04.12.2011

برای دختری که با اگزوز ماشین خودش را گرم می‌کند

خودنویس:
dokhtar_iran.jpg
چه فایده از این همه ذخایر عظیم نفتی‌ که سرزمین ما در خود دارد وقتی‌ که قطره‌اي از آن همه، نصیب پاهای یخ‌زده دخترکی از همان سرزمين نمی‌شود، سرزمینی که در آن، نهایت آرزوی کودکانش، آمدن ماشینی بزرگ به روستایشان است که دود بیشتری از اگزوز آن خارج شود.

دخترک کوچک سرزمین بزرگ من؛ ای کاش در بلندای آن جاده کوهستانی که ایستاده‌ای‌ من هم بودم و ای کاش در این سرنوشت مشترک، به جای پاهای کوچک تو، این قلب من بود که اجازه می‌یافت مقابل اگزوز آن ماشین خود را گرم کند و آنگاه که قلب یخ‌زده‌ام گرم می‌شد، براي گرم کردن پاهایت، آنها را بر قلب من می‌گذاشتی.

تو، پاهای کوچکت یخ‌زده بود و من در نظاره فاجعه بی‌پناهی پاهایت که به اگزوز ماشین پناه برده، قلبم لرزید و یخ کرد، اینک پاهای گرمت را برای لحظه‌ای‌ بر قلبم بگذار تا فردا که تو برای همکلاسی‌هایت از مدل ماشینی که با اگزوز آن، پاهایت را گرم کردی صحبت می‌کنی، من نیز برای دوستانم از سخاوت پاهای کوچک دخترکی صحبت کنم که گرمایش را با قلب من تقسیم کرد.

وقتی‌ تصویرت را بر بلندای آن جاده کوهستانی، کنار ماشین دیدم و دیدم که به جای تمنّای بنزین و گازوییل، به دود آنها قناعت کرده‌ای‌،اندیشیدم چه فایده از این همه ذخایر عظیم نفتی‌ که سرزمین ما در خود دارد وقتی‌ که قطره‌اي از آن همه، نصیب پاهای یخ‌زده دخترکی از همان سرزمين نمی‌شود، سرزمینی که در آن، نهایت آرزوی کودکانش، آمدن ماشینی بزرگ به روستایشان است که دود بیشتری از اگزوز آن خارج شود.

بی‌ اختیار یاد ابیاتی مي‌افتم که نمی‌دانم از کیست بدین مضمون:

با این همه چاه نفت… تا صبح، چراغ ما نمیسوخت

بيچاره پدر ز شرم مـــــــــادر…از آتش فقر مشـعل افروخت.

دخترک کوچک سرزمین بزرگ من؛ ای کاش قلب من آن قدر گرم بود و به تو نزدیک، تا به جای آنکه پاهایت را آن گونه گرم کنی‌، آن‌ها را بر قلب من می‌گذاشتی.

چه می‌دانم شاید روزی چنین شود، آن روز قلب من از آن پاهای کوچک تو خواهد بود «دخترک کوچک سرزمین بزرگ من».

————-

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates