26.08.2010

سکینه محمدی جایی در «کلمه» ندارد

مخلوق: «کلمه» برتر از آن است که به حقوقِ بنیادینِ زناکاران در جامعه‌ی ایران بها دهد! دارالمؤمنین را چه به پشتیبانی از حقِ زنانِ معصیت‌کار! به‌راستی شأنِ گردانندگانِ آن بالاتر است از اینکه بخواهند اخبارِ مربوط به سکینه محمدیِ آشتیانی و دیگر محکومان به سنگسار را بازتاب دهند! حتی نامه‌ی دردناکِ دو فرزندِ او نیز بی‌ارزش‌تر از آن است که در تارنمایِ منسوب به رهبرانِ جنبش چاپ شود.
نظری که در پی می‌آید دوبار در آن سرا فریاد شد (1) اما در گُنگ‌فضایِ سانسورچیانِ «کلمه» همچون پژواکِ نعره‌های کابوس، جز سکوتی سوت و کور به‌همراه نداشت. به‌طبع لحنِ آن تا حدِ امکان با چاپ در تارنمایِ مذکور متناسب گردیده است، پاره‌ای بدیهیات در آن گنجانده شده است، واژگان همدلانه‌تر برگزیده شده‌اند (2) و به‌فرجام زهرِ رویکردِ دیرینِ من به اسلام و حتی رژیمِ اسلامی از آن گرفته شده است:

بار دوم است که این کامنت را ثبت می‌کنم و امیدوارم این‌بار آنرا منتشر کنید!
لطفاً این پیام را به خانمِ رهنورد برسانید:
بانوی گرامی!
آیا کسرِ شأنِ خود می‌دانید که با زبانی رسا و هشداری بلند درباره‌ی سرنوشتِ سکینه محمدیِ آشتیانی سخن بگویید؟
واهمه دارید از اینکه حاکمیت بگوید بانویِ سبزها از زنی زناکار پشتیبانی کرد؟
اما لابد تا کنون دانسته‌اید که حکومت در اعطای تهمت و دروغ به مخالفان و منتقدانش چنان سخاوتمند است که به هیچ بهانه‌ای در این مورد نیاز ندارد.
از آن گذشته آیا داوریِ یک ملتِ ستمدیده برای شما مهم‌تر است یا داوریِ یک حاکمیتِ ستمگر؟
شما در این باره هیچ نگفتید تا در گفتگویی با «روز» از شما بپرسند و شما سربسته هر نوع مجازاتی را محکوم کنید و در آخر هم خود را در راهِ آرمان‌های ملت برای چوبه‌ی دار آماده بدانید.
اما باور کنید نیازی به آن اعلامِ آمادگی نیست!
حتی باید گفت که نشانِ صدقِ آن آمادگی چیزی جز کنار گذاشتنِ ملاحظاتِ مذهبی، سیاسی و روزمره درباره‌ی جانِ زنی متهم به زنای مذموم در دینِ شما نیست.
باور کنید یک بیانیه‌ی کوتاه از سویِ شما برای پای چوبه‌ی دار نرفتنِ سکینه محمدی هزار بار صادقانه‌تر و ارزشمندتر است تا اعلامِ آمادگی برای پای چوبه‌ی دار رفتنِ خودتان!
او پنج سال در زندانِ ستمِ حاکمان اسیر بوده است. امروزه روز او را کتک می‌زنند و بر ضدِ خودش و وکیلش از او به‌زور اعتراف می‌گیرند.
اینهمه بیدادگری در موردِ این زنِ بی‌پناه را دیدن و هیچ نگفتن رواست؟
نامه‌ی استمدادخواهیِ فرزندانِ این زن، فریده و سجاد، را خوانده‌اید؟ آنان از شما می‌خواهند «کمک کنید این کابوس محقق نشود…» و شما هیچ نمی‌گویید.
آنهمه تلاشِ شما برای اینکه نشان دهید در رهبریِ نمادینِ جنبش، خواست‌های زنان جایگاهِ بلندی دارد چگونه با این سکوت و مصلحت‌اندیشی نسبت به سرنوشتِ این مادر جمع‌شدنی است؟
بیانیه بدهید و اعتراض کنید خانمِ رهنورد!
این روزها چشمانِ نگرانِ یک ملت هر گفتن و نگفتنِ شما عزیزان را با وسواسی تاریخی رصد می‌کند.

همچنين در نقدِ رهنورد:
تحریفِ فمینیستیِ [سخنانِ] زهرا رهنورد / تا رفعِ حجابِ اجباری

پی‌نوشت:
(1) نخستین‌بار صبحِ روزِ یکشنبه 24 مرداد در این بخش از سایت کلمه (که آنزمان در صدرِ عناوینِ بالایِ تارنما قرار داشت) و دومین‌بار عصرِ روزِ دوشنبه در این بخش (که اتفاقاً متنِ آن مربوط به سخنانِ رهنورد در دیدار با آزادگانِ جنگِ هشت ساله است) پُست شد اما هرگز منتشر نشد.
(2) این هم‌دِل‌نُمایی به‌ویژه در موردِ شخصِ رهنورد نیز مصداق می‌یابد. چرا که سخنانِ او جز یکی دو بیانیه و گفتگویِ چشمگیر، در بیش‌ترِ موارد چنگی به دل نمی‌زند و من با اینکه حضورِ سیاسی‌اش را در کنارِ میرحسین ارزشمند و تاثیرگزار می‌دانم اما از اساس او را هم‌پایِ موسوی نمی‌بینم.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates