12.04.2011

آقازاده ناخلف مطهری واژه “ایران” را در کتاب پدر بشمارد!

هَمَه با هم!: در حالی که علی مطهری ، برادرزن لاریجانی، برای شمارش بسامد واژه “ایران” در سخنان رئیس جمهوری اسلامی “ایران” کنتور نصب کرده تا اثبات کند دکتر احمدی نژاد لیبرال و ناسیونالیست و ترجیحا مستحق تکفیر است، پدر بزرگوار و نابغه این فرزند ناخلف، دایره المعارفی از ایران شناسی در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران فراهم آورده که مطالعه آن را در شرایط فعلی برای علاقمندان و بویژه این “بزرگ زاده” که به قول برخی فتنه شناسان در حال فوران بصیرت! است توصیه می کنیم.

به گزارش «برای هم» ، بخش هایی از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران استاد شهید مرتضی مطهری را سایت “دولت یار” منتشر کرده است که در ادامه منتشر می آید:

ما در اینجا با استفاده از مسلمات‏ تاریخ که مورد قبول صاحب نظران است و با اتکاء و نقل از اهل نظر ، بحث خود را ادامه‏ می‏دهیم بنابراین آنچه می‏گوییم همه منقولات از این و آن است . دو مطلب‏ قطعی است یکی اینکه ایران قبل از اسلام از خود دارای تمدنی درخشان و باسابقه بوده و این تمدن سابقه طولانی داشته است ، دیگر اینکه این تمدن‏ در دوره اسلامی مورد استفاده واقع شده و به قول پ . ژ مناشه : ایرانیان بقایای تمدن تلطیف شده و پرورده‏ای به اسلام تحویل دادند که بر اثر حیاتی که این مذهب در آن دمید جان تازه گرفت.
اما قسمت اول : یعنی اینکه ایران از یک تمدن کهن برخوردار بوده است‏ اگر چه نیازی به بیان و توضیح ندارد ، اما شرح مختصر آن بیفایده نخواهد بود
در کتاب ایران از نظر خاورشناسان ، ترجمه آقای دکتر رضازاده شفق نقل‏ از کتاب ” روزگار باستان ” تألیف ” بر مستد ” ، درباره نظم اداری‏ ایران هخامنشی می‏گوید : اداره کشور شاهنشاهی ایران که از بحر الجزایر تا رود سند و از اقیانوس‏ هند تا خزر امتداد می‏یافت کار آسانی نبود و در گذشته هیچگاه حکمداری در مقابل چنان وظیفه سنگین واقع نشده بود که کورش آن را شروع کرد و داریوش‏ بزرگ ( 585 521ق . م ) ادامه داد اینگونه سازمان کشور داری را که در خاور زمین بلکه در تمام جهان متمدن اولین‏بار به وجود آمد : یکی از مراحل‏ قابل توجه تاریخ بشر توان شمرد .
ایضا در همان کتاب درباره نیروی دریایی ایران هخامنشی می‏نویسد : در زمان خشایارشا پسر داریوش ایران چندین صد کشتی در دریای مدیترانه‏ داشت و نیرومندترین دولت دریایی عهد بود
و هم در آن کتاب می‏نویسد که : در زمان داریوش یک روحانی معروف مصری را که جزء اسرای مصری در ایران‏ بود مأمور ساختند برود و در مصر آموزشگاه پزشکی و جراحی برپا دارد . .
درباره صنایع عهد ساسانی می‏نویسد : صنایع عهد ساسانی از لحاظ تاریخ هنر ایران مهم است . فن معماری در آن‏ دوره ترقی کرده بود و هنوز از بقایا و انقاض کاخها و مساکن و معابد و قلاع و سدها و پلها می‏توان به عظمت آن پی برد . در فیروز آباد و شاپور و سروستان فارس و تیسفون ( مدائن ) و قصر شیرین بقایای قصرهای ویران‏ ساسانی مشهود است : جاحظ در کتاب ” المحاسن والاضداد ” ادعا می‏کند که : ایران ساسانی بیش از هر چیز دیگر به ساختمان توجه داشت و این امر از سنگ نبشته‏هایی که از آن دوره باقی مانده پیداست ، اما به کتاب توجه‏ نداشت . برعکس دوره اسلامی که هم به ساختمان توجه شده است و هم به‏ کتاب : ویل دورانت در تاریخ تمدن ( جلد دهم ، از ترجمه فارسی ) در حدود شصت‏ صفحه اختصاص می‏دهد به توضیح و تشریح تمدن ساسانی . درباره علوم در آن‏ دوره ، می‏گوید : پهلوی – زبان هند و اروپایی ایران در سلطنت اشکانیان – در زمان‏ ساسانیان نیز معمول بود ، از ادبیات آن زمان فقط ششصد هزار کلمه باقی‏ مانده است که همه مربوط است به دین .

ما می‏دانیم که آن ادبیات وسیع‏ بوده است ، اما چون موبدان حافظ و ناقل آن بودند بیشتر آثار غیر دینی را می‏گذاشتند تا از میان برود . شاهان ساسانی حامیان روشنگر ادبیات و فلسفه‏ بودند . خسرو انوشیروان در این کار برتر از همه آنان بود . به فرمان او آثار افلاطون و ارسطو به زبان پهلوی ترجمه و در دانشگاه جندی شاپور تدریس‏ شد
چنانکه می‏دانیم دانشگاه جندی شاپور در آن عهد تأسیس شد ، این دانشگاه‏ را مسیحیان ایرانی اداره می‏کردند ، و یکی از مراکز بزرگ فرهنگی جهان شد . این مرکز بزرگ در دوره اسلام ادامه یافت و وقفه‏ای در کارش حاصل نشد
اطبای مسیحی که در دوران خلفای عباسی نامشان برده می‏شود از قبیل بختیشوع‏ ، ابن ماسویه و غیر هم فارغ التحصیل همین دانشگاه بودند . بعدها که بغداد به صورت مرکز ثقل دانش جهان درآمد جندی شاپور تحت‏الشعاع قرار گرفت و تدریجا منقرض شد . دانشگاه جندی شاپور یکی از مراکزی بود که به تمدن‏ اسلامی کمک کرد و به آن خدمت نمود
ویل دورانت درباره هنر ساسانی می‏گوید : از ثروت و جلال شاپورها ، قبادها و خسروها چیزی جز بقایای هنر دوران‏ ساسانی به جا نمانده است . اما همین مقدار کافی است که ما را از دوام و قابلیت انعطاف هنر ایران از زمان داریوش کبیر و پرسپولیس تا دوران‏ شاه عباس کبیر و اصفهان به شگفت آورد

درباره نساجی آن عهد می‏گوید : صنعت نساجی ساسانیان از طرحهای نقاشی ، مجسمه سازی ، سفالسازی و سایر اشکال تزبینی بهره‏مند شد . پارچه‏های حریر ، مطرز ، دیبا و دمشقی ، گستردنیها ، روپوشهای صندلی ، سایبانها ، چادرها و فرشها با حوصله بسیار و مهارت بافته و آنگاه به گونه رنگهای زرد ، آبی و سبز ، رنگ آمیزی‏ می‏شدند
درباره صنعت سفالسازی می‏گوید : از سفالینه‏های زمان ساسانیان جز قطعاتی که برای استفاده روزمره ساخته‏ شده بود چیزی به جا نمانده است ، معهذا صنعت سفالینه سازی در دوران‏ هخامنشیان بسیار پیش‏رفته بود و ظاهرا در سلطنت ساسانیان نیز تا حدی‏ ادامه یافت و بعد از غلبه اعراب تکمیل شد . ویل دورانت مدعی است که : بر روی هم هنر ساسانیان نمایاننده بازخیزی از چهار قرن انحطاط دوران‏ اشکانیان است ، اگر ما به قید احتیاط از بقایای آن قضاوت کنیم باید بگوییم که در کمال و عظمت به پای هنر دوران هخامنشی نمی‏رسد . همچنین از حیث ابداع ، ریزه کاری و ذوق با هنر ایران بعد از اسلام برابری نتواند کرد
ویل دورانت در خاتمه این فصل می‏گوید : هنر ساسانی با اشاعه شکلها و دواعی هنری خود در هندوستان ، ترکستان و چین در مشرق ، و سوریه ، آسیای صغیر ، قسطنطنیه ، بالکان ، مصر و اسپانیا در مغرب دین خود را ادا کرد .

شاید نفوذ آن به هنر یونانی یاری کرد تا از ابرام در نمایش تصویرهای کلاسیک دست بردارد و به روش تزیینی بیزانتی گراید . و به هنر مسیحیت لاتین معاضدت نمود تا از سقفهای چوبی به طارمها و گنبدهای آجری یا سنگی و دیوارهای دعامه‏ای عطف‏ توجه کند هنر ساختن دروازه‏ها و گنبدهای بزرگ که خاص معماری ساسانی بود به مسجدهای اسلامی و قصرها و معابد منتقل شد . هیچ چیز در تاریخ گم نمی‏شود ، دیر یا زود هر فکر خلاق فرصت و تحول می‏یابد و رنگ و شراره خود را به‏ زندگی می‏افزاید
در کتاب ” ایران از نظر خاورشناسان ” ، فصل سوم تحت عنوان ” منابع‏ هنر اسلامی ” از کتاب ” دستی در هنر اسلامی ” تألیف دیمند ، رئیس‏ قسمت هنر خاور نزدیک در موزه متروپل ، چنین نقل می‏کند : در زمان حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم عرب از خودش صنعتی‏ نداشت ، یا اگر داشت ناچیز بود ، بعد از فتح سوریه و بین‏النهرین و مصر و ایران بود که هنرهای این ممالک را اقتباس کردند از منابع صحف چینی‏ به دست می‏آید که خلفای اموی از تمام ولایات مفتوحه مصالح و استادانی را جلب می‏کردند و در بنای شهرها و قصرها و مساجد جدید مورد استفاده قرار می‏دادند ، معرق سازهای بیزانسی و سوریه‏ای برای تزیینات مساجد دمشق‏ استخدام می‏شدند و تحت ریاست یک استاد ایرانی به کار می‏پرداختند
همچنین برای ابنیه در مکه صنعتگرانی از مصر و قدس و دمشق آورده شدند و این استفاده از مصالح و عمله تا عصر عباسیان ادامه یافت . طبری نیز در تاریخ خود گوید که برای بنای بغداد استادانی از سوریه و ایران و موصل و کوفه استخدام گشتند .

با این ترتیب به تدریج یک اسلوب اسلامی که از دو منبع یعنی عیسوی شرقی و ساسانی سرچشمه می‏گرفت به وجود آمد
ایضا در همان مقاله می‏نویسد : گر چه در گذشته هم بعضی محققین به تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی پی‏ برده بودند ، ولی اهمیت این مطلب بیشتر اخیرا در سایه حفریات اخیر در تیسفون در نزدیکی بغداد ، و کیش در بین‏النهرین ، و دامغان در ایران‏ مقدار زیادی مصالح بخصوص گچبریهای تزیینی به دست آمده که در آنها سرمشق‏ صنایع اولیه اسلامی دیده می‏شود
ایضا می‏نویسد : هنر ساسانی مستقیما ادامه یافته و به هنر اسلامی منتهی شده که هنرمندان‏ گاهی عین آن را نقش کردند و گاهی آن را تغییر دادند و سبک خاصی به وجود آوردند
نهرو در ” نگاهی به تاریخ جهان ” ، جلد 2 ، فصلی تحت عنوان ” مداومت سنن قدیمی ایران ” باز کرده است و می‏خواهد ثابت کند که روح‏ فرهنگ و هنر ایران از دو هزار سال پیش تاکنون ادامه یافته است . وی‏ می‏گوید : هنر ایران سنن درخشان و نمایانی دارد . این سنتها در مدت بیش از دو هزار سال ( بعد از زمان آشوریها تاکنون ) ادامه یافته است .

در ایران ، در حکومتها ، در سلسله‏های پادشاهان و در مذهب تغییراتی روی داده است
سرزمین کشور زیر تسلط حکمرانان و پادشاهان خودی و بیگانه قرار گرفته است‏ اسلام به آن کشور راه یافته و بسیار چیزها را منقلب ساخته است و معهذا سنن هنری ایران همچنان مداومت داشته است
هم او می‏گوید : ارتش اعراب ، در حالی که به سوی آسیای مرکزی و شمال آفریقا پیش‏ می‏رفت و گسترش می‏یافت نه فقط مذهب تازه را همراه خود می‏برد ، بلکه‏ یک تمدن جوان و در حال رشد را نیز با خود داشت . سوریه بین‏النهرین و مصر همه در فرهنگ عربی ( اسلامی ) جذب شدند و تحلیل رفتند ، زبان عربی‏ زبان عادی و رسمی آنها شد ، و از نظر نژادی نیز با اعراب به هم آمیختند و شبیه یکدیگر شدند . بغداد ، دمشق ، قاهره مراکز بزرگ فرهنگ عربی ( اسلامی ) شدند ، و بر اثر جهش پر نیرویی که از تمدن جدید به وجود آمده‏ بود ساختمانهای زیبای بسیاری در آنها به پا گردید . . . هر چند ایران‏ شبیه اعراب نشد و در ملیت عربی تحلیل نرفت ، تمدن عرب ( اسلام ) تأثیر فوق‏العاده در آن داشت و اسلام در ایران هم مانند هند یک حیات تازه برای‏ فعالیت هنری ایجاد کرد . هنر و فرهنگ عربی ( اسلامی ) هم تحت نفوذ و تاثیر ایران واقع شد
چنانکه می‏دانیم ، برخی کتب ایرانی در دوره خلفای اموی و عباسی ترجمه‏ شد ، هر چند این کتب با کتبی که از سایر منابع ترجمه شد قابل مقایسه‏ نبود ، در عین حال می‏توان آن را از نوع کمک تمدن ایرانی به تمدن اسلامی‏ به شمار آورد . ما در آینده درباب ترجمه‏های ایرانی بحث مختصری خواهیم‏ کرد
مسلمین نظامات اداری خود را از ایران اقتباس کردند ، دفاتر و دواوین‏ دستگاه خلافت به سبک دفاتر و دواوین قدیمی ایران تنظیم می‏شد و احیانا زبان اداری و دفتری زبان فارسی بود .

علاقه ایرانیان به دین مقدس اسلام از همان آغاز ظهور این دین مقدس‏ شروع شد . قبل از اینکه شریعت مقدس اسلام توسط مجاهدین مسلمان به این‏ سرزمین بیاید ، ایرانیان مقیم یمن به آئین اسلام گرویدند و با میل و رغبت‏ به احکام قرآن تسلیم شدند و از جان و دل در ترویج شریعت اسلام کوشش‏ نمودند و حتی در راه اسلام و مبارزه با معاندین نبی اکرم جان سپردند
خدمات ایرانیان در انتشار و ترویج دین اسلام نیازمند به تحقیق بسیار دامنه داری است و باید گروهی از محققین و کارشناسان معارف اسلامی هر کدام در موضوعی که تخصص دارند در این مورد بررسی کنند . تاریخ فتوحات‏ اسلامی در شرق و غرب جهان حاکی از جانفشانی و مجاهدت گروهی از مردمان‏ ایرانی است که با خلوص عقیده در راه اسلام از خود گذشتگی نشان دادند ، و دشمنان داخلی و خارجی اسلام را سرکوب کردند

مسلمانان کشورهای شرقی و جنوب شرقی مانند شبه قاره هند و پاکستان ، ترکستان شرقی ، چین ، مالزیا ، اندونزی و جزایر اقیانوس هند مرهون‏ فعالیتهای بی نظیر ایرانیان مسلمان هستند که با کوشش پیگیری از طریق‏ دریانوردی و بازرگانی اسلام را به دورترین نقاط آسیا رسانیدند و از طریق‏ تبلیغ و ارشاد ، مردم را با دین مقدس اسلام آشنا ساختند
ایرانیان در کشورهای غربی و شمال افریقا و قاره اروپا و آسیای صغیر نیز در ترویج دین اسلام سهم بسزایی دارند ، پس از اینکه اهالی خراسان و نواحی‏ شرقی ایران بر ضد خلافت ضد اسلامی امویان قیام کردند و بساط حکومت آنان‏ را که به نام اسلام بر مردم مسلمان حکومت می‏کردند بر انداختند و عباسیان‏ بر اریکه خلافت مستقر شدند ، تمام امور کشوری و لشکری ممالک اسلام به‏ دست ایرانیان مخصوصا خراسانیان افتاد و اینان تمام مناصب سیاسی دولت‏ اسلامی را در شرق و غرب به دست گرفتند
در عصر مأمون هنگام مراجعت وی به عراق ، گروهی از اعیان و اشراف و رجال خراسان با وی همراهی کردند و در عراق ، ساکن شدند . مأمون چون از کارشکنی بعضی از افراد خاندان خود ناراحت بود تصمیم گرفت مناصب دولتی‏ را به ایرانیان بدهد ، از این رو گروهی از بزرگان ایران را به نواحی مصر و شمال افریقا فرستاد تا در آن جا مستقر شده راه نفوذ مخالفین را در آن‏ مناطق بگیرند ، مخصوصا که هنوز دولت امویان در اندلس وجود داشت و عباسیان از این جهت همواره در ناراحتی به سر میبردند و از نفوذ آنان‏ جلوگیری می‏کردند
تحقیق و بررسی درباره این خاندانهای مهاجر که اکثر از اهل نیشابور ، هرات ، بلخ ، بخارا ، و فرغانه بودند نیاز به نوشتن چند مجلد کتاب دارد و تشریح خدمات ایرانیان شمال افریقا در کتب تاریخ و تراجم رجال علم و ادب به تفصیل ذکر شده است

اکثریت مردم ایران از زمان صفویه به بعد شیعه شدند . البته در این‏ جهت نمی‏توان تردید کرد که ایران از هر نقطه دیگر برای بذر تشیع زمین‏ مناسبتری بوده است ، تشیع به اندازه ای که در ایران تدریجا نفوذ کرد در جای دیگر نفوذ نکرد ، و هر چه زمان گذشته است آمادگی ایران برای تشیع‏ بیشتر شده است و اگر چنین ریشه ای در روح ایرانی نمی‏بود ، صفویه موفق‏ نمی شدند که با در دست گرفتن حکومت ایران را شیعه و پیرو اهل بیت‏ نمایند
حقیقت اینست که علت تشیع ایرانیان و علت مسلمان شدنشان یک چیز است ایرانی روح خود را با اسلام سازگار دید و گم گشته خویش را در اسلام‏ یافت . مردم ایران که طبعا مردمی باهوش بودند و به علاوه سابقه فرهنگ و تمدن داشتند بیش از هر ملت دیگر نسبت به اسلام شیفتگی نشان دادند و به‏ آن خدمت کردند . مردم ایران بیش از هر ملت دیگر به روح و معنی اسلام‏ توجه داشتند ، به همین دلیل توجه ایرانیان به خاندان رسالت از هر ملت‏ دیگر بیشتر بود و تشیع در میان ایرانیان نفوذ بیشتری یافت . یعنی‏ ایرانیان روح اسلام و معنی اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند ، فقط خاندان رسالت بودند که پاسخگوی پرسشها و نیازهای واقعی روح ایرانیان‏ بودند
آنچیزی که بیش از هر چیز دیگر روح تشنه ایرانی را به سوی اسلام می‏کشید عدل و مساوات اسلامی بود .
در سفینة البحار ماده ” ولی ” مینویسد : ” علی علیه السلام در یک روز جمعه بر روی منبری آجری خطبه میخواند ، اشعث بن قیس کندی که از سرداران معروف عرب بود آمد و گفت یا امیرالمؤمنین این ” سرخرویان ” ( یعنی ایرانیان ) جلو روی تو بر ما غلبه کرده اند و تو جلو اینها را نمیگیری ، سپس در حالی که خشم گرفته‏ بود گفت امروز من نشان خواهم داد که عرب چکاره است
علی علیه السلام فرمود : ” این شکم گنده ها خودشان روزها در بستر نرم استراحت می‏کنند و آنها ( موالی و ایرانیان ) روزهای گرم‏ بخاطر خدا فعالیت می‏کنند و آنگاه از من می‏خواهند که آنها را طرد کنم تا از ستمکاران باشم ، قسم به خدا که دانه را شکافت و آدمی را آفرید که از رسول خدا شنیدم فرمود به خدا همچنانکه در ابتداء شما ایرانیان را به خاطر اسلام با شمشیر خواهید زد ، بعد ایرانیان شما را با شمشیر به خاطر اسلام‏ خواهند زد ”
ایضا در سفینة البحار می‏نویسد : ” مغیرش همیشه در مقایسه میان علی و عمر می‏گفت علی تمایلش و مهربانیش نسبت به موالی بیشتر بود و عمر بر عکس از آنها خوشش نمی آید
مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد : ” مردم می‏گویند هر کس که عربی خالص یا مولای خالص نباشد پست است ، امام فرمود : ” مولای خالص یعنی چه ؟ ” گفت : ” یعنی کسی که پدر و مادرش هر دو قبلا برده بودند ”
فرمود : ” مولای خالص چه مزیتی دارد ؟ ” گفت : زیرا پیغمبر فرموده است : مولای هر قومی از خود آنهاست ، پس‏ مولای خالص اعراب مانند خود اعراب است ، پس کسی صاحب فضیلت است که‏ یا عربی خالص باشد و یا مولای صریح باشد که ملحق به عربی است ” ، امام فرمود : آیا نشنیده‏ای که پیغمبر فرمود من ولی کسانی هستم که ولی ندارند ، من‏ ولی هر مسلمانم خواه عرب و خواه عجم ؟ آیا کسی که پیغمبر ولی او باشد از پیغمبر نیست ؟ امام سپس اضافه‏ فرمود : از این دو کدام اشرفند ؟ آیا آنکه از پیغمبر و ملحق به پیغمبر است یا آنکه وابسته به یک عرب جلف که به پشت پای خود ادرار می‏کند ؟ ” سپس‏ فرمود : ” آنکه از روی میل و رضا داخل اسلام می‏شود بسی اشرف است از آنکه از ترس وارد اسلام شده است .
این اعراب منافق از ترس مسلمان شدند ولی ایرانیان با میل و رغبت مسلمان شدند
از این نوع جریانها که نشان می‏دهد سیاست تبعیض و تفاوت میان عرب و غیر عرب در جهان اسلام اجرا می‏شد و ائمه اطهار عموما با این سیاست‏ مخالفت می‏کرده اند در تاریخ اسلام زیاد دیده می‏شود . همین به تنهایی کافی‏ بوده است که ایرانیان که از طرفی به روح و حقیقت اسلام بیش از دیگران‏ توجه داشته اند و از طرف دیگر ، بیش از هر قوم دیگر ، از این تبعیضات‏ زیان می‏دیده اند طرفدار خاندان رسالت بشوند

آنچه در بخش علم و فرهنگ بیان کردیم مظاهر خدمات فکری ایرانیان به‏ اسلام بود ، نشان داد که ایرانیان تا چه اندازه فکر و اندیشه خود را در راه اسلام و تمدن اسلامی به کار انداختند . آنچه در این بخش بدان اشاره‏ میکنیم مربوط است به مظاهر خدمات ذوقی و احساسی و هنری و فنی ایرانیان‏
خدمات ذوقی و احساسی بیش از خدمات فرهنگی میتواند نشان دهنده‏ احساسات پاک و خالصانه ایرانیان بوده باشد ، زیرا بیش از آنها سرو کارش با عشق و ایمان است ، بطور کلی شاهکارها مولود عشقها و ایمانها است . زر و زور هرگز قادر نیست شاهکار خلق کند . تنها عشق و ایمان است‏ که شاهکار می‏آفریند . این قاعده درباره شاهکارهای فکری هم صادق است و بسیاری از آثار ایرانیان در بخش علوم و فرهنگ اسلامی شاهکار است . اما درباره شاهکارهای ذوقی و احساسی خیلی روشنتر و واضحتر است
شاهکارهای صنعتی ایران در دوره اسلامی اعم از معماریها ، نقاشیها ، خوشنویسیها ، تذهیب کاریها ، خاتم‏کاریها ، کاشیکاریها و معرقسازیها و غیره بیشتر در زمینه‏های دینی اسلامی بوده است
این بنده به هیچوجه در صلاحیت خود نمیداند که وارد این مقوله بشود ، افراد ذی صلاحیت باید در این باره داد سخن بدهند و خود موضوع یک کتاب‏ مستقل است
آنچه بر همه واضح است اینست که شاهکارهای فوق همه در مساجد و مشاهد و مدارس و قرآنها و کتب ادعیه تجلی کرده است ، معمارها هنر خود را در مساجد و مشاهد و مدارس اسلامی بروز داده‏اند . همچنین کاشیکارها ، خاتم‏ کارها ، کتیبه نویسها .
گنجینه‏های قرآن که در موزه‏های مختلف کشورهای اسلامی و احیانا کشورهای غیر اسلامی هست ، ارج هنر ایرانی را در زمینه‏های اسلامی و در حقیقت جوشش روح اسلامی را در ذوق ایرانی می‏رساند
ایرانیان نه تنها در ایران ، در غیر ایران نیز آثار هنری و فنی اسلامی‏ زیادی بوجود آورده‏اند ، در برخی کشورهای غیر اسلامی که مسلمانان در اقلیتند مانند هند و چین آثار اسلامی زیادی هست که با دست ایرانیان‏ بوجود آمده و سند اخلاص ایرانیان نسبت به اسلام است . ما در اینجا به‏ همین اشاره قناعت میکنیم و تحقیق و تفصیل آنرا بر عهده اهل فن می‏گذاریم‏
یکی از مظاهر خدمات ذوقی و احساسی ایرانیان باسلام خدماتی است که از راه زبان فارسی باسلام کرده‏اند . ادبا و عرفا و سخنوران ایرانی حقایق‏ اسلامی را با جامه زیبای فارسی به نحو احسن آرایش داده‏اند . حقایق اسلامی‏ را با تمثیلاتی لطیف مجسم کرده ، و معانی لطیف قرآنی را در قلب حکایاتی‏ شیرین بیرون آورده‏اند . مثنوی مولانا بهترین شاهد این مدعا است.
خدمات زبان فارسی دری به اسلام ، خود موضوع بحث و تحقیق جداگانه‏ای‏ است . اگر کسی در این موضوع مطالعه کند میبیند این زبان در طول عمر تقریبا هزار و دویست ساله خود در دوره اسلام بیش از هر چیز دیگر در خدمت اسلام بوده است . اگر کسی تنها درصدد جمع آوری اشعار عالی فارسی‏ درباره توحید اسلام ، توصیف قرآن ، مدح رسول اکرم و مدح اهل‏البیت برآید چند جلد کتاب خواهد شد تا چه رسد با شعاری که در لباس غزل یا قصه یا پند و اندرز حقایق اسلامی را بیان کرده است
شعر فارسی و نثر فارسی در طول دوازده قرن از مضامین قرآن و حدیث به‏ شدت متأثر بوده است ، اغلب مضامین عالی عرفانی و موعظه‏ای فارسی ریشه‏ای‏ قرآنی یا حدیثی دارد و تحت تأثیر قرآن و سنت راه تعالی را طی کرده است‏.

ایرانیان بیش از هر ملت دیگر نیروهای خود را در اختیار اسلام قرار دادند و بیش از هر ملت دیگر در این راه صمیمیت و اخلاص نشان دادند
در این دو جهت هیچ ملتی به پای ایرانیان نمی‏رسد . حتی خود ملت عرب که‏ دین اسلام در میان آنها ظهور کرد . هدف ما در این بخش اثبات این دو جهت است خصوصا جهت دوم
راجع به خدمات فراوان ایرانیان به اسلام زیاد سخن گفته می‏شود . ولی‏ کمتر به این نکته توجه می‏شود که ایرانیان شاهکارهای خود را در راه خدمت‏ به اسلام به وجود آوردند ، و جز نیروی عشق و ایمان نیروی دیگری قادر نیست‏ شاهکار خلق کند . و در حقیقت این اسلام بود که استعداد ایرانی را تحریک‏ کرد و در او روح تازه‏ای دمید و او را به هیجان آورد ، اگر نه چرا ایرانیان صد یک این همت را در راه کیش پیشین خویش بروز ندادند
به همان نسبت که اسلام یک دین همه جانبه است و بر جنبه‏های مختلف‏ حیات بشری سیطره دارد ، خدمات ایرانیان به اسلام نیز وسیع و گسترده و همه جانبه است و در صحنه‏ها و جبهه‏های گوناگون صورت گرفته است .

ما در این مختصر ولو به طور اجمال ، در حدود امکانات و اطلاعات خودمان به همه جوانب و جبهه‏ها اشاره می‏کنیم
اولین خدمتی که باید از آن نام برد ، خدمت تمدن کهن ایرانی به تمدن‏ جوان اسلامی است . این تمدن کهن به تمدن جوان و با عظمت اسلامی کمک و خدمت فراوان نمود . هر چند این مطلب از مقصود اصلی ما که تشریح خدمات‏ صادقانه ایرانیان به اسلام است بیرون است ، زیرا مورد استفاده قرار گرفتن یک تمدن کهن برای یک تمدن جدید که در حال رشد و پا گرفتن است‏ طبیعی و قهری است ، ولی این دو مطلب آنچنان به هم پیوسته است ، که با ذکر هر یک بدون دیگری مطلب ناقص به نظر می‏رسد .

دو مطلب‏ قطعی است یکی اینکه ایران قبل از اسلام از خود دارای تمدنی درخشان و باسابقه بوده و این تمدن سابقه طولانی داشته است ، دیگر اینکه این تمدن‏ در دوره اسلامی مورد استفاده واقع شده و به قول پ . ژ مناشه : ایرانیان بقایای تمدن تلطیف شده و پرورده‏ای به اسلام تحویل دادند که بر اثر حیاتی که این مذهب در آن دمید جان تازه گرفت

ایرانیان خدمات بسیار شایانی به اسلام کرده‏اند و آن خدمات از روی صمیمیت و اخلاص و ایمان بوده‏ است ما اول درباره صمیمیت و اخلاص ایرانیان بحث می‏کنیم . سپس به شرح‏ خدمات آنان می‏پردازیم
درباره صمیمیت ایرانیان نمی‏خواهیم مبالغه کنیم ، ما مدعی نیستیم که‏ همه ایرانیان نسبت به اسلام مخلص و صمیمی بوده‏اند و همه خدماتی که صورت‏ گرفته است از روی کمال صفا و صمیمیت نسبت به اسلام بوده است . آنچه ما مدعی هستیم این است که اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان نسبت به اسلام‏ صمیمی بوده‏اند و انگیزه‏ای جز خدمت به اسلام نداشته‏اند و در این جهت‏ هیچیک از ملل اسلامی اعم از عرب و غیر عرب ، به ایرانیان نمی‏رسد و شاید ایرانیان در دنیا نظیر نداشته باشند ، یعنی هیچ ملتی نسبت به هیچ دینی و آیینی این اندازه خدمت نکرده و صمیمیت به خرج نداده است
یک ملت را می‏توان بازورمطیع کرد ، اما نمی‏توان بازور ، جهش و جنبش‏ و عشق و ایمان در او به وجود آورد ، قلمرو زور و زر محدود است ، شاهکارهای بشری تنها و تنها معلول عشق و ایمان است
برخی چنین وانمود می‏کنند که انگیزه و محرک ایرانیان در جوشش و جنبش‏ فوق‏العاد ه فرهنگی اسلامی ، جبران شکستی بود که از جنبه نظامی در میدانهای‏ قادسیه و جلولا و حلوان و نهاوند از عرب خورده بودند . ایرانیان دانستند که شکست نظامی شکست نهایی نیست ، شکست نهایی شکست ملی و فرهنگی است‏ . ایرانیان تحت تاثیر احساسات ملی برای اینکه در مقابل اقوام دیگر ، خصوصا ملت عرب ، خودی نشان بدهند و ضمنا افکار و آداب خویش را با صبغه اسلامی حفظ کنند ، دست به فعالیت فرهنگی زدند .

به عبارت دیگر چون‏ اسلام را به عنوان یک واقعیت نتوانستند نپذیرند . به فکر افتادند آن را ایرانی کنند و برای این مقصود راهی بهتر از قبضه کردن شؤون علمی اسلامی‏ نبود
ما معتقدیم اینگونه تفسیر ، صددرصد دور از واقعیت است ، زیرا اولا همچنانکه قبلا بیان کردیم سابقه خدمات ایرانی به اسلام ، به قبل از شکستهای نظامی می‏رسد ، آنچه ایرانیان بعد از شکست نظامی انجام دادند مانند فعالیتهای قبل از شکست است . ثانیا اگر انگیزه آن بود چهارده قرن‏ ادامه نمی‏یافت . حرکتها و جنبشهای موقت را می‏توان با اینگونه انگیزه‏ها توجیه کرد ، برخلاف جنبشهایی که قرنها ادامه می‏یابد
گذشته از امتداد زمانی ، شکل و کیفیت کار هم با آن انگیزه‏ها قابل‏ توجیه نیست در فصلهای آینده خواهیم دید که شکل و کیفیت کار ایرانیان در زمینه‏های اسلامی ایمان و اخلاص آنها را نشان می‏دهد . بعلاوه اگر هدف ایرانیان از خدمت به اسلام جبران شکستهای نظامی بود ، چرا آنان خود مبلغ و مروج اسلام در میان ملتهای دیگر گردیدند و چندین‏ برابر خود ، مسلمان دیگر به وجود آوردند ؟ چرا آنجا که اسلام به خطر می‏افتد با آنکه از نظر ملیت ایرانی خطری وجود ندارد ، ایرانی جانفشانی و سربازی می‏کند ؟ چرا در مقابل شیوع منکرات و مناهی بیش از اقوام دیگر عکس‏العمل‏ مخالف نشان می‏دهند ؟ در بحثهای آینده همه این نکات را توضیح می‏دهیم . اینک بحثی کلی‏ درباره علل و عواملی که ملل اسلامی را به جوشش و جنبش علمی و فرهنگی‏ وادار کرد

سربازی ایرانیان در راه اسلام ، اعم از آنچه به نتیجه مثبتی رسیده است‏ ، یا علی‏رغم تلاشها و مجاهدات خالصانه این قوم ، نتیجه درخشانی از آن به‏ بار نیامده است یکی از صفحات درخشان روابط اسلام و ایران است

نهضت‏ ایرانیان علیه حکومت اموی که منتهی به روی کار آمدن عباسیان گشت نیز از این نوع خدمات است . این قیام نظامی چنانکه در پیش بدان اشارت رفت‏ صرفا برای اقامه شعائر اسلامی و بازگرداندن عرب به شاهراه اسلام بود ، گواینکه در عین موفقیت نظامی ، در اثر اینکه دودمانی که روی کار آمدند بهتر از امویان نبودند ، نتیجه درخشانی از آن به دست نیامد
در خود ایران در قرن دوم و سوم برخی نهضتها صورت گرفت که جنبه‏ ضداسلامی داشت و سرکوب شد . دقت در تاریخ نشان می‏دهد که این ایرانیان‏ مسلمان بودند که آن قیامها را سرکوب کردند نه مردم عرب
اگر سرداران و سربازان مسلمان ایرانی نبودند محال بود که قوم عرب‏ بتواند قیامی که در آذربایجان در قرن سوم به وسیله بابک خرم دین رهبری‏ می‏شد باتلفاتی در حدود دویست و پنجاه هزار نفر سرکوب کند . همچنین است‏ سایر قیامهایی که به وسیله المقنع یا سنباد یا استادسیس رهبری می‏شد
سلطان محمود غزنوی به جنگهای خود در هند رنگ اسلامی داده بود . سربازان‏ ایرانی فتوحات هند را با شور یک جهاد اسلامی انجام می‏دادند . و همچنین‏ در جنگهای صلیبی سلاطین ایران به نام اسلام و تحت تأثیر احساسات اسلامی‏ جلو هجوم صلیبی‏های غربی را گرفتند
سربازان ایرانی ، اسلام را به آسیای صغیر بردند نه عرب یا قوم دیگر
در اینجا نیز از مقاله آقای دکتر سید جعفر شهیدی در کتاب ” هزاره شیخ‏ طوسی ” استفاده می‏کنیم
معظم‏له می‏نویسد : در عرف مسلمانان ، بلاد روم ، عبارت از ممالک روم شرقی است ، چنانکه‏ دریای مدیترانه را ” بحرالروم ” می‏نامند .
بر همین اساس سرزمین آسیای‏ صغیر را روم گفته‏اند . . . هنگامی که مسلمانان سراسر شام را گشودند ، حمله به آسیای صغیر امری ضروری می‏نمود . معاویه در خلافت عمر می‏خواست‏ بدانجا بتازد ولی بامخالفت خلیفه مواجه شد . اما در خلافت عثمان این‏ آرزو برای وی تحقق یافت و توانست تا عموریه پیش برود از آن تاریخ به‏ بعد در طول سالها خلافت اموی و عباسی ، این سرزمین مورد تاخت و تاز مسلمانان و رومیان بود و دژها و شهرهای آن منطقه دست به دست می‏گشت
لکن به شهادت تاریخ هیچگاه برای خلفای اموی و عباسی ممکن نشد که نفوذ اسلام را در سراسر این منطقه مستقر سازند ، . . . تنها در حکومت سلاجقه‏ است که می‏بینیم اوضاع این منطقه دگرگون می‏شود ، سراسر آسیای صغیر تحت‏ تصرف این خاندان در آمد و رسالت تبلیغ اسلامی و نشر معارف دین در این‏ منطقه بازبان و ادبیات فارسی به نظم و نثر آغاز شد ، و بدانجا رسید که‏ در آسمان عرفان اسلامی آفتاب درخشانی چون مولانا جلال‏الدین طلوع کرد و نخست روشنی بخش آن منطقه شد و سپس در تمام قلمرو فارسی زبان اسلام نور افشانی کرد . این عبارت را از ” مسامره‏الاخبار ” تألیف آقسرائی که از جمله کتابهای مفید در تاریخ آسیای صغیر است نقل می‏کنیم ، زیرا نماینده‏ طرز تفکر زمامداران مسلمان و مردم ایران نسبت به سرزمینهای گشوده است
اگر در اشغال عراق یا سرزمینهای غربی قصد خلفای اسلام تحصیل جزیه و ازدیاد درآمد و عمران بیت‏المال بوده است ، فاتحان شرقی جز ترویج دین و گسترش‏ اسلام نظری نداشتند . آقسرائی چنین می‏نویسد : ارمیانوس ملک الروم با صدوبیست هزار مرد قصد بلاد اسلام کرد و اول روی به ” دانشمند ” که ملک‏ نکیسا روسیواس و توقات وابلستان و غیره داشت نهاد .
ملک دانشمند نزد ملوک اسلام کس فرستاد و آنان را به‏ مقابله بالشکر کفر تشویق کرد و ” قلج ارسلان ” را وعده داد که اگر پیروزی دست داد صد هزار دینار به او رساند و ” ابلستان ” بدووا گذارد . قلج ارسلان با دیگر ملوک آن جوانب جهت اهمیت دین و حمایت اسلام به‏ اتفاق جمعیت کرده و عزم غزای کفار نمودند . باری تعالی نصرت ارزانی‏ داشت و ” ارمیانوس ” بعد از محاربت و مقاتلت بسیار منهزم شد و از کفار اندک قومی خلاص یافتند ملک دانشمند صدهزار درم به قلج ارسلان‏ فرستاد و در تسلیم ” ابلستان ” متوقف شد و چون قلج ارسلان این نوع سخن‏ استماع کرد صدهزار درم را باز پس فرستاد و گفت : من برای حمایت اسلام آمدم با حرب ، مرا به درم و دینار او احتیاجی‏ نیست

صحنه علم و فرهنگ ، وسیعترین و پرشورترین میدانهای خدمات ایرانیان‏ به اسلام است
سرعت پیشرفت و توسعه ، کلیت و شمول و همه جانبگی ، شرکت طبقات‏ مختلف اجتماع ، اشتراک مساعی ملل گوناگون ، چیزهایی است که اعجابها را در مورد تمدن اسلامی سخت برانگیخته است

ادوارد براون می‏گوید : اگر از علومی که عموما به اسم عرب معروف است اعم از تفسیر و حدیث و الهیات و فلسفه و طب و لغت و تراجم احوال و حتی صرف و نحو زبان عربی‏ آنچه را که ایرانیان در این مباحث نوشته‏اند مجزی کنید بهترین قسمت آن‏ علوم از میان می‏رود

در میان تابعین و شاگردان تابعین که در قرن اول و دوم‏ می‏زیسته‏اند ده نفرند که به عنوان متخصص فن قرائت شناخته شده‏اند . هفت‏ نفر از آن ده نفر معروفتر و مشهورتر و معتبرترند و به ” قراء سبعه ” معروفند . آنان عبارتند از : نافع‏بن عبدالرحمن ، عبدالله بن کثیر ، ابوعمرو بن العلاء ، عبدالله بن عامر ، عاصم بن ابی النجود ، حمزه بن‏ حیبب ، علی کسائی
چهار نفر از این هفت نفر ایرانیند و سه نفر غیر ایرانی . از چهار نفر ایرانی دو تن شیعه‏اند و از سه نفر غیر ایرانی نیز دو تن شیعه‏اند

کتب تفسیری که در شیعه و سنی نوشته‏ شده است از حد احصاء خارج است ، تنها به ذکر معروفترین تفاسیری که هم‏ اکنون در میانه شیعه و سنی رایج است اکتفاء می‏نمائیم . بحث خود را از تفاسیر شیعه آغاز می‏کنیم
مفسرین شیعه تقسیم می‏شوند به مفسرین عصر ائمه و مفسرین عصر غیبت
بسیاری از اصحاب ائمه که بعضی از آنها ایرانی هستند تفسیر نوشته‏اند . از قبیل ابوحمزه ثمالی ، ابوبصیر اسدی ، یونس بن عبدالرحمن ، حسین بن سعید اهوازی ، علی بن مهزیار اهوازی ، محمدبن خالد برقی قمی ، فضل بن شاذان‏ نیشابوری
مفسرین عصر غیبت فراوانند . ما در اینجا به عنوان نمونه تنها به ذکر نام کتب تفسیر معروف میان شیعه می‏پردازیم از همین نمونه معلوم می‏شود بیشتر تفاسیر شیعی را شیعیان ایرانی تألیف کرده‏اند
1 – تفسیر علی بن ابراهیم قمی ، این تفسیر از معروفترین تفاسیر شیعه‏ است . اکنون موجود است و چاپ شده است . پدر علی بن ابراهیم از کوفه‏ به قم منتقل شد . بعید نیست که علی بن ابراهیم یک ایرانی عرب نژاد باشد . وی از مشایخ شیخ کلینی است و تا سال سیصد و هفت در قید حیات‏ بوده است
2 – تفسیر عیاشی مؤلف این تفسیر محمد بن مسعود سمرقندی است . اول‏ مذهب اهل تسنن داشت و بعد به تشیع گرایید . معاصر شیخ کلینی است . از پدرش سیصد هزار دینار به او ارث رسید همه را صرف نسخ و مقابله و استنساخ و جمع کتاب کرد خانه‏ا ش به شکل یک مدرسه درآمده بود : هر کس‏ به یک کار علمی گماشته شده بود و کار خود را انجام می‏داد و هزینه همه را عیاشی تأمین‏ می‏کرد .

عیاشی علاوه بر تفسیر و حدیث و فقه ، در طب و نجوم دستی داشته‏ است . ابن الندیم درالفهرست از او یاد کرده و کتابهای فراوانی از او نام برده و مدعی شده که کتب عیاشی در خراسان رواج زیادی دارد . عیاشی‏ ایرانی است ولی ظاهرا عرب نژاد است ابن‏الندیم می‏گوید : گفته شده که‏ تمیمی‏الاصل است . عیاشی از علمای قرن سوم هجری محسوب می‏شود
3 – تفسیر نعمانی . مؤلف این تفسیر ، ابوعبدالله محمدبن ابراهیم است‏ . احیانا به نام ابن ابی زینب خوانده می‏شود . شاگرد شیخ کلینی است
صاحب تأسیس الشیعه می‏گوید : نسخه‏ای از تفسیر نعمانی در کتابخانه ایشان‏ هست . نعمانی معلوم نیست که اهل عراق ( حدود واسط ) است یا اهل مصر ، نعمانی از علمای قرن چهارم محسوب می‏شود
نعمانی دختر زاده‏ای دارد به نام ابوالقاسم حسین معروف به ابن المرزبان‏ و وزیر مغربی ( 1 ) . این مرد به یزدجرد ساسانی نسبت می‏برد . و نظر به‏ اینکه چند نوبت به وزارت رسیده است به ” وزیر مغربی ” معروف است
ابن المرزبان در چهارده سالگی قرآن مجید را حفظ کرد . در نحو و لغت و حساب و جبر و هندسه و منطق و برخی فنون دیگر ماهر بود ، ادیب و نویسنده‏ای توانا بود
ابن المرزبان کتابی دارد به نام ” خصائص القرآن ” در سال 418 و یا 428 درگذشته است و طبق وصیت خودش جنازه‏اش را از بغداد به نجف منتقل‏ کردند و در جوار مرقد امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام دفن نمودند
4 – تفسیر تبیان . مؤلف این تفسیر شیخ الطائفه ابوجعفر محمدبن الحسن‏ بن علی الطوسی است . در ادبیات ، کلام ، فقه ، تفسیر ، حدیث امام و پیشوا بوده است در سال 358 تولد یافت و بنابراین اکنون در حدود هزار سال از تولد این ستاره درخشان اسلام می‏گذرد . سال گذشته به همین مناسبت کنگره هزاره‏ وی در مشهد تأسیس شد و گروه زیادی از دانشمندان اعم از مسلمان و غیر مسلمان و اعم از شیعه و سنی در آن شرکت داشتند . شیخ طوسی در سال 460 هجری در گذشته است . این مرد بزرگ در 23 سالگی از خراسان به عراق آمد و از محضر شیخ مفید و سید مرتضی علم الهدی استفاده کرد و سپس خودش پیشوای‏ تشیع در عصر خود گشت . در اعصار بعد نیز همواره در صف مقدم علمای شیعه‏ قرار داشته است . دوازده سال آخر عمر خود را به واسطه حوادث ناگواری که‏ در بغداد رخ داد از آنجا به نجف منتقل شد . حوزه علمیه نجف را این مرد بزرگوار تأسیس کرد که هم اکنون پس از هزار سال به حیات علمی و دینی‏ خود ادامه می‏دهد
5 – مجمع‏البیان . مؤلف این تفسیر ، فضل بن حسن طبرسی است ، اصلا اهل‏ تفرش است . در ذی‏العقده 536 از تألیف این تفسیر فراغت یافته است
مجمع‏البیان از نظر ادبی و حسن تألیف بهترین تفسیر است . شیعه و سنی‏ برای این تفسیر اهمیت فراوان قائلند . مکرر در ایران و مصر و بیروت‏ چاپ شده است . طبرسی تفسیر مختصری دارد به نام جوامع الجامع . طبرسی‏ پس از فراغ از مجمع‏البیان به تفسیر کشاف که توسط معاصر نامدارش‏ جارالله زمخشری تألیف یافته بود وقوف یافت و پسندید و در آن نکاتی از جنبه‏های ادبی یافت که از خودش در مجمع‏البیان فوت شده بود . تفسیر جوامع الجامع را با توجه به لطائف کشاف نگاشت
البته اهل فن تفسیر می‏دانند هر چند برخی نکات خصوصا از جنبه فن بلاغت‏ در کشاف هست که در مجمع‏البیان نیست ، نکات زیاد ادبی و تفسیری در مجمع البیان یافت می‏شود که در کشاف وجود ندارد
6 – روض الجنان ، معروف به تفسیر ابوالفتوح رازی . این تفسیر به زبان‏ فارسی است و از معروفترین و غنی‏ترین تفاسیر شیعه است فخرالدین رازی و به ادعای بعضی طبرسی نیز ، از این تفسیر زیاد استفاده کرده‏اند .
این تفسیر در چهل‏ سال اخیر مکرر در ایران چاپ شده است . ابوالفتوح نیشابوری الاصل است‏ ولی در ری می‏زیسته است . ابوالفتوح از ایرانیان عرب نژاد است نسبش به‏ جناب عبدالله بن بدیل بن ورقاء می‏رسد که از صحابه امیرالمؤمنین علی‏ علیه‏السلام بود و در صفین افتخار حضور رکاب آن حضرت را داشت
ابوالفتوح معاصر طبرسی و زمخشری است و نزد شاگردان شیخ طوسی تحصیل‏ کرده است . تاریخ دقیق وفاتش در دست نیست قدر مسلم این است که در اواسط قرن ششم هجری می‏زیسته است قبرش هم‏اکنون در شهر ری معروف است
7 – تفسیر صافی . مؤلف این تفسیر ، حکیم و عارف و محدث و مفسر معروف ملامحسن فیض کاشانی است . از مشاهیر علمای شیعه است و در قرن‏ یازدهم هجری می‏زیسته است . این مرد بزرگ عمر پر برکتی داشته و به کثرت‏ وجود تالیف معروف است
مرحوم فیض در آغاز عمر در قم اقامت داشت . مدرسه فیضیه به نام او معروف شد . از قم به شیراز مسافرت کرد و علم حدیث را نزد سید ماجد بحرانی ، و فلسفه و عرفان را نزد حکیم و عارف بلند قدر صدرالمتألهین‏ آموخت و دختر صدرا را به زنی گرفت . وفات فیض در سال 1091 در کاشان‏ واقع شده است
8 – تفسیر ملاصدرا . صدرالمتألهین یا ملاصدرا شهرتش به فلسفه و عرفان‏ است و خود در این فلسفه صاحب مکتب است . ولی در تفسیر و شرح احادیث‏ هم تبحری بسزا داشته است . اصول کافی را شرح کرده است و سوره بقره را تا آیه 65 : ” « و لقد علمتم الذین اعتدوا منکم فی السبت . . . »” و همچنین سوره‏های الم سجده ، یس ، واقعه ، حدید ، جمعه ، طارق ، اعلی ، اذا زلزلت ، و آیه‏های : آیةالکرسی ، آیه نور و آیه ” « و تری الجبال‏ تحسبها جامده ». . . ” را تفسیر کرده است تفسیر ملاصدرا هر چند تمام‏ نیست ، ولی مفصل است و تقریبا به اندازه تفسیر صافی است چندین بار در ایران چاپ شده است .

9 – منهج‏الصادقین . این تفسیر به زبان فارسی است و در سه جلد بزرگ در تبریز بچاپ سنگی چاپ شده است . تا سی چهل سال اخیر یگانه تفسیر فارسی‏ متداول بود . مؤلف این تفسیر مرحوم ملافتح‏الله بن شکرالله کاشانی است که‏ در قرن دهم هجری می‏زیسته است . غالب تالیفات این مرد به زبان فارسی‏ است . از جمله آنهاست شرح نهج‏البلاغه که البته ترجمه‏ای است فارسی با شرحی مختصر
10 – تفسیر شبر . مؤلف این تفسیر سید عبدالله شبر است . این مرد شریف معاصر کاشف الغطاء و میرزای قمی بوده است . مردی بسیار متتبع و متبحر و متعبد بوده است . تألیفات زیادی در فقه و اصول و کلام و حدیث و رجال و تفسیر داشته است . وی در سال 1242 هجری وفات یافت و در جوار کاظمین علیه‏السلام دفن شد
11 – تفسیر برهان . مؤلف این تفسیر مرحوم سید هاشم بحرینی است که از محدثین و متتبعین معروف شیعه به شمار می‏رود . این تفسیر طبق مذاق‏ اخباریین است که قرآن را تنها با حدیث قابل تفسیر می‏دانند ، بدون هیچ‏ توضیح دیگری ، و حتی بدون اینکه کوچکترین توضیحی درباره همان احادیث و کیفیت تفسیری آن احادیث داده شود ، بلکه صرفا به این صورت که احادیث‏ مربوطه نقل گردد و به همان نقل اکتفا شود . سید هاشم بحرینی در سال 1107 یا 1109 در گذشته است
12 – نورالثقلین . نویسنده این تفسیر یکی از علمای حویزی است که در شیراز مسکن داشته است . معاصر مرحوم مجلسی و شیخ حرعاملی است در این‏ تفسیر نیز عنایت به نقل اخبار و احادیث است . نام مؤلف شیخ عبدالعلی‏ ابن جمعه است . تاریخ دقیق وفاتش معلوم نیست
تفاسیری که نام برده شد . معروفترین و مشهورترین تفاسیر شیعه تا قرن 13 هجری است که چاپ شده و تقریبا در دست همه کسانی که به تفاسیر شیعی‏ علاقه‏مندندموجود است و اگر افراد غیر شیعی بخواهند به تفاسیر مراجعه کنند به این‏ تفاسیر مراجعه می‏کنند .

در قرن چهاردهم نیز تفاسیر زیاد و پرارجی تألیف‏ یافته است و یا در حال تألیف است ، ما از ذکر آنها خودداری کردیم
اگر کسی بخواهد آماری تا حدود امکان از تفاسیر شیعی به دست آورد ، باید به کتاب بسیار پرارج ” الذریعة الی تصانیف الشیعة ” تألیف علامه‏ جلیل مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی اعلی الله مقامه مراجعه کند
از نمونه‏ای که به دست دادیم معلوم شد تقریبا همه تفاسیر معروف امروز شیعه یا از ایرانیان ایرانی نژاد است و یا از عرب نژادانی که ایرانی‏ شده بودند و یا از شیعیان ساکن سواحل خلیج‏فارس که در ایران می‏زیسته‏اند

یکی از میدانهای خدمت ایرانیان به اسلام در صحنه علم و فرهنگ ، فن‏ حدیث است فن حدیث یعنی فن استماع و قرائت و ضبط و جمع و نقل سخنان‏ رسول اکرم یا ائمه اطهار
فن حدیث نیز مانند تفسیر به دو شاخه شیعی و سنی منقسم می‏گردد
محرک اصلی مسلمین به فراگیری و جمع و نقل اخبار و احادیث اولا نیاز مسلمین به احادیث در امور دینی بود .

کتب حدیثی که امروز در میان شیعه و سنی موجود است همان‏ جوامع است و در این دوره است که ایرانیان نبوغ خود و هم اخلاص و صمیمیت خود را نسبت به اسلام در این زمینه نشان داده‏اند
بدیهی است که ما نمی‏توانیم همه ایرانیانی که در طبقات مختلف اهل‏ حدیث بوده‏اند یاد کنیم . زیرا این کار به تنهائی مستلزم تألیف چند جلد کتاب است ، در اینجا معروفترین و معتبرترین کتب حدیث شیعه و سنی را نام می‏بریم تا معلوم گردد اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان جوامع حدیث‏ شیعه و سنی ایرانی بوده‏اند . بحث خود را از جوامع حدیث شیعه آغاز می‏کنیم
1 – کافی – تألیف ثقةالاسلام ، شیخ المحدثین ، ابوجعفر محمدبن یعقوب‏ کلینی رازی
این مرد بزرگ از یک ده به نام ” کلین ” از دهات نزدیک شهر ری در اطراف تهران است ، خاندان وی در آن ده از محدثان شیعه بوده‏اند ، پدرش‏ یعقوب و دائیش علان در همین ده زندگی می‏کردند کلینی از کودکی حدیث‏ آموخت 2 – من لایحضره الفقیه تألیف رئیس المحدثین ابوجعفر محمدبن علی بن‏ بابویه قمی معروف به صدوق ، خودش و پدرش از بزرگان طراز اول علماء شیعه‏اند و خاندان صدوق یک خاندان معروف است در شیعه .
صدوق در حدود سیصد تألیف و تصنیف داشته است . نام ” من لایحضره الفقیه ” را که به‏ معنی ” خودآموز فقه ” است از کتاب ” من لایحضره الطبیب ” محمدبن‏ زکریای رازی اقتباس کرده است که به معنی ” خودآموز طب ” است
کتاب من لایحضره الفقیه مشتمل بر پنج هزار و نهصد و بیست حدیث است
شیخ صدوق نیز رحله حدیثی داشته است . در جوانی به بغداد مسافرت کرد
مشایخ بزرگ از محضرش استفاده می‏کردند و با اعجاب و تحسین به وی‏ می‏نگریستند شیخ صدوق برای ملاقات با سایر رجال حدیث که در خراسان‏ می‏زیسته‏اند به شهرهای نیشابور ، طوس ، سرخس ، مرو ، بخارا ، فرغانه‏ مسافرت کرد . در مقدمه من لایحضره الفقیه به این مسافرت اشاره می‏کند
وفات شیخ صدوق در 381 واقع شد و در نزدیکی حضرت عبدالعظیم در محلی که‏ هم اکنون به نام خودش معروف است دفن شد
3 – تهذیب الاحکام ، تألیف شیخ الطائفه ابوجعفر محمدبن الحسن الطوسی‏ قبلا در عداد مفسرین ذکری از این نابغه عظیم شد . این مرد در اکثر علوم‏ اسلامی مانند ادبیات ،
کلام ، تفسیر ، فقه ، حدیث ، رجال ، متبحر و در درجه اول‏ بوده است . اول کسی است که فقه را با تألیف کتاب مبسوط وارد مرحله‏ جدیدی کرد . شیخ طوسی تعداد سیزده هزار و پانصد و نود حدیث در کتاب‏ تهذیب الاحکام که همه در فروع است گرد آورده است
4 – استبصار . این کتاب نیز تألیف شیخ‏الطائفه ابوجعفر طوسی است
این کتاب مشتمل بر پنجهزار و پانصد و یازده حدیث است . شیخ طوسی در سال 460 درگذشته است
چهار کتاب نامبرده در شیعه به نام ” کتب اربعه ” معروف است و معتبرترین کتب حدیث شیعه به شمار می‏رود مولفین این کتب که هر سه نام‏ محمد دارند و کنیه هرسه شان ابوجعفر است به محمدین ثلثه متقدم معروفند
پس از این چهار کتاب سه جامع حدیثی دیگر در شیعه هست که معروفترین‏ جوامع است : 1 – بحارالانوار تالیف شیخ‏الاسلام ، علامة المحدثین محمدباقربن محمدتقی‏ مجلسی . این کتاب جامعترین کتب حدیث است ، آنچه در سایر کتب حدیث‏ به طور متفرق موجود بوده در این کتاب یکجا جمع آمده است . هدف مؤلف‏ بیشتر جلوگیری از تلف شدن کتب حدیث بوده است . لهذا صحیح و سقیم یکجا ذکر شده است . مجلسی در سال 1111 درگذشته است
2 – وافی ، تألیف حکیم و عارف و محدث مشهور محمدبن المرتضی معروف‏ به ملامحسن فیض کاشانی
این کتاب جامع کتب اربعه با حذف مکررات است مرحوم فیض در حدود دویست تالیف در رشته‏های مختلف دارد ، وفات وی همچنانکه قبلا گفته شد در سال 1191 واقع شده است
3 – وسائل الشیعه . تألیف محدث متبحر محمدبن الحسن الشامی معروف به‏ شیخ حر عاملی
در این کتاب جنبه مراجعه فقهی بیشتر رعایت شده است . سعی شده است‏ ترتیب و تکثیر ابواب متناسب با مسائلی باشد که در فقه عنوان می‏شود ، و لهذا احادیث را قطعه قطعه کرده و هر قطعه را در محل مربوط به خود آورده‏ است . شیخ حرعاملی معاصر مجلسی است . این دو محدث بزرگ از یکدیگر روایت می‏کنند وفات شیخ حر در سال 1104 در مشهد مقدس واقع شده است و قبرش هم اکنون در صحن شمالی حضرت رضا علیه‏السلام معروف است
نویسندگان این سه کتاب که آنها نیز مانند پیشینیان خودنام محمد دارند به محمدین ثلثه متأخر معروفند
از این هفت جامع که بگذریم به چند جامع دیگر برمیخوریم که با ارزش و واجد اهمیتند ، از قبیل عوالم عبدالله بن نورالله بحرینی ، و جامع الاحکام‏ سید عبدالله شبر و مستدرک الوسائل مرحوم حاج میرزا حسین نوری . کتاب‏ اخیر ، مخصوصا ، که کمتر از یک قرن از تألیف آن می‏گذرد جای شایسته‏ای‏ برای خود باز کرده است
همچنانکه معلوم گشت از شش نفر محدث بزرگ شیعه پنجنفر ایرانی و یک‏ نفر جبل عاملی ( شامی ) است و از سه نفر محدث دیگر نیز یکی ایرانی است‏
اما احادیث اهل تسنن : در میان اهل تسنن اول کسی که تدوین حدیث کرد عبدالملک بن جریح است که در قرن دوم می‏زیسته است . عبدالملک بن جریح‏ عرب نیست و ظاهرا ایرانی نیز نیست . این مرد در سال 144 درگذشته است‏
اولین جامع حدیثی اهل تسنن موطا مالک بن انس است که الان موجود است‏ . مالک ، عرب و عرب نژاد است و یکی از امامهای چهارگانه اهل تسنن‏ است
در میان کتب حدیث اهل تسنن شش کتاب است که به صحاح سته معروف‏ است ما برای اینکه معیاری از شرکت ایرانیان مسلمانان در تدوین کتب‏ حدیث اهل تسنن به دست داده باشیم همان کتابها را با مؤلفین آنها معرفی می‏کنیم
1 – صحیح بخاری ، تألیف محمدبن اسماعیل بخاری .
این کتاب معتبرترین‏ کتاب حدیث در میان اهل تسنن به شمار می‏رود ، بخاری در مدت 16 سال این‏ کتاب را تألیف کرده است . بنابر نقل ابن خلکان در ” وفیات الاعیان ” ( 1 ) و محدث قمی درالکنی والالقاب ، بخاری گفته است هیچ حدیثی را وارد کتابم نکردم مگر آنکه قبلا غسل کردم و دو رکعت نماز به جا آوردم . درباره‏ حافظه نیرومند بخاری سخنانی گفته شده است . بخاری اصلا اهل بخارا است و در طلب حدیث به شهرهای خراسان و عراق عجم ، و عراق عرب ، و حجاز و شام‏ و مصر سفر کرده است و عاقبت به بغداد آمده و مورد توجه اهل فضل قرار گرفته است . وفات وی در سال 256 در یکی از قراء سمرقند به نام ” خرتنگ ” واقع شده است
2 – صحیح مسلم . مؤلف این کتاب مسلم بن حجاج نیشابوری است ، پس از صحیح بخاری معتبرترین کتاب حدیث در نزد اهل تسنن ، صحیح مسلم است
برخی آن را بر صحیح بخاری ترجیح می‏دهند مسلم به عراق و حجاز و مصر و شام‏ در طلب حدیث مسافرت کرد و مدتی در نیشابور ملازم بخاری بوده است
مسلم در سال 261 در نصرآباد نیشابور درگذشته است . 3 – سنن ابوداود . مؤلف این کتاب سلیمان بن اشعث معروف به ابوداود سجستانی است ، اهل سیستان است ، او نیز به شهرهای مختلف برای اخذ حدیث مسافرت کرده و معاصر احمدبن حنبل بوده است . ابوداود ظاهرا یک‏ ایرانی عرب نژاد است . وفاتش در سال 275 واقع شده است
4 – جامع ترمذی ، نویسنده کتاب محمد بن عیسی ترمذی ، از شاگردان بخاری‏ است درسال 279 در گذشته است ترمذ که موطن ترمذی است از بلاد ماوراءالنهر است
5 – سنن نسأی مؤلف این کتاب ابوعبدالرحمن احمدبن علی بن شعیب نسأی‏ است .
این مرد نیز در طلب حدیث مسافرتها کرده است در خلال مسافرت که‏ به شام رسید مردم آنجا را از علی علیه‏السلام منحرف دید ، لهذا کتاب‏ خصائص را در فضائل علی علیه‏السلام و اهل بیت نوشت در این کتاب بیشتر از احمد بن حنبل روایت کرده است . عادتش این بود که یک روز در میان‏ روزه می‏گرفت . ابن خلکان می‏نویسد : در دمشق از او راجع به فضائل معاویه‏ پرسش شد بنا بر روایتی ، جواب داد : جز این در فضیلت معاویه حدیثی‏ نمی‏دانم که پیغمبر ( آنجا که مکرر دنبال معاویه فرستاد و فرستاده آمد و گفت مشغول خوردن است ) درباره‏اش فرمود : ” خدا شکمش را سیر نکند ” ، نظر به تمایل شیعی و ضد اموی نسائی ، مردم شام او را سخت کتک زدند ، در اثر همان کتکها مرد ، گویند چون احساس کرد می‏خواهد بمیرد به مکه رفت‏ و در آنجا مرد نساء از توابع خراسان است و وفات نسائی در سال 303 واقع‏ شده است
6 – سنن ابن ماجه ، نویسنده این کتاب محمدبن یزیدبن ماجه قزوینی است‏ به عراق و حجاز و مصر و شام برای طلب حدیث مسافرت کرده است و در سال‏ 273 در گذشته است
چنانکه دیدیم ، همچنانکه مؤلفان ” کتب اربعه ” شیعه که معتبرترین‏ کتب حدیث شیعه است ایرانی بوده‏اند ، مؤلفان ” صحاح سته ” اهل تسنن‏ نیز که معتبرترین کتب اهل تسنن است ایرانی هستند ، اعم از ایرانی‏ ایرانی نژاد یا ایرانی عرب نژاد
علاوه بر مؤلفان ” صحاح سته ” در میان معاریف و مشاهیر محدثین اهل‏ تسنن که به عنوان ” حافظ ” و یا سایر عناوین حدیثی معروفند و کتب‏ حدیثی مهم و ذی قیمتی از نظر احادیث اهل سنت تألیف کرده‏اند ، علمای‏ ایرانی فراوانند ما برای احتراز از تطویل از ذکر نام آنها خودداری می‏کنیم‏

خدمات ایرانیان به زبان عربی بیش از خود اعراب به این زبان بوده و خیلی بیش از خدمت این مردم به زبان‏ فارسی بوده است . ایرانیان به حکم یک انگیزه مقدس دینی به خدمت زبان‏ عربی همت گماشتند . ایرانیان مانند همه مسلمانان پاکنهاد دیگر زبان عربی‏ را زبان قوم عرب نمی‏دانستند ، آنرا زبان قرآن و زبان بین‏المللی اسلامی‏ می‏دانستند . لهذا بدون هیچگونه تعصب و با شور و نشاط و علاقه فوق‏العاده‏ای‏ به فراگیری و ضبط و تدوین این زبان پرداختند

1 – یونس بن حبیب ، متوفا در سال . 183 ابن‏الندیم می‏گوید اعجمی الاصل‏ است . کتابی بنام معانی‏القرآن الکریم تألیف کرده است ، گویند ازدواج نکرد و عمر هشتاد و هفت ساله خود را وقف علم و دانش کرد
2 – ابوعبیده معمربن المثنی متوفا در . 210 بگفته ابن الندیم ابوعبیده‏ نیز ایرانی است
3 – سعدان بن مبارک ، تاریخ وفاتش بدست نیامد . بنا به نوشته‏ ریحانةالادب اصلا اهل طخارستان است و نابینا بوده است
4 – ابوبشر ، عمروبن عثمان بن قنبر ، معروف به سیبویه متوفا در حدود سال . 180 سیبویه اهل فارس است ، در بیضا متولد شد و حیات علمی خویش‏ را در حوزه علمیه بصره طی کرد و سفری هم به بغداد رفت
سیبویه در سفری که به بغداد رفت داستان معروفی با کسائی دارد که به‏ قصه زنبوریه معروف است . پس از سفر بغداد به فارس برگشت و چهل سال‏ بیشتر نداشت که در همانجا در گذشت و در مولد خویش دفن شد . کتاب‏ معروف سیبویه در نحو بنام ” الکتاب ” معروف است و از بهترین کتب‏ جهان در فن خود یعنی از قبیل مجسطی بطلمیوس در هیئت و منطق ارسطو در منطق صوری تلقی شده است ، بارها در پاریس و برلین و کلکته و مصر چاپ‏ شده است ، سید بحرالعلوم و دیگران گفته‏اند همه علما در نحو عیال سیبویه‏ میباشند ، در این کتاب به سیصد و چند آیه از قرآن مجید استشهاد شده است‏ ، مازنی نحوی معروف عرب ، حاضر نشد این کتاب را به یکی از اهل ذمه‏ تدریس کند با آنکه پول زیادی بعنوان حق‏التدریس باو داده میشد ، تنها باین دلیل که دست غیر مسلمان آیات قرآن را لمس نکند
5 – سعیدبن مسعده معروف به اخفش یا اخفش اوسط . این مرد از اکابر درجه اول نحویین است ، کتابهای زیادی تألیف کرده و یک بحر عروضی بر آنچه سابقا خلیل بن احمد وضع کرده بود افزوده است . این مرد بنا بگفته‏ ابن‏الندیم ، خوارزمی است . در عین حال او را مجاشعی نیز خوانده‏اند مسلم‏ نیست اصلا عرب مجاشعی باشد و بنابراین از ایرانیان عرب‏نژاد است و یا انتسابش بیک قبیله عرب ، پیمانی و الحاقی است آنچنانکه در آن عهد مرسوم بوده است ، اخفش در سال 215 یا 221 در گذشته است
6 – علی بن حمزه کسائی که قبلا در عداد قراء ذکرش گذشت . کسائی قطعا ایرانی است ، نام جداعلایش فیروز است . در حدود سال دویست که با هارون‏الرشید به خراسان میرفت در ری درگذشت
7 – فراء ، این مرد نیز ایرانی است و قبلا در عداد قراء و مفسرین او را معرفی کردیم
8 – محمدبن قاسم انباری معروف به ابن الانباری ، اهل انبار است که‏ مخزن غلات ساسانیان بوده است . شاگرد ابوالعباس ثعلب بوده و در حدود سال 327 درگذشته است
9 – ابواسحاق ، ابراهیم بن محمدبن سری بن سهل ، معروف به زجاج . شاگرد مبرد و ثعلب بوده است ، برای امرار معاش خود در اوان تحصیل بلورتراشی‏ میکرد و از این رو به ” زجاج ” معروف گشت . گویند همه روزه یک درهم‏ به استاد خود مبرد بابت حق‏التعلیم از دستمزد خود میپرداخت . در حدود سال 310 درگذشته است
10 – ابوعلی فارسی ، اهل فسای فارس و معاصر دیالمه است ، در سال 288 متولد شد و در 377 درگذشت . برخی او را خاتم نحویین دانسته‏اند . در تأسیس الشیعه از کتاب ” المصباح ” سلامة بن عیاض شامی نقل‏ میکند که گفته‏اند : ” فتح النحو بفارس و ختم بفارس ” یعنی نحو از فارس بوسیله سیبویه آغاز گشت‏ و در فارس با رفتن ابوعلی فارسی پایان یافت
بدیهی است که در بیان بالامبالغه به کار رفته است

11 – عبدالقاهر جرجانی ، ادیب نحوی لغوی معانی بیانی معروف ، بیشتر شهرت عبدالقاهر در فن بلاغت یعنی معانی و بیان است ، در عین حال از نحویین نیز بشمار میرود . از عبدالقاهر کتابهای نفیسی در علم بلاغت در دست است که ارزش خود را هنوز هم حفظ کرده‏اند از قبیل : اسرارالبلاغه ، دلائل الاعجاز ، اعجازالقرآن و غیره وی در سال 471 یا 474 در گذشته است
علاوه بر این افراد که نام بردیم گروه دیگری از اکابر نحویین ، ایرانی‏ میباشند و بطور اشاره و مختصر نامشان را میبریم ، از قبیل : خلف احمر در قرن دوم
و ابوحاتم سجستانی و ابن سکیت اهوازی شیعی و ابن قتیبه دینوری صاحب‏ کتابهای نفیس : ادب الکاتب ، المعارف ، عیون الاخبار و غیرها ، و ابوحنیفه دینوری که علاوه بر جنبه ادبی مردی حکیم و ریاضی‏دان و مورخ بوده‏ است و ابوبکر بن الخیاط سمرقندی در قرن سوم
و حسن بن عبدالله بن مرزبان سیرافی شیرازی که از یک خانواده مجوسی بود و پدرش عبدالله مسلمان شد . و یوسف بن حسن بن عبدالله به مرزبان سیرافی‏ و ابوبکر خوارزمی طبرستانی‏الاصل و ابن خالویه همدانی در قرن چهارم
و ابومسلم اصفهانی در قرن پنجم
و نجم‏الائمه استرابادی معروف به رضی در قرن هفتم
و همچنین گروهی از علمای فصاحت و بلاغت اسلامی ، ایرانیند از قبیل‏ عبدالقاهر جرجانی سابق‏الذکر ، و محمدبن عمران مرزبانی خراسانی شیعی متوفا 371 که گفته میشود واضع اولی علم بیان او بوده نه عبدالقاهر جرجانی ، و زمخشری سابق‏الذکر ، و صاحب بن عباد طالقانی متوفا در 385 ، و سکاکی‏ خوارزمی متوفا در قرن هفتم ، و قطب الدین شیرازی شارح مفتاح سکاکی متوفا در 710 ، و تفتازانی نسأی یا سرخسی متوفا در 791 و میرسید شریف جرجانی متوفا در 816

در میان لغویین نیز عده زیادی ایرانیند از قبیل جوهری نیشابوری صاحب‏ صحاح‏اللغة ، متوفا در حدود نیمه دوم قرن چهارم ، و راغب اصفهانی متوفا در 565 ، و مجدالدین فیروزآبادی صاحب قاموس اللغة متوفا در 816 و میدانی نیشابوری صاحب السامی فی الاسامی و مجمع الامثال متوفا در 518 ، و غیر اینها
همچنانکه گروهی از مورخین اسلامی نیز ایرانیند از قبیل ابوحنیفه دینوری‏ سابق الذکر و ابن قتیبه دینوری سابق الذکر و طبری سابق الذکر و بلاذری‏ متوفا در 279 ، ابوالفرج اصفهانی اموی الاصل متوفا در 356 و حمزه اصفهانی‏ متوفا در . 350 مورخین اسلامی خیلی زیادند ، شاید در کمتر رشته‏ای مانند رشته تاریخ‏ تألیف شده باشد
جرجی زیدان میگوید : مسلمانان بیش از هر ملت دیگر ( باستثنای ملل عصر جدید ) در تاریخ‏ پیشرفت کرده و کتاب نوشتند ، به قسمی که در کشف‏الظنون نام 1300 کتاب‏ تاریخی ذکر شده است . و این عدد جز کتابهائی است که در شرح آن تواریخ‏ نوشته شده و یا کتابهائی که در تلخیص آن تواریخ تألیف شده و یا کتبی که‏ در تاریخ تدوین شده بود و از دست رفته که نام هیچیک از آنها در کشف‏الظنون نیست . . . مسعودی در مقدمه کتاب مروج الذهب خود نام ده‏ها کتب تاریخی را برده که در زمان او موجود بوده . .
در تدوین تاریخ اسلامی ملل گوناگون شرکت کرده‏اند از اندلسی گرفته ( مانند ابن عبدالبر و ابن بشکوال و ابن آبار ) تا مصری ( مانند مقریزی و جمالی الدین قفطی ) و دمشقی ( مانند ابن عساکر ، و صفدی ) و عراقی ( مانند خطیب بغدادی و عبدالرحمان بن الجوزی و سبط وی : شمس‏الدین‏ ابوالمظفربن الجوزی و ابن خلکان اربلی ایرانی الاصل ) و تونسی ( مانند ابن‏ خلدون )
به علاوه انواعی تاریخ نویسی در اسلام وجود داشته است از سیره و تاریخ‏ شخص معین گرفته ( مانند سیره‏های نبوی ، و تواریخ مخصوص برخی پادشاهان ) تا تواریخ شهرها ( مانند تاریخ قم ) و تاریخ کشورها ( مانند تاریخ مصر و تاریخ دمشق ) و تاریخ علوم یعنی تاریخ اهل یک فن ( مانند طبقات الحکماء و طبقات الاطباء و طبقات الحفاظ ) و تواریخ عمومی ( مانند تاریخ یعقوبی‏ و تاریخ طبری ) علاوه بر همه اینها برخی جغرافی نویس بوده‏اند مانند المقدسی صاحب احسن التقاسیم و اصطخری فارسی صاحب صورالاقالیم و مسالک‏ الممالک
به عقیده جرجی زیدان ، به پیروی از سیوطی ، اولین مورخان دوره اسلام دو نفر بوده‏اند همزمان یکدیگر : یکی محمدابن اسحاق مطلبی که از موالی عین التمر است و شیعی است و دیگر عروه بن الزبیر که نسبت به زبیربن العوام صحابی معروف میبرد . ولی‏ علامه سید حسن صدر ثابت کرده‏اند که اولین تاریخ را در دوره اسلام عبیدالله‏ بن ابی‏رافع کاتب امیرالمؤمنین علیه‏السلام نوشته است که نسبت به قبط میبرد و مصری است . کتابی که او تألیف کرده است درباره نام افرادی از صحابه است که علی علیه‏السلام را در دوره خلافت همراهی کرده‏اند
اگر محمدبن اسحاق مطلبی ( که نویسنده سیره نبوی است و سیره ابن هشام‏ همان سیره ابن اسحاق است به روایت ابن هشام ) ایرانی باشد ، آنچنانکه‏ از کلمه ” مولی ” برمی‏آید ، باید بگوئیم بعد از ابن ابی رافع قبطی مصری‏ ، دو نفری که پیشقدم در تاریخ بوده‏اند یکی ایرانی و دیگر عرب قرشی بوده‏ است . با این تفاوت که عین کتاب محمد ابن اسحاق در دست است ولی‏ کتاب آن دو نفر دیگر ظاهرا در دست نیست
ابن الندیم در الفهرست نام گروهی از مورخین قرون اولیه اسلامی را ذکر می‏کند که باصطلاح ” مولی ” بوده‏اند
موالی ظاهرا غیر عرب بوده‏اند ، من اکنون بطور قطع نمیدانم که این کلمه‏ تنها بر ایرانیان اطلاق میشد و یا بسایر ملل غیر عرب و یا عرب که نوعی‏ پیمان با یکی از قبائل عرب داشته‏اند نیز اطلاق میشده است .
بهر حال ابن‏ الندیم عده‏ای را با قید ” مولی ” نام میبرد و بعضی را تصریح می‏کند که‏ از بلاد ایران بوده‏اند
از جمله : واقدی مورخ معروف متوفا 207 ، ابوالقاسم حمادبن سابور دیلمی‏ متوفا در 156 ، ابوجنادبن واصل الکوفی ، ابوالفضل محمدبن احمدبن‏ عبدالحمید الکاتب ، علان شعوبی کلینی رازی و غیر اینها
البته نباید مبالغه یا غفلت کرد و پنداشت که ادبیات عرب از لغت و نحو و صرف و بلاغت و تاریخ و غیره یکسره بدست ایرانیان تدوین یافته‏ است . در میان ادبای عربی از اقوام دیگر نیز که تبرز فوق‏العاده داشته‏اند یافت میشود که برخی عرب و برخی اندلسی ، و برخی مصری ، و برخی شامی و برخی کرد یا ترک یا رومی بوده اند ما در گذشته اشاره‏ای به این مطلب‏ کرده و برای احتراز از تطویل بیشتر از ذکر آنها خودداری میکنیم
در میان کتب ادبی عربی چهار کتاب است که از ارکان ادبیات عرب‏ بشمار میرود : ادب الکاتب ابن قتیبه دینوری ، الکامل مبرد ، البیان‏ والتبیین جاحظ نوادر ابوعلی قالی
از مؤلفان چهارگانه این چهار کتاب تنها ابن قتیبه ایرانی است . مبرد ، عرب ازدی است . و جاحظ عرب کنانی است . و ابوعلی قالی ، دیار بکری‏ است
احمد امین درضحی الاسلام از کتاب المزهر نقل می‏کند که در قرن دوم هجری‏ سه نفر پدید آمدند که پیشوای دیگران در شعر و لغت عرب و علوم عرب به‏ شمار میروند . پیش از آنها و نه بعد از آنها مانندی برای ایشان نیامده‏ است ، همه هر چه دارند از این سه نفر دارند : 1 – ابوزید انصاری خزرجی متوفا . 215 2 – اصمعی ادیب لغوی معروف متوفا در حدود . 215 3 – ابوعبیده معمربن المثنی متوفا در حدود . 210 از این سه نفر تنها ابوعبیده ، ایرانی الاصل است . اماابوزید ، عرب‏ مدنی خزرجی است واصمعی ، عرب باهلی است ،

سهم ایرانیان در فلسفه اسلامی از هر رشته دیگر بیشتر است.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates