کدام یک اشتباهی آمده اند؟ علی خامنه ای یا محمود احمدی نژاد
اخبار روز: • دفاع سایت کلمه از عزل بنی صدر، از جمله نشانه های آن تفکری است که بار دیگر «عصر طلایی امام» را در اذهان زنده می کند …
بدیهی ترین پاسخ به پرسشی که در عنوان این یادداشت مطرح شده، این است که هر دو! اما اکنون مدتی است که جریاناتی کوشش می کنند، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور انتصابی حکومت کودتا را عامل اصلی مشکلات کشور معرفی کنند و آگاهانه یا ناآگاهانه بر مسئولیت و مدیریت آقای خامنه ای ولی فقیه، در سرکوب جنبش اعتراضی مردم و بحران هایی که کشور ما با آن روبروست، پرده ی استتار بکشند.
به دنبال تشدید اختلافات در میان کودتاگران و رودررویی های آشکار آقای خامنه ای و دستگاه ولایتش با محمود احمدی نژاد و «جریان انحرافی»اش، این تلاش شدت بیشتری گرفته است. اختلاف میان کودتاگران، برخی اصلاح طلبان و فعالین سابق و فعلی جنبش سبز را وسوسه کرده است، در گرماگرم این اختلافات، با نزدیک شدن دوباره به ولایت فقیه، فرصت تازه ای برای حضور در قدرت بسازند.
شکل افراطی و رسوای این وسوسه، همان است که برخی اصلاح طلبان دوم خردادی و نمایندگان فعلی مجلس پیشه ساخته اند و با محکومیت جنبش سبز و حملات تند به احمدی نژاد و «جریان انحرافی»، به «بیعت» دوباره با ولایت فقیه مشغول شده اند تا آینده ی سیاسی خود در حکومت اسلامی را به بهای پای مال کردن رنج و خون مبارزان راه آزادی در ایران، تامین و تضمین کنند.
این جهت گیری در اشکال پوشیده تر و ظریف تری نیز در جریان است. برخی فعالین جنبش سبز – به ویژه در اردوی اصلاح طلبان حکومتی – ریشه ی همه ی مشکلات و دشواری های اخیر، تقلب انتخاباتی و سرکوب معترضین را در وجود «باند احمدی نژاد» خلاصه می کنند تا با پرهیز ار رو در رو شدن با دستگاه ولایت و آقای خامنه ای، راهی برای سازش و مصالحه ای پیدا کنند که هدف آن الزاما تقویت جنبش دموکراتیک در ایران نخواهد بود. منافع محدود اصلاح طلبی دوم خرداد، ظاهرا در پیش گرفتن چنین راهی را برای آن ها توجیه و مشروع می کند. مطابق محاسبات آن ها، کسی که وضعیت نسبتا مطلوب و قابل قبول پیشین را برهم زده محمود احمدی نژاد و حامیان او هستند. تا پیش از ظهور این گروه، «چرخش قدرت» در میان جناح های حکومت کم و بیش رعایت می شده و وجود دستگاه ولایت، هر چند مزاحم، اما مانع این چرخش قدرت نبوده است. نظام جمهوری اسلامی زیر سایه ی ولایت این ظرفیت را داشته است که جناح های مختلف را به نوبت – کم یا زیاد – در حکومت سهیم و شریک سازد و ادامه ی حضور ولایت فقیه، مانعی اساسی در این چرخش قدرت ایجاد نکرده و با حساب این دسته از اصلاح طلبان، بعد از این هم نخواهد کرد.
از این رو، این طیف از اصلاح طلبان بنا بر شدت دوری و نزدیکی خود به جنبش سبز، حالا که فرزند ناخلف از چشم آقا افتاده است، آماده بازگشت به نظام زیر سایه ی ولایت می باشند.
انتشار مقاله ی اخیر سایت «کلمه» که نزدیک ترین افراد همراه با میرحسین موسوی آن را اداره می کنند، تحت عنوان «اگر انقلاب به انحراف نرفته بود، رهبری با احمدی نژاد چه می گرد» (1)، در چنین فضایی می تواند بسیار پرسش انگیز باشد.
در این مقاله بدون اشاره ای به زاید بودن اصل ولایت فقیه و عدم مشروعیت آن، «خطای استراتژیک» رهبری، «انتصاب» محمود احمدی نژاد به مقام ریاست جمهوری ذکر می شود. کلمه تا آن جا پیش می رود که محمود احمدی نژاد را با ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران مقایسه می کند و با مراجعه تاییدآمیز به سخنان آیت اله خامنه ای در زمان عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، تلویحا از وی می خواهد به رفتار سال های ابتدایی دهه ی شصت – که «انقلاب به انحراف نرفته بود» – بازگشته و به همان دلایلی که رای به برکناری بنی صدر داد، محمود احمدی نژاد را عزل کند. کلمه می نویسد: «در واقع اگر انقلاب اسلامی مردم این سرزمین به انحراف کشیده نشده بود خیلی زودتر باید حکمی که بر بنی صدر جاری شد بر احمدی نژاد جاری می شد.»
مقایسه محمود احمدی نژاد که با تقلب و سرکوب خونین مردم ایران و دزدیدن رای آن ها به مقام ریاست جمهوری رسیده است، با ابوالحسن بنی صدر که رئیس جمهوری بوده است که با رای مردم به این مقام رسیده، خطای نابخشودنی است که در این مقایسه صورت می گیرد. ابوالحسن بنی صدر و محمود احمدی نژاد، هر دو یک شباهت دارند و آن ایستادگی در برابر ولایت است. ایستادگی بنی صدر به خاطر دفاع از آزادی ها بود و ایستادگی احمدی نژاد به خاطر پیش برد منافع جناحی از حکومت که ربطی به خواست های آزادی خواهانه ی مردم ندارد. «کلمه» اما متاسفانه نتیجه گیری می کند که عزل بنی صدر نشانه ی «عدم انحراف» انقلاب و عزل نکردن احمدی نژاد در پست ریاست جمهوری نشانه ی «انحرف انقلاب» است!
دفاع سایت کلمه از عزل بنی صدر، از جمله نشانه های آن تفکری است که بار دیگر «عصر طلایی امام» را در اذهان زنده می کند و نشان می دهد نویسندگان کلمه هنوز در حال و هوای سیاست های سرکوبگرانه ی دهه ی شصت سیر و سیاحت می کنند. اگر قرار باشد «انحرافات» آن دوران ردیف شود، یکی از بزرگترین ان ها، عزل آقای بنی صدر به خواست آیت اله خمینی بود که راه را برای حکومت یک پارچه و مستبدانه ی روحانیون گشود.
پرسش اساسی این است که چطور می توان ادعای آزادی خواهی کرد اما هنوز با این ایده همخوان و هم ساز بود که مقام غیرانتخابی و تحمیلی ولایت فقیه، اختیار داشته باشد که یک مقام – رسما – انتخابی نظیر رئیس جمهور را «عزل» کند؟ چطور می توان به چنین راه حلی برای خروج از بحران دل بست و آن را در گوش آقای خامنه ای زمزمه کرد؟
«خطای استراتژیک» در «انتصاب» محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری، خطای آیت اله خامنه ای – آن گونه که برخی اصلاح طلبان مایلند آن را به اثبات برسانند – در نشناختن او نیست. خطای استراتژیک، در ساختار حکومتی ای است که مقامی به عنوان ولی فقیه را بر راس امور می نشاند و به او اختیار می دهد رئیس جمهور انتصاب و رئیس جمهور عزل کند. کسانی که می کوشند این حقیقت را پنهان کنند و سرکوب ها و بحران های مختلف سال های اخیر در کشور ما را به «انتصاب محمود احمدی نژاد» مربوط کنند، خاک در چشم مردم می پاشند و حقیقت بزرگی را از آن ها پنهان می کنند.
وجود ساختاری که ده ها نهاد انتصابی و غیرانتخابی – و در راس همه ی آن ها ولایت فقیه – بر نهادهای انتخابی اش حکمفرمایی می کنند، از نظام جمهوری اسلامی ایران حکومتی ساخته است که اصلاح آن به صورتی که به یک نظام دموکراتیک تبدیل شود را غیرممکن می کند. مبارزه با احمدی نژاد و باند غاصب او یک مبارزه ی مقدس است. اما آن ها که امروز از هر طرف فرمان حمله به باند احمدی نژاد و اسفندیارش را صادر می کنند، اگر بخواهند به نام این مبارزه، مبارزه با ولایت فقیه را تعطیل کنند و اگر تصریح نکنند، که این حمله به قصد انهدام ستاد اصلی حکومت کودتا و سرکوب و تبعیض و بحران در ایران، یعنی ولایت فقیه است، به جنبش دموکراسی خواهی در ایران خدمتی نخواهند کرد. محمود احمدی نژاد پدیده ای است دست ساخت ولایت فقیه و تا ولایت فقیه باقی است، احمدی نژادها را از دامان خود خواهد زایید.
پیام برای این مطلب مسدود شده.