صریح و بی پرده با خاتمی (۲)؛ مشاطهگری بس است!: آقای خاتمی برای ما و نسل ما حفظ نظام از آب بینی بز هم بی ارزشتر است
خودنویس: جناب آقای خاتمی، صمیمانه از ما بپذیرید که ما در ذهن شما زندگی نمیکنیم، ما در جامعهای زندگی میکنیم که گمان نمیکنیم درد مردمان آن گوشهای از ذهن شما را اشغال کرده باشد. برای ما و نسل ما حفظ نظام از آب بینی بز هم بی ارزشتر است. برای ما کارکردها و عملکردها مهم است، از خواب برخیزید!
جناب آقای خاتمی صحبتهای اخیر جنابعالی در دیدار با تنی چند از نخبگان و فعالان سیاسی – فرهنگی و جوانان استان گیلان را به مورخ ۴ تیر ماه ۱۳۹۰ مورد بازبینی چندین و چند باره قرار دادیم. اگرچه مواضع اخیر شما نسبت مواضع جنجالی حضرتعالی در طلب عفو از رهبری، پیشرفتهای شگرفی را نشان میدهد ولی صحبتهای شما حاوی نکاتی است که بر خود لازم دیدیم صمیمانه و از دیدگاه تعدادی از فرزندان همین انقلاب با شما مطرح کنیم، مگر گشایشی در کار این سرزمین حاصل گردد.
شما فرمودهاید:
«انسانها بخصوص جوانان، ایدههای بلند و زیبا دارند و به ویژه در این مرحله حساس تاریخی که جامعه بسیار روشنتر و بیدارتر شده است. ولی همیشه زمینه تحقق همه ایدهها فراهم نیست. زیرا ممکن است که احیاناً بعضی ایدهها توهمی باشد نه عقلانی و نیز اگر عقلانی است شرایط عملی شدن همه آنها به سرعت فراهم نباشد. انسان باید بکوشد اولاً: به ایده های معقول برسد. ثانیاً بدون اینکه از آنها دست بردارد همواره با توجه به امکانات و اقتضائات و اولویتها در پی آنهایی باشد که قابل تحقق است و راه و روش کم هزینه تر و پربازده تر را بیابد و انتخاب کند. رهبران و مسؤولان مؤثر و موفق اجتماعی کسانی هستند که همه اینها را در نظر می گیرند. بنابراین ناکامی های مقطعی به هیچ وجه نباید موجب یأس شود. مهم این است که راه گم نشود.»
سپس بیان می دارید که «ملت ایران، ملتی سرافراز و بزرگ و با سابقه درخشان است که در مرحله اخیر تاریخ پیشتاز در استقرار جامعه مدنی بالندۀ سازگار با موازین دینی و فرهنگی در منطقه و جهان اسلام بوده است.»
سپس اضافه می کنید که «من به همگان بخصوص نسلهای سوم و چهارم عرض می کنم مگر میشود به سادگی از این واقعه سرنوشت ساز دست برداشت. انقلاب تجلی ایمان و خواست تاریخی یک ملت بزرگ است و حرکتی علیه استبداد و استعمار با مدنی ترین روشها و اخلاقیترین شیوهها. مگر میشود آن را نادیده گرفت؟»
و سپس شروع به بازتعریف جمهوری اسلامی می نمایید که جمهوری اسلامی ایده آل کدام است وکدام نیست و ….
و دست آخر برای برون رفت کشور از بحران، راهکار ارائه داده و دوباره دست به دامن فرعون زمان شده اید و خطبههای ۱۴ خرداد را مبنای حرکتی قرار دادهاید. چقدر جالب است که چند روز بعد از این خطبههای درخشان شهید هدی صابر به طرز دردناکی به دیدار حق شتافت و در چنین شرایطی شما باز هم نسنجیده چنین راهکاری معرفی نمودهاید. جناب آقای خاتمی نمیدانیم چه بگوییم که زبان ما از مخاطب قرار دادن شما قاصر است.
جناب آقای خاتمی! اکنون حدود ۱۴ سال است که شما بر صندلیهای نرم، همچنان مشغول وعظ برای ملت شریف ایران هستید و همچنان از جمهوری اسلامی ایده آل سخن رانده و یک سری حرفهای تکراری و ناشدنی را به خورد ملت میدهید. هرچه سعی نمودیم، اینگونه رفتار شما را برای خود توجیه نماییم، نتوانستیم! به راستی آیا فکر نمیکنید این شما هستید که راه را گم کردهاید؟! صریح و بیپرده از شما میپرسیم کارکرد جنابعالی در این ۱۴ سال به جز مشاطهگری برای استبداد ولایت فقیه و نشان دادن چهرهای زیبا از ماهیت پلید و آدم خوار دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه چه بوده است؟
جناب آقای خاتمی! راه چیزی جزء حقطلبی و حرکت بر محور حقیقت نیست! همان که دو اسطوره استواری میرحسین موسوی و مهدی کروبی انتخاب نمودند و نشان دادند. حقطلبی، قطبنمای حرکت ما است و راه را این قطب نما به ما نشان میدهد نه اسم ها و تعریفها و ایدهالها.
جناب آقای خاتمی، ای کاش در این صحبتهای قشنگ در باز تعریف جمهوری اسلامی، اشاره میفرمودید که این جمهوری اسلامی ایده ال در تاریخ پر از ننگ و سیاهی سی و دو سال گذشته، چه موقع بروز عملی پیدا نموده است؟ و چند صد سال دیگر باید سرمایههای ملت به دست دزدان و غارتگران به چپاول رود و چندین ده هزار کودک کار را در خیابانهای شهرهای کشور عزیزمان به نظاره بنشینیم و شاهد چه جنایات و کشتارهای انسانی باشیم؟ و جامعه ما تا کجا به سقوط اخلاقی کشیده شود تا تعریف شما از نظام جمهوری اسلامی محقق گردد و به وقوع بپیوندد؟
جناب آقای خاتمی! در وادی ذهن، اندیشه آزاد است که به جولان بپردازد و ایدهآلهایی را خلق کند، آنچه راه را به ما نشان میدهد، این ایده آلها نیستند واقعیاتی عینی هستند که در زندگی روزمره با آن دست به گریبان هستیم. نظام کمونیستی در شوروی سابق هنوزهم بر روی کاغذ قابل دفاع است، ولی عرصه عمل چیز دیگری را نشان داد. نظام جمهوری اسلامی نیز از این امر مستثنی نیست. نهاد ولایت فقیه شاید در ذهن شما هنوز هم قابل دفاع باشد ولی واقعیت جامعه و حقیقت تلخ این است که دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه وقاحت را از حد گذرانده و به درجهای از انحراف رسیده است که مرگ برای آن بهترین دواست.
جناب آقای خاتمی! صمیمانه از ما بپذیرید که ما در ذهن شما زندگی نمیکنیم، ما در جامعهای زندگی میکنیم که گمان نمیکنیم درد مردمان آن گوشهای از ذهن شما را اشغال کرده باشد. برای ما و نسل ما، حفظ نظام از آب بینی بز هم بی ارزشتر است. برای ما کارکرد ها و عملکردها مهم است، از خواب برخیزید!
به امید ایرانی، آباد، آزاد وسربلند و برای تمامی ایرانیان
پیام برای این مطلب مسدود شده.