09.10.2011

یادداشت عباس امیری فر درباره جامعه علویان و نقش آن در ولایتعهدی امام‌رضا‌(ع)

خُسن آقا: عباس آقا به زبان بی زبانی می گوید احمدی نژاد از روی اجبار وارد حکومت سیدعلی شده است!
دولت‌ما: تحلیل خواص جامعه علویان و عوام مردم از قبول ولایتعهدی از سوی امام رضا‌(ع) چه بود؟
پس از ولایتعهدی ظاهری امام رضا‌(ع) عده‌ای به صورت سؤال و بعضی به صورت اعتراض از آن حضرت پرسیدند که چرا ولایتعهدی مأمون را قبول کرده است؟
آن بزرگوار در پاسخ آنها گاهی می‌فرمودند «عزیز مصر مشرک بود، حضرت یوسف از عزیز مصر درخواست کرد که او را رئیس دارایی کشور کند در صورتی که مأمون مسلمان است و من نیز مسلمان هستم. در جایی دیگر فرمودند: خدا می‌داند که من را بین قبول و قتل مجبور ساختند، قبول را بر قتل ترجیح دادم. آیا یوسف‌(ع) پیامبر خدا نبود. او هنگام ضرورت رئیس دارایی کشور مصر گردیده، اضطرار و اجبار مرا بر آن واداشت. در عبارتی فرمودند: «به علاوه من بر مسئله ولایتعهدی وارد نشدم مگر همچون کسی که در عین ورود بیرون آن هستم (یعنی هیچ دخالتی ندارم، بلکه نامی از ولایتعهدی است) به سوی خدا شکایتم را می‌برم و اوست محور یاری‌طلبان. شخص دیگری از یاران امام رضا‌(ع) سؤال کرد: چه چیز موجب شد که ولایتعهدی مأمون را پذیرفتی؟ امام در پاسخ فرمودند: «همان چیزی که موجب شد جدم امیر مؤمنان علی‌(ع) به شورای (شش نفری عمربن خطاب) وارد گردید.» از پاسخ‌های فوق چند مطلب به شرح ذیل به دست می‌آید.
1- امام رضا‌(ع) از پذیرش ولایتعهدی ناراضی بود.2- آن حضرت برای قبول ولایتعهدی مجبور گردید.3- ولایتعهدی آن حضرت ظاهری و به اسم مسلمان بود.4- ولایتعهدی او همچون ورود یوسف در دستگاه طاغوتی فراعنه مصر برای احقاق حق دفاع از حقوق مستضعفین از روی ضرورت بود.5- ولایتعهدی آن حضرت همچون ورود امیر مؤمنان علی‌(ع) در شورای شش نفری عمربن‌خطاب از روی اجبار و اتمام حجت بود.
در یکی از نوشته‌های استاد شهید مطهری آمده است: مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الآمال نقل می‌کند که شخصی از مأمون پرسید که تو تشیع را از کجا آموختی؟ گفت از پدرم هارون یعنی پدرم هم تمایل شیعی داشت و به موسی‌بن جعفر(ع) هم ارادت داشت ولی در عین حال با موسی‌بن‌جعفر به بدترین شکل عمل می‌کرد. من یک وقت به پدرم گفتم تو که چنین اعتقادی درباره این امام داری پس چرا با او اینگونه رفتار می‌کنی؟ گفت: الملک عقیم (مثلی است در عرب) یعنی ملک فرزند نمی‌شناسد تا چه رسد به چیز دیگر، گفت: پسرک من! اگر تو که فرزند من هستی با من بر سر خلافت به منازعه برخیزی، آن چیزی را که چشمانت در او هست از روی تنت برمی‌دارم، یعنی سرت را از تنت جدا می‌کنم. بعد استاد مطهری می‌فرمایند پس اینکه مأمون تمایل شیعی داشت شکی نیست منتها به او می‌گویند (شیعه امام کش). – یعنی یکی از خواص جامعه- مگر مردم کوفه تمایل شیعی نداشتند و امام حسین‌(ع) را کشتند؟ و در این که مأمون مرد عالم و علم دوستی بوده نیز شکی نیست.به نظر بنده مثل زمان امام حسین‌(ع) خواص جامعه تحلیل درستی از قبول ولیعهدی از سوی امام رضا‌(ع) داشتند و بعضی از آنها خیانت کرده و ضمن عرض ارادت نسبت به امام رضا‌(ع) کمال همکاری با مأمون را داشتند.
ولی عوام مردم گرایش زیادی به امام رضا‌(ع) پیدا کردند که نتیجه آن در نماز عید معلوم شد. گروه‌گروه با امام بیعت نمودند و مأمون وحشت کرده و تصمیم به قتل امام رضا‌(ع) گرفت. با کمک بعضی از خواص جامعه همانطور که در طول تاریخ تجربه شده نقش عوام در همراهی امام رضا‌(ع) بیشتر بوده، اکثر خواص متأسفانه مردود شده و به خاطر جاه و مقام و دنیاطلبی با امام رضا (ع) همراهی نکردند.
* رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates