمله سردارانی است که مورد بی مهری سید علی خامنه ای و به خصوص محمود احمدی نژاد و برخی سرداران رده های پایین تر و سرداران جبهه ندیده قرار گرفته است به گونه ای که در انتخابات دور گذشته وارد کارزار شد تا شاید بتواند مانع از ادامه کار احمدی نژاد شود. اما کیسه تقلب خامنه ای بر تن وی نیز کشیده شد و او،به خصوص بعد از اینکه فرزند مشاور عالی اش در زندان کهریزک زیر شکنجه به قتل رسید، تازه متوجه شد دارد همان را می درود که کشته است.لازم به ذکر است که در حال حاضر محسن رضایی روابط خوبی با برخی فرماندهان دوران جنگ دارد.

• سردار سرلشکر مرتضی رضایی – فردی که حدود سی سال در رِأس اطلاعات سپاه قرار گرفته بود، دو سال قبل، با آمدن آخوندی به نام احمد سالک کاشانی و سرداری به نام غلامحسین رمضانی و در نهایت معاونی به نام حسین طائب، دیگر محلی از اعراب برای وی نماند. در واقع، رهبری، دیگر به وی اعتماد نداشت و او را برکنار نمود. جالب اینکه مسئولیت دیگری به وی واگذار نشد. اینکه سردار سرلشکر مرتضی رضایی هم اکنون چه می کند؟ پاسخی جز این ندارد که کاره ای نیست.

• سردار سرلشکر غلامعلی رشید مسئول اطلاعات و عملیات سپاه دزفول، جانشین ستاد عملیات جنوب، فرمانده قرارگاه فتح در عملیات بیت المقدس، مسئول عملیات قرارگاه مرکزی سپاه، معاون اطلاعات و عملیات ستاد کل نیروهای مسلح و جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح. به دلیل نزدیکیش با محسن رشید، مدتهاست که از وی خبری در سپاه نیست. با توجه به سابقه وی در فعالیت های قبل از انقلاب در گروههای سیاسی به نظر می رسد که نتوانسته است آن کاری را که از اوخواسته شده است، تصدی کند. مدتهاست که از او خبری نیست و وضعیت او در حال حاضر نیز نامعلوم است.

• سردار محسن رشید معاونت تحقیقات پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس- محسن رشید مسئول موسسه ایثارگران و رزمندگان، حامی میر حسین موسوی بود و به همین دلیل مورد بی مهری برخی از فرماندهان جنگ طلب سپاه واقع شد. اما او در میان نیروهای سپاه پاسداران حامیانی برای خود دارد.

• سردار دریادار علی شمخانی – از جمله فرماندهان جنگ در طول مدت جنگ به جز دورانی که جهت حمایت از کودتای برضد بنی صدر به تهران آمد، در بقیه دوران جنگ در جبهه ها حضور داشت. او با توجه به نزدیکی به محسن رضایی و سید حسن خمینی، بعد از انتخابات و سرکوب ها، تا حدی خود را از حامیان جنگ کنار نگاه داشت و حتی در یک مناظره تلویزیونی به مجری آن تاخت و حامیان درگیری ها را افراد جبهه نرفته خواند و فتنه خواندن حضور مردم در تظاهرات را مردود دانست. او همواره چه در دوران بعد از جنگ و چه در دورانی که وزیر دفاع در حکومت سید محمد خاتمی بود، خود را از سیاست های تند روانه برخی سپاهیان دور نگاه می داشت و تنها به امور نظامی می پرداخت.

• سردار سرلشکر رحیم صفوی همایی ده سال فرماندهی سپاه را بر عهده داشت. فرماندهی وی، به دلیل روحیه ای که دارد، مناسب سرکوب نبود و سید علی قبل از دست زدن به سرکوب های جدید، وی را برکنار و با عنوان مشاور ارشد در کنار خود نگاه داشت تا در کنترل باشد. او هم مانند علی شمخانی در مصاحبه ای با خائن ندانستن بنی صدر رئیس جمهوری منتخب، دست بر نقطه حساس جنگ طلبان گذاشت و مورد بی مهری سردارانی چون سعید قاسمی معاون قرارگاه ثارالله قرار گرفت. از وی و شمخانی به عنوان سردارانی که الزایمر دارند یاد می شود.

• سردار سرلشکر محمد باقر قالیباف نیز ازفرماندهانی بود که در انتخابات دوره قبل به دلیل خیانت مجتبی خامنه ای و بند و بست مجتبی با محمود احمدی نژاد نتوانست رای بیاورد و بعد از انتخاب احمدی نژاد، با وجود تمام مخالفت های احمدی نژاد، شهردار تهران شد تا هم تحت کنترل بماند و هم وی او را از نزدیک شدن به افسران سپاه، دور نگاه دارند. سردار سرلشکر قالیباف بعد از انتخابات مخالفت خود با احمدی نژاد را علنی تر نمود و در سخنرانی خود گفت: وی حتی یک روز به جبهه نرفته و اطرافیانش مسئله دار هستند. تازه ترین اقدام او، مصاحبه همشهری با پالیزدار است.

او که مسئولیت نشریه همشهری را بر عهده دارد با قرار دادن نیروهای سپاهی نزدیک خود مانندسردار محمد تقی فروتن و سرهنگ علی اصغر محکی و… این نشریه را در اختیار نیروهای سپاهی نزدیک خود قرار داده است تا هم معلوم کند در سپاه طرفدار دارد و هم از همشهری برضد احمدی نژاد استفاده کند. پالیزدار این بار گفته است احمدی نژاد به او وعده وزارت داد و تحریک کرد بر ضد هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و… صحبت کند.

• سردار مقدم – از فرماندهان سپاه که به دلیل همکاری با فرزند بهشتی و الویری در جریان بررسی و شناسایی خانواده های کشته داده و مجروح شده دستگیر و با ضرب و شتم به زندان انداخته شد. افسران سپاه که به تازگی دستگیر شده اند از نزدیکان سردار مقدم هستند.

• سردار علی لاریجانی از جمله سردارانی بود که از سپاه خارج و وارد سیاست شد. با توجه به اطلاعاتی که از قرائت آراء داشت، در اولین ساعات بعد از پایان رای گیری، طی پیامی تلفنی به میر حسین موسوی تبریک گفت. اما با تقلب بزرگی که شد، وی ناچار از اتخاذ موضع مبهمی شد که خوشایند خامنه ای نبود. اما به دلیل سر سپردگیش، رئیس مجلس باقی ماند. پس از آن که او و دو برادرش مورد حمله احمدی نژاد شدند، مخالفت با احمدی نژاد را علنی کرد. تصویب طرح دانشگاه آزاد موجب شد که تعدادی از همان نیروهای دست سازسپاه و شخصی پوش، با برنامه ریزی سردار کوچک زاده و سردار کوثری و حسینیان به درب مجلس آمدند و وی را به باد فحاشی گرفتند. جالب اینکه در نماز جمعه قم نیز چماقداران بر ضد وی دست به تظاهرات زدند تا به او بفهمانند که در فهرست حذف شوندگان قرار دارد. همانگونه که سردار مشفق در سخنرانی خود گفته بود.

• سردار عباس دوزدوزانی از سرداران اسبق جنگ که سالهاست که در صف مخالفان ولایت خامنه ای قرار گرفته اما روابط خود را با فرماندهان جنگ حفظ کرده است، او نیز در انتخابات جانب اصلاح طلبان را گرفت و از آنها حمایت کرد.

• سردار بختیاری نژاد از سردارانی است که بعد از وقوع تقلب انتخاباتی بزرگ، به صراحت دست به انتقاد از حاکمیت و تقلب انتخاباتی زد.

• سردار مسعود حجاریان کاشانی – (معاونت مهندسی وزارت سپاه، ریاست دانشگاه امام حسین (ع) و معاونت اقتصادی و برنامه ریزی محسن رفیق دوست در بنیاد مستضعفان و جانبازان)

وی به دلیل اینکه برادر سعید حجاریان است، مورد بی مهری قرار گرفته است. علاوه بر این، در برخی جلسات، او صحبت هایی کرد که خوشایند کودتاچیان نشد و بهتر دیده شد وی گوشه دنجی رانده شود.

• سردار صنیعی – برادر سردار صنیعی بزرگ که به دلیل مخالفت با کودتای انتخاباتی در برخی محل ها بر ضد کودتا چیان سخنرانی می کند. لذا او نیز مورد بی مهری برخی فرماندهان قرار گرفته است.

•سردار هدایت الله لطفیان – فرمانده اسبق نیروی انتظامی که در حمله به خوابگاه دانشگاه در ۱۸ تیر، دخالت داشت. بعد از آن از این مقام برکنار شد. تنها در برخی مواقع به عنوان مشاور در اختیار سپاه است. او نیز به دلیل برخی نظرات و مخالفت ها در حال حاضر از کلیه امور برکنار شده و شایع است که به کار تعویض روغن اتومبیل اشتغال دارد.

• سردار محمد باقر ذوالقدر زمانی از سرداران مورد تایید خامنه ای بود. بعد از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ و به ریاست جمهوری رسیدن احمدی نژاد که او تقلب را «عملیات پیچیده» توصیف کرد، در وزارت کشور پور محمدی به وزارت کشور منتقل شد و معاون امنیتی آن وزارت شد. اما مورد بی مهری احمدی نژاد و یاران وی قرار گرفت و مجبور به خروج از این وزارتخانه و بازگشت به سپاه شد. در آنجا دیگر کاری برای وی در نظر گرفته نشد زیرا مشاور رئیس قوه قضاییه شده است.

• افرادی مانند رضا سیف اللهی و رضا امراللهی و… هم اکنون در چه کاری هستند، پرسشی است بی پاسخ زیرا در سپاه نامی از آنها برده نمی شود.

• بنا بر آخرین اطلاع – هنوز تأیید نشده – سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس قرار است تعویض شود. گفته می شود که چون رﮊیم نگران حمله به ایران است و سپاه قدس می باید از انسجام و فرماندهی قوی برخوردار باشد، او تغییر سمت داده می شود. اما در صورتی که تغییر داده شود، علت واقعی مناسبات خوب او با هاشمی رفسنجانی است.

انقلاب اسلامی: تنها رؤسای جمهور امریکا نیستند که دست آموز اسرائیل شده اند، به شهادت اکتبر سورپرایز و ایران گیت و جنگ ۸ ساله، نخست ملاتاریا و سپس مافیاهای نظامی – مالی دست آموز اسرائیل بوده اند و هستند:

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates