اینجا آخر دنیاست
پارس دیلی: همسر محمود احمدینژاد در یک سال اخیر چند بار به کشورهای خارجی و شهرهای مختلف ایران سفر کرده، در جلساتی حضور یافته و در ظرفیت خانم رئیس جمهوری حرفهایی هم زده است. او به تازگی در مراسمی در کرمانشاه شرکت کرد. در این برنامه خانمی که رئیس بخش مددکاری اداره بهزیستی استان است گفت تحقیقات ما نشان داده آمار خودکشی بهویژه خودسوزی در میان دختران و زنان در این منطقه همچنان بالاست. او یادآور شد علت این خودکشیها سختگیریها و محدودیتها و فشار خانوادهها برای ازدواج دختران جوان با مردان مسن و نیز ممانعت از ورود آنها به دانشگاه است. بعد از سخنان این خانم مدیر، همسر احمدینژاد خطاب به حاضران گفت به آمار کشورهای غربی نباید اعتماد کرد چون خالی از مرض و غرض نیست!
این اظهار نظر باعث تأسف، تعجب و خنده حاضران شد زیرا خانم سخنران گفته بود اطلاعات او مبتنی بر تحقیقات و یافتههای یک تیم از کارشناسان در استان کرمانشاه است. بهگفته مسؤولان، آمار خودسوزی دختران همیشه در استانهای خوزستان، لرستان، ایلام و کرمانشاه وحشتناک و نگران کننده بوده است. هفته پیش پنج زن باردار در لرستان در اعتراض به فشارهای خانوادگی و اجتماعی، خود را بهآتش کشیدند. باید گفت که شنیدن پرت و پلا از زبان مسؤولان جمهوری اسلامی سابقه 32 ساله دارد و چیز تازهای نیست.
رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی چند روز پیش، پس از درگذشت ریچارد هولبروک معاون پیشین وزارت خارجه آمریکا بهعلت نارسایی قلبی، گفت رهبران غربی باید از این حادثه عبرت بگیرند! این اظهار نظر نیز مانند سخنان همسر رئیس جمهوری نشان از بیمایگی، بیاطلاعی مقامات جمهوری اسلامی، توهین به شعور مردم و اصرار آنها در تخطئه کشورهای پیشرفته دارد.
مهمانپرست پس از تظاهرات داوطلبان ورود به مراکز آموزش عالی و دانشجویان دانشگاههای بریتانیا در مخالفت با افزایش شهریه و اعتصاباتی که در فرانسه بهخاطر افزایش سن بازنشستگی برپا شده بود گفت سفیران این دو کشور در تهران به وزارت خارجه فراخوانده شدند و در مورد نقض حقوق بشر در کشورشان به آنها تذکر داده شد! البته سخنگوی وزارت خارجه و دیگر مدیرانی که برای حفظ موقعیت خود مجبورند هر روز دروغ بگویند و مسایل را وارونه جلوه دهند میدانند در جریان تظاهرات دانشجویان در لندن و کارمندان فرانسوی در پاریس، هیچ یک از تظاهرکنندگان نه زندانی شدند نه شکنجه و نه اعدام. در کشورهای آزاد دستگاههای امنیتی معترضین به تصمیمات دولت را عوامل انقلاب مخملین، برانداز و کودتاچی و تهدیدکننده امنیت و ثبات سیاسی نمیدانند. و سر دانشجویان، استادان، فرهیختگان، نویسندهها و روزنامهنگاران را در چاهک مستراح فرو نمیبرند و آنها را با کابل سیمی و شلاق کتک نمیزنند و مخالفان سرشناس را در مقابل دوربین تلویزیون، با زور و کتک به اعتراف به گناهی که مرتکب نشدهاند مجبور نمیکنند. در کشورهایی که دارای فضای باز سیاسی هستند سندیکاها از قدرت زیادی برخوردارند و کسی جرأت ندارد رهبران آنها را مانند منصور اسانلو رئیس سندیکای کارگران شرکت واحد و معاونش، 6 سال بدون دلیل در زندان نگه دارد. یا مقامات دولتهای پیشین را به صلابه بکشد. ضمن آنکه هیچ حکومتی در جهان وکیل مدافع متهم را مانند جمهوری اسلامی به صرف دفاع از موکل خود به شلاق و زندان محکوم نمیکند.
هفتۀ پیش دکتر نسرین ستوده وکیل مدافع شیرین عبادی در یک محاکمه فرمایشی به 11 سال زندان محکوم شد. مصطفایی وکیل سرشناس متهمین حوادث انتخابات ریاست جمهوری از ایران فرار کرد. در این سوی جهان دانشجویان و استادان و روزنامهنگاران را به خاطر داشتن طرز فکر و دیدگاههای متفاوت به دست جانورانی از جنس مأموران بازداشتگاه کهریزک نمیسپارند تا معده و کبد و کلیه آنها را متلاشی کنند بهطوری که به مرگ آنان منجر شود.
مقامات رژیم و سخنگویانی از قبیل رامین مهمانپرست با پاسخهای احمقانهای که به سؤالات خبرنگاران میدهند خود را مضحکه مردم میکنند و عجیب نیست که هوشیار زیباری وزیر خارجه عراق هفته گذشته، پیش از گفتگو با مهمانپرست از او میپرسد آیا در فاصلهای که از تهران به بغداد آمدهای از مقامت عزل نشدهای؟! کنایه زیباری به عزل منوچهر متکی در سفرش به سنگال است و اینکه در درون رژیم تهران چه هرج و مرجی حکمفرماست.
اکنون چند روزی است که گزارش سازمان قضائی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در مورد فجایع بازداشتگاه کهریزک و رفتار ددمنشانه مأموران آن با بازداشت شدههای بیگناه، به خارج درز کرده است. همراه این گزارش رسمی مشاهدات شاهدان عینی نیز منتشر شده است که در فرصت دیگری به آن خواهیم پرداخت. به خلاصهای از این گزارش توجه کنید.
در سومین بخش از سند دوم جنایت کهریزک نتایج تحقیقات و بررسیهای انجام شده و اعمال غیر اخلاقی و غیر قانونی عاملان این جنایت به تفصیل بیان شده و نحوه رفتار و کشتن امیر جوادیفر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی بهاستناد شهادت سایر بازداشتیها و سربازان وظیفه حاضر در زندان کهریزک و در جریان انتقال به زندان اوین نقل شده است.
این گزارش تأکید دارد که بهدليل ضرب و جرح شديد بازداشت شدگان توسط مسؤولين بازداشتگاه، دست و پا و بدن آنها مجروح شده و نبود هواي پاك و شرايط بهداشتي و فضاي مناسب در قرنطينه باعث شده كه بدن بيشتر آنان عفونت پيدا کند. گزارش میافزاید: بهرغم وجود پزشك و پزشكيار در كهريزك، فضاي بازداشتگاه كهريزك بسيار غير بهداشتي بوده و بوي تعفن تمامي قرنطينه را فرا گرفته و در صورت درخواست بازداشت شدگان براي اعزام به بهداري، به درخواست آنان توجهي نشده و كساني كه به بهداري اعزام شدهاند (از جمله مرحوم امير جواديفر که پس از مداواي سرپايي مرخص و در تاريخ ٢٣/۴/٨٨ فوت کرده است) مداواي صحيح و اصولي در مورد آنان انجام نگرفته و حتي داروهاي تجويز شده توسط پزشك به آنها تحويل نشده است. بر اساس این گزارش علاوه بر ضرب و جرح و اهانت به کلیه بازداشت شدگان، مأمورين بدرقه بازداشت شدگان از كهريزك به زندان اوين (از جمله ستوان گنجبخش و استوار رهسپار) عليرغم اينكه ساير بازداشتيها وخيم بودن حال مرحوم جواديفر را به مأمورين مراقب تذكر ميدهند ليكن آنها نسبت به وضعيت جسماني و حال عمومي بازداشتيها بيتوجه بودهاند و به آنان توهین ميكرده و الفاظ زشت به كار ميبردهاند. مأموران حتي با فوت مرحوم امير جواديفر در بين راه در داخل اتوبوس، اين موضوع را جدي نميگيرند و فقط اتوبوس را متوقف و جسد را با يك وانت به بازداشتگاه كهريزك برميگردانند.
این در حالی است که جواديفر تمام دندههايش خرد شده بود و قرنيه چشم و بینی و فك او نيز شكسته و پاره شده بود. او را با کتک سوار اتوبوس کردند و سرهنگ پاسدار کمیجانی با لگد به پهلوی زندانی که از حال رفته بود میزده و میگفته بلند شو فیلم بازی نکن! بهجاي مداوا به او گفته بودند بزرگ ميشوی يادت ميرود! بهگفتۀ یکی از شاهدان، بهرغم تلاش بازداشتشدگان برای جلب نظر مسؤولان به وخامت حال آقای جوادیفر، به آنها گفته شده است که قرار است او را اعدام کنند، پس بگذارید همین جا بمیرد!
شاهدان حوادث کهریزک در این اسناد گفتهاند مرحوم روحالاميني بر اثر چركي كه به پشتش وارد شده بود بي حال و كسل بود و در كهريزك ايستاده ميخوابيد و پشتش پر از جوش بود و كل بدنش چرك كرده بود. بهرغم عفونت شدید، استوار خمیسآبادی به زخمهای عفونی او با کمربند ضربه زده است. یکی از شاهدان گفته است زمانی که به زندان اوین رفتیم و تمامی متهمین از اتوبوس پیاده شدند، یکی از متهمین به نام روحالامینی بر روی زمین افتاد و مسؤولین زندان اوین گفتند که ما متهم را پذیرش نمیکنیم و زنگ زدند به اورژانس و به دستور ستوان گنجبخش، من و سرباز خلیلی او را به بیمارستان شهدای تجریش بردیم اما بعد از ۲۴ ساعت، یعنی ساعت ۶ صبح فوت کرد. سرباز وظیفه نیز در شرح ماجرا گفته است: روز واقعه به داخل زندان اوین رفتیم. روحالامینی بر روی زمین افتاده بود. شاهد بودم بعد از تحویل نگرفتن او، که به حالت تشنج از دهانش کف بیرون زده و چشمهایش بسته بود به اورژانس زنگ زدند که بعد از کمکهای اولیه وی را داخل آمبولانس گذاشتند و به دستور فرمانده قرارگاه او را به بیمارستان شهدای تجریش انتقال دادند.
شاهدان گفتهاند ستوان گنجبخش در زندان اوین در حضور معاون زندان در حالی که محسن روحالامینی بیهوش روی زمین افتاده بود با پوتین چند بار محکم به او لگد زد و گفت بلند شو فیلم بازی نکن!
شاهدان در مورد محمد کامرانیفر با ذکر شکنجههای مشابه سایرین، میگویند: او از روز دوم دچار عفونت شده بود و نمیتوانست تکان بخورد… کامرانی تا لحظه ورود به اوین مثل بقیه بچهها بود و همراه همه کتک خورد… نحوه برخورد با کشته شدگان خیلی وحشیانه بود و محمد کامرانی نیز به همین صورت و با شکنجه مأمورین و ضرب و شتم بازداشت کنندهها فوت کرد. وی داخل اتاق حتی قادر به ایستادن نبود و به زمین میافتاد تا اینکه او را به بیرون بازداشتگاه بردند… محمد کامرانی داخل اوین دچار حالت غش و تشنج شده و رنگش پریده بود و میگفت پاهایم سست شده که فکر کردیم قند خونش پایین آمده و بعد از چند روز فوت کرد… بچهها را شکنجه کردند بهطوری که طاقت نداشتند زنده بمانند… علت فوت آنها کثیفی زندان و آب و محل بود.
یکی از شهود در اظهاراتش یادآوری کرده بود که به آنان گفته شده «اینجا آخر دنیاست و صدایتان به هیچ کجا نمیرسد.»
اکنون بیش از یک سال است خامنهای و دیگر مقامات رژیم از تشکیل دادگاه و تنبیه و توبیخ و حتی اعدام قاتلین و متجاوزین به جوانان بیگناه در بازداشتگاه کهریزک صحبت میکنند. آنطور که در اسناد سازمان قضائی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی میبینیم پرونده تمامی متهمین کامل شده و جنایات آنها محرز گردیده است اما هرگاه خبرنگاران از رئیس قوه قضائیه، دادستان کل جمهوری اسلامی و دادستان تهران در مورد مجازات این جانیان سؤال میکنند، جز وعده و وعید حرف دیگری نمیشنوند. معلوم نیست چه تشکیلاتی قرار است گناهکاران را به سزای اعمالشان برساند. مسأله این است که شخص علی خامنهای، فرماندهان نیروی انتظامی، سپاه پاسداران، بسیج، سعید مرتضوی دادستان سابق تهران، گروه ضربت آقا مرتضی و اراذل و اوباش کمیتههای مختلف بهعنوان «آمرین این جنایات»، متهمین ردیف اوّل این پرونده را تشکیل میدهند.
یکی از قربانیان این فاجعه که چندی پیش به خارج پناهنده شد، به کیهان گفت: هر روز سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی را میدیدیم که با سردار رادان و سردار رجب زاده با هلیکوپتر به بازداشتگاه کهریزک میآمدند امّا بهجز نام سردار رجبزاده و سعید مرتضوی، اسمی از بقیه متهمین که طراحان و حامیان اصلی این جنایات هستند و آن روزها دانشگاهیان و دگراندیشان و اصلاح طلبان را تهدید به انتقام و تنبیه و اخراج از گردونه خودیها میکردند، اسامی دیگران را در این اسناد نمیبینیم.
در واقع همه سران حکومت در سرکوب وحشتناک مردم ایران در آن زمان همدست بودند و بههمین دلیل نیز برای همفکران و همکاران سابق خود که به «خواص غیرانقلابی» شهرت یافتهاند و با تجاوز به معترضین و کشتن آنها مخالف بودند تقاضای محاکمه و زندان و اعدام میکنند. بعد از حوادث خونین انتخابات ریاست جمهوری که فریاد اعتراض همگان را برانگیخت و جامعه جهانی رژیم تهران را به علت خشونت و بیرحمی و رفتار غیرانسانی به شدت محکوم کرد سرکوبگران برای آرام ساختن صدای سازمان عفو بینالملل، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و دیگر مؤسسات و تشکیلات فعال در این زمینه به دنبال چارهجویی برآمدند. مسؤولان حکومت در گفتگو با خبرنگاران خارجی ادعا کردند اعمال خشونت فقط از عده معدودی سرزده والاّ سیاست کلی جمهوری اسلامی چنین نیست. و فرماندهان نیروی انتظامی و امنیتی و… قول دادند با معترضین و بدحجابان با زبان خوش صحبت کنند. اما چند روز پیش خبرنگاران از سردار روزبهانی فرمانده پلیس تهران پرسیدند مأموریت سرنشنیان اتومبیلهای سفید رنگی که این روزها در خیابانهای شهرها رفت و آمد میکنند چیست؟ سردار پاسخ داد اینها همان گشتهای ارشاد هستند که رنگ اتومبیلشان تغییر داده شده است. سردار به این ترتیب فاش کرد نیروهای انتظامی برای فرو نشاندن صداهای اعتراض داخلی و خارجی با تغییر رنگ اتومبیلهای گشت ارشاد در واقع مردم ایران را رنگ کردهاند.
روزبهانی گفت مأموران سوار بر این اتومبیلها همچنان با بدحجابان و شرکت کنندگان در میهمانیهای مختلط برخورد میکنند. البته به آنها گفتهایم «مانند گذشته خیلی سخت نگیرند و اگر یک ذره از موی خانمی بیرون مانده باشد آن را ندیده بگیرند.»
رژیم جمهوری اسلامی تصور میکند تنها راه حفظ ادامه حیاتش افزایش فشارهای سیاسی و اجتماعی و شدت دادن به سرکوب و اختناق است. دستورالعملهایی که هفته گذشته از سوی وزارت علوم برای پوشش لباس دانشجویان دختر و پسر صادر شده چیزی شبیه دستوراتی است که در زمان حکومت مائو برای دانشجویان و استادان صادر میشد و در آن ایام استادان دانشگاههای چین یونیفورمی شبیه لباس نظامیان به تن میکردند و دانشآموزان و دانشجویان و استادان اجازه نداشتند چیزی بهجز جزوۀ اندرزهای پدر مائو که عنوان آن به «بصیرت» معروف خامنهای شباهت دارد، بخوانند. اما سرانجام پدر مائو، و بهدنبال او همسرش به خاک تبدیل شدند و جامعه مدرن چین از دل این خاک، سر بیرون آورد و نسل جدید مدیران هوشمند و واقعگرای چین نسخهای برای پیشرفت ملت خود پیچیدند که جامعه جهانی اکنون آن را تحسین میکند.
حزب کمونیست نیز همزمان چهرههای انعطاف ناپذیر و کلهشق را تحویل تاریخ داد و امور را به گروهی اصلاح طلب، اقتصاددان، و سیاستمدار متفکر و روشنبین و متمدن سپرد و آنها نیز بدون فوت وقت مقدمات پیوستن چین به جامعه جهانی را فراهم ساختند و نتیجه این شد که اکنون جمهوری اسلامی با یک لبخند دولت چین بهشدت بهوجد میآید. مخترعین رژیم جمهوری اسلامی نیز میدانند تلاش آنان برای محو تاریخ و تمدن و فرهنگ و ایرانیت ایرانیها و جایگزین کردن آن با قوانین 1400سال پیش، راه به جایی نبرده است.
حکومت جمهوری اسلامی در 32 سال گذشته برای مردم ایران چیزی جز شرمساری و بیشخصیتی به بار نیاورده و در شرایطی که جهان کنونی اجازه نشو و نما به رهبرانی مانند موسولینی، هیتلر، استالین و حتی ژنرال فرانکو نمیدهد، رهبران جمهوری اسلامی نیز دیر یا زود باید منتظر برپا شدن مجسمه خود در کنار دیکتاتورهای منفور و به تاریخ پیوسته در موزه مادام توسو لندن باشند.
نوشته :محمدرضا حمیدی
پیام برای این مطلب مسدود شده.