افسران جنگ نرم؛ ستایشگران باتوم مقدس
بیبیسی: در پوشش اخبار مربوط به ناآرامی های ایران عبارت “مأموران لباس شخصی” یا “نیروهای بسیج” زیاد به کار می رود.
مخالفان دولت از خشونتی که این مأموران در برخورد با معترضان به کار می گیرند و همچنین از مبهم بودن هویت آنها گلایه می کنند و می گویند که این افراد بدون داشتن مسئولیت رسمی، به ضرب و جرح معترضان و بازداشت آنها می پردازند.
هواداران جنبش اعتراضی ایران، به ویژه در شبکه های اجتماعی اینترنتی، معمولا با عبارات تحقیر آمیزی مانند “ساندیس خور” یا “اراذل حکومتی” از این افراد یاد می کنند.
اما این افراد به راستی چه کسانی هستند؟ چطور فکر می کنند و روابط آنها با حکومت چگونه است؟
سال ها پیش که “نیروهای لباس شخصی” در جریان بحران های دوران اصلاحات یا حتی قبل از آن، با رفتارهایی مانند حمله به خوابگاه های دانشجویی و تجمعات دانشجویان خبرساز می شدند، دست یافتن به روایت خود آنها از ماجرا دشوار بود و یافتن چنین روایت هایی به ندرت در بعضی هفته نامه ها یا اظهارات پراکنده افراد ممکن می شد، اما امروز این کار به لطف حضور فعال بسیاری از “بسیجی ها” یا افراد موسوم به “حزب اللهی” در فضای مجازی، آسان تر شده است.
اخیرا آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران در دیدار با اعضای مجلس خبرگان به تندی از رواج هتاکی و فحاشی در فضای سیاسی کشور انتقاد کرده و گفته بود که “برخی جوانان با اخلاص، مومن و خوب” در این هتاکی ها شرکت داشته اند که دیگر نباید چنین کنند.
باتوم
آقای قدیانی لوح تقدیر نویسنده سال را به بسیجیانی تقدیم کرد که با “باتوم مقدس” خود بر فرق “اهل نفاق” کوبیدند
حسین قدیانی، نویسنده وبلاگ “قطعه ۲۶”، به ویژه به دلیل اشاره ای که آقای خامنه ای به نویسندگان وبلاگ ها کرده بود، خود و دوستانش را مخاطب این سخنان رهبر ایران دانست و نوشت: “اگر سید علی… در جمع خبرگان به تلویح و تصریح به قطعه ۲۶ تذکری دهند، قبل از هر چیز پز می دهم که خامنه ای در جمع خبرگان، جمع به این مهمی، در مورد مطلب قطعه ۲۶ هم نیم نگاهی داشته اند”.
او که “فرزند شهید” است، آقای خامنه ای را “بابای ما” خطاب می کند و می نویسد که “گوشمالی” شدن توسط رهبر ایران برایش حتی از تعریف شنیدن از او زیباتر است.
از نوشته های او کاملا پیداست که رابطه سنتی “پدرسالارانه” را طبیعی و لازم می داند و خود را مطیع “آقا” قلمداد می کند.
آقای قدیانی در وبلاگش، که آن را “پر بازدیدترین وبلاگ فارسی زبان” معرفی می کند، نوشته است که در جلسه “نیمه خصوصی” دوشنبه های آیت الله خامنه ای شرکت می کند و رهبر ایران بارها از نوشته های او تعریف و تمجید کرده است.
به نظر می رسد که او از جمله کسانی است که آیت الله خامنه ای آنها را “افسران جنگ نرم” می خواند.
اما او تنها “نویسنده” نیست. خودش می نویسد: “باتوم ما حتی از قلم ما مقدس تر است. قلم برای جنگ نرم است و باتوم به کار کربلا می آید.”
پس عجیب نیست که آقای قدیانی عنوان کتاب آینده خود را “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” گذاشته است.
‘باتوم تندترین بچه های بسیج’
آقای قدیانی جزو “بسیجیانی” است که در برخورد با مخالفان دولت در جریان وقایع پس از انتخابات شرکت داشتند، و از قضا در یکی از همان درگیری ها زخمی هم شده است.
مشکل اما آن است که حزب الله سال ها است که عملیات نظری و نظامی خود را سامان داده است، اما در طرح و اجرای عملیات مدنی هنوز معطل رسانه های محافظه کار ملی و پیرمردهای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی است
مهدی فاطمی صدر
او اخیرا در وبلاگش خاطرات خود را از درگیری های روز ۲۵ بهمن نوشته و در آن تأکید کرده است: “حفاظت از انقلاب اسلامی بر عهده بسیج است. نیروی انتظامی همین که جلوی قاچاق مواد مخدر و بدحجابی، اعتیاد و معضلات اینچنینی بایستد، خوب است”.
و منظور او از بسیج، لزوما عضو رسمی بسیج نیست: “آنچه جلوی لشکرکشی فتنه گران را گرفت، باتوم تندروترین بچه های بسیج بود که اغلب حتی کارت بسیج ندارند”.
آقای قدیانی عقیده دارد که “منافقین از بچه بسیجی ها مثل سگ می ترسند” و وقتی “حرف های گنده تر از دهانشان می زنند” (شعار مرگ بر دیکتاتور می دهند) باید آنها را چنان زد که “صدای سگ” بدهند.
او از مخالفان حکومت با الفاظی مانند “فتنه گر”، “بی شرف”، “جلبک” و “بی ناموس” یاد می کند.
اما این خشم ناشی از چی است؟
آقای قدیانی و همفکرانش مخالفان دولت را قیام کنندگان علیه “نایب معصوم”، یعنی آیت الله خامنه ای می دانند و معتقدند که همه آنها، از میرحسین موسوی و مهدی کروبی گرفته تا محمد خاتمی، محمد موسوی خوئینی ها، عفت مرعشی (همسر اکبر هاشمی رفسنجانی) و مهدی و فائزه هاشمی باید اعدام شوند.
او می نویسد: “باتومی که در دست بچه های بسیج است نماد مظلومیت آنها است. از باتوم در برابر دو هزار کانال ماهواره که بیست و چهار ساعته به انقلاب و بسیجی و آرمان های او می تازند چه بر می آید؟ جمع کردن اغتشاشات از خیابان های تهران با باتوم تنها یک چشمه از هزار کرامت بچه های بسیج بود”.
‘حزب اللهی نرم، حزب اللهی سخت’
روایت دیگر از ماجرای برخورد با اعتراضات روز ۲۵ بهمن را مهدی فاطمی صدر در وبلاگ “وتر” ارائه داده است.
دسته ما بسیجی هایی هستند که کف خیابان هم دیگر را پیدا کرده اند، خیابان به خیابان سبزها را دنبال می کنند و می پاشانندشان. کسی سلاح یا سپر ندارد و موتورها مال خود بچه ها است، رهبر گروه به شاخه کلفت درختی مسلح است و آن یکی چوب پرچم دارد و این یکی زنجیر موتور و دو سه نفر هم باتوم و شوکر.
مهدی فاطمی صدر
او در ابتدای مطلبش نوشته است که از هفته ای قبل از ۲۵ بهمن بین نیروهای “حزب الله” دو نظر وجود داشت، نظر “حزب اللهی های نرم” این بود که معترضان به خیابان نخواهند آمد و نظر “حزب اللهی های سخت” این بود که باید با آنها برخورد کرد، اما به نوشته آقای فاطمی صدر، گروه دوم “محدودیت های اعمال خشونت در فرو نشاندن حرکت های مدنی” را در نظر نمی گرفتند.
او عقیده دارد که در مواردی مانند روز ۲۵ بهمن، هواداران حکومت نیاز به تجمع های بزرگ دارند: “مشکل اما آن است که حزب الله سال ها است که عملیات نظری و نظامی خود را سامان داده است، اما در طرح و اجرای عملیات مدنی هنوز معطل رسانه های محافظه کار ملی و پیرمردهای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی است”.
به نظر می رسد که منظور او از “عملیات مدنی” سازماندهی، جمع آوری و انتقال هوادران حکومت به سطح شهر باشد، کاری که به گفته آقای فاطمی صدر، مخالفان با استفاده از شبکه های خود آن را انجام می دهند و “توده های هوادار خویش را به کف خیابان می آورند”.
آقای فاطمی صدر نوشته که با دسته ای از بسیجی ها برای برخورد با معترضان ۲۵ بهمن به خیابان های تهران رفته است: “دسته ما، بسیجی هایی هستند که کف خیابان همدیگر را پیدا کرده اند، خیابان به خیابان سبزها را دنبال می کنند و می پاشانندشان. کسی سلاح یا سپر ندارد و موتورها مال خود بچه ها است، رهبر گروه به شاخه کلفت درختی مسلح است و آن یکی چوب پرچم دارد و این یکی زنجیر موتور و دو سه نفر هم باتوم و شوکر”.
او نحوه پراکندن معترضان و بازداشت بعضی از آنها را توضیح می دهد و می نویسد وقتی جای مدارا نیست، “زنجیرم را دوتا می کنم، موتورها را راه می اندازیم، تکیبر می دهیم، حیدر می کشیم و تا ته کوچه همه را می زنیم”.
آقای فاطمی صدر در جای دیگری از یادداشت خود، از بی تجربگی و ترس سربازان نیروی انتظامی انتقاد می کند و می نویسد: “با این سربازها به جایی نمی رسیم. سبزها هم انگار این را فهمیده اند و در چپ و راست ما آرایش می گیرند و جلو می آیند. ما این وسط گیر افتاده ایم. تنها تلاش می کنیم که چهارراه سقوط نکند، دلم می خواهد خداوند از آسمان بسیجی بفرستد. انگار دعایم مستجاب است. از سمت چپ یک دسته موتورسوار به ما ملحق می شوند. نه ما آنها را می شناسیم و نه آنها ما را، فقط از دیدن هم ذوق زده ایم. چهارراه هنوز می سوزد و ما بر موتورها نشسته ایم و تکبیر می دهیم و حیدر می کشیم… و منافقین سبز گریخته اند…”
‘خشونت دردی دوا نمی کند’
نوع برخوردهای پراکنده واقعا برای من قابل هضم نیست، یعنی من هدف از این برخوردها و دلیل آزاد گذاشتن دست لباس شخصی ها را نمی فهمم. زمانی که با گاز اشک آور، و حد اکثر در صورت لزوم استفاده از پینت بال امکان پراکنده کردن یا حرکت دادن تجمعات هست، چه نیازی است به درگیر شدن جماعتی با شلنگ، باتوم شخصی و تسبیح؟
یک بسیجی منتقد به رفتار لباس شخصیهای تندرو
اما تمام ماجرا این نیست، بعضی “حزب اللهی ها” که اتفاقا در تجمع ها حاضر می شوند و عضو بسیج هم هستند، از رفتارهای تند بقیه لباس شخصی ها گلایه دارند.
سایت یا وبلاگ گروهی “جنگی که بود، جنگی که هست” پس از وقایع ۲۵ بهمن یاداشتی را چاپ کرده که این گلایه ها در آن منعکس شده است.
نویسنده یاداشت شاهد عینی این وقایع بوده و به عنوان عضو بسیج محله حوزه ۱۱۷ در میدان صادقیه حضور داشته و بعد به جاهای دیگر شهر سر زده است.
او می نویسد که دست کم دو بار ناچار شده “دست و صورت” افرادی را که بی جهت مورد خشونت “لباس شخصی ها” قرار گرفته بودند ببوسد تا از آنها دلجویی کند.
به نوشته او، در حالی که مأموران پلیس و حتی “بسیج شهری نشان دار” از درگیری منع شده بودند، لباس شخصی ها برخوردهای “گاه به شدت خشن” داشته اند.
او نوشته است: “نوع برخوردهای پراکنده واقعا برای من قابل هضم نیست، یعنی من هدف از این برخوردها و دلیل آزاد گذاشتن دست لباس شخصی ها را نمی فهمم. زمانی که با گاز اشک آور، و حد اکثر در صورت لزوم استفاده از پینت بال، امکان پراکنده کردن یا حرکت دادن تجمعات هست، چه نیازی است به درگیر شدن جماعتی با شلنگ، باتوم شخصی و تسبیح؟”
نویسنده این یادداشت می نویسد که لباس شخصی ها وقتی به درگیری لفظی با معترضان می پردازند، به نظر می رسد که انگیزه “حمایت از نظام و اسلام” در آنها کمرنگ می شود و ماجرا بیشتر بوی “بغض شخصی” به خود می گیرد.
او هشدار می دهد: “اجازه دادن به لباس شخصی ها برای برخورد، به عنوان یک نماینده خود خوانده از اکثریت حاکم، چیزی جز نمایش یک درگیری داخلی و افزایش شکاف بین دو تفکر نیست”.
پیام برای این مطلب مسدود شده.