آقاي توكلي! شما خيلي دير شروع كرده ايد
خُسن آقا: آقای توکلی آدرس عوضی می دهند!
الف: اجازه بدهید این آخرین بار باشد که در این نامه شما را با این عناوین خطاب میکنم. بعد از این شما را آقای توکلی خطاب خواهم کرد که بتوانم راحت باشم و زبانم از ترس این عنوانها توی حلقم نپیچد. میدانید که از نشانههای عدالت در یک جامعه همین است که کسی وقت حرف زدن با دیگری (ولو والی و امیر و حاکم و خلیفه و امام و پیامبر) نترسد.
آقای توکلی، اواخر مرداد 87 بود یا اوایل شهریور، که من و شما روی دو صندلی روبروی هم و پیش چشم جمعی بزرگ نشسته بودیم و تصادفا من تنها کسی بودم از میان آن جمع بزرگ که میتوانستم از شما سوال کنم. از شما پرسیدم در برابر فساد چه باید کرد؟ شما گفتید مثل زمان پیامبر و معصومان باید هر کس وظیفهی فردی خودش را انجام بدهد و در برابر ظلم و فساد بایستد. من میتوانستم همین جا توقف کنم و بروم سراغ موضوع بعدی. هم وجههی بیپروایی من تا اینجا حفظ شده بود و هم جواب شما برای حفظ وجههی عدالتطلبیتان کافی بود. خصوصا که آن روزها اگر یادتان باشد الف بخاطر شكايت دولت (در ماجراي مدرك رحيمي و مرحوم كردان) حدود دو هفته اي فيلتر شده بود.
من سوال بعدیم را با طرح یک مقدمه پرسیدم. گفتم آنچه امروز در دنیای پیچیدهمان با آن مواجه هستیم، فساد فردی و ظلم فردی نیست که با قیام و اصلاح فردی یا گروهی اندکشمار از مردم درست بشود. امروز در دنیا با جنایات سازمانیافته طرف هستیم. سازمانها و باندهای بزرگی که گاه حیطهی فعالیتشان بینالمللی است و امکانات بسیاری دارند، و طراحی دقیق و سرمایهی زیادشان را برای گسترش فساد و حتی فاسد کردن بخشهایی از دولتها و حکومتها و نهادهای رسمی و بهره بردن از امکانات آن بخشها به کار میبرند. در برابر اینها قیام یکنفرهی من چه خواهد کرد؟
و نگاهتان کردم. شاید چهرهتان کمی غمگین شده بود. من ادامه دادم که شما که قانون وضع میکنید و آن دیگری که قوهی قضائیه است و دیگران، مجموعهی شما هستید که باید مبارزهای سازمانیافته در برابر این جنایت سازمانیافته بکنید. بعد گفتم حالا سوال من این است که چه کردهاید؟
چشمهایتان غمگین بود و به من گفتید کارهایی کردهایم، یکی دو نمونه هم ذکر کردید. بعد چیزی گفتید به این مضمون که این کارها البته خیلی کم است، هنوز باید کارهای بسیاری کرد.
آقای توکلی؛ دیروز در خبرها خبری درباره محكوميت آقاي نادران دیدم. اصل خبر را پيگيري كردم و فهميدم معاون اول رئيس جمهور عليه دكتر نادران به اتهام نشر اكاذيب شكايت كرده دادگاه نادران را از اتهام «اعلام استفاده رحيمي از مدرك تحصيلي جعلي» بي گناه دانسته اما وي را بخاطر «نسبت دادن جعل مدرك تحصيلي به رحيمي» مجرم و به پرداخت 500هزارتومان به صندوق دولت محكوم كرده است.
آقای توکلی؛ من اصلا بنا ندارم دربارهی تصمیم احتمالی قاضی در این پرونده شک و شبههای میان بیاورم. قاضی به احتمال قریب به یقین دقیقا مادهی قانونی را اعمال کرده است. آنچه من دربارهاش حرف دارم، مواد دیگری از قانون است. شما با قانون مجازات اسلامی آشناتر از من هستید. در بخش تعزیرات در مادهی 527 میخوانیم
«هرکس مدارک اشتغال به تحصیل یا فارغالتحصیلی یا تاییدیه یا ریز نمرات تحصیلی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و تحقیقاتی داخل یا خارج از کشور یا ارزشنامههای تحصیلات خارجی را جعل کند یا با علم به جعلی بودن آن را مورد استفاده قرار دهد علاوه بر جبران خسارت، به حبس از یک تا سه سال محکوم خواهد شد.
در صورتی که مرتکب، یکی از کارکنان وزاتخانهها یا سازمانها و موسسات وابسته به دولت یا شهرداریها یا نهادهای انقلاب اسلامی باشد یا به نحوی از انحاء در جعل یا استفاده از مدارک و اوراق جعلی شرکت داشته باشد به حداکثر مجازات محکوم می گردد.»
خب آقای توکلی؛ ظاهرا همقطار در برابر قانون محکوم است، اما آن مقام اجرایی به دلیل وسعت دامنهی تفسیری واژهای مانند «استفاده» در مادهی فوق، از محکومیت رهیده است. دكتر نادران کمتر از 250 روز پیش در برنامهای تلویزیونی حرفش را این طور تمام کرده بود «من دربارهی شبکهی سازمانیافتهای که متصل به قدرت هم شده حرف دارم». جالب اينكه صداوسيما از همان روز آقاي نادران را ممنوع التصوير كرد و انبوه بينندگان سيما را به شبكه هاي ماهواره اي هدايت كرد. بازهم خدا پدر آقاي نادران را بيامرزد كه از آن روز تاكنون سكوت پيشه كرده و نمي گذارد بجز منبع رسمي از مسير ديگر و نامطمئني اخبار فساد منتشر شود.
آقای توکلی؛ من با این که به جريان عدالتخواهي ايمان دارم و مبارزه با فساد را ستایش میکنم اما میخواهم یک حرف تلخ – خیلی تلخ – اما صادقانه به شما بگویم.
آقای توکلی؛ شما و همقطارانتان دیر جنبیدید. آنها آن سو ایستادهاند، حفرههای قانون را میشناسند، خوب میدانند چهطور عنوان مدرکی را که ندارند استفاده کنند اما خود مدرک را نه، میدانند چهطور توصیهنامه بنویسند که گیر نیفتند، میدانند چهطور وامها را دست به دست کنند، السیها را تنزیل کنند، و هزاران ميليارد را در یک شعبهی بانک طوری غیب کنند که تا مدتها کسی باخبر نشود.
الان البته خوشبختانه موضوع این زد و بندها دارد علنی میشود. اما باز هم آنها ککشان نمیگزد. آنها گذرنامهی کانادایی دارند، آشنا دارند، و از همه مهمتر، آنها قانون را دارند، حفرههای قانون را خوب میشناسند. قانون دست قوهی قضائیه را بسته است. قانون میگوید کسی حق افشای چهره و مشخصات متهم را تا در دادگاه محکوم نشده، ندارد. این قانون برای همه است. شمای مقنن این قانون را برای همه تصویب کردید. اما وقتی میروند و یکشبه چهارصد نفر اراذل و اوباش را بدون این که هنوز در دادگاهی محکوم شده باشند دستگیر میکنند و در محلهها آفتابه به گردن میگردانند و در تلویزیون و مطبوعات و اینترنت تصاویرشان را پخش میکنند، کسی حرفی از این قانون نمیزند. یادم هست آن مقام سابقا قضایی و لاحقا اجرایی (که آخر ندانستیم پروندهاش مفتوحه است یا مختومه) را که حتی در تلویزیون ظاهر شد و تهدید کرد اگر کسی، خصوصا روزنامهنگاری چنین حرفهایی بزند به عنوانی – یادم نیست به چه عنوان؛ اخلال در امنیت ملی؟ توهین به مقام قضایی؟ عنوان که کم نیست – با او برخورد شدید خواهد شد.
اما همین قانون برای سرکردهی آن باند السیخوار عمل میکند. ما هنوز چهرهی او را ندیدهایم. چون او بلد است از قانون استفاده کند. او وکیل دارد، وکیلهای خوب و حتی شاید بینالمللی، او رابطه دارد، قدرت دارد، و قوهی قضائیه شجاعانه تسلیم اینها نخواهد شد، اما در عین حال نمیتواند تسلیم قانون نشود و به گردن او آفتابه بیندازد و توی تلویزیون نشانش بدهد. چنین کاری هزینههای بسیاری به گردن قوهی قضائیه و نظام خواهد گذاشت.
محدودیتهای قانونی است که باعث میشود مقامات قضایی هر روز به من و شما اخطار کنند که در اطلاعرسانی این ماجراها دقت کنیم و از اخلال در روند قضایی و از ایجاد شبهه و از هزار چیز دیگر پرهیز کنیم. مگر آنها نمیخواهند جلوی این فساد آشکار را بگیرند؟ قطعا میخواهند اما قانون دستشان را بسته است. چنین میشود که مقام پاسخگوی قضایی در کنفرانس مطبوعاتیش حدود 40 دقیقه وقت میگذارد تا عناوین و تعاریف بعضی جرمها را از روی کتاب قانون برای اصحاب مطبوعات بخواند و در نتیجه فرصت میکند تنها به ده سوال از سوالهای بیش از بیست خبرنگار جواب بدهد. نتیجه چیست آقای توکلی؟ نتیجه این است که قانون فعلی بدون اصلاحات هوشمندانهای که باید سالها پیش میشد و نشد، هم آن دلهدزد و آدمکش و قمهبهدست توی خیابان را گرفتار میکند، هم همقطار فسادستیز شما را. طبیعتا همقطار شما نیز مثل شما در جایگاه اجتماعی من نیست و من نیز در جایگاه اجتماعی آن دزد و جانی خردهپا، بنا بر این اعمال قانون میان ما نیز یکسان نخواهد بود. حکم شما راحت به جزای نقدی تبدیل میشود، اما میگویند در میان محکومانی که مثل شما از تحصیلکردگان دانشگاهها نیز هستند، اما دستی به گوشهای از نظام ندارند، کسانی هم هستند که ماهها از حق قانونیای مثل ملاقات خانوادهشان یا داشتن کتاب و روزنامه محروم بودهاند، العهدةعلیالروای. و آن آدم خردهپا را به دلیل منع و محدودیتی که قانون به من اعمال میکند، نمیتوانم دربارهی شرایطش حرف بزنم. فقط اشاره میکنم که مسئولان انتظامی و قضایی بارها تصریح کردهاند که بازداشتگاه کهریزک مخصوص اراذل و اوباش بوده و بردن دستگیرشدگان وقایع پس از انتخابات به آنجا خطا بوده است.
در همین قانون در کنار این شرایط اجرا، ناخواسته و حتی دقیقا بر خلاف میل مقنن و قاضی و مجری حکم، گاه فراخترین مجال برای پوشاندن یا تخفیف حکم جنایت سازمانیافته فراهم است. آقای توکلی؛ قرار بود جملهای تلخ، خیلی تلخ، به شما بگویم. نه؛ این وعده را یادم نرفته است. در واقع همان وقت جمله را گفتم، حالا تکرارش میکنم؛ خواستم بگویم از دید من بدبین، شما و آن همقطارتان خیلی دیر شروع کردهاید؛ خیلی دیرتر از آنها که مقابل شما هستند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.