17.05.2007

گاردین: نشانه‌ای از آشتی آمریکا و ایران نیست

آفتاب: روزنامه پرشمارگان «گاردین» در گزارشی به بررسی روند روابط ایران و آمریکا پرداخته و مذاکرات قریب‌الوقوع دو کشور پیرامون وضعیت امنیتی عراق را با دیده‌ای تردیدآمیز نگریسته است؛ چرا که به اعتقاد این روزنامه هیچ نشانه‌ جدی‌ای در آمریکا برای دادن تضمین امنیتی به تهران و عقب‌نشینی از مواضع خصومت‌آمیز واشنگتن علیه ایران به چشم نمی‌خورد. این روزنامه همچنین ادعا کرده است که «هیچ نشانه‌ای از کنار گذاشتن فکر حمله به ایران» نیز در آمریکا وجود ندارد.

متن کامل این گزارش به شرح زیر است:

در حال حاضر که شواهد حاکی از چنین امری نیست و همچنان هر کدام تلاش‌ در جهت تجهیز کردن دولت‌های محلی در کشور را دارند. طی سفر منطقه‌ای که دیک چنی، معاون رئیس جمهور آمریکا به کشورهای عربی داشت، بر عزم واشنگتن در جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای تاکید نمود. در عین حال محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور ایران نیز از امارات متحده عربی دیدن می‌کند. این اولین سفر یک مقام عالی رتبه ایرانی از زمان استقلال این امیرنشین عربی در سال 1971 است و این سفر با توجه به وجود جدال ارضی فی‌مابین از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

اگر چه اولویت کنونی برای مقامات رسمی آمریکا موضوع عراق است. اما مساله ایران نیز در دستورکار آنان قرار دارد.

خاموش و بی‌صدا، مخفیانه و به دور از چشم دوربین‌ها، جنگ با ایران شروع شده است. بسیاری از منابع تایید می‌کنند که آمریکا حمایت خود را از جنبش‌های مسلحانه در میان اقلیت‌های نژادی که حدود 40 درصد از جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند افزایش داده است. در ماه آوریل شبکه خبری A.B.C‌ گزارش داد که آمریکا مخفیانه به گروه بلوچ جندالاسلام که مسئول حمله اخیری بود که به کشته شدن 20 نفر از اعضای سپاه پاسداران انجامید، مخفیانه یاری رسانده است. بر‌طبق گزارش یک بنیاد آمریکایی، کماندوهای آمریکا از سال 2004 درون خاک ایران فعال هستند.

بوش در سال 2002 ایران را در زمره کشورهای عضو محور شیطانی قرار داد و در سال‌های پس از آن نیز پیاپی گفته است که آمریکا یک ایران دارای سلاح اتمی را «تحمل نخواهد کرد». و این یادآوری را با ارزش شمرده است. تهران به طور فعال در سرنگونی رژیم طالبان به آمریکا یاری رساند. در دیداری که در روز دوم ماه می 2003 در ژنو، میان جواد ظریف، سفیر ایران و زلمای خلیل‌زاد، نماینده ویژه بوش در افغانستان صورت گرفت، دولت تهران طرحی را برای مذاکرات عمومی بر سر سلاح‌های تخریب جمعی، تروریسم و امنیت و همکاری‌های اقتصادی ارائه داد. جمهوری اسلامی آمادگی خود را برای حمایت از ابتکار صلح از جانب اعراب که در سال 2002 مطرح شده بود و کمک‌ به تبدیل جنبش حزب‌الله به یک حزب سیاسی را اعلام داشت. و در دسامبر سال 2003 ایران یکی از معدود کشورهایی بود که پیش‌نویس الحاقی NPT‌ را به امضا رساند که در واقع قدرت نظارت سازمان بین‌المللی انرژی هسته‌ای (IAEA)‌ را افزایش می‌دهد.

اما از آن جایی که تنها هدف آمریکا، سرنگونی حکومت ایران است،‌ تمامی این پیش درآمدها در روابط طرفین را به کنار می‌نهد و جهت ایجاد شرایط برای مداخله نظامی، به طور دائم «تهدید هسته‌ای» ایران را پررنگ نشان می‌دهد.

در سال 1995 مدیر سازمان نظارت بر تسلیحات و خلع سلاح آمریکا مدعی شد که ایران تا سال 2003 به بمب هسته‌ای دسترسی پیدا می‌کند؛ ویلیام پری، وزیر دفاع در زمان کلینتون نیز پیش‌بینی آن را برای سال 2000 کرده بود، پیش‌بینی نیز از جانب شیمون پرز در اسرائیل صورت گرفته بود.

واقعیت چیست؟ از دهه 1960 ، ایران آشکارا برای آمادگی ورود به دوران پس از نفت دست به توسعه انرژی هسته‌ای زده است. توسعه فن‌آوری، راه رسیدن از برنامه صلح‌آمیز به نظامی را آسان ساخته است. آیا رهبران تهران چنین هدفی را در سر می‌پرورانند؟ هیچ مدرکی دال بر صحت این ادعا وجود ندارد. آیا در این صورت مخاطراتی به همراه خواهد داشت؟ بله به دلایلی واضح.

طی جنگ ایران و عراق، صدام حسین از سلاح‌های شیمیایی علیه ایران استفاده کرد اما در آمریکا هیچ صدایی از کسی برنخواست، کشوری که هم اکنون نیروهایش در افغانستان و عراق حضور پیدا کرده‌اند. دو کشور همسایه پاکستان و عراق هم اکنون دارای سلاح‌های هسته‌ای هستند.

بنابراین چطور است که تهران باید از دستیابی به سلاح هسته‌ای بازداشته شود؟ حرکتی که موجب آغاز رقابت‌های تازه‌ای در منطقه‌ای بی‌ثبات شده و ضربه‌ای سهمگینی به پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خواهد زد؟ برخلاف حدس و گمان‌های متداول، مانع اصلی قصد تهران برای غنی‌سازی اورانیوم نیست.

تهران بی‌صداقتی را که در جایی دیگر با آن روبرو بوده به خاطر سپرده است. گواه آن، موافقت‌نامه‌ای بود که در سال 2004 با فرانسه، بریتانیا و آلمان امضا شد و در آن ایران با تعلیق غنی‌سازی موافقت کرد با این توافق که موافقت‌نامه طولانی مدت باید «برپایه فراهم آوری تضمین‌های امنیتی استوار باشد». واشنگتن از دادن هرگونه تضمینی اینچنینی خودداری کرد و ایران به برنامه خود ادامه داد.

اتحادیه اروپا رویه حمایت از رهبری آمریکا را در پیش گرفت. پیشنهاد 5 عضو دائمی شورای امنیت به اضافه آلمان در ژوئن 2006 هیچ تضمینی در مورد مداخله نکردن در امور ایران را شامل نمی‌شد. در واکنش به آن، تهران پیشنهاد کرد که طرف‌های غربی که می‌خواهند در تیم مذاکره شرکت داشته باشند. باید از طرف خود و دیگر کشورهای اروپا اعلام کنند که سیاست ارعاب، فشار و تحریم‌ها را کنار می‌گذارند.

بدون چنین تعهدی تعلیق صورت نخواهد گرفت. از زمان انتخاب احمدی‌نژاد در سال 2005 به عنوان رئیس‌جمهور هیچ پیشرفتی در گفت‌وگو حاصل نشد و این مسیر با ایراد سخنان تحریک‌آمیز در مورد هولوکاست و اسرائیل به سمت و سوی گرایشات تغییر جهت داد.

اما ایران از نظر تاریخی کشور بزرگ و غنی و دارای ظرفیتی بیش از رئیس جمهور کنونی خود است. چالش‌های اساسی وجود دارد، اقتصادی و اجتماعی و تقاضاهای شدیدی برای آزادی بیشتر. برگ بنده قوی که حکومت در اختیار دارد حس میهن‌پرستی است که دخالت خارجی را از هر نوع که باشد رد می‌کند.

با وجود رویدادهای مصیبت‌بار در عراق، هیچ نشانه‌ای از کنار گذاشتن فکر حمله به ایران به چشم نمی‌خورد. اصرار اخیر گوردون براون در عدم حمله به ایران به نظر خوش‌بینی توجیه ناپذیر می‌آید تا ارزیابی عینی و بی‌طرف.

محوریت شیطانی ایران – به زعم جورج بوش که با روش و رفتار رئیس جمهور کنونی آن بدتر شده است بخشی از این راهبرد است و شاید اوج آن را در اقدام نظامی دیگری بتوان یافت. این امر مصیبتی را دامن می‌زند که نه تنها برای ایران و جهان عرب بلکه برای غرب و به خصوص اروپا و روابط آن با خاورمیانه فاجعه‌بار خواهد بود. رهبران جدید اروپا نیکولاسارکوزی و براون باید این را به خاطر داشته و بهتر عمل کنند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates