03.08.2010

انگشت اشاره ما حقیقت را نشانه رفته(نقدی بر نوشته مسیح علی‌نژاد)

خودنویس: امروز میرحسین رهبر یک جنبش آزادی‌خواهی هست و باید به مردم بگویید که نظرامروزش در رابطه با اعدام‌های دهه ۶۰ و تصفیه‌های اوایل انقلاب چیست؟ ولی تا حالا میرحسین هیچ اظهارنظری در ارتباط با مخالفت عمل‌کرد سی‌ساله انقلاب نکرده و فقط ادعا می‌کند که انقلاب از آرمان‌های امام فاصله گرفته است. راستی این آرمان‌های امام چیست که از آن منحرف شدیم؟ این آرمان‌ها حرف‌های آزادمنشانه پاریس است یا دروغ‌های آب و برق مجانی بهشت زهرا یا فرمان قتل‌های مدرسه علوی و قتل مخالفان انقلاب در خارج و داخل کشور؟

خانم علی‌نژاد سلام

در نوشته جدیدتون نوشتید «این روزها که یک جنبش پرامید در ایران شکل گرفته است و در این میانه نیز هستند کسانی که شاید با نیتی خیر اما ناخواسته انگشت اشاره‌شان مدام به سمت امید یک ملتِ امید از دست داده نشانه رفته است و فاصله ی دغدغه‌های نسل سبز و نسل دهه شصت را نیز چون شکافی عمیق به نظر می‌رسانند،»

باید در پاسخ این مطلب عرض کنم من و بسیاری افراد نظیر من با نیتی خیر و البته خواسته و با آگاهی کافی و شناخت دقیق از معضلات جنبش‌های آزادیخواهی ایران که متاسفانه در یک صد سال اخیر همه آنها با کارشکنی دین‌مداران از هدف اصلی‌شون منحرف شدند و دوباره دیکتاتوری در شکلی وحشتناک تر باز تولید شد، سعی می‌کنیم با نشانه رفتن انگشت به سمت رهبران جنبش سبز آنها را وادار به پاسخگویی کنیم. ما می‌خواهیم رهبران جنبش سبز بدون کلی گویی واضح و شفاف نظراتشون رو اعلام کنن تا مردم بدانند از چه چیزی حمایت می‌کنن و بعد از به قدرت رسیدن این افراد چه آینده ای برای ایران متصور خواهد بود. خانم علی نژاد من واقعا متاسفم که شما به جای اینکه با قلم شیواتون دوران خمینی را برای نسل جوان توضیح دهید تا آنها خود برای نام‌گذاری آن دوران تصمیم بگیرند بقیه رو ترغیب به سکوت می‌کنید تا ساز ناکوکی در سمفونی دوران طلایی امام شنیده نشود.

من میرحسین موسوی را با قلبم دوست دارم و اعتقاد دارم که فردی صادق هست و قابل قیاس با بسیاری از فرصت طلبان که به دروغ خود را اصلاح‌طلب می‌نامند نیست و من هیچگاه اصلاح‌طلبان را به قاتل بودن محکوم نکردم و از قضا اعتقاد دارم جامعه بیمار ما که مذهب و خرافه نفس‌هایش را به شماره انداخته در یک روند تدریجی اصلاحی طولانی مدت به سوی آزادی پابرجا، خواهد رفت ولی باید در این راه با پرسش‌های دقیق اهل اندیشه و قلم عیار افراد مشخص شود تا دوباره دور باطل اعتماد بیجا به سیاست‌مداران و دلسردی مردم ایجاد نشود. باید بدانیم مشکل امروز ایران خامنه‌ای و احمدی نژاد نیست بلکه تفکر و اندیشه‌ای است که این افراد محصول آن هستند و ما باید برای تصحیح آن تفکر تلاش کنیم و گرنه آمدن ولی فقیه دیگر، چاره این زخم کهنه نیست و فقط در حد مسکنی‌است برای تسکینی شاید چند ساله.

سئوالهای ما از میرحسین و سایر رهبران جنبش سبز در رابطه با الفبای آزادگی هست. همه آدمها اشتباه می‌کنند و بسیاری از رهبران امروزی جنبش سبز هم از این قاعده مستثنا نیستند. امروز میرحسین رهبر یک جنبش آزادیخواهی هست و باید به مردم بگویید که نظرامروزش در رابطه با اعدام‌های دهه ۶۰ و تصفیه‌های اوایل انقلاب چیست؟ باید بگوید اگر امروز از خودسری‌های خامنه‌ای سپاه می‌گوید، چرا در طی این بیست سال که سپاهیان خود را قهرمان و خامنه‌ای خود را پاک ترین فرد معرفی می‌کردند سکوت مطلق کرده بود؟ آیا این سکوت برای حفظ نظام نبود و ایشون حفظ نظام را بر انسانیت و حق مردم ترجیح نمی‌دادند؟ من قبول دارم همه آدمها تغییر می‌کنند و در طی عمرشون عقاید متفاوتی پیدا می‌کنند ولی تا حالا میرحسین هیچ اظهارنظری در ارتباط با مخالفت عملکرد سی ساله انقلاب نکرده و فقط ادعا می‌کند که انقلاب از آرمان‌های امام فاصله گرفته است. آیا روز مبادای اسرار مگوی این انقلاب خون‌بار فرا نرسیده؟ راستی این آرمان‌های امام چیست که از آن منحرف شدیم؟ این آرمانها حرف‌های آزادمنشانه پاریس است یا دروغهای آب و برق مجانی بهشت زهرا یا فرمان قتل‌های مدرسه علوی و قتل مخالفان انقلاب در خارج و داخل کشور؟ راستی چرا میرحسین به حق در برابر دروغ‌های احمدی نژاد می‌خروشد ولی بدون توجه به دروغ‌های آزادی احزاب و پوشش زنان و آب و برق مجانی و … حضرت امام از ایشون به عنوان پیر فرزانه یاد می‌کند؟ دروغ با دروغ فرق می‌کند؟

در جای دیگر مرقوم فرمودین: «مگر می‌شود یک نسل نخبه‌ای که تمام جوانی‌اش، تقدیم روشنگری شده است را متهم به نادیدن دردهای یک دهه ساخت و آنها را پشتیبان بی‌چون و چرای این روزهای میرحسین و کروبی دانست. این نسل آنقدرها هم که جوسازان می‌گویند، جوگیر و جریان ساز نیست که یک روزعکس رهبرش را در ماه ببیند و روز دیگر خود جرات نقد آن رهبر را نداشته باشد.»

ایراد من به نخبه‌پنداری فعالین جوان سیاسی هست. ضمن احترام باید عرض کنم: هزینه زیاد فعالیت‌های سیاسی، جزم‌اندیشی و حلقه تنگ خودی اصلاح‌طلبان در زمان صدارت بیست‌ساله شان بر کشور چنان بود که نگاهی به شاخه جوانان حزب مشارکت که اکثر اعضایش تنها در اسم کوچک با رهبران حزب متفاوت بودند، شاخصی نسبی برای نخبگی آنهاست. تمام هنر این نسل نخبه تلاش برای پیدا کردن راهی برای سوق دادن ایران به سوی دموکراسی از سوراخ تنگ اسلام بود که این تنگ‌نظری آنها در انتها نتیجه‌ای جز برآمدن حکومت فاشیستی احمدی‌نژاد نداشت.

این نسل به قول شما نخبه و به نظر من سیاستمداران سهمیه‌ای چرا از معین نپرسید برای چه به حکم حکومتی تایید صلاحیتش گردن می‌نهد و با خفت این رویه غلط را تایید می‌کند؟

این نسل نخبه چرا از خاتمی و وزیر کشورش جناب لاری نپرسید انتخابات نهم را که کروبی به جد معتقد به تقلب در آن بود و رفسنجانی از تقلب‌ها به خدا پناه برد با قسم و آیه انتخاباتی درست و صحیح اعلام کردند؟

خانم علی‌نژاد بحث بسیار است و حوصله دوستان جوان برای خواندن کم، برای همین این قصه را همین جا به پایان می‌رسونم و از شما خواهش می‌کنم به آگاه تر شدن جامعه کمک کنین و اجازه بدین حداقل در این فضای مجازی تضارب آرا و اندیشه ها جاری باشه .دعوت به سکوت حتی با نیت خیر شما، سرانجامی جز تک صدایی و سوق به سوی دیکتاتوری ندارد و ترس از به قول شما «پخمگان» دلیلی برای عدم پرسش‌گری ما نباید باشد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates