دستگيری گروهی از ايرانيان مقيم خارج درهنگام ورود به ايران
روشنگری: در روزهای اخير دهها تن از ايرانيان دارای تابعيت دوگانه که همگی با پاسپورت ايرانی از کشورهای مختلف اروپايی به ايران سفر کرده اند از سوی نيروهای امنيتی و اطلاعاتی رژيم بازداشت شده و يا تحت فشار قرار گرفته اند.
روشنگری: خبرهای جديد يک حوزه تازه از سرکوب های رژيم که تا حدودی از نظرها پنهان مانده بود فاش می کند.
خبرگزاری سوئد عصر روز جمعه 4 خرداد از محکوميت يک ايرانی دارای تابعيت دوگانه به دو سال زندان خبر داد. اين فرد که نام وی در گزارش ذکر نشده در نوامبر گذشته در فرودگاه مهرآباد تهران توسط نيروهای امنيتی رژيم دستگير شد.
بر اساس اين گزارش وی که در 25 سال اخير بدون هيچ گونه مشکلی به ايران رفت و آمد داشته است به اتهام “اقدام عليه امنيت ملی” دستگير شد.
اما جنبه تکان دهنده اين گزارش در آن است که به نقل از منابع موثق ديپلماتيک تصريح می کند که در روزهای اخير دهها تن از ايرانی / سوئدی ها, يعنی ايرانيانی که تابعيت دوگانه دارند و همزمان شهروند سوئد به شمار می روند به دنبال سفر به ايران دستگير شده اند. همه آنها با پاسپورت ايرانی به ايران سفر کرده اند.
اين گزارش همچنين تصريح می کند که ايرانيان مقيم خارج از کشور در کشورهای ديگر نيز به دنبال سفر به ايران دستگير شده اند.
اخبار مربوط به دستگيری مسافران ايرانی مقيم خارج در مجاری ورود به ايران در حالی انتشار يافته است که در روزهای اخير خبرهای متعددی از گسترش سرکوب ها در حوزه های مختلف انتشار يافته است:
سرکوب زنان و جوانان, دستگيری های وسيع در ميادين و محلات و ارعاب علنی ماموران رژيم, نعره های امام جمعه تهران مبنی بر لزوم اعدام فوری برخی از اين دستگير شده گان به عنوان مفسد فی الارض, بازداشت های پی در پی فعالين دانشجويی, بازداشت های وسيع در استان آذربايجان, افزايش سخت گيری در برگزاری اجتماعات علنی تا حد جلوگيری از برگزاری مراسم گروهی چون نهضت آزادی در منزل يکی از وابستگان اين جريان و اطلاعيه وزارت اطلاعات در باره سرکوب متهمان به سازماندهی “انقلاب مخملی” را اگر در کنار دستگيری مسافران ايرانی مقيم خارج در فرودگاه تهران قرار دهيم چنين به نظر می رسد که سرکوب ها اگر چه به موازات هم جريان دارد, اما بخشی از تدارک و آرايش جنگی رژيم است که اکنون هم از داخل و هم به طرز فزاينده ای از خارج در محاصره قرار دارد.
رژيم احساس خطر کرده است و سرکوب وسيع و نقشه مند پاسخش برای آمادگی در رويارويی با حوادث احتمالی است. نقطه بزرگ ابهام که خود البته می تواند يکی از انگيزه های قوی رژيم برای سرکوب های جاری باشد, نحوه واکنش آمريکا در افق نزديک در برابر خودداری رژيم از تعليق غنی سازی اورانيوم و پايان مهلت جديد شورای امنيت است. مانور نظامی در خليج فارس همزمان با انتشار گزارش البرادعی تهديد آشکار تهران بود. البته توافق دو طرف بر سر مذاکره پيرامون عراق و فرو رفتن آمريکا در باتلاق عراق و حتی بشارت جديد بوش برای راه اندازی حمام خون تازه در عراق در ماه اوت, يک اقدام نظامی عليه ايران را در شرايط کنونی جنون آميز به نظر می رساند, با اين حال سياستمداران کاخ سفيد نشان داده اند که مانند ترمز بريده های بی فرمان جماران در تصميمات خود توجه چندانی به عقلانيت ندارند. ضمن اين که حداقل جمهوری اسلامی از جانب خود صراحت داده است که انتظار چندانی از مذاکرات مستقيم در باره عراق ندارد. احمدی نژاد که در ماههای اخير هر بار به دنبال تشديد حملات لفظی آمريکا عليه سياست های تهران بر ناتوانی آمريکا در حمله به ايران تاکيد می کرد و چنين احتمالی را به سخره می گرفت, در آخرين سخنرانی اش در استان اصفهان گفت که آمريکايی ها ” به منظور خروج از بن بست عراق خود را براى يك ماجراجويى جديد آماده مى كنند تا بتوانند خوارى و ذلت ناشى از حمله به عراق را جبران نمايند.” هر چند او معلوم نکرد که منظورش چيست و هدف “ماجراجويی جديد” ايران است يا احيانا لبنان. همزمان معاون سياسى وزير خارجه آمريكا نيز تهران را به “احتمال اقدام فراتر و تندتر از شوراى امنيت” تهديد کرد. نيکلاس برنز گفت:”احتمال دارد كشورها براى تصويب اقدامات تندتر عليه ايران فراتر از شوراى امنيت سازمان ملل متحد عمل كنند زيرا ايران بار ديگر جامعه بينالمللى را ناديده گرفته و از پيروى از درخواست آنها خوددارى كرده است.”
در فضايی چنين اشباع از خطر انفجار ناگهانی بحران, از نمودهای جاری سرکوب های موازی چنين به نظر می رسد که رژيم دستگاه سرکوب خود را متمرکزتر و تيغ اش را تيزتر کرده است و همه عناصری را که گمان می برد استعداد و توانايی بهره برداری فعال در جهت ضربه زدن به رژيم را در صورت وخيم تر شدن بحران دارند در مدار سرکوب مستقيم قرار داده است. از آنجا که هيچ چشم انداز مثبتی برای پايان بحران هسته ای ديده نمی شود و رويارويی با پرش در تاريکی همراه است و وضعيت حلقه به حلقه و مرحله به مرحله وخيم تر می شود, و از تجربه کشتارهای سال 60 و قتل عام تابستان 67 نيز می دانيم که رژيم وقتی موجوديتش را در خطر ببيند از دست زدن به هيچ جنايتی روگردان نيست, خطر وسعت باز هم بيشتر سرکوب ها هشداری است که بايد آن را جدی گرفت.
پیام برای این مطلب مسدود شده.