13.09.2011

امه سرگشاده منوچهر محمدی در سالگرد مرگ برادرش، اکبر محمدی در زندان

خودنویس: منوچهر محمدی. یکی‌ از فعالین جنبش دانشجویی که بعد از حوادث ۱۸ تیر ۱۳۷۸، به همراه برادرش اکبر محمدی به عنوان متهمین ردیف اول و دوم حوادث کوی دانشگاه، ابتدا به اعدام و سپس به تحمل ۱۵ سال زندان محکوم شدند، در آستانه پنجمین سال‌مرگ برادرش، در زندان‌، امه‌ای‌ سر گشاده منتشر کرده است. منوچهر محمدی ضمن پرداختن به آنچه که بر وی و اکبر رفته است، لب به شکوه از مجریان رسانه‌‌ها در قبال بی‌توجهی‌شان نسبت به «شهدای» کوی دانشگاه گشوده است .

متن نامه سرگشاده منوچهر محمدی به شرح زیر است:

به بهانه هشتمین سالگرد برادر و همبند شهیدم اکبر محمدی در اعتراض به رسانه‌های دولتی

مدتی‌است که یک‌بار دیگر پنجمین سالگرد شهادت برادر جگرگوشه و همبند ۷ ساله‌ام در زندان‌های مخوف رژیم اسلامی سپری شد، شهادت عزیزی که مظلوم زندگی‌ کرد، مظلوم مبارزه کرد و در نهایت هم ناجوانمردانه و مظلومانه به هنگام اسارت در زندان اوین به دست رژیم جور ولی فقیه به قتل رسید، اگر چه او برای همیشه از میان ما رفت و داغ همیشگی‌ بر سینه خانواده ما گذاشت و اگر چه جسم او دیگر در میان ما نیست اما اندیشه او در میان ماست و رهروی راه ماست.

شهادت عزیزمان اکبر تلنگری بود حتی بر وجدان و ذهن خفته بسیاری از وابستگان رژیم تا به خود آیند و دنیای جدیدی به نام بیداری را بر روی خود بگشایند و سپس هم در نهان، راه او را دنبال نمایند، چرا که بسیاری از خشک مغزان و منجمدین فکری وابسته به رژیم از جمله زندان‌بانان زندان اوین قبل از شهادت اکبر که در جهل مرکب گرفتار آمده بودند به‌طوری‌که حتی زحمت اندیشیدن و مطالعه کردن در همه امور را به خود نمی‌دادند و آنرا گناه مطلق می‌دانستند اما بعد از شهادت اکبر به یکباره به خود آمدند و با چالش کشاندن رژیم این پرسش را در میان خود مطرح ساختند اکبر که مظهر اخلاق و جوانمردی بود اصلا چرا و به چه جرمی‌ و به دست چه کسی‌ کشته شد؟!

از رنج و شکنجه و اذیت و آزاری که بر عزیزمان اکبر رفته است نه تنها بر آن وابستگان رژیم بلکه بر هیچ ایرانی‌ آزاده و قدر شناسی‌ پوشیده نیست و حتی تمامی آنانی‌ که همبند اکبر در زندان بودند جز این شهادت نداده و نمی‌دهند که او در مبارزات خستگی‌ ناپذیر در شهامت و دلیری کم نظیر و در اخلاق سیاسی یکی‌ از سر آمدان بود به‌طوری‌که اکثر زندانیان سیاسی نام پیامبر اخلاق را بر او نهاده بودند بنابراین اگر رژیم ولایت فقیه دچار این گمان شده است و فکر می‌کند که با حذف فیزیکی این پیام آور اخلاق و مقاومت همه چیز در خانواده محمدی تمام شده است به یقین دچار وهم و نیز خطور خطای محض شده است چرا که اولا اکبر محمدی یک شخص نبود که بمیرد و یا برای همیشه تمام شده تلقی شود بلکه اکبر محمدی مثل بسیاری یک راه، هدف، اندیشه و آفریننده مکتبی‌ بود به نام مکتب اخلاق سیاسی و مقاومت در زمان خود.

ثانیا بدون شک پرچمی که توسط او و افراد زیادی چون او بر افراشته شد با تلاش و پیگیری جوانان و زنان و مردان بسیاری که چون آنان می‌‌اندیشند دنبال خواهد شد و این پرچم هرگز به زمین نهاده نخواهد شد، نه تنها رژیم بلکه هیچ کس و هیچ رسانه دولتی هم با اتخاذ سیاست جانب‌دارانه و یا باند مآبانه قادر نخواهد بود نام و یاد او و چون او را که با تاریخ ایران تنیده شده است از تاریخ محو و یا از اذهان جامعه پاک نماید چرا که در آن صورت باید گفت که بخشی از عدالت در جامعه اپوزیسیون مرده است اگر چه عدالت در بخش کوچکی از جامعه اپوزیسیون و رسانه‌های دولتی، پیوسته دست‌خوش بی‌‌عدالتی‌های انسان‌های بی‌‌ظرفیت، ناعادل و بیمار شده و خواهد شد بطوری که بسیاری در جایگاه‌های امانی خود بجای دفاع از حقوق عادلانه انسان‌ها، دچار بی‌ ظرفیتی، تنش و تزلزل درون شخصیتی‌ و خود باوری کاذب شده اند و عدالت را قربانی تبعیض نموده‌اند و برای تبرئه خود هم به مانند رژیم از دفاع تفسیر به رای بهره می‌گیرند! اما تمامی آنان باید بدانند که این تفکر بیمار و ناصواب ولو با در اختیار گرفتن تمامی ابزارهای تبلیغاتی به نفع خود و یا دوستان و دار و دسته‌های خود هم، موقتی است و عمر چندانی نخواهد داشت آن‌هم در کنار بد نامی‌ و نیز تنفر همگان از آنان. چرا که معتقدم هیچگاه عدالت برای همیشه نخواهد مرد و یا برای همیشه از صفحه روزگار محو نخواهد شد و نیز معتقدم جهان حتی در شرایط بحران بی‌عدالتی هم سرشار است از انسان‌هایی‌ که عادلند و از ظرفیت و سلامت نفس و روح بالا برای نجات و ایجاد عدالت برخوردارند بطوریکه آنان حتی در بالاترین موقعیت هم، مقهور منفعت‌طلبی، خود باوری کاذب و بیعدالتی نخواهند شد بلکه با بهره‌گیری و استفاده از اصالت، ظرفیت و نیز درک و توانمندی بالای خود، نگهبان بی‌نوسان عدالت خواهند بود بطوریکه این نگاهبانان عدالت اگر چه دیر اما در نهایت بیش از پیش همدیگر را خواهند یافت و طرحی نو خواهند ریخت هر چند که مصمم و امیدوار خواهند بود که بزودی طرح کهنه تبعیض را از چنگ مدیران و مجریان غیرخلاق و نیز غیر مدبر و ناعادلی که مجری تفکر جانبدارانه و بیمارگونه و یا حامی‌ تفکر خودی و غیر خودی هستند را از طریق راه اندازی کمپین اعتراضی و یا پیگیری از مسیر دیگر راه‌های قانونی برای همیش از ریشه و بنیان بر چینند تا شاید در آن صورت بسیاری از آنان با بیرون آمدن از بیماری سخت خود شیفتگی‌ به درکی از نیازها و آگاهی‌ها که همانا اصل تفاوت میان جایگاه آنان و شهدای آزادی‌خواه است دست یازند و نیز در یابند که جایگاه آنان کارمندی‌است آن‌هم موقتی و تامین کننده منافع کارمندی هم یک دولت خارجی‌است و اما جایگاه شهدا در اینجا چه می‌باشد؟ آیا جز این است که جایگاه آنان دائمی است و نیز با تاریخ مردم ایران پیوند خورده است و تامین کننده منافع آنان هم ملت ایران و با عشق دائمی به آنان می‌باشد آن‌هم به علت سلامت فکر و اعمال مثبت آنان.

و اما شما مدیران و مجریان رسانه‌های فارسی‌ زبان دولتی برون مرزی در این میان در کجای کار قرار دارید؟! که مدعی هستید که وظیفه‌ای جز انعکاس بی‌ کم و کاست سیاست‌های آن دولت‌های مربوطه ندارید! حال پرسش اول اینجاست و آن اینکه آیا حقیقتاً بی‌‌اعتنایی به شهدای کوی دانشگاه در سالگرد ۱۸ تیر ماه جزو سیاست‌های دولت‌های خارجی‌است؟! و یا به دلیلی‌ به واقع چون پاسخ انتقام آمیز آن دسته از مجریان و برنامه سازان رسانه‌های دولتی به آن دسته از مصاحبه شوندگان قبلی آنان است که به علت اعتقاد به سلامت مبارزات حاضر نشدند به حرف آن دست از مجریانی گوش فرا دهند که معتقد بودند و هستند که نبایست جز در مصاحبه آنان در مصاحبه دیگر مجریان شرکت جست! و یا نیز به دلیل بیماری‌هایی چون خود رأیی و یا اعمال سیاست‌هایی چون خودی و غیر خودی مجریان و برنامه سازان آن رسانه هاست که هیچیک حاضر نشدند در سالگرد کوی دانشگاه بجز یک مورد آن‌هم سریع و گذرا، از شهدای آن جنبش یادی بکنند تا چه رسد به اینکه در سالگرد آن جنبش ویژه، برنامه‌ای ویژه به احترام آن شهدا ترتیب دهند! بارها از بسیاری از کارمندان یکی‌ از رسانه‌های دولتی از طریق تماس تلفنی می‌شنیدم که می‌گفتند که دبیر اجرایی سابق آن رسانه بنام (عین سین) همراه با باند او، نه تنها که مدافع منافع رژیم ولی‌ فقیه هستند بلکه از جهات بسیاری هم بیمارند و از من می‌خواستند تا کمک کنم تا این باند بیمار و مضر از این موقعیت بر افتند، اکنون با ندامت می‌گویم درود بر شرف آن مدیر معزول و دار و دسته بیمار و مضر او که با همه ایرادها، لااقل حرمت شهدای آن جنبش بزرگ تاریخی را پاس می‌داشتند بطوری‌که در سالگرد آن جنبش، مجریان آن رسانه در تمامی برنامه‌ها، بارها با احترام از آن شهدا یاد می‌کردند.

و اما پرسش دوم من از مدیران، مجریان و برنامه‌سازان آن رسانه دولتی این است که آیا آنان در آن رسانه دولتی در سالگرد جنبش سبز آنگونه از آن جنبش و شهدای آن دفاع بعمل آوردند که در سالگرد کوی دانشگاه تهران نسبت به آن جنبش و شهدای مظلوم آن عمل نمودند؟! چنانچه اگر پاسخ مثبت است پس در آنصورت به قاطع می‌توان گفت که آنان به گزاف سخن بر زبان راندند چرا که نیک‌ واقفم و نیز مدارک در اختیار دارم که سیاست آن رسانه که مغایر با سیاست دولت آن کشور است تا اینجا یک جانبه و به نفع معدودی از اصلاح‌طلبان اپورتونیست و منفعت‌طلب و نه آن دسته از اصلاح‌طلبان منطقی‌ و بریده از رژیم ولی فقیه بوده است بطوریکه آن عده معدود اصلاح‌طلب طرفدار رژیم ولی فقیه با پوشش آن رسانه دولتی، هر از چند گاه بیمار گونه به مصادره کلامی جنبش سبز بر آمده و موجب افتراق و اختلاف هر چه بیشتر میان مردم و مجموعه اصلاح‌طلبان می‌شود تا آنجا که این رسانه در تداوم اتخاذ آن سیاست ناصواب ، باعث کاشتن بذر انزجار و تنفر در بسیاری از مردم نسبت به موسوی و کروبی گشته است به‌طوریکه به واقع توان گفت دیگر کسی‌ را رغبت دفاع از آن دو در اعتراضات خیابان‌های تهران جهت آزادی آنان نمی‌باشد و این در صورتی‌ است که تمامی زنان، مردان و جوانان غیر اصلاح‌طلب که اکثریت جنبش سبز را تشکیل می‌دادند و در رویکردی چون تاکتیک سیاسی و نه استراتژی سیاسی به موسوی و کروبی رای دادند خود را قربانی سیاست‌های ناصواب این نوع رسانه‌های دولتی که در نهایت باعث کندی مبارزات شده‌اند می‌دانند. و اما چنانچه در اینجا پاسخ منفی‌ است پس آنگاه هم به قطعیت می‌توان گفت که آنان به نمایندگی از دولت آمریکا اما بر خلاف سیاست آنان تائید کرده‌اند که سیاست دولت آمریکا، سیاست افتراق و جدایی‌ است و بس و نه حمایت از مبارزات مدنی و دمکراسی خواهی‌ تمامی مردم ایران و یا نیز حمایت از تمامی اقشار و افکار آن جامعه.

و اما من در اینجا در هر صورت رفتار و اعمال آنان را به خود آنان می‌‌سپارم که باید در آینده پاسخ‌گوی وجدانهای بیدار معترضان باشند اما سکوت در مورد بی‌‌اعتنایی آنان به شهدای یکی‌ از بزرگترین جنبش مستقل و تاریخی کوی دانشگاه تهران از جمله برادرم زنده یاد اکبر محمدی، عزّت ابراهیم نژاد و دیگر شهدای آن کوی دانشگاه را نه‌ تنها که جایز نمی‌دانم بلکه خودم را یکی‌ از مدافعان خون برادرم و دیگر خون‌های پاک آن شهدای آزادی‌خواه می‌دانم چرا که زمانی‌ که این خون‌ها جاری شد پیامی از این خون‌ها ساری شد که حاوی نکات مهمی‌ است چون، آهای زنان، آهای مردان، آهای جوانان و آهای نسل آینده ایران، بدانید که دیگر ما متعلق به خود و خانواده خود نیستیم بلکه معلق به همه شما و تمامی جامعه هستیم به‌طوریکه دیگر هیچکس و حتی خانواده ما هم، نه می‌توانند و نه دارای این حق می‌باشند ما را به‌نام خود مصادره نمایند.

این پیام مظلومانه شهدا است که مرا وا داشته است تا برای دفاع از خون آنان و برای تغییر و تحول اساسی‌ و بنیادین در آن رسانه‌های قومی به قیام دمکراتیک و قانونی بر خیزم و اما در این قیام یک بار دیگر مثل همیشه از مردم مهربان و صدمه دیده کشورم چه در داخل و چه در بیرون از مرز دست یاری می‌طلبم هر چند بعد از تحمل بیش از ۷ سال زندان همراه با شکنجه‌های سخت جسمی‌ و روانی‌‌ام و نیز شهادت آن برادرم در زیر شکنجه‌های وحشیانه همراه با اعتصاب غذای او، این حس به من دست داده است که چون گذشته توانمند برای پیشبرد کار نمی‌باشم اما همین بس که می‌دانم که ناامید نشده‌ام و همچنان خودم را کبوتری فرض می‌کنم که اگر چه بعد از پر کشیدن آن کبوتر قادرمن اکبر به آسمان، برای همیشه فاقد دو بال گشته‌ام بطوری که دیگر مرا قادر به پرواز نمی‌باشد تا در آن فضا با وسعت دید بهتری مکان‌های ارضی بیشتری از سرزمین پهناور پاکم را که از سوئ بی‌‌خردان و مستبدان بیمار رژیم تسخیر شده است به نظاره بنشینم و سپس چاره‌ای بیاندیشم اما بس خوشحالم که بهره از ناحیه دو پا می‌برم چنانکه، چون آن دو بال محروم نمی‌باشم بطوریکه توان گفت اینبار قادر و مصمم هستم که به سهم خودم تمامی کارهای ناتمام را با دو پای خودم به پایان برسانم هر چند کند، اما ایمان دارم که در نهایت اینکار همراه و همگام با ملت با موفقیت به پایان خواهد رسید حتا اگر شده در این راه با قیمت جان با اندیشه بدان چون گذشته در ایران، هم با رژیم ولی فقیه در داخل ایران و هم با بدان و ناعادلان در این سوئ مرز به مبارزه بر خیزم مبارزه‌ای با نام قیام نوین مدنی همراه و همگام با دانشجویان و نسل جوان، چرا که نیک‌ می‌دانم که در زمان حیات آن کبوتر به آسمان رفته‌ام چگونه با هم و در کنار هم برای ازادئ ایران و ملت آن با توجه به تمامی موانع موجود در آن زمان، هر آنچه را که برای کشاندن پای مردم و دانشجویان به اعتراضات مدنی نیاز می‌‌بود با یک اراده خلق می‌کردیم و سریع هم به هدف نائل می‌‌آمدیم و این در صورتی‌ بود که بعد از انقلاب فرهنگی‌ در آن جامعه استبدادزده و فضای سیاسی بسته کسی‌ را یارای هیچگونه مخالفت ولو به شیوه مدنی و دمکراتیک هم نبود و این خود تلنگری بود بر وجدان‌های بیدار و حتی خاموش تمامی آنانی‌ که صدای تازه، رسا و تاثیرگذار ما را در آن فضای تنگ و بسته و نیز دیوار بلند و ترسناک آن می‌‌شنیدند و اما بعد از آن به علت بیداری وجدان، ولو در حالت ترس و لرزام هم حاضر نبودند که خاموش بنشینند و یا سیاست خنثی اتخاذ نمایند.

اما نتیجه چه شد؟ در نهایت نتیجه آن شد که خانواده محمدی هزینه‌ای را که به مراتب بیشتر از ظرفیت و توان آنان بود تحمل نمایند که از جمله آن هزینه‌ها عبارت است از: ۱- تحمل ۷ سال و ۲ ماه حبس خودم همراه با شکنجه‌های سخت در زندان اوین و دیگر زندانهای رژیم ۲- تحمل ۷ سال و ۲ماه حبس از سوئ برادرم اکبر همراه با شکنجه‌های قرون وسطایی در زندان‌های رژیم از جمله در زندان اوین و در نهایت هم شهادت او در آن زندان. ۳- بازداشت پدر و مادر به نام‌های محمد محمدی و گل‌جهان اشرف‌پور در بازداشت‌گاه‌های سپاه و نیز ۲۰۹ وزارت اطلاعات مستقر در زندان اوین که همراه بود با شکنجه‌های جسمی‌ و روانی‌ به‌طوریکه آثار ناشی‌ از شکنجه‌ها همچنان در بدن آنان موجود می‌باشد. ۴- بازداشت خواهرم سیمین در بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات مستقر در زندان اوین همراه با شکنجه‌های روانی‌ چون تهدید به تجاوز در صورت اصرار به مبارزه. ۵- بازداشت دیگر برادرم رضا که همراه بوده است با طرح ناموفق ربایش او در چندین مرحله.

پس چرا تاکنون در این سرزمین آزاد سکوت؟! سوالی است که از داخل و خارج از مرز ایران از من به عمل می‌آید و از من خواسته می‌شود به‌خاطر خون برادرم اکبر هم که شده یک‌بار دیگر چون داخل ایران بپا خیزم به‌طوریکه نسل دانشجو و جوان را با خود همراه نموده و به کار اساسی‌ دست بزنم. اما پاسخ اول من به آنان این است آیا می‌دانید که در این سرزمین آزاد همه چیز در چارچوب قانون آزاد است مگر به قصد بر خواستن جدی برای آزادئ ایران! چرا که در ابتدا از سوئ بسیاری از اپوزیسیون متهم به رهبری می‌شوی و سپس نه‌ تنها که از سوئ آن اپوزیسیون پراکنده در بیرون از مرز حمایت نمی‌شوی بلکه چه بسا که آنان از هر امکان عملی‌ از هر طریق ممکن برای تضعیف طرح و برنامه شما غافل نشوند تا آنجا که دمار از روزگار تو در آورند ولو آنکه هم بدانند تو به‌فرض فردا ایران را آزاد خواهی‌ ساخت اما با تو از سر مخالفت بر می‌خیزند چرا که معتقدند چرا رهبران آنان و یا خود به عنوان رهبر آن‌هم با سابقه مبارزاتی بیشتر در آن آزاد سازی نقش نداشته‌اند؟! و اما پاسخ دوم من به آنان این است ولو با رفع کامل این نوع ساختار فکری ناصواب ، اما اینبار چگونه ؟ با چه ابزار تبلیغی ؟! و با کدام امکانات مالی‌ ؟! آن‌هم برای یک قیام همگانی بپا خیزم!

و اما در اینجا چاره‌ای جز این ندارم که خود به پاسخ سوال خود بر آیم و نیز اعلام نمایم که نگاه‌های مظلومانه برادرم پیامی سوزناک همراه با تکلیف ولو در ظاهر با دست خالی‌ برای من به همراه دارد و آن اینکه، هان آی‌ برادر همرزم و همبند من، چه امکاناتی بالاتر از خون من، خون شهدای کوی دانشگاه، خون شهدای جنبش سبز و نیز خون شهدای ده‌ها جنبش سرکوب شده در سراسر ایران؟ بدان که نه تنها که خون این شهیدان، که دعای ده‌ها هزار مادران داغ‌دیده آن شهدا در سراسر ایران حامی توست و نه تنها که دعای مادران آن شهدا بلکه دعای اکثر مادران شهدای جبهه‌ جنگ ایران و عراق همراه با خون شهدای آنان به همراه توست، چرا که باعث ریختن تمامی این خونها یک اندیشه است آن‌هم اندیشه‌ای بنام ولایت فقیه. بشتاب تا اینکه خون‌های بیشتری ریخته نشده است برای اینکار در ابتدا از دانشجویان و جوانان طلب یاری کن در کنار احترام به تمامی اپوزیسیون از جمله بزرگان اپوزیسیون به عنوان رهبر خود و اما تو، هم به عنوان سرباز مستقل و هم به عنوان سرباز تمامی اپوزیسیون که بر علیه رژیم ولی فقیه هستند عمل کن و با احتیاط پیش برو.

بنابراین، با این پیام فکری برادرم است که یک بار دیگر به‌طور جدی مبارزه خودم را که به شیوه مدنی و نیز در دفاع از حقوق بشری است با شکایت از جنایتکاران جنگی چون خامنه‌ای، احمدی‌نژاد، جعفری و دیگر سران قضایی، نظامی و امنیتی رژیم به دادگاه جنایی بین‌المللی آغاز و در این دفاع مدنی از تمامی مردم فهیم و ستم دیده ایران بویژه نسل دانشجو و جوان آن که عمیقا به آزادئ ایران و مردم به فغان آمده آن می‌اندیشند دعوت بعمل می‌آید که اولا برای تسریع حکم جلب آن سران بیمار به دادگاه بین المللی کیفری و ثانیا به منظور آمادگی همیشگی‌ جهت کمک به منافع ملی‌، چه بصورت امضأ و چه بصورت حضور فیزیکی‌ و ثالثا برای تسریع ازادئ هر چه زودتر ایران و مردم آن، عضویت خود را با کلیک لایک، در فیس‌بوک قیام مدنی اعلام و به ثبت برسانند.

منوچهر محمدی

۰۹ / ۱۰ / ۲۰۱۱

لوس انجلس

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates