21.07.2011

وجوب شکر نعمت انقلاب و بررسی مشکلات ولیّ فقیه

بولتن‌نیوز: مقدمه:
تشریح موضوع بحث و لزوم برخورد “محققانه” با آن
این گفتار پیرامون مشکلات نظام مقدس جمهوری اسلامی و در رأس آن مقام محترم ولی فقیه و وظیفه ما در قبال آن است، یک عدّه سعی دارند که بگویند این مشکلات بخاطر آن است که اساساً «حکومت دینی »موفّق نیست. ما نمی‏گوئیم با تعصّب گفته شود که حکومت ما حکومت دینی است یا با تعصب بگوئیم این حکومت بهتر از همه حکومتها است، بلکه می‏بایست روی این مسئله پژوهشی صورت گرفته و در یک سیکل کامل تحقیقاتی، سه سطح «تحقیقات نظری»،«تحقیقات کتابخانه‏ای » و«تحقیقات میدانی » انجام گیرد، تا پس از طی این مراحل ببینیم اینکه بعضی‏ها می‏گویند حکومت دینی فایده‏ای ندارد، به چه دلیل است؟ آیا واقعاً حکومت دینی بی‏فایده است؟ مشکلات و موانع چنین حکومتی چیست؟ اساساً ماهیت این پدیده اجتماعی بنام حکومت دینی چیست؟ چرا حکومت دینی پدید آمد؟ و… باید روی این مسایل دقت نمائیم.
اینکه کسی با پیدا کردن 100 مورد یا حتی ده هزار مورد مشکل اجتماعی بلافاصله حکومت دینی را ناممکن و ناموفق بداند و بگوید این جای بحث ندارد و مطلب را تمام شده بداند، این برخورد درستی نیست، چون اگر مصادیق و« تعداد» وقایع در یک موضوع از نظر کمّی بالا بود؛ ولی تا «قدرت تحلیل» کمیّتها وجود نداشته باشد، و نتوان از آن نتیجه مشخصی بدست آورد، نه رد کردن صحیح است و نه اثبات کردن.
نه ما دعوی داریم که بلافاصله و بدون دلیل یک مطلب را اثبات نمائیم و نه آنها انتظار داشته باشند که بلافاصله هر چیزی را رد کنند و ما هم آنرا بپذیریم. هم ما و هم مخالفین، با هم باید بپذیریم که رد یا اثبات یک مطلب قبل از رسیدگی لازم و شایسته نسبت به آن مطلب، ظلم به خودمان است نه ظلم به آن مطلب، چه اینکه هرگاه ما نادانسته یک مطلب را رد کنیم، خودمان را از یک علم و اطلاع محروم ساخته‏ایم.

ضرورت تحلیل و ارزیابی وضعیت نظام در سطح «کلان»
بنابراین باید مشکلات جامعه امروز را دقیقاً بررسی کرد تا ببینیم ریشه مشکلات فعلی اجتماعی چیست؟ برای حل این قضیه می‏توان به بررسی تاریخ پرداخت تا ببینیم چرا در دوران خلفاء مشکلات جامعه اسلامی کمتر بوده است؟ چرا حکومت ابوبکر یک حکومت به ظاهر موّفقی بود؟ چرا حکومت عمر در ظاهر یک حکومت موفقی بود؟ به چه دلیلی حکومت عثمان «بصورت نسبی»موفق نبود؛ ولی حکومت معاویه بصورت نسبی موفق بود؟ و بالاخره چرا بر عکس این موارد، حکومت عدل علی بن ابی طالب «علیه افضل صلوات المصلین» با مشکلات بسیاری مواجه بود و از نظر «ظاهری» به بن بست رسید؟ باید این وقایع بررسی گردد یا فرضاً باید ببینیم چرا حکومت خلفاء عباسی در حدود پانصد سال بصورت موفق ادامه یافت؟ و… در جواب به این سئوالات، ابتدا باید دید اساساً تعریف «موفقیّت» چیست؟ گاهی یک معنای از موفقیت در ذهنها هست که بر اساس آن می‏گویند، حکومت علی بن ابیطالب علیه السلام موفق نبوده است. قطعاً چنین تعریفی، «معیوب» است؛ چون در «کارآمدی» علی بن ابیطالب علیه السلام که تردیدی نیست. حضرت در «ولایت تاریخی» و در اینکه اسلام را از فسادها بیمه سازند، کمال توفیق را داشتند. بلکه به یقین می‏توان ادعا نمود که هیچ حکومتی مانند حکومت علی بن ابیطالب علیه السلام اثر تاریخی نداشته است، علی بن ابیطالب علیه السلام چهره تمام نمای «عدل» در طول تاریخ است، مسیحیها در مورد علی علیه السلام کتاب نوشته‏اند، حتی کمونیستهایی که خداپرست هم نیستند در تحلیل وقایع تاریخی، علی بن ابیطالب علیه السلام را عدل گرا و «مجسمه عدالت» دانسته‏اند.

بنابراین علی بن ابیطالب علیه السلام در تأثیر تاریخی نقش اول را دارا است. آنقدر اثرش درخشان است که بعضی فکر می‏کنند نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آن اثر را نداشته است. اما اگر دقت هم شود می‏بینیم که در واقع علی علیه السلام آیه و علامت رسالت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می‏باشد، مناسک عملش را هم از نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آموخته است و تابع ایشان بوده و نمونه تمام عیار پرورش رسول خدا است.

علی علیه السلام در ولایت تاریخی‏اش پیروز است؛ اما باید دید چرا در «ولایت اجتماعی»اش به بن بست رسیده است؟ چه مشکلاتی وجود داشته و چه کاستی‏هایی موجود بوده است؟ در جواب باید گفت که در آن زمان ارتباط سران اقوام با مردم و ارتباط مردم با ایشان یک ارتباط « مادّی» بود که به دلیل شرایط نظامی تسلیم حضرت علی علیه السلام شده بودند، یعنی به دلیل جنگهای حضرت تابع ایشان شده بودند، در آن 10 سالی که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مدینه تشریف داشتند همه‏اش در حال جنگ بودند، بزرگترین مظهر قدرت نظامی ایشان هم حضرت علی علیه السلام بود، در آن زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بوسیله قدرت نظامی به یک پیروزیهایی رسیده بودند که در آن شرایط هم سران اقوام و هم مردمان آن اقوام، بخاطر سیطره قدرت نظامی تسلیم شده بودند نه اینکه قلباً همراه شده باشند.

پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که مسئله و حی قطع شد، آنها بلافاصله به فکر توطئه و دسیسه افتاده و کودتا کردند و حکومت قومی را از سر گرفتند، آنگاه که حکومت قومی تحت لوای خلافت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و… با گرایش به نظامی قومی و توجه به سران پای گرفت، در این زمان صورت جنگ تغییر کرد و درواقع زمان مقابله «خون با شمشیر» رسید و این بار علی علیه السلام نه با شمشیر، همانند جنگهای صدر اسلام، بلکه با مظلومیت و صبر به جبهه رفت، این دفعه جنگ سیاسی – نه جنگ نظامی – در ظریفترین شکل پرورش فرهنگی آغاز شد؛ یعنی در این دوره هم جنگ، جنگ سیاسی بود؛ اما با هدف «تغییر فرهنگ» صورت می‏گرفت، هدف از تغییر فرهنگ هم تغییر فرهنگ «قومیّت» به فرهنگ «اسلامی» بود، در این دوره موضعگیرها موضعگیرهای سیاسی بود، برخورد طرفین بصورت نشستن و بحث کردن نبود؛ اما بوسیله موضعگیری سیاسی، مسایل و معضلات فرهنگی و حل آن دنبال می‏شد تا از این طریق شنائت شیطنتهای آن زمان برملا شود.

بهرحال چنین جنگی در زمان حضرت علی علیه السلام آغاز شد و دارای پیروزی تاریخی هم بود. حال اگر کسی همین مسایل را در سطح «خُرد» و جزیی بررسی نماید و آنرا در سطح «کلان » محاسبه ننماید، خواهد گفت این چه حکومتی است که علی علیه السلام دارد، این چه عدالتی است که امکان بوجود آمدن ستون پنجم را در داخل نظام فراهم می‏آورد، یا چرا با معاویه می‏جنگد و چرا…؟

فقدان مدل اسلامی تحریک انگیزه‏ها و تبعات آن
اگر وضعیت انقلاب اسلامی خودمان را بررسی کنیم، می‏بینیم که سالهاست انقلاب به پیروزی رسیده است؛ اما وضعیت «ادراکات» که یک دفعه کن‏فیکون نشده است، از طریق ملائکه یا از آسمان که یک دفعه برای نظام ما کارگذار نیامده است و… بنابراین مشکلات جامعه ما به مراتب سخت‏تر از جامعه کفار می‏باشد، چون آنها ابزار تحریک انگیزهانگیزه (مادی) را در اختیار دارند، اما ما در زمینه تحریک انگیزه الهی در محدودیت و تنگنا هستیم، اگر بخواهیم این وضعیت را تشبیه کنیم مانند این است که ماشین ما گازوئیلی است، ولی سوختی که در اختیار داریم، بنزین است، خوب بنزین که در فشار محترق نمی‏شود، به گازوئیل نیاز داریم که آنهم وجود ندارد، یا اینکه ماشین بنزینی است و ما بجای بنزین گازوئیل در اختیار داریم، خوب در اینصورت اگر بخواهیم در ماشین بنزینی گازوئیل بریزیم، باز کار درست در نمی‏آید؛ یعنی باید بین ماشین و سوخت «تناسب» باشد. الان وقتی ما افرادی را که دارای انگیزه مذهبی هستند، به درون نظام اداری می‏فرستیم، فاسد می‏شوند، آنهایی هم که انگیزه مذهبی ندارند و می‏توانند با این ادرات کار کنند، کارشان به درد ما نمی‏خورد، بلکه بعضاً کارشان موجب ایجاد مزاحمت است.
به عبارت دیگر اگر بخواهیم «فرهنگ سرمایه‏داری» را حاکم کنیم تا ادارات آنرا بپسندند، این امر حزب‏اللهی‏ها را فاسد می‏کند، حزب‏اللهی دچار بیماری می‏شوند، آنهم بیماری« غیر مقنن». شاید گفته شود: بیماری غیر مقنن به چه معنا است، بیماری که مقنن و غیر مقنن ندارد، در جواب باید گفت خیر، اینگونه نیست، چون گاهی یک پزشک ویروس ضعیف شده را به بدن تزریق می‏کند تا بدن را تدریجاً برای دفاع در مقابل آن بیماری پرورش داده و پادزهر آنرا بسازد، طبعاً چنین کاری به مقصود ارتقاء قدرت و سلامت بدن انجام می‏شود، این به معنای بیماری مقنّن است؛ ولی گاهی بدن شخصی را دفعتاً و بدون هیچ سیکل مشخصِ آزمایشگاهی، در مقابل میکروب قرار می‏دهند، در این صورت انسان مبتلابه آن مرض شده و خسارت می‏بیند.

اگر بدترین میکروب را – که میکروب هاری است – ضعیف کنند و در سیکل 15 روزه به بدن تزریق نمایند،(بصورت مقنن باشد) بدن در این مدت به درست کردن پادزهر می‏پردازد، آنگاه اگر میکروب قوی هاری هم به شخصی تزریق شده یا به او سرایت کند بدن در مقابل آن به راحتی مقاومت خواهد کرد، چون در اینصورت سیستم دفاعی بدن انسان همانند ورزشکار در مقابل بیماری ورزیده و مقاوم شده است، ولی چنانچه میکروب هاری را دفعتاً(غیر مقنّن ) به انسان تزریق نمایند، مرگ انسان قطعی خواهد بود.

در زمان طاغوت افراد به سراغ فساد می‏رفتند، اما وارد شدن به امور فاسد، دارای یک سیکل مشخصی بود، از دبستان تا دبیرستان و تا دانشگاه و اروپا رفتن و… در یک سیکل مشخص و برنامه منظم و بصورت مقنن هر شخصی به یک انسان فاسدی تبدیل می‏شد، اما فاسدی مکانیزه و حساب شده می‏شد و جای پا و رد پایی هم از خود بجای نمی‏گذاشت که کسی رد پای او را ببیند، آن چنان در نظام اجتماعی رفتار می‏نمود که همه می‏گفتند این شخص انسان منضبطی است و تخلفی ندارد؛ اما اگر الان یک دانشجو، طلبه یا حزب اللهی – البته آنهایی که از نظر این حیله‏ها عوام باشند – وارد آن شرایط شوند، فساد بر آنها تأثیر خواهد گذاشت بحدی که دیگر چنین شخص فاسدی نه به خودش رحم می‏کند و نه به جامعه.

چون یک قشر از جوانان که شرح صدر للکفر پیدا نکرده‏اند شرح صدر للایمان هم که از قبل نداشته‏اند، بلکه از قشر متوسط مردم محسوب می‏شوند. بله، در شرایط جنگ همین اشخاص حاضر بودند، جانشان را فدای اسلام و انقلاب کنند، اما الان چون از نظر بنیه روحی و پیچیدگی ذهنی، انسان تقریباً بسیطی هستند، از تهاجم فرهنگی متأثر خواهند شد.

تلفات نیروی انسانی لازمه تنگنای فرهنگی موجود در امر اداره
بهرحال باید چه کرد؟ آیا می‏بایست کارها را از دست اینها گرفته و بدهیم به دست کسانی همانند طرفداران بازرگان که مثل آب خوردن و راحت الحلقوم کشور را به دست امریکا بسپارند؟! یا اینکه به »تلفات نیروی انسانی« راضی بشویم، یعنی بگوئیم عیبی ندارد که مرتباً یک عده حزب اللهی بر سر کار گمارده شوند و احیاناً هم یک مقداری از اموال کشور را به هدر دهند تا در نهایت بعضی از آنها هم ضایع شوند و کنار بروند تا عده دیگری بجای آنها بنشینند، چه کار می‏توان کرد؟ به نظر می‏رسد وقتی در اضطرار هستیم و هنوز «ابزار اداره اسلامی» در دست نیست، باید به همین وضع راضی باشیم.

این را هم باید دانست که نباید انتظار داشته باشیم که ابزار اداره به ما وحی شود، بلکه باید کار کرد و زمان و وقت صرف شود تا چنین ابزاری تولید شود، علاوه بر این مشکل، تقریباً موانع و مشکلات زمان حکومت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام هم در زمان ما وجود دارد، هم از نظر «کفار» خارج از کشور و هم از نظر «منافقان» داخلی، دچار مشکلاتی هستیم که بی شباهت به آن زمان نیست حال در چنین وضعیتی آیا نباید بر «مظلومیت» مقام معظم رهبری، حضرت آیة ا… خامنه‏ای مدّظله العالی گریه کرد؟!
شما می‏بینید که دشمنان ما مسلح به سخت افزار و نرم افزارهای مدیریتی هستند، اما ما متأسفانه در داخل گرفتار نفاقها (چه نفاق مقدس مأبها و چه نفاق دانشگاهی‏ها، روشنفکرها و کارشناسها) هستیم.

یک قشر هم همان حزب‏اللهی‏ها هستند که رهبر، آنها را دوست دارد، اینها انسانهای وارسته‏ای هستند و با استمداد از همین نیروها می‏توان این پرچم اسلامی را نگهداشت؛ اما تا ابزارهای لازم تولید نشود، رهبر ناچار است شاهد به هدر رفتن یا از بین رفتن این نیروها باشد، قطعاً این وضع خوشایند مقام معظم رهبری نیست، اما با این احوال ایشان در یک ضیقی قرار گرفته‏اند که ناچار است حزب اللهی را که به منزله بچه‏هایش می‏باشند به جاهایی ( مراکز فرهنگی ) بفرستد که اینها از نظر اخلاقی و فرهنگی بیماری عفونی بگیرند و بعضاً آنقدر بیماری آنها مسئله دار باشد که مرضش مسری و قابل سرایت باشد که نباید هم کسی نزدیک آنها شود.

لزوم توجه به «مقدورات» در ارزیابی کارآمدی ولی فقیه
شاید گفته شود، بهرحال چگونه باید این وضع را تحلیل نمائیم؟ در جواب می‏گوئیم ابتدا باید مقدوراتی را که در اختیار مقام معظم رهبری هست، بررسی نمود، آنگاه با توجه به آن مقدورات تحلیل نمود که آیا عملکرد ایشان خوب است یا بد، علاوه بر این باید مقدورات بررسی شده را «طبقه‏بندی» نمود، تا بتوان حساب شده نظر داد، نباید بی‏انصافی نمائیم.

می‏توان مقدورات را مثلاً به نیروی انسانی و غیر انسانی و… طبقه‏بندی کرد، فرضاً در نیروهای انسانی باید همه را در نظر داشت، نه اینکه بصورت کلی بگوئیم چند میلیون تحت امر ایشانند، باید اقلیتهای مذهبی، اهل تسنن، فساق، مقدس مآبها و… را هم دید، فکر نکنیم که مقدس مآبها لشکر درجه یک مقام معظم رهبری هستند، این مقدس مآبها کسانی‏اند که هرگاه مقام معظم رهبری بخواهند ذرّه‏ای با قوانین سرمایه‏داری بجنگند، داد و فریادشان بلند می‏شود. یا اگر مثلاً خواستیم وجوهات را بعنوان یکی از مقدورات ایشان بررسی کنیم، چنانچه با دقت بررسی کنیم، خواهیم دید که همه سرمایه‏داران جامعه ما اهل پرداخت وجوهات نیستند؛ بلکه فرضاً سرمایه‏دارهای رده دو یا سه اهل پرداخت وجوهات هستند. که تازه 20 درصد اینها بصورت کامل و صحیح وجوهات را می‏پردازند، این 20 درصد هم پایین‏ترین سطح دسته خودشان هستند و چیز قابل توجهی نیست، چون اگر کل سرمایه رده دو و سه را جمع کنیم به اندازه نصف سرمایه رده یک هم نمی‏شود که متأسفانه این رده یک اصلاً به مسئله وجوهات اعتنایی ندارند، با تحقیق و بررسی می‏بینیم که این گروه عمدتاً کاری هم به مقدس مآبها ندارند و کارشان اخلال اقتصادی است؛ اما هر وقت هم که بخواهیم دست این گروه را کوتاه کنیم، صدای مقدسین در می‏آید، اگر هم بخواهیم این گروه را آزاد بگذاریم، فساد ایجاد می‏شود. به تعبیر دیگر اگر بخواهیم نظام و الگوی اقتصادی سوسیالیستی را پیاده کنیم، با احکام ما متعارض است، اگر هم بخواهیم نظام سرمایه‏داری را پیاده کنیم، باز از جنبه دیگر با مبانی اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد.
به فرمایش امام راحل تا زمانی که انقلاب فرهنگی، محقق نشود، ما دچار نسخه شرق و غرب هستیم، هر کدام از این دو نسخه را که عمل نمائیم، همانند خوردن گوشت میته در بیابان است، باید توجه داشت که اگر هم در جایی انسان مجبور به خوردن میته شد، از عوارض آن مانند پیچش دل، عفونت روده و… گریزی نیست، چون خاصیت خوردن چنین گوشتی تنها این است که فرد مثلاً چند ساعت دیگر زنده باشد تا به یک آبادی برسد، اما قطعاً بعدها دارای عوارض ناهنجاری خواهد بود.

در جواب به معترضین می‏گوئیم ما باید چه کنیم؟ به حزب اللهی گفته‏ایم که با همین الگوهای فعلی کشور را اداره کنید، آنگاه آنها هم مریض می‏شوند و شما مریضی آنها را به رُخْ ما و اسلام می‏کشید. چرا شما راندمان کلی را نمی‏بینید. اگر کسی بپرسد، چگونه می‏توان راندمان کلی را دید؟ می‏گوئیم شما به مسایل خارج از ایران توجه کنید، در مقیاس جهانی که مدیریت بدست روحانیت نیست، در یک قسمتی از آفریقا روزی 400 طفل از گرسنگی می‏میرند، شما ببینید، «جهل، فقر و عدم قدرت تصمیم‏گیری» چه بلایی به سر میلیونها انسان آورده است، انقلاب ما با صدور شعارهایش درصدد است که میلیونها انسان را از بند ظلم رها کند، طبیعی است که ما در این راه تلفات هم داریم معترضین باید بدانند که اگر روزی حکومت روحانیت کنار برود و غرب زده‏ها روی کار بیایند، در آن صورت فسادها مدرنیزه شده و دیگر کسی نمی‏تواند در آن سر در بیاورد، یعنی دیگر »اطلاع« به ساده‏گی به مردم نمی‏رسد، حتی اساساً بخاطر فیلترهایی که قرار خواهند داد، خیلی از اطلاعات پخش نمی‏شود، در آن زمان منکر را معروف جلو می‏دهند.

آنهایی که می‏گویند فلان مسئول انقلابی با فلانی در آب شنا کرد و… آیا نمی‏دانند که در زمان طاغوت در همین کشور در جلوی زن شاه (فرح) و در مجمع و مرأی عموم عمل آمیزش انجام می‏شد، چرا شما به این خلافهایی که در خفا انجام می‏شود، این همه حساسید؛ اما مثلاً نمی‏گوئید در تلویزیون چند برنامه قرآن پخش می‏شود؟! چرا نمی‏گوئید الان در محل سابق برگزاری جشن هنر، سمینارهای مذهبی برگزار می‏گردد؟

در زمان طاغوت به مسئله عزاداری بی توجهی شده و هیچگاه به چنین کارهایی مدال نمی‏دادند، این را هنر ارتجاعی و یک نوع عقب گرد می‏دانستند، می‏گفتند: این شخص که به دنبال عزاداری می‏رود، به زن، فرزند و عیاشی و… نیاز دارد، اما از آن محروم مانده است، آنگاه محرومیت و شکست خودش را با «مطلق تراشی» آرام می‏کند و اسطوره‏سازی می‏کند عکس‏العمل محدودیت روانی این شخص این است که حق‏گرا شده و حق خیالی درست کند، آنگاه برای حق خیالی، رهبر درست کرده بعد هم آن رهبر را مظلوم می‏داند، آن رهبر نیز مظلومانه کشته می‏شود، لذا این شخص بر سر خود می‏زند. در واقع این شخص که بر سر خود می‏زند، در حال بروز یک عکس‏العمل رفتاری ناهنجار نسبت به ارضاء خودش می‏باشد، این شخص عقب ماندگی ارضایی خودش را بصورت شرکت در مناجات، جلسات روضه و سینه‏زنی ظاهر می‏سازد، اما آن کسی که در حال زنا کردن است، می‏داند که به دنبال چه چیزی است، خودش را هم مقید به این مسایل نمی‏کند، از این رو عقب ماندگی هم نداشته و خودش را ارضاء می‏کند!!!

در کاواره مشیر شیراز با طرّاحی احسان نراقی در سال 1355 چنین اموری راه‏اندازی شد و فرح در آنجا به کسی که در برابر چشمان مردم زنا کرد، مدال داد. به یک نفر مرد هندی هم که آلت خودش را جلوی مردم در آورد و حتی به فرح هم تعارف کرد، مدال دوم را تحویل داد – این جلسه فیلم برداری شده و الان فیلم این جلسه موجود است – آن روز این مراسم بوسیله تلویزیون مدار بسته در یک شعاع بزرگی نشان داده شد. شرح وقایع این جلسه، در روزنامه‏های آن زمان نیز منعکس شده است. اینها می‏خواستند ایران را به فساد بکشانند.

البته شاید اگر کسان دیگری (غیر از روحانیت و از منحرفین) بخواهند ایران را تحت سیطره امریکا اداره کنند، از ابتدا تا چند سال – برای اینکه حزب اللهی‏ها را فریب دهند – این حرفها و کارها را رو کنند، اما بهرحال ته خط همین بساط است، در نهایت همان کارها راه می‏افتد، چون اخلاقی که بخواهد پشت سر سرمایه حرکت کند، انسان را هم مانند «کالا» فرض می‏کند، زیرا در آن نظام(نظام مادی) ، آنها ناچارند بگونه‏ای درباره انسان تصمیم بگیرند که منشأ رُشد سرمایه شود، نتیجه چنین نظامی این می‏شود که رئیس جمهور کشور هم مانند کلینتون بگوید: «من هم همجنس بازم». این شخص مظهر فساد است، مگر در آنجایی هم که کلینتون نباشد، مانند کشورهای اروپایی می‏توان مظاهر اخلاقی را مشاهده کرد، حتی کشور ژاپن هم که هم‏جنس بازی را برسمیت شناخته، جدیداً اعلام کرده است که به بن بست رسیده است. بهرحال دنیاپرستی، دستگاهی نیست که بتوان فسخ و ظلم و فساد را از آن برداشت.

موفقیّت و مطلوبیّت نظام اسلامی از منظر «راندمان کلی»
پیدا کردن قوانینی که بتواند زمینه‏ساز علم اداره اسلامی باشد، قبل از پیدایش حکومت اسلامی که محال بود، حالا هم که شرایط برای چنین کاری فراهم است، تحقق آن به کار و تلاش بی‏وقفه نیاز دارد. شما ببینید از اول انقلاب رنسانس چقدر کار شده است، اگر کار ما 14 آن مقدار وقت ببرد – نه برابر یا نصف آن – قطعاً در این زمان و در این فاصله ما تلفات( اعم از نیروی انسانی، مقدورات مالی و… ) خواهیم داشت. تلفات انواعی دارد، بد نامی هم نوعی از خسارت است.
اما اگر بررسی شود می‏بینیم که در همین مدت هم راندمان جهانی ما درجه یک بوده است، کشور ما با همه این مشکلات امریکا را مجبور کرده است که در تصمیم‏گیریهایش نسبت به اسلام اعلام موضع نماید. الان اسلام «زنده» است، الان اسلام بعنوان یک دین منزوی تلقی نمی‏شود، مسلمین در سراسر عالم احساس «هویت اسلامی» می‏کنند، انقلابهائیکه در سراسر جهان در حال شکل‏گیری است، بطرف اسلام تمایل یافته‏اند، البته ما همه قبول داریم که باید عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی و… در کشور رشد و توسعه یابد که اگر چنین شود و در قدرت جهانی از طریق حرکتهای داخلی و خارجی ضرب شود، انقلاب ما در جهان اثرات زیادی خواهد گذاشت.

زنده بودن و عدم انزوای اسلام در جهان علیرغم مشکلات داخلی
نکند ما همانند قوم یهود باشیم که آنها وقتی در زیر سلطه فرعون بودند، می‏نالیدند؛ اما زمانی هم که بوسیله حضرت موسی علیه السلام از این اسارت آزاد شدند، بیشترین آزار را به حضرت موسی علیه السلام می‏رساندند، آن موقعی که زیر سلطه فرعون بودند، فشار شدیدی به آنها وارد می‏شد، حق هم داشتند، فرعونیان با زنان آنها هرگونه که می‏خواستند مانند اموال خودشان و بدون حساب و کتاب سلوک می‏کردند، مردان این قوم را هم می‏کشتند، از هر دو هم مانند حیوانات کار می‏کشیدند، آنگاه خدای متعال موسی‏بن عمران را مبعوث فرمود و طی قضایای زیادی آنها را نجات داد؛ ولی متأسفانه از این به بعد بیشتر از همه، همین یهودیها حضرت موسی علیه السلام را اذیت و آزار می‏کردند و هر روز بهانه می‏آوردند.
نکند خدای ناکرده ما نسبت به نعمت انقلاب اسلامی ناشکری کنیم، این انقلاب نعمتی است از طرف خدای متعال که با شفاعت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و با شفاعت (ولی عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) بدست امام خمینی رحمه الله به مردم اعطا شده است. باید از خدای متعال جهت نعمت انقلاب تشکر کنیم باید از ( ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشکر کنیم، اینکه کسی مرتب دعا بخواند و مرتباً به حضرت بگوید که «تو بیا، تو بیا» آنگاه نسبت به نعمت انقلاب کفران نماید، همانند این است که بگوید «تو نیا، تو نیا و دشمنانت بیایند و رئیس ما باشند». گویا حضرت ( ولی عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) می‏فرماید: من یک نماینده فرستاده‏ام، شما در حل مشکلاتش چه کرده‏اید؟

شاید کسی فکر کند اگر الان مدل اداره اسلامی آماده بود، ما دیگر مشکلی نداشتیم در این رابطه باید دانست که اگر چنین مدلی هم وجود داشت، معلوم نیست مردم به سادگی می‏پذیرفتند، مگر علی بن ابیطالب علیه السلام مدل اداره اسلامی را در دست نداشت، بنابراین باید تمام همّ ما این باشد که سعی در بر طرف کردن مشکلات و موانع کشور و ولایت فقیه داشته باشیم، باید مشکلات ولی فقیه در اداره جامعه را عظیم‏تر از مشکلات جزیی بدانیم، فساد در سرپرستی عالم را بالاتر از فساد صد نفر در داخل (مانند فساد مالی و… ) بدانیم. اگر این انقلاب فرضاً منشأ کم شدن حتی یک درجه از ظلم به بشریت شود، مثلاً از ظلم به یک میلیارد انسان یک درجه کم شود، این خیلی مهم است، آیا این همه برکت فساد آن صد نفر یا هزار نفر را تلافی نمی‏کند، البته این مسئله نمایان نیست و بخلاف پیروزیهای دوران جنگ است که نمایان بود.

وجوب «شکر» نسبت به نعمت انقلاب و تبعات ناشکری
باید مرتباً روی این مسایل فکر کنیم، تا بفکر چاره باشیم،مثلاً باید بررسی کنیم که اگر مقام معظم رهبری بخواهند با گروهی بجنگند و با مسایل داخلی و خارجی بصورت جدی برخورد کنند، چه موانعی خواهند داشت؟ آیا مقدسین و حوزه‏های علمیه برنامه نیمه سوسیالیستی را تحمل می‏کنند؟ آیا اقشار مختلف در حال حاضر جنگ را تحمل می‏کنند؟ یا اینکه در این مسایل با مقام معظم رهبری مقابله خواهند کرد؟

وقتی علی بن ابیطالب علیه السلام در برابر معاویه بود، یک نفر به ایشان عرض کرد که ما در زمان نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در برابر کفار جنگیدیم، اما با مسلمانها نجنگیدیم، حضرت در جواب ایشان چیزی نفرمودند و ایشان را به عمار ارجاع دادند، عمار هم به پرچم اشاره کرد؛ یعنی می‏خواست بگوید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با همین پرچم و با کمک علی بن ابیطالب علیه السلام 80 بار با کفار جنگید، اینکه بگویند در آن زمان پیامبر بود و وحی بود و الان هیچکدام نیست، اینها دسیسه‏های شیطان است. مردم در زمان امام راحل و دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری با دشمنان و در رأس آنها آمریکا جنگیدند، اما نه حوزه می‏توانست در برابر حضرت امام رحمه الله بایستد و نه سایر جناحها مانند رفاه طلبین و… اما اگر الان بخواهیم بجنگیم مشکلات ما زیاد خواهد بود.

در زمان امام راحل پس از 15 سال مجاهدت شاه از کشور بیرون شد و به همین دلیل هیجان ملی در سطح بالایی بود و حضرت امام رحمه الله با آن قدرت بود که می‏فرمود: «اگر کسی امروز در کنار شاه بایستد، مردم او را از خودشان نمی‏دانند» اما از روز اول که نمی‏توانست چنین فرمایشی را داشته باشد. همه می‏دانیم که به تدریج وضع این هیجان‏ها تغییر کرده است، الان جوانهایی که در سن 19 یا 20 سالگی وارد دانشگاه می‏شوند، در آن زمان کودک خردسالی بودند و چیزی از آن زمان بیاد ندارند، لذا آن هیجان ملی در بین این قشر وجود ندارد، این جوان‏ها تنها داستان وقایع انقلاب را از طریق کتابها مطلّع شده‏اند. علاوه بر این امام راحل رحمه الله رهبر انقلاب بوده و بوجود آورنده آن هیجان و تحول بزرگ بوده است، وضعیت مقام معظم رهبری با ایشان تفاوت دارد، بنابراین الان حل مشکلات داخلی و خارجی خیلی پیچیده‏تر شده است.

مشکلات مقام معظم رهبری و تفاوت این دوره با دوره رهبری امام‏رحمه الله
با توجه به این مشکلات اگر فرضاً تعیین شهردار تهران بصورت انتصابی نباشد و بخواهیم انتخابات شهرداری‏ها را راه‏اندازیم و برای انتخاب آن رأی‏گیری نمائیم، آنگاه مثلاً آقای حبیبی و آقای کرباسچی هم برای شهرداری تهران کاندید شوند و انتخابات برگزار گردد، در اینصورت مردم به کارآمدی آقای کرباسچی بیشتر رأی می‏دهند تا به تقدس با کارآمدی ضعیف آقای حبیبی. در حالیکه می‏دانیم زیر نظر آقای کرباسچی (نحوه در گرفتن پول از مردم و خرج کردن آن)چه مسایلی رُخ می‏دهد، مردم می‏دانند که این آبادانیها و سازندگی‏ها به چه نرخی و قیمتی تمام شده و به چه تخریبی می‏انجامد، این تخریبها متدینین را کلافه می‏کند، مثلاً در یک منطقه از تهران، شهرداری در طول یک سال 80 میلیارد تومان از مردم پول می‏گیرد – که این مبلغ به اندازه کل مخارج و هزینه‏های وزارت ارشاد است – بعضاً در خرج کردن و پیشبرد کارها هم هیچ کدام از انضباطهای شرعی را رعایت نمی‏کنند، قطعاً این مسئله جوان‏ها را فاسد می‏کند، نتیجه و پیامد این عملکردها موجب می‏شود، جوانها فکر کنند اصل«کار» است نه اینکه اصل «اخلاق» باشد.

نگوئیم اخلاق اسلامی کارآمدی نیست، بلکه بگوئید موانع بر سر راه اخلاق اسلامی زیاد شده است.

کم رنگ شدن کارآمدی اخلاق اسلامی به علت موانع موجود
مگر کارآمدی تکنولوژی – آن هم به نرخ ظلم و فساد – موجب ارتقاء کرامت انسان می‏شود؟! مگر کارآمدی بدون قید و شرط مطلوب است؟! اگر چنین کارآمدی مطلوب باشد، العیاذ بالله باید گفت که کارآمدی معاویه بیشتر از علی علیه السلام بود. قطعاً کارآمدی «تاریخی» طرفداری از حق و اینکه به تدریج بستر «تکامل» بشر فراهم شود با کارآمدی بدون قید و شرط از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
حال با این وصف آیا باید بر مظلومیت آیةا… خامنه‏ای مدّظله العالی متأثر بود یا خیر؟ شاید گفته شود ایشان فلان فرد را تأیید کرده است، در این رابطه باید گفت شاید ایشان با توجه به محدودیتهایی ناچار شده است که چنین انتخابی داشته باشد، در تحلیل انتخاب ایشان ابتدا باید معلوم شود میزان قدرتش چقدر است تا بتوان فهمید که ایشان با چه انتخابی راضی است.
لزوم توجه به محدودیتها در تحلیل کارآمدی ولی فقیه
در هر حال شرایط این دوره نه شرایط هیجانی دوره سقوط شاه است تا شرایط زمان ایشان مساوی با شرایط زمان رهبری امام راحل باشد و نه شرایط جنگ و زهد دوره جنگ است تا مردم در رفاه طلبی نباشد و انتظاراتشان، انتظارات زمان جنگ باشد، الان یک کانون تبلیغاتی عظیمی مانند جنگ در کشور وجود ندارد، تا انگیزش عموم را تحریک نماید، حال باید ببینیم ایشان در این شرایط باید چگونه برای اسلام کار کند؟ هم نفاق داخلی مانع است و هم ضعف فهم بعضی از متدینین یک مشکل است، ساده لوحی بعضی از حزب اللهی‏ها هم مضاف بر علت است، نمی‏توان حزب اللهی‏ها را متحجر و مقدس مآب دانست؛ اما بعضی از اینها ساده لوحند که با یک قوره مزاجشان تلخ شده و با یک مویز شیرین می‏شود، تحمل و سعه صدر ندارند، اگر کار به دستشان بیافتد یا درمانده می‏شوند یا به فساد تن می‏دهند، اگر هم کار به دستشان نباشد، منزوی شده و آنگاه خیلی از مطلب را زیر سئوال می‏برند. این نوع برخوردها از ساده لوحی است، مسئولین باید توجه داشته باشند که این ساده لوحی‏ها کار دست آنها ندهد، باید زمینه‏هایی فراهم شود تا مردم افق‏های بلند پیشروی نظام اسلامی را در مقیاس جهانی ببینند و کوچک بودن نارسائیهای داخلی را در قبال آن پیشروی بفهمند و این مشکلات را بزرگ جلوه ندهند والاّ باید منتظر بود که اگر هم بعضی از این مردم مانند خوارج نشوند، لااقل بستر پیدایش گروهایی مانند خوارج را بوجود آورند، در آن صورت یکسری مقدسین انقلابی پیدا می‏شوند که با ساده‏لوحی به امور نگریسته و آنها را در ارتباط با هم ندیده و قدرت تحلیل مشکلات و موانع را ندارند و در نهایت مانند گروه المنتغم که پیدا شده بود، به کارهایی می‏پردازند که هم خود و هم جامعه را فاسد می‏کنند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates