بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
خودنویس: اگر بخواهیم بر اساس گذشته افراد تصمیم بگیریم آقای موسوی حق صحبت از آزادی را خواهد داشت که نخست وزیر خمینی در اوج سرکوب و جنایت بود یا آقای رضا پهلوی که در زمان حکومت پدر فقیدش نوجوانی بیش نبود که هیچ مقام و منصبی در هیأت حاکمه وقت نداشته است؟ اگر ملاک گذشته افراد باشد آقای موسوی حق صحبت از آزادی را خواهد داشت یا آن دسته از اعضا مجاهدین خلق که نفشي در گذشته آن سازمان نداشتهاند؟
همان گونه که نمیتوانیم آقای موسوی یا کروبی را به خاطر آنکه از دل یک نظام سرکوبگر همچون رژیم اسلامی بیرون آمدهاند سرزنش کرده و نفیشان کنیم همان قدر نیز این اجازه را نداریم که جانباختگان دهه شصت را به دلیل وابستگیشان به یک سازمان کتمان و محکوم نماییم، و درست به همان دليل که موسوي وکروبي انکار نميشوند انکار و نفي آقای رضا پهلوی نيز فقط به دلیل آن که عضو یک خانواده سلطنتی است غيرقابل قبول بوده ونميشود از فردي به دليل وابستگي خانوادگياش حق مداخله در سرنوشت کشورش را سلب نمود.
چه بسا اگر جانباختگان دهه شصت زنده بودند بسیاری از آنها هم اکنون به عنوان منتقد درجه یک سازمان مجاهدین خلق بودند بنابراین هرگز نمیتوان آینده یک فرد سیاسی را به دلیل وابستگیاش در گذشته به حزب یا گروه و یا خاندانی از وی سلب یا انکار کرد.
اگر میتوانیم از گذشته کسانی چون کروبی و موسوی با آن که آنها در گذشته خونبار رژیم دارای مقام و منصب کلیدی بودند به راحتی بگذریم چرا نباید به کسی همچون آقای رضا پهلوی که در رژیم سابق هیچ گونه مسئولیتی و دخالتی در اوضاع جاری آن زمان نداشته است اعتماد کنیم؟ یا چرا نباید جانباختگان دهه شصت و خانوادههایشان را به عنوان بخشي از مبارزه عليه رژيم اسلامي بپذيريم؟
با توجه به اینکه عمده کسانی که در یک سال گذشته از آقای موسوی حمایت کردهاند حمايتشان فارغ از حزب و گروه و دسته بوده و شاید هیچ دلبستگی شخصی و سیاسی به موسوی نداشتهاند چرا وقتی صحبت از همان اشخاص و احزاب و جریانهای سیاسی متعلق به آنها و نقش و تاثيرشان در جنبش سبز میشود بلافاصله کسانی پیدا میشوند که درصدد انکار آنها برآمده و فرمان به سکوت آنها میدهند؟ مگر کسانی چون رضا پهلوی و حتی سازمان مجاهدین خلق گذشته موسوی را ملاک قرار دادهاند که طرفداران موسوی چنین کنند و گذشتهای را که امثال آقاي رضا پهلوي و بسیاری از اعضا مجاهدین خلق در آن نقش نداشتهاند را دلیل بر صدور حکم سکوت و عدم دخالتشان در امور جاری بیاورند.
گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آنکه هست گیرند
اگر بخواهیم بر اساس گذشته افراد تصمیم بگیریم آقای موسوی حق صحبت از آزادی را خواهد داشت که نخست وزیر خمینی در اوج سرکوب و جنایت بود یا آقای رضا پهلوی که در زمان حکومت پدر فقیدش نوجوانی بیش نبود که هیچ مقام و منصبی در هیأت حاکمه وقت نداشته است؟
بیاییم کمی منصف باشیم تا قبل از آن که در مورد ما قضاوتی شود خود در مورد خویش قضاوت کنیم و به جای آن که دیگران را تبدیل به بخشی از مشکل نماییم آنها را در حل مشکل سهیم کرده و به بخشی از راه حل تبديلشان نماییم. بر نتافتن دیگران و هر کسی را به شکلی از میدان به در کردن مصداق انکار ماه است توسط بيماري تبدار!
پیام برای این مطلب مسدود شده.