22.05.2007

در این آفتابه ها نفت ملت تقسیم می شود

زندانی بند 57: آفتابه بگردان که غیرت مردانگی مرده . حالا کینه های سردمل کرده تک تک روی صورت توحش خالی می شود …ملت ایران ..ملت ایران شان در بوق و کرنا خفه ام می کند . شمشیر پلاستیکی ات را بکوب روی مغزم تا واژه های نفرت روی پیکر این صفحه ها خالی شود ..بکوب بکوب تا یادم بیاید هم کلاسی هایم در زندانند به جرمهای تعریف نشده نکرده ، که یادم بیاید دانشجوها را می زنند ، که اراذل و اوباش را می زنند ، که زنان را می زنند ، که جوانان را می زنند ، که استاد را می زنند …که
بیا شمشیر بگردان گردنم را بزن آفتابه گردان گریان
بیا تو صورتم خونین کن ، نمی خواهم دستان سردار های تسبیح گردان پیکرم را کبود کند ، بیا بیا تو سیلی بزن

بیا باز قلکم را بدزد….تو بدزد …نمی خواهم ، نمی خواهم آنها دیگر قلک آرزوهایم را خالی کنند و دوستانم را به بند بکشند با پنج هزاری های فلزی ام ، مستمری بشود پول نفتم در جیب بازجوی اطلاعات..بیا تو بدزد آفتابه گردان همدرد من…بیا همه باهم برویم زندان ، ایران را خالی کنیم برای اتحاد
ادامه مطلب را در وبلاگ زندانی بند 57 بخوانید

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates