مکرطائب یا تایید اعدام های سال۶۷؟
خودنویس: سخنان نقل شده از حسین طائب فرمانده اطلاعات سپاه در جمع برخی طلاب بسیجی قم نقشه روشنی ارائه میکند از کسانی که به اصطلاح امور اطلاعاتی کشور را اداره میکنند، پروژههای امنیتی از دستگیری تا اعدام مخالفان را هدایت میکنند، برنامه هستهای کشور را به ناکجا آباد میبرند و جنبش مردمی معترضان را نادیده میگیرند. این تازه با این شرط است که بپذیریم سخنان منتشر شده از طریق فیسبوک، بدون هیچ تغییری ذکر شده و روش بعضی از امنیتیها برای انتشار بخشهای واقعی و ساختگی برای ضربه زدن به منتقدان در آن رعایت نشده باشد. اگر فرض کنیم همه سخنان منتشر شده متعلق به طائب باشد، این مقام امنیتی در حالی از نفوذ در میان مخالفان رژیم سخن میگوید که در عین حال دست دستگاههای اطلاعاتی را باز میکند و حقایقی را افشا میکند که پیش از این هیچ مقام عالی رتبه کشور آن را تایید یا رد نکرده است. در بخشی از سخنان خود در حالی که سعی میکند اتفاق رخ دادهای را به برنامهای توسط سازمان مطبوعش وصل کند صریحا ماجرای اعدامهای سال ۶۷ را تایید میکند. او فراتر میرود و میگوید حتی از این راز سربه مهر نظام که در صورت افشا شدن بسیاری را به جرم جنایت علیه بشریت راهی دادگاهها خواهد کرد به عنوان حربهای برای فشار بر مخالفان نظام استفاده شده است. (و کدام حکومتی است که زهر مهلکی که حیاتش را تهدید میکند به عنوان طعمه استفاده کند؟) در واقع طائب نشان میدهد که مساله برخورد با افرادی مانند مهدی کروبی و یا موسوی حتی برای آنها از تبعات کشف رازهای نهان نظام مهمتر است. چرا که در این دو سال دریافته است کمر این دو تن را بر زمین زدن چنان کار راحتی نیست که پیش از این انتظارش را داشتند. اما چرا حسین طائب، اخراجی وزارت اطلاعات و مردی که او را مریضی میدانند که برای پیشبرد اهدافش از هیچ حدخشونتی رویگردان نیست، دستپاچه بر وجود اعدام های سال ۶۷ صحه می گذارد و وفاداری موسوی وکروبی به خمینی را نقطه ضعفی میداند که نظام خمینی زدایی شده تلاش میکند از ان استفاده کند؟ و آنگاه اظهار نظری میکند در مورد اینکه طرح بحث اعدام های ۶۷ و طلب پاسخگویی از موسوی یک برنامه اطلاعاتی بوده که بسیار شبیه اظهارات حسین شریعتمداری مدیر مسوول روزنامه کیهان است که گفت مرحوم صانع ژاله برای روزنامه کیهان خبرچینی میکرده است. یعنی از آب گل آلود – در این مورد خون آلود- ماهی گرفتن. اول ببینیم طائب چه گفته است:
«یکی از نقطه ضعفهای فتنهگران، جاهطلبی آنهاست و اصلا این فتنه، فتنهی جاهطلبان است و ما هم روی همین کار کردیم؛ مثلا نقطه ضعف موسوی در خارج این است که در سالهای اعدام گسترده ضد انقلاب، نخستوزیر بوده است، اگر بخواهد آن دوره را نفی کند، امام را نفی کرده چون ایشان دستور داده و این باعث میشود ارادتمندان امام در داخل کشور که متاسفانه هنوز موسوی را قبول دارند و انحراف او را باور نکردهاند از او فاصله بگیرند و اگر هم بخواهد تایید یا سکوت کند اپوزویسیون خارج کشور را که همه بر محور سران فتنه متحد شدهاند از دست میدهد، کافی است شما یکی از این عناصر ضد انقلاب که هم کینه امام را به دل داشته باشد و هم جاهطلب باشد را غیر مستقیم اجیر کنید، پول یک سایتی، چیزی را به او بدهید، تأمیناش کنید و شیرش کنید که هر روز از آن اعدامها بنویسد و از موسوی و سران فتنه بخواهد اظهارنظر کند، خوب ما این کار را کردیم، گرفت و بین خودشان الان معضل شده است، برنامههای دیگری هم داریم که مصداق مکر الهی این انقلاب است.»
و اما نتایجی که میتوان از سخنان طائب گرفت:
۱- اعدام های سال ۶۷ یک حقیقت است. طائب میگوید این مساله نقطه ضعف موسوی در خارج از کشور است. یعنی اصل ماجرا وجود دارد و نظام میداند که طرح این مساله هزینه دارد. انها میدانند که تعداد زیادی در نظام نیستند که پشت آیت الله خمینی بایستند. موسوی نشان داده است که حتی اگر دفاع نکند حاضر نیست- حداقل در مرحله کنونی – اقداماتی که در دهه انقلاب رخ داده است را نقد کند. اما حسین طائب – بخوانید تیم رادیکال محموداحمدی نژاد- حتی حاضرند آیت الله خمینی را زیر قطار بیاندازند وله کنند. سوال از موسوی در مورد اعدام های ۶۷ نه به خاطر آن است که کسی میگوید او مسوولیت مستقیمی داشته و یا حتی اصلا در جریان تصمیم گیری چنین جنایاتی بوده است. اما فشار بر موسوی از آن رو صورت میگیرد که او با توجه به نامهای که برای خامنهای در آن ایام نوشته است از ماجرا خبر دار بوده است و سخنان او میتواند نورافشانی کند بر نامها و چهرههایی که مزد و پاداش اقدام دهشتناک خود را با دو دهه استیلا بر دستگاه های قضایی و امنیتی گرفتند. اما طائب و یارانش میدانند که موسوی به خمینی وفادار است و حاضر است انتقادات را به خود بخرد و نامها را افشا نکند. درواقع از منظر طائب نقطه ضعف موسوی هواداری از آیت الله خمینی است. و این نظام به کجا رسیده است که هواداری از خمینی نقطه ضعف مخالفان جمهوری اسلامی است!
۲- طرح سوال در مورد اعدام های سال ۶۷ اقدامی بوده است که بیش از دو دهه توسط بسیاری از خانواده های قربانیان زنده نگهداشته شده است. اعدام های سال ۶۷ تراژیک نقطه در تاریخ سیاسی کشور در یک صدسال گذشته است. پرسشگری در این زمینه دفاع از حقوق ملت است. وظیفه و مسوولیت اجتماعی روزنامه نگاران و خبرنگاران و فعالان جامعه مدنی است که سر از این راز سربه مهر دربیاورند. در جریان سوالاتی که در این زمینه مطرح شده است نه مهدی کروبی و نه میرحسین موسوی آن را انکار نکرده اما سخن گفتن در مورد آن را به زمانی دیگر موکول کرده اند. کما اینکه سخن گفتن از قتل های زنجیره ای و تعداد افرادی که در پروژه قتل های زنجیره ای نامشان مطرح است هم باید به مثابه یک پروژه ملی مورد توجه فعالان حقو بشرقرار داشته باشد. هنوز افراد بسیاری هستند که در جریان این قتل ها بوده اند در مقام مباشر، مجری و صادر کننده حکم. بسیاری دیگر اتفاقات دیگر هم وجود دارند که هیچ گاه از چشمان تیزبین جامعه ایرانی دور نخواهند بود. اگر چه ابعاد اعدام های سال ۶۷ بسیار پیچیده تر و وسیع تر بوده است آن را به مرکز توجهات تبدیل کرده است. طرح این مسائل نشان از سلامت جامعه مدنی ایران و فعالان حقوق بشر و روزنامه نگاران است.
۳- این ادعای طائب که چنین بحثی توسط دستگاههای اطلاعاتی مطرح شده است یک فرار رو به جلو است. در واقع طائب به دلیل بی سوادی مزمن و فقدان تحلیل جامع و کم مهارتیاش در تحلیل سیاسی نشان میدهد که چندگام از جریان های سیاسی روز عقب هستند. آقای طائب میدانند که اعدامهای ۶۷ نه نقطه ضعف رهبران مخالف دولت بلکه نقطه ضعف نظام و رهبری آن است. چرا که اکثر کسانی که در دوره اعدامها مسوولیت اصلی داشتهاند هم اکنون در مهمترین مناصب قضایی و امنیتی حضور دارند.
۴- طرح ماجرای اعدامهای ۶۷ هیچگاه موجب ایجاد اختلاف اصولی بین مخالفان دولت و یا طرفداران موسوی نشد. تنها موضوع اختلاف نظر در مورد زمان مطرح کردن چنین پرسش هایی شد. چنین اختلاف نظری اصولی و منطقی و قابل بحث است. کما اینکه در زمان اصلاحات افرادی همچون آقای علویتبار مثلا مطرح میکردند که زنان باید از طرح برخی مطالباتی که به تعبیر برخی رادیکال است تا حصول دموکراسی و مردم سالاری خودداری کنند و زمانی که مردم سالاری حاصل شد آن گاه زنان میتوانند ان مطالبات را مطرح کنند. اما سوال اصلی آن بود همان زمان که آیا میتوان بدون طرح این سوالات و مطالبات اساسا به سمت مردمسالاری رفت؟ طیف گروههایی که از آقایان موسوی و کروبی حمایت میکنند بسیار متنوع و وسیع است و وجود اختلاف نظر در بین انها بسیار طبیعی است. اما اینکه وزارت اطلاعات بخواهد بگوید با اقدامات سخیفی همچون خریدن چند وب سایت این مساله را طرح کردند خنده دار و نشان از ضعف دستگاههای اطلاعاتی در تدوین برنامههای واقعی برای سرکوب مطالبات مردمی است. نکته قابل توجه اینجاست که طرح موضوع اعدام های ۶۷ توسط موسسات و افرادی صورت گرفته است که سابقه بسیار روشنی در جامعه مدنی ایران در داخل و کشور دارند و محدود به بعد از انتخابات نمی شود. کما اینکه سازمان دیده بان حقوق بشر با انتشار گزارشی جامعه – تنها دو سه سال قبل از انتخابات ۸۸- با نام «وزرای مرگ» محسنی اژهای و مصطفی پورمحمدی و چندین تن دیگر را به عنوان دست اندرکاران پروژه قتل های ۶۷ مطرح کرد. پیش و بعد از آن سازمانهای دیگری هم چراغ را روی این موضوع نگهداشتند تازمانی که بالاخره موشها از سوراخ خود بیرون بیایند.
۵- حضور حسین طائب در راس یکی از دستگاههای مخوف کشور که در بسیاری از جنایت های بعد از انتخابات نقش غیرقابل انکاری دارد به همراه تصمیمات خشنی که وی در زمان ریاست بربسیج گرفته است و مدیریت بحران خونین ایشان در حوادث بعد از انتخابات، تنها به تخریب چهره نظام جمهوری اسلامی و بدنام شدن بیش از پیش آن در سطح ملی و جهانی منجر شده است. حسین طائب در وزارت اطلاعات شهره به خشن بودن است. معروف است که جمعی از مدیران وزارت اطلاعات در زمانی که وی در آنجا شاغل بود نامهای را امضا میکنند و خواستار اخراج وی میشوند به دلیل خشونت بی رویه و غیرقابل توجیهی که وی دربرابر مخالفان سیاسی به خرج می داد تا به حدی که گفته می شود فردی زیر فشار بازجویی با مدیریت وی جان خود را از دست می دهد. این اخراجی وزارت اطلاعات به دلیل سرسپرده بودن و مطیع اوامر بودن به عنوان یک نیروی فرمانبردار برای پروژه های امنیتی سمت مسوولیت اداره اطلاعات سپاه را به عهده گرفته است. چنین فردی توانایی مدیریت پروژه های امنیتی که با ادعاهای خود بخواند را ندارد. تمام آنچه وی انجام داده صحه بر این میگذارد که خشونت و سرکوب کور و نادیده گرفتن یک جنبش عظیم مردمی ودشمن خواندن زمین و زمان و حتی نزدیکترین افراد به خانواده نظام همه مهارت اوست.
۶- جنبش سبز یا هر جنبش اجتماعی-سیاسی دموکراسی خواهی در ایران نباید به هیچ بهانهای خود را از طرح پرسش برحذر بدارد. مخصوصا پرسشهایی که به معنی زندگی خون هزاران نفر است. هزاران نفری که به ناحق در گور خفتهاند. واکنش حسین طائب به سوالهایی که طی دو سال گذشته در خصوص اعدامهای نکبتبار سال ۶۷ شده نشان از خشم و کینه وی و کسانی که هر روز پشتشان از طرح چنین سوالاتی می لرزد از ریشه دار وفراگیر شدن چنین سوالاتی در میان میلیون ها نفری است که هر روز جلای بیشتری به مطالبات کهنه مردم ایران میدهد. تقلیل طرح چنین سوالات تاریخی مهمی به چند سایت اینترنتی یا چند آدم تلاش مذبوحانهای برای تحقیر مخالفان و مصادره به مطلوب ناشی از ضعف دستگاههای امنیتی برای خفه کردن سوالاتی است که دهها سال است زیر فشار سرکوب وخفقان و سانسور ماندهاند اما امروز به دلیل وجود اینترنت و فضای آزادی که در آن صداها را نمیتوان به روش های متداول در حکومتهای استبدادی سرکوب کرد. تایید اصل وجود اعدام های سال ۶۷ توسط حسین طائب نشان دهنده پیروزی دیگری برای پرسشگری مسوولانه است.
۷- امروز میرحسین موسوی و مهدی کروبی در زندان به سر میبرند. یا در خانه امن. یا هر جای دیگری که دسترسی به دنیای آزاد ندارند. با روح آزادی خواهانه و مردمی که آنها دارند، دور از ذهن نیست که همین ساعتها به این پرسشها فکر کنند و جوابهایی که اتفاقا آتش به خانه مستبدانی میاندازد که از زندانی کردن آنها به اتفاق همسرانشان و صدها تن از نخبگان این مرز و بوم هراسی به دل راه نمیدهند که هیچ، اگر بتوانند جانشان را هم میستانند. چنان که پیش از این ستاندهاند.
۸- استفاده از حسین طائب در راس سیستم اطلاعاتی کشور، نشان دهنده کوچک شدن بیش از پیش آنچه نظام جمهوری اسلامی ایران میخواندنش است. دایره افراد معتمد رهبر آنقدر کوچک شده که بیماری چون طائب از معززان درگاه می شود. حتی صادق و علی لاریجانی هم طبق اظهارات طائب از درگه به دور هستند و به انها «تذکر داده شده» که از انتقاد دولت دوری کنند. از همین روست که هیچ سخنرانیای به اندازه سخنان وی [ آن هم به شرط نقل قول بدون تحریف آن] زوال یک سیستم معیوب و فاسد و مستنبد که با خون و آه های میلیون ها نفر استنشاق میکند را به روشنی نمیتواند تصویر کند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.