28.11.2011

علیه ِ حجاب ِ اجباری

وبلاگ انگشت: من فکر می کنم که اگر پدران و مادران ِ خوش سلیقه ی ِ ما در سال ِ پنجاه و هفت، هفتاد و پنج بار کره ی ِ زمین را دور می زدند بعید بود می توانستند ناپاک تر و دروغ گو تر از خمینی و دار و دسته اش پیدا کنند و به دنبالشان راه بیفتند.

امروز بر این باورم که آنچه در مدرسه های ِ این رژیم ِ دروغگو به ما بچه های ِ دیروز تعلیم دادند، همگی محتاج ِ بازبینی و باز اندیشی است ـ همانند ِ چیزهایی که به بچه های ِ امروز درس می دهند. روشن است که بیشتر ِ تحریف ها متوجه ِ درس هایی چون تاریخ، فارسی، علوم ِ اجتماعی، تعلیمات ِ دینی و … بود؛ البته حاکمان اگر می توانستند حتما در علوم ِ دقیقه هم دست می بردند و مثلا انتگرال ِ اسلامی درست می کردند و بر سر ِ مثلث ِ متساوی الساقین، چادر ِ مشکی می انداختند.

در این یادداشت می کوشم درباره ی ِ یکی از دروغ های ِ تاریخی توضیح دهم.

در کتاب های ِ درسی ِ ما آمده بود که رضا شاه پس از مسافرتش به ترکیه و دیدار با آتاترک، به دستور ِ انگلیسی ها و از روی ِ دشمنی با هویت ِ اسلامی ِ مردم ِ ایران، حجاب را از سر ِ زنان کشید تا خواسته ی ِ استعمارگران را به اجرا در آورد. به عبارت ِ دیگر کتاب های ِ درسی اینگونه وانمود می کردند که کشف ِ حجاب هیچ گونه سابقه ای در جامعه ی ِ ایران نداشته و پدیده ای کاملا تحمیلی و بیگانه فرموده بوده است.

به نظر ِ من این ادعا، گزاف و بی پایه است و میل به برداشتن ِ حجاب در جامعه ی ِ ایران (دست ِ کم در میان ِ بخش ِ قابل ِ توجهی از مردم) خواسته ای اصیل و سابقه دار بوده است و رضا شاه با برخورداری از پشتوانه ی ِ اجتماعی به صدور ِ فرمان ِ خود دست یازیده، زیرا: ادامه را در وبلاگ انگشت بخوانید.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates