بنیصدر: افشای اسرار نظام برای موسوی خطر مرگ دارد
خودنویس: ابوالحسن بنیصدر اولین رییس جمهورایران معتقد است که گفتن اسرار کشتار ۶۷ توسط میرحسین موسوی که هشت سال نخست وزیر ایران بود برای او خطر مرگ دارد. بنیصدر میگوید که بسیاری از افراد بر سر افشای اسرار نظام جان خود را از دست دادهاند. نخستین رئیس جمهوری ایران میگوید که عدم اعتراض آیتالله خامنهای، هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی با اعدامهای ۶۷ جای بررسی دارد.
دکتر بنیصدر درمصاحبهای که توسط امیدمعماریان روزنامه نگاربرای آژانس خبری «ای.پی.اس» انجام شده است میگوید تا کنون بسیاری از افراد که به اسرار نظام دسترسی داشتهاند ویا تلاش کردهاند آنها را برملا کنند کشته شدهاند او همچنین به تماس مرحوم احمد خمینی فرزند آیتالله خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی اشاره میکند که پیش از مرگش با وی گرفته بود.
متن کامل این مصاحبه توسط امیدمعماریان در اختیارخودنویس قرارداده شده است:
طی ماههای گذشته میرحسین موسوی بارهادرپاسخ به مخالفان حکومتی خود گفته است که «ناگفتههای» خود را از دوران نخست وزیریاش افشا خواهد کرد. ماه گذشته ابوالحسن بنی صدرنامهای استعفای میرحسین موسوی خطاب به رییس جمهور وقت آیتالله علی خامنهای را برروی وب سایت خود انقلاب اسلامی منتشر کرد. تا کنون میرحسین موسوی و هیچ کدام از مقامات حکومتی ایران از جمله دفتر رهبر ایران نسبت به موارد مطرح شده در این نامه اظهار نظر نکردهاند. در این نامه موسوی به صراحت از انجام برخی از اقدامات تروریستی یاد میکند که به گفته او دولتش از انجام آنها خبر نداشته است. دربخشی از این نامه موسوی دلیل خود برای استعفا را ناتوانی در انجام مسوولیتش ابراز میکند و میگوید:
«عمليات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت ميگيرد. شما بهتر ميدانيد که تاکنون فاجعه آفرينی و اثر نامطلوب آنها برای کشور چقدر بوده است. بعد از آنکه هواپيمايی ربوده ميشود، از آن باخبر ميشويم. وقتی مسلسلی در يکی از خيابانهای لبنان گشوده ميشود و صدای آن در همه جا ميپيچد، متوجه قضيه ميشويم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در جده، اينجانب از اين امر آگاه ميشوم. متاسفانه و عليرغم همه ضرر و زيانی که اين حرکت متوجه کشور کرده است، هنوز نظير اين عمليات ميتواند هر لحظه و هر ساعت بنام دولت صورت گيرد.»
بسیاری از روزنامهنگاران و روشنفکران ایران از موسوی خواستهاند که درخصوص اعدام هزاران نفر از زندانیان سیاسی در سال ۱۹۸۸ اظهارنظرکند و بگوید نقشش درآن چه بوده است. موسوی اخیرا درآستانه روز خبرنگار درجمع تعدادی از مدیرمسوولان روزنامهها وخبرنگاران و خانوادههای روزنامهنگاران دستگیر شده با اشاره به سوالات بسیاری که درباره سال ۶۷ وجود دارد گفت: «مسئله سال ۶۷ را باید در منظر تاریخی خود باید بررسی کرد و بعد هم دید آیا دولت در این زمینه اطلاعی داشته است؟ نقشی داشته است؟ آیا اصلا امکانی برای دخالت داشته است؟ آیا در احکام و اسناد، نامی از دولت وجود داشته است؟ دولت که نقشی در این مسئله نداشته است. خیلی از کسان دیگر هم اطلاع نداشتهاند. اما برای مطرح کردن این مسائل با ذکر جزئیات، من هم محذوراتی دارم.»
بنی صدر اولین ریییس جمهور ایران که مدتی از پس از انتخاب توسط مردم توسط مجلس ایران عزل شد و به کشور پاریس فرار کرد، در این مصاحبه به اصالت نامه، اهمیت آن و همچنین نقش رازهای ناگفته درسیاست ایران و خطراتی که تهدید به گفتن اسرار و نگفتن آنها توسط موسوی دارد سخن گفته است. (درمتن انگلیسی به دلیل محدودیت جا بخشهایی از پاسخ حذف شده که درمتن زیر کامل آن میآید)
چطور به این نامه دسترسی پیدا کردید؟ هدف از درز کردن نامه به شما چه بود؟
این نامه در سال ۶۷ چاپ شده است. ما از دوستان خودمان خواستیم که اصالت آن را تحقیق کنند. به ما گفتند اصیل است. در طول این مدت هم موسوی تکذیب نکرده است. اخیرا هم خود او تهدید کرد که دلایل استعفای خود را انتشار خواهد داد. این نامه همان دلایل است که او تهدید کرده انتشار خواهد داد. یعنی اینکه این را نامه خود میداند. حالا هم که انتشار پیدا کرده، سایتهای طرفدار ایشان هم انتشار دادند.
درآن زمان حدس ما این بوده که (نامه) از بیت آقای خمینی درز پیدا کرده است. البته میتوانسته از ناحیه خود آقای موسوی باشد. یا از ناحیه آقای خامنهای باشد. برای این که موسوی را جلوی آقای خمینی بده کند که اسرار نظام را فاش کرده . آن زمان حدس ما این بوده که دستگاه آقای خمینی انتشار داده است. همان طور هم در نشریه اینطور آمده که احتمال دارد که بیت آقای خمینی این کار را کرده است
آیا درز کردن نامه برای حمایت از آقای موسوی بود که بگویند در کارهایی که صورت میگیرد به نام دولت او دست نداشته است؟
نمیتوان گفت درحمایت از آقای موسوی چرا که بعد ازآن اقای خمینی یک تشر زد به موسوی و او هم استعفای خود را پس گرفت. در حمایت نیست ولی در این امر میتواند باشد که دستگاه آقای خمینی خواسته است بگوید این کارهایی که میشود ربطی به ایشان ندارد. آن وقت حدس زده میشد که چون آقای خمینی و دستگاه او میخواستند از این دلایل مبرا بداند، که در آن ترور و فساد و ارتباطات با آمریکا از ۵ کانال در آن است و خیلی چیزهای دیگر، انتشار دادند که معلوم بشود که وی از اینها مبراست واینها کار دیگران است.
بسیاری از مسولین کشور درهنگام جدالهای سیاسی دائما بیان میکنند که اسراری وجود دارد که نمیخواهند بگویند. واقعا گفتن اسرار ایران چه تاثیری در سیاست داخلی دارد؟ و کلا ایران چگونه طی این سالها اداره شده که همه با خود اسرار دارند؟
یک اسراری هست برای اینکه انتشار نیابند بسیاری از آدمها کشته میشوند. مثلا همین ماجرای اکتبر سورپرایز یا معامله پنهانی بر سرگروگانهای آمریکایی چندنفر سر این ماجرا کشته شدند. درخود ایران آقای مهدی هاشمی، آقای امیدنجف آبادی و همکارانشان اعدام شدند به لحاظ اطلاعی که داشتند از ایران گیت و آن را انتشار دادند. چرا این دولتها این چنین نگران انتشار و برملا شدن اسرار هستند؟ اولا در سطح ملی مشروعیت آنها را از بین میبرد. دولت ایران مدعی دشمنی با اسراییل و آمریکاست. اما ماجرای اکتبرسورپرایز نشان داد که با اسراییل و آمریکا وانگلیس رابطه داشته و از آنها اسلحه میخریده است. درنتیجه مشروعیتش درسطح ملی و درسطح کشورهای منطقه ای و اسلامی و درسطح جهان از بین میرود.
آقای موسوی، چندین مورد درخصوص رازهای سیاست ایران گفتهاند و خیلی فشار برروی ایشان است که درمورد اعدامهای سال ۶۷ صحبت کنند. به نظر شما آیا ممکن است هزینه برملا کردن این اسرار آنچنان زیاد باشد که طرح چنین مسائلی برای وی خطر جانی داشته باشد؟
قطعا خطر دارد. اهمیت آقای موسوی از اهمیت احمد خمینی (فرزندآیت الله خمینی) برای این رژیم بیشتر نیست. آن احمد خمینی به خاطر اینکه اطلاعات زیادی داشت- وبه قول فرزندش گنجینه اسرار رژیم بود- وقتی شروع کرد به نق و نوق کردن سرش را زیرآب کردند. با این حال ازدید من -چون خودم عمل کردم- به جای تهدید کردن که خواهم کرد وخواهم گفت در جا آن اطلاعات را باید بیرون بدهد. این یک تضمینی میشود برای حیات او. چون هر گاه بخواهند دست به او بزنند مردم ایران و دنیا خواهند گفت چون اسرار را فاش کرد این بلا را سرش آوردند. آقای احمدخمینی قبل از مرگش به من پیغام داده بود و از من حلالیت خواسته بود وگفته بود من را حلال کن…. که پیامش طولانی بود. بلافاصله من به ایشان گفتم که این حرفهایی که شما میزنید یعنی اینکه احساس خطر میکنید. اگر میخواهی از خطر برهی در اولین فرصت همه اطلاعات را که داری اگر میتوانی در داخل علنی کن واگر نمیتوانی به خارج منتقل کند. حال با اطلاعاتی که داشته چه کرده خدا میداند ولی او را از بین بردند.
نامه استعفای منسوب به آقای میرحسین موسوی که توسط شما منتشر شده است توسط هیچ یک از مقامات ایرانی تکذیب نشده و درمورد آن سکوت شده است. چرا؟
برای اینکه حقیقت دارد و راست است. در همان سالها مواردی که درنامه آمده همه واقع شده بودند. او مواردی نگفته که کسی از آن اطلاع نداشته باشد. مثلا در قضیه مواد منفجره به عربستان بردن این مواد کشف شد و آنهایی که این مواد را برده بودند تحت تعقیب قرارگرفتند. طرح نبوده که اجرا نشده باشد. طرحهایی بودند که اجرا شدند. وچون اجرا شدند واقعیت داشتند. اگر امروز واکنش نشان بدهند که این کارها رو کردند یا نکردند؟ اگر بگویند انجام دادند که پس دنیا راست میگفت که شما دولت تروریست بودید. اگر بخواهند بگویند نبوده مایه خنده دنیا میشود. برای اینکه همان وقت شده بود. الا اینکه آن رژیم مدعی میشد که عناصر خودسر این کارها را کردند و خود رژیم اطلاع نشده حالا آدمی که آن وقت نخست وزیر بوده میگوید رژیم اطلاع داشته وآنها به دستور عمل میکردند.
چرا تا به حال اتفاقی برای آقای موسوی نیافتاده است؟ اگر چه پسرخواهرایشان درجریان تظاهرات پس از انتخابات به ضرب گلوله کشته شد؟
دلیل مهمش این بوده که آقای موسوی و آقای کروبی کاندیدای ریاست جمهوری بودند و آن تقلب بزرگ انتخاباتی صورت گرفت و جنبش مردمی در اعتراض به نتیجه انتخابات شکل گرفت. این جنبش تنها در ایران نبود. تنها ایرانیان خارج از کشور در آن شرکت نداشتند بلکه افکارعمومی دنیا در آن شرکت کرد. اگر بخواهند به او سخت بگیرند ویا دستگیرش کنند وبلایی سراو بیاورند، او آدمی است که افکارعمومی دنیا متوجه امر است. نمیشود مردم دنیا وایران را غافلگیر کرد.
اما بسیاری از افراد کشته شدند وگفته شدن سازمانهایی مثل مجاهدین خلق و یا افرادی که اغتشاشگر نامیده شدهاند آنها را کشتهاند.
آن افراد موقعیتی که این دو به عنوان نامزد ریاست جمهوری داشتند وبعد از انتخابات هم همچنان استقامت کردند را نداشتند. چون اینها این موقعیت را داشتند و دارند این رژیم نتوانسته تا به حال با آنها کاری کند. الان متنی از قول آقای خامنهای منتشر کردهاند که هر وقت بخواهیم میتوانیم آنها را بگیرم و باید بصیرت داد به مردم یعنی مردم را قانع کرد که اینها آدمهایی که مینمایند نیستند. آقا جنتی گفت که آمریکا یک میلیارد دلار به اینها پول داد و دیگر دروغهای ضداطلاعاتی که نشان میدهد حکومت مشغول است به تخریب بلکه اینها را بیاعتبار کنند. دستگیر کردن بیاعتباری نمیآورد بلکه اعتبار میآورد.
اگر موضوعی مانند کشتار سال ۶۷ بحث جامعی بشود وبا توجه به اینکه آیتالله خمینی الان زنده نیستند، مشخص شود چه کسانی در قانع کردن وی برای دادن مجوز قتل عام موثر بودند و دست به این جنایت زدند، چنین بحثی چه تاثیری در تحولات سیاسی داخلی میگذارد؟
تاثیرمهمی میگذارد. دست نوشته آقای خمینی وجود دارد که با یک بله و نه اعدام کنند. سه نفر هم مامور شدند که این کار را انجام بدهند که شناخته شده هستند. کسانی هم بودند که آقای خمینی را به این کار بر انگیختند. اگر چه خیلی هم لازم نبوده کسی ایشان برانگیزند چون مادهاش را داشت. آنها چه کسانی بودند؟ آقای منتظری که اعتراض کرد پس او نبود. آقای خامنهای رییس جمهور بوده و آقای هاشمی رفسنجانی رییس مجلس بوده است. قدر مسلم این است که این دو تا کوچکترین اعتراضی به آن جنایت نکردند. آیا در شمار کسانی بودند که مشوق بودند و آقای خمینی را برای اینکه چنین جنایتی انجام شود قانع کرده باشند؟ روشن کردن این مساله بسیار مهم است. چرا که الان یکی از این افراد رهبر تشریف دارند و دیگری رییس مجلس خبرگان و رییس مجمع تشخیص مصلح نظام. آقای موسوی نخست وزیر بوده است. خبر داشته یانه؟ موافق بوده است یانه؟
این سوالی است که روشن کردنش بسیار به کار نسل امروز میآید و تکلیفشان با وی روشن میشود. اگر نبود یک وضعیت به وجود میآورد و اگر نه اطلاع نداشته ویا اطلاع پیدا کرده و اعتراض نکرده یک وضعیت به وجود میآورد. میبینید که انتشار اطلاعات در این زمینه چقدر اهمیت دارد. غیر از اینها میبینید که آقای خاتمی (رییس جمهورسابق) وزیر ارشاد بوده است که بنا بریک گزارشی که در ریاست جمهوری ایشان اطلاع یافت موافق بوده است. همین هم قطعی بشود که آیا موافق بوده و موافق بودنش چه اثری داشته است. یک نکتهای را که آقای فلاحیان معاون وقت وزارت اطلاعات گفته است که «در یک دوره ای آقای خمینی درست حال وحواس نداشت، ما با احمد آقا مسائل را حل میکردیم به نام امام عمل میکردیم.» این مورد هم از آن موارد بوده است. …. بنابراین ملت حواسش را جمع میکند که اختیارش را نباید بدهد به دست یک ادم که بشود مرکز قدرت و همه قدرت دراو متمرکز شود.
به نظر شما این مخفیانه کار کردن وشفاف کار نکردن در دولت آقای احمدینژاد هم ادامه داشته است؟
بله. این آقای احمدی نژاد شما میبینید هر از چندی میگوید من لیست بغلم استها؟ در میآرمها؟ انتشارمی دهمها؟ (لیست مفسدین اقتصادی) تا به حال هم کسی این لیست را ندید که چه کسانی در این لیست هستند. هیچ وقت هم منتشر نشد. فسادهای خودش و رفقایش هم در زمانی که درشهرداری بود پرونده شد، به مجلس هم رفت ولی آقای رهبر دستور داد بخوابانید. آنها هم خواباندند…..
امیدی میشود داشت که ایران کشوری بشود که با راز و اسرار اداره نشود؟
یکی از از جرمهای که درمجلس اول کودتاچیان بر من شمردند و رای به عزل رییس جمهوری دادند این بود که میگفتند ایشان دائما افشا میکردند. کارنامه روزنامه منتشر میکردم که هیچ جای دنیا این کار نیم شود. ایران کشوری است که در طول تاریخ طولانی خود در استبداد زندگی کرده است. هرگاه که بخواهد از استبداد بیرون بیاید محتاج یک شفافیت زیاد در زندگی سیاسی است. چون جامعه باید دائما مراقب باشد. کمتر غفلتی عوامل سازنده قدرت استبدادی را به کار میانداز دو اینها دوباره استبداد را بازسازی میکنند. شفاف کردن زندگی سیاسی یکی از مهمترین عواملی است برای اینکه از استبداد تاریخی بیرون بیاید. برای برچیده کردن فساد اقتصادی زیاد نظارت عمومی لازم است به همین جهت اطلاع عمومی هم لازم است. فعالیت اقتصادی دولت هم باید از شفافیت کامل برخوردار باشد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.