«آیا سردار، سرِ دار میرود؟»
رادیوکوچه: سایت بایکوت جایی بود که وی هر از گاهی مینوشت. آخرین پستاش هنوز بر روی بایکوت است. «گدایینامه احمدینژاد» که اگر تاریخ و ساعت آن درست باشد در روز بیست وششم ژانویه دوهزار و یازده نوشته شده است. مدحی قلم توانمندی نداشت. مدحی خیلی هم راست نمیگفت. مدحی اطلاعاتش سوخته بود. مدحی از ابتدا معلوم بود که وارد خط قرمز نظام یعنی رهبری نمیشود. او سعی داشت به بهانه یک سازمان خود ساخته با چند عضو که اطرافیانش بودند «جنبش جمع یاران» به راه بیاندازد…
همه اینها درست، اما چه شد که همه ما بعد آن که خبرگزاری فارس روز چهارشنبه هجدهم خرداد ماه اعلام کرد قرار است یک مستند «جنجالی» از کانال یک ایران پخش شود، یادمان آمد که از اول هم میدانستیم «سردار» قابل اعتماد نیست؟
چطور تمام «ما میدانستیمها» بعد از پخش «الماس فریب» به خاطر آمد. جالب است که تعدادی از ما در عرصه رسانهای گفتوگویی با وی داشتیم که بیشک در ابتدا با پیشنهاد و ارتباط خود وی شروع میشده است، اما سوال این است که آیا ما باید تصور کنیم امروز باید منکر این بشویم که بنابر ضرورت کار حرفهایمان با او مصاحبه کردهایم؟
بله من «اردوان روزبه» با «محمدرضا مدحی نوکند» چندین مصاحبه در طول یک سال کردهام. به نظر من او کارشناس نظامی بوده است. به نظر من او با ارایه مدارک و شواهدی مطلبهایی را عنوان میکرد که بیشک در صحت عمده آن جای شک نبود. از طرفی میگویند مدارک و اظهارت او پوشش بودها ست، اگر پروژه پوشش بوده است حاکمیت هزینه بسیار سنگینی را برای ارایه یک طرح بسیار ساده به کار گرفته که به نظر در عقلانیت جریان باید شک کرد.
اگر برگردیم به فیلم، شاید تنها بخش جدی فیلم «الماس فریب» همان باشد که در جلوی دوربین «امیر حسین جهانشاهی» و «مهرداد خوانساری» کنار آقای مدحی قرار میگیرند. تنها برگ برندهای که در فیلم الماس فریب میتوان یافت، چرا که الباقی فیلم تمام پیشتر توسط رسانههای تولید کننده به صورت عمومی منتشر شده بود
پس با توجه به موضوعات طرح شده از سوی وی، حکمها و سمتهایی که از سوی نظام هم هیچگاه قابل انکار نبود و صراحتی که در انتقاد و رو کردن سندها به کار میبرد، هیچ روزنامهنگاری به نظر میرسد کار غلطی در این ماجرا انجام نداده است. شاید ادبیات تفاوتهایی داشته است. نوع ادبیات آقای نوریزاده با دیگری و یا بنده تفاوت میکرده است اما در نهایت اینها هیچکدام از جاده اطلاعرسانی به نظرم خارج نبوده است.
اگر برگردیم به فیلم، شاید تنها بخش جدی فیلم «الماس فریب» همان باشد که در جلوی دوربین «امیر حسین جهانشاهی» و «مهرداد خوانساری» کنار آقای مدحی قرار میگیرند. تنها برگ برندهای که در فیلم الماس فریب میتوان یافت، چرا که الباقی فیلم تمام پیشتر توسط رسانههای تولید کننده به صورت عمومی منتشر شده بود.
حال نامهها و نوشتهها و اظهار نظرهای مختلف در خصوص این فرد منتشر میشود. اکثر دوستان هم در صدد روشن کردن این هستند که از پیشتر میدانستند آقای مدحی جاسوس است. اما آیا به راستی محمدرضا مدحی یا سیدرضا حسینی برای نفوذ در اپوزیسون جاسوسی بود؟ و اگر بود آیا عامل نفوذ موفقی بود؟
به نظر میرسد گروههای خارج از کشور بدون در نظر گرفتن ابعاد این فیلم –تاکید میکنم فیلم و نه ابعاد حضور آقای مدحی- کمی بحرانی با موضوع برخورد کردهاند.
در رسانهها هم گفته شده است، گوشه و کنار هم اشاره میشود و خود آقای مدحی نیز در صحبتهایش بارها به مسئله فشار بر خانوادهاش در ایران اشاره داشت. او روابطی داشت که میخواست از آنها استفاده کند. آقای مدحی به دفعات بهطور روشن اسناد و مدارکی را ارایه میکرد که بیشک برای نظام هزینه بسیار سنگینتر از نفوذ به یک جریان ساده داشت. آیا این میتواند بخشی از یک پروژه اطلاعاتی خارج از الف بای چنین عملیاتی باشد؟
آقای مدحی این اواخر ابایی از اظهار نظر در خصوص رهبر ایران نداشت. شاید او پیشتر امیدوار به بازگشت بود و یا شاید میپنداشت که با عدم عبور از خط قرمز میتواند ارتباط مناسبی با بدنه نظامی سپاه داشته باشد. کسانی که معترض بودند اما «آقا» را مبرا از اتهام میدانستند، که با تغییرات در عمل او موضعاش را عوض کرد.
به هر حال فارس اعلام کرد عامل نفوذی وزارت اطلاعات، کیهان به «یک عضو دستگیر شده ضد انقلاب» اشاره کرد و ایرنا از «نجات» یک فرد در پروژه دولت در تبعید خبر داد. این نکته حاکی از یک عدم توافق بین گروههای داخل نظام است و به نظر میرسد شاید فاکتورهایی برای واکاوی دقیقتر پروژه الماس فریب لازم است تا در کنار این شیوه برخورد در داخل نظام قرار بگیرد.
آیا آقای مدحی ممکن است به دلیل آلودگیهای شیمیایی جان بسپارد؟ آیا محمدرضا مدحی به سمتهای کلیدی خود که پیشتر اعلام کرده بود باز خواهد گشت؟ چگونه میشود که پس از عدم موفقیت جریان «جنبش جمع یاران» یکباره پروژه کنفرانس «گوادالوب» در فرانسه کلید میخورد و اظهارات غیرقابل باوری نظیر ملاقات هیلاری کلینتون با وی و یا آقای فیصل در عربستان و پروژه اسراییل مطرح میشود؟ موضوعی که امروز جمعه دهم ماه ژوئن از سوی وزارت امور خارجه آمریکا تکذیب شد.
محمدرضا مدحی مهمترین موضوعیتی که کارش در این فیلم مییابد روالی است که در وصل جریان اعتراضی مردم بعد انتخابات سال هشتادوهشت به همیشه استکبار جهانی طی میشود، چرا که تاریخ مصرف این فیلم فقط میتواند در آستانه دومین سالگرد آغاز اعتراض مردم باشد. در آخر هم شاید باید نگران سلامت مدحی هم بود. زود است برای قضاوت.
با «احمد باطبی» فعال سیاسی در آمریکا نیز در این مورد صحبت کردم. از او خواستم نظرش را در این مورد بگوید:
بحث باطبی بسیار جالب است حتما این بخش را از فایل صوتی گوش کنید!
پیام برای این مطلب مسدود شده.