قدردانی از خانم رهنورد و چند نکته باریکتر از مو-۲
خودنویس: خانم رهنورد با انجام گفتگو با «خودنویس»، دردسرهای زیادی را بر خود هموار کردهاند که بابت این مساله از ایشان ممنونم و بابت اهانتها و حملههای کور گروههای مختلف به او، متاسف.
طبیعتا به عنوان یک روزنامهنگار نمیتوانم خوشحال باشم که میرحسین موسوی پاسخگو نیست و جواب بسیاری از سوالها را خانم رهنورد به جای ایشان میدهند، اما با توجه به جمیع شرایط، باید شاکر بود.
«خودنویس» در این میان منافع حزبی ندارد و سوالها بدون توجه به بر خوردن به تریج قبای سیاسیون داخل و کسانی که در لندن و بوستون احتمالا هری پاتر میخوانند طرح شدهاند. همین امر پرسشگری را برای ما راحتتر کرده است.
با این همه برخی پاسخها پس از انتشار، خواننده و حتی پرسشگر را به فکر وامیدارد. دیروز به نکاتی اشاره کردم، اما امروز باز روی نکتهای تاکید میکنم، آن هم گفته خانم رهنورد در مورد بیخبری میرحسین موسوی از فجایع آن زمان است.
یکی از نکات مثبتی که همیشه در مورد میرحسین موسوی ذکر و تبلیغ شده، توان بالای مدیریتی مالی او در دوران جنگ است. طبیعتا کسی که از آمار فشنگهای مصرف شده در جبههها توسط نیروهای مسلح با خبر است و در سال ۶۷ پیش آیتالله خمینی میرود و میگوید بودجه کشور توان ادامه جنگ را ندارد (بنا به گفته چند نفر از کارشناسان سیاسی نزدیک به ایشان)، پس باید اطلاعات گستردهای از همه مجاری خرج بودجه داشته باشد.
حوزههای کاری دولت البته معلومند، اما قوه قضاییه که قاعدتا مستقل بوده، توسط بازار آزاد و با پول موتلفه که اداره نمیشده است. وزیر دادگستری وقت نیز عملا رابط قوه مجریه با قوه قضاییه بوده است. همچنین، رئیس هیات دولت، مشاوران امنیتی و اطلاعاتی هم داشته که اخبار مربوط به وقایع داخلی را به گوش ایسان میرساندهاند. به عبارت بهتر، دولت از مجاری مختلف، در باره نحوه هزینهکرد بودجه در قوه قضاییه مطلع بوده، مگر آنکه بگوییم مدیریت مالی دولت به عنوان تامین کننده پولی نهادهای مختلف در این محدوده زیر سوال است. تا این لحظه، هیچگاه چنین چیزی در مورد دولت موسوی نشنیدهام.
از طرفی، وزارت اطلاعات، سازمانی مجزا از دولت نبوده است. حتی اگر به دستور آیتالله خمینی، فردی از وزارت اطلاعات در هیاتهای «مرگ» حاضر بوده، وزیر اطلاعات دلیلی برای پنهان کردن این مساله از دید نخست وزیر نداشته است، چه، اجرای دستور «امام» بر همه حجت بوده است. ساختار ولایی چنین اقتضا میکند. همانطوری که قدیمیترها به یاد دارند، دعوای سال ۱۳۶۴ بر سر نخست وزیری میرحسین موسوی، بازی «مولایی-ارشادی» را درست کرد. ۹۹ نفر از جناح راست، نقشی ارشادی را برای ولی فقیه قائل بودند و الباقی که به میرحسین رای دادند، نقشی «مولایی». البته الان که مدعیان «اسلام رحمانی» عملا روششان به آن ۹۹ نفر که در سال ۶۴ از دایره ولایت خارج بودند نزدیکتر شده است، میتوان دید که بنا به منافع، دیدگاه نیز تغییر میکند.
از سوی دیگر، میتوان پذیرفت که آیتالله منتظری از اعدامها خبر داشته و رئیس دولت نداشته؟ میتوان از اتحاد آیتالله موسوی اردبیلی با دولت با خبر بود و نسبت به انتقال خبرها به میرحسین موسوی شکی داشت؟
با این توضیح، عدم اطلاع میرحسین موسوی از «جنایت»ها غیر قابل باور مینماید و وقتی نیز از او توضیح خواسته میشود، میگوید که «محذوراتی» دارد و نمیتواند چیزی بگوید.
اما سوال بزرگتر اینجا بوجود میآید که آیا از نظر ساختاری که ولایت «مولایی» آیتالله خمینی را پذیرفته بود، اعدامها جنایت محسوب میشد یا نه؟ تعریف این گروه از جنایت چیست؟
به نظر من، اینجا با یک تناقض بزرگ روبرو هستیم که شاید گفتگوی رو در رو با خانم رهنورد و آقای موسوی میتوانست برخی نقاط تاریک «تاریکخانه نظام» را روشن کند.
سوال بزرگتر اینجاست، که وقتی بیاطلاعی رئیس دولت در دهه ۶۰ را از جنایتهای حاکمیت بی اطلاع و مبرا میدانیم، و میگوییم در حوزه متفاوتی بوده، چگونه میتوانیم در زمانی که آیتالله خامنهای حاکم مطلق خوانده میشود، احمدینژاد را مسوول بسیاری از خطاها و جنایتها بدانیم؟
البته به عنوان روزنامهنگاری که از پلههای سازمانهای دولتی بارها و بارها بالا و پایین رفته و با بسیاری از مدیران ارشد سلام و علیک داشته، میتوانم بگویم که چنین دلیلی از سوی خانم رهنورد برایم قابل پذیرش نیست، گرچه سخنش را محترم میدارم. میتوانم بپذیرم که آقای موسوی به او چنین گفته است، اما من توی کتم نمیرود. همانطوری که میلیونها نفر بیاطلاعی احمدینژاد و گروهش را از بسیاری از جنایتها نخواهند پذیرفت.
به نظر من، ورود خانم رهنورد به این بحث و تقبیح جنایتهایی که با هیچ چیزی شسته نمیشود، گام بسیار مهمی است. گامی که مطمئنا بسیاری از اصلاحطلبان که آیتالله خمینی را «مولا» میدانستند و فقط قائل به نقش ارشادی او نبودند را خشمگین خواهد کرد، حتی اگر بر صندلی تابدار خود در بوستون یا لندن یا دیگر نقاط لم داده باشند و هری پاتر بخوانند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.