05.03.2011

به بهانه انتشار فیلم فحاشی به فائزه رفسنجانی

آرمانشهر: بنده سر ماجرای حسین درخشان و همکاری ام با عنصر لندن نشین(!) از یک طرف و سر متهم شدنم به ترور صانع ژاله توسط یک بیمار روانی، به اندازه کافی چوب دو سر طلا شده ام و از احساس (ان شاءالله کاذب ِ) تحت نظر بودنم چند ماهی است که دارم به اندازه کافی لذت می برم، ولی هرچه می کنم نمی توانم از نوشتن موضوع زیر صرفنظر کنم.

روز تشییع جنازه شهید صانع ژاله، بدون اینکه با خبر باشم پدرم هم به مراسم تشییع او آمده بود. وقت خروج مشایعت کنندگان از دانشگاه هنر بود که پدرم به من تلفن زد و گفت که در تشییع جنازه است. وقتی پیدایش کردم گفت دم در دانشگاه ایستاده بوده، وقتی جمعیت از دانشگاه خارج می شوند که به سمت دانشگاه تهران بروند، یک نفر فریاد می زند: «بچه های 207، بریزند داخل.» و بعد تعداد زیادی جوان با ظاهر حزب اللهی وارد دانشگاه هنر می شوند. این بچه های 207 را داشته باشید تا بعد.

بنده تقریبا از وقایعی که بعد از خروج مشایعت کنندگان از دانشگاه هنر، در دانشگاه هنر روی داده بود بی خبر بودم. چون با مشایعت کنندگان به دانشگاه تهران رفتیم. جز اینکه با یکی از دوستان رشته فیلمبرداری دانشگاه، سر تصویربرداری پروژه پایانی ام، ساعت 11:30 همان روز در میدان انقلاب قرار داشتیم. این بنده خدا، حوالی ساعت 11:30 به من پیامک زد که چون خوابگاه دانشگاه را محاصره کرده اند(!)، نمی تواند سر قرار بیاید. راستش را بخواهید آن روز فکر کردم دارد غلو می کند و بیخود ترس برش داشته و … اما در چند روز گذشته در گفتگو با دوستان دانشگاه و یکی از اساتید، مطالبی شنیده ام که سوزاننده است. تا کی باید بسوزیم و نگوییم؟ راستی مگر می شود گزینشی عدالتخواه بود؟ تا کی ماله کشی؟ تا کی توجیه؟

خلاصه اینکه بچه های 207 سابق الذکر، (که با توجه به همین عنوانشان به راحتی قابل شناسایی توسط دستگاههای امنیتی و قضایی هستند) در دانشگاه تا توانسته اند به دانشجویان، اعم از دختر و پسر، فحاشی رکیک کرده اند و آنهایی را که دستشان رسیده کتک زده اند. به پادرمیانی هیچ کس هم اهمیتی نداده اند. مسئول حراست دانشگاه را که برای پادرمیانی آمده است کتک زده اند. حجت الاسلام کریمان (از روحانیان نهاد رهبری دانشگاه) را هم. به حجت الاسلام سرلک (نماینده رهبری در دانشگاه هنر) هم ایضا فحش «کاف» دار نثار کرده اند و تهدیدش کرده اند به برداشتن عمامه از سرش. هر نیمه مسلمانی می داند فحاشیهایی که این حضرات مدعی بسیجی بودن کرده اند، مستوجب حد شرعی است. اصلا نمی توانم بفهمم این فحاشیها چطور با ادعای مسلمانی جور در می آید؟ آدم با زندگی چمران و بروجردی و کاوه و همت و باکری و کاظمی و خرازی و برونسی و زین الدین آشنا باشد و اینقدر دریده باشد؟ آدم گلزار شهدا رفته باشد و این قدر آلوده دهان و وقیح باشد؟

چند روزی است فیلمی از فحاشی جماعت کوچکی از همین قماش، به فائزه رفسنجانی منتشر شده است. راستش من یکی نمی توانم قبول کنم که این فحاشی، کار نفوذیها است یا نوعی خودزنی بوده است. وقتی همین بلایی که سر فائزه آمده، چند روز قبلش سر دختران دانشجوی دانشگاه هنر آمده، چرا فحاشی به فائزه کار نفوذی ها باشد؟ بله از حماقت، بی تقوایی و عصیان این جماعت خیره سر، البته و الحمدلله، خانواده رفسنجانی دارد نهایت بهره برداری را می کند، اما مگر دفعه اولی است که چنین اتفاقی می افتد که بخواهیم آن را به نفوذیها منتسب کنیم؟ پارسال چه کسانی در کوی دانشگاه تهران حادثه آفریدند و هنوز که هنوز است بعد از بیست ماه با آنها برخورد جدی صورت نگرفته است؟ (اگر هم صورت گرفته، کسی مثل دادگاه اغتشاشگران سال 1388 آن را نشنیده است) چرا مجازات آن جماعت، مطالبه جدی بسیاری از دوستان حزب اللهی من نیست؟ اردیبهشت گذشته، چه کسانی در شهر ری، آن بلا را سر ابطحی آوردند و کسی هم پیگیر خیره سری شان نشد؟ قبلتر بروم؟ سعید عسکری که با آن هنرنمایی اش، ماهها خوراک تبلغاتی برای تخریب بسیج و حزب الله به دست ضدانقلاب داد و کشور را چند هفته دچار بحران کرد الآن کجاست؟ چگونه چنین موجودی به جای اینکه بالای دار برود، دارد راست راست برای خودش می چرخد؟ در مورد مهار اغتشاشات سال 1388، آیا هیچ دلسوزی پیدا شد که به آسیب شناسی شیوه مهار اغتشاشات بپردازد و برای جلوگیری از تکرار برخی اشتباهات و ظلمهایی که در آن قضایا صورت گرفت، تدبیری اساسی بیندیشد؟

به نوبه خودم خوشحالم که حجج اسلام سرلک و کریمان هم از تعرض این اراذل در امان نماندند. لااقل جلوی چشم بچه های دانشگاه، مرزبندی ها و جدا بودن حسابها قدری نمایانده شد. اما این مرزبندی باید که آشکارتر و فراگیرتر شود، پیگیری شود، فریاد زده شود و صدالبته به تدبیر و نتیجه ای اجرایی و عملی در سطوح کلان نظام برسد.

لینکهای مرتبط:
فحاشی اشباه الرجال به فائزه رفسنجانی و سردردهای من
کاش به جای محبت کمی شعور داشتید

خُسن آقا: این مطلب چنان بازتابی داشت که در بسیاری از سایت های اصلاح طلب منعکس شد شاید به همین دلیل باشد که گردانند سایت آرمانشهر مجبور شد آرمانشهر اش را تعطیل کند.
سایت افتاب پس از نشر مطلب را حذف کرد ولی می توانید از کش گوگل آنرا ببینید
مطلب در آینده: http://www.ayandenews.com/news/26741/

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates