هفتهخوانی…نماز عبادی-سیاسی «سیزده به در» در مصلی
خودنویس: به نظر من هم یا باید بساط سیزده به در را به کل جمع کنند و تعطیلش کنند، البته نه! یعنی تعطیلش نکنند، آزادش کنند و یا یک سری سنتهای مناسب با شأن و شئون جمهوری اسلامی به آن اضافه کنند. مثلا نماز عبادی- سیاسی «سیزده به در» در مصلی تهران برگزار کنند و جنتی هم خطبه سیزده به در بخواند و از حمله ددمنیشینا به کاهو سکنجبین در این روز انتقاد کند.
این روزها همه تسخیر میکنند شما چهطور؟
ظاهراً این «تسخیر» اخیر بدجوری به مزاج برادران ساندیسزاده خوش نشسته است. هر چه باشد اگر این تسخیر مثل آن تسخیر در کوتاه مدت آب و نانی برای تسخیرکنندگان نداشت اما دستکم این بچه بسیجیها که تا پیش از آن تنها دلخوشیشان همان ایست بازرسیهای پنجشنبه شبها و گیردادن به دختر و پسرها بود، چند روزی عکس شان در صدر اخبار خبرگزاریها و رسانههای داخل و به ویژه خارج از کشور بود و کلی برای رفیق رفقای خود پز دادند و کلاس گذاشتند.
تازه این از جنبه معنوی بود و از جنبه غیر معنوی در خبرهای درگوشی هم گفته میشد که ساعاتی پس از غارت سفارت انگلیس یکی از بسیجیهای دانشگاه تهران در حال انتقال یک مونیتور ۱۷ اینچ (به این بزرگی) به اتاقش در خوابگاه کوی دانشگاه مشاهده شده است.
اما این سایت رجا نیوز، که توسط تعدادی از همان تسخیرکنندگان اداره میشود هفته پیش که هیچ جایی را برای تسخیر پیدا نکرده بود و گیر سه پیچ داده به وزارت امور خارجه احمدینژاد بدبخت، و با ابراز خشم از عذرخواهی وزارت خارجه از حمله به سفارت انگلستان توصیه کرد که وزارت خارجه جمهوری اسلامی به «تسخیر نیروهای انقلابی و مومن کشور» در آید.
رجانیوز با طرح این پرسش بنیادی که «بهتر نیست در این شرایط، به جای حمله به لانه روباه پیر، پیشانی دستگاه دیپلماسی کشور به تسخیر نیروهای انقلابی و مومن کشور در آمده و در یکی از مهمترین وزارتخانه کشور، طرحی نو در انداخته شود؟» نوید روزهایی خوب و آفتابی همراه با یک تودهی پرفشار از سمت غرب به شرق دستگاه دیپلماسی کشور را داده است.
صادرات غیرنفتی
در شرایطی که وضعیت صادرات اقلام غیرنفتی نظیر پسته، چای، زعفران و خاویار به شدت “دیریم ریم دارام” شده و با این که ۹۵ درصد زعفران دنیا در ایران تولید میشود اما در صادرات زعفران به زور تکماده و من بمیرم تو بمیری، هشتم هستیم! اما خدا رو شکر در صادرات اقلام دیگر توفیقاتی را کسب کردهایم.
جانم برایتان بگوید که تارنمای «فتنه نیوز» (تو را به ابوالفضل این اسم است که برای این سایت انتخاب کردهاند؟) هفته گذشته با انتشار مطلبی از «صادرات زهرا رهنورد به افغانستان» خبر داد.
باور کنید ما هم مثل شما این خبر را که خواندیم هول و ولا برمان داشت که نکند راستی راستی خانم رهنورد هم از کشور خارج شده و الان در افغانستان منتظر پیش مصاحبه دوم با UN است.
اما بعد که بیشتر خواندیم بیشتر مشعوف شدیم و دو زاریمان افتاد که این سایت از خدا بیخبر قصدش کنایه به انتخاب یک زن افغانی یه عنوان یکی از چهرههای برترسال جهان از سوی مجله فارین پالیسی است.
فتنه نیوز (خدا وکیلی خیلی اسم ضایعی دارد) نوشته بود که: «انتخاب این زن در میان یک صد متفکر جهان که بی بی سی را بسیار به وجد آورد، از سوی مجله فارین پالیسی آمریکا صورت پذیرفته؛ همان نشریه ای که در اوج فتنه، زهرا رهنورد همسر میر حسین موسوی را به عنوان سومین متفکر جهان معرفی کرد که البته انتقادها و سروصداهای بسیاری را نیز در میان محافل علمی به راه انداخت».
بشه پیوند با انحراف بین المللی شد
سه سال بعد از ازدواج پسر احمدی نژاد و دختر رحیم مشایی که در واقع آغاز «انحراف رسمی» احمدینژاد در اثر پیوند با جریان انحرافی بود (البته «انحراف غیررسمی» برمی گردد به زمان استانداری احمدی نژاد در اردبیل و آشناییاش با اسفندیار که آن زمان در سمت رئیس ستاد مبارزه با بحران مناطق غرب کشور با اسم مرتضی محب الاولیا مردم را منحرف میکرد) گفته میشود که تلویزیون ملی اندونزی با پخش فیلمی از زندگی احمدینژاد و نحوه ازدواج پسر وی با دختر رحیم مشایی، ساده زیستی و بی تکلفی دولت مردان ایرانی را الگویی برای دیگر رهبران و سیاست مداران دنیا دانسته و با انتقاد از رهبران سیاسی این کشور آنها را به خاطر ریخت و پاش هایی که در زندگی خود میکنند مورد نکوهش قرار داد.
الهی بگردم برای ساده زیستی احمدی نژاد و رحیم مشایی! به ویژه این رحیم مشایی که دو هفته قبل هم با اشاره به این که مهندس تنها، مهندس خسته، مهندس آغلادی گدی یاتدی، نوشته بودیم که زن صاحب خانهاش گفته که «من چند بار دیدهام که ایشان آخر شب رفته خرید کرده و تنهایی با کیسه اجناس خریداری شده برمیگردد خانه!».
احمدی نژاد هم که گفته میشود از پنج صبح کار میکند تا پنج شب و در تمام ۲۴ ساعت شبانه روز یک لقمه نان و پنیر و سبزی میخورد، تازه سبزیاش را هم در حیاط خانه خودش در نارمک، بیل زده و کاشته است.
خب شما میخواهید از همچین پدرشوهر و پدرزنی چه جور بچههایی تولیدمثل شود و از آب در بیاید؟
سایت اصولگرای «صدای شیعه» که خبر پخش مراسم عروسی پسر احمدینژاد با دختر جریان انحرافی از تلویزیون اندونزی را منتشر کرده، ساده زیستی احمدینژاد را الگویی مناسب برای سایر رهبران کشورها و مقامات عالیرتبه جهان دانست و گفته که «احمدی نژاد بر خلاف فرهنگ رایج در ایران مبنی بر اینکه در عروسی حتماً باید شام داده شود، به پذیرایی از ۴۵ میهمان خود با میوه و شیرینی اکتفا کرد.»
یعنی در واقع ملت را با یک خیار و نهایت دو تا سیب، گرسنه و تشنه به خانه فرستاده است.
یحتمل سیب و خیار را هم از همان میوه فروشی سرکوچهشان در نارمک خریده است که قیمت گوجه فرنگی آن در زمان بحران گوجه فرنگی، کیلویی 250 تومان بود!
البته ما که عکسهای عروسی را دیدیم با چشمان خودمان مشاهده کردیم که به غیر از سیب و خیار، «هلو» هم وجود داشته است. هلو را که یادتان نرفته است؟ همان کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت و درمان سابق خودمان که قبلا برای احمدی نژاد، هلو بود و الان اندازه بادمجان هم ارزش ندارد.
یوم الله سیزده به در
یعنی وضعیت تعطیلات در مملکت به قدری قاراشمیش است و صد البته موضوع تعطیلات برای «نمایندگان دودره باز مجلس» به قدری حائز اهمیت که، مجلس شورای اسلامی کار و بارش را ول کرده و کمیسیون ساماندهی تعطیلات کشور راه انداخته است.
حالا این وسط سایت «ادیان نیوز» هم گیر داده که وقتی قرار است تعطیلات کشور ساماندهی شود، «چرا مجلس تعطیلی خرافه ی سیزده به در (سنت کفار) را بر برخی مناسبتهای مذهبی ترجیح داده است؟»
هان؟ چرا ترجیح داده است واقعا؟ به چه حقی ملت باید یک روز در سال به دامان طبیعت بروند و دور هم آش رشته بخورند و «دبرنا» بازی کنند؟ هان؟ خجالت نمی کشند این نمایندگان مجلس؟
به نظر من هم یا باید بساط سیزده به در را به کل جمع کنند و تعطیلش کنند، البته نه! یعنی تعطیلش نکنند، آزادش کنند و یا یک سری سنتهای مناسب با شأن و شئون جمهوری اسلامی به آن اضافه کنند.
مثلا نماز عبادی- سیاسی «سیزده به در» در مصلی تهران برگزار کنند و جنتی هم خطبه سیزده به در بخواند و از حمله ددمنیشینا به کاهو سکنجبین در این روز انتقاد کند.
بعد هم ملت این سبزهی عید نوروز را به جای رودخانه به چاه جمکران بیاندازند.
در آخر هم پس از گشت و گذار در طبیعت و گرامی داشت یاد و خاطره یوم الله سیزده به در، قبل از برگشت به خانه همین طوری بی خودی قربتا الی الله با قمه به فرق سر خود بکوبند! و خون و خونریزی راه بیاندازند!
والله به خدا… یا این تعطیلاتشون!
از مسجد هدایت تا صادق هدایت
من که تصمیم خودم را گرفتهام، میخواهم هر بار که از دست کسی یا چیزی عصبانی شدم، بنشینم و یک رمان در حد «دن آرام» شلوخوف بنویسم و بدهم دست ملت!
حالا عرض میکنم خدمتتان،
این حاج آقا پناهیان هفته پیش طی سخنرانی در دانشگاه هنر تهران که من نمی دانم آنجا چه کار میکرده، گفته است: «گاهی عصبانی شدن، باعث خلاقیت و تولید اثر میشود».
البته ایشان فرموده اند که «ترس هم میتواند عامل خلاقیت شود، چرا که انسان را وادار به رفتارهایی میکند که قبلاً سابقهاش نبوده است. کینه و نفرت هم عامل خلاقیت میشوند».
پناهیان این افاضات را برای این گفته است که مثلا خیر سرش بگوید که «یکی از کسانی که ناشی از عقدههای روانی خود، خلاقیتهای عجیبی داشته، صادق هدایت بوده است».
تصور کنید که حاجی مون این خزعلبلات را در جمع دانشجویان دانشگاه هنر تهران از خودشان در میکرده اند!
پناهیان در ادامه گفته است: «صادق هدایت ظاهر آثارش مانند یک آهنگ و یک موسیقی روان است، ولی مضمون آثارش سرشار از نفرت از عالم هستی است».
یکی نیست بگوید خدا خیرت بدهد به جای صحبت از صادق هدایت برو روضه ات را در مسجد هدایت بخوان و خوش باش!
آخر تو در تمام عمرت جز «روضه کافی» با آن صدای نکرهاش و عربده کشی مداحان اهل بیت عصمت و طهارت مگر موسیقی روان هم گوش داده ای که آثار زنده یاد هدایت را به آن تشبیه میکنی؟ بی تربیت!
کارگران مشغول کارند!
هفته قبل یک خبری منتشر شد که واقعا سوت از مخ ما کشیده شد بیرون!
بله! گفته شده که بنا بر آمار رسمی بهزیستی «اغلب کارگران جنسی متأهل و از اقشار متوسط جامعهاند»
البته گویا این موضوع یعنی متاهل بودن کارگران جنسی! برای مسوولین امر چندان اهمیتی ندارد و آن چه سبب انتشار این خبر شده این است که «این کارگران علیرغم اینکه متقاضی دریافت کمکهای سازمان بهزیستی و لوازم پیشگیری هستند، درعین حال به این خاطر که روسپیگری در کشور جرم است برای دریافت خدمات مراجعه نمیکنند»
واقعاً گلی به جمال جمهوری اسلامی، بابا دست مریزاد، واقعا خسته نباشید که در مملکت امام زمان، در ام القرای جهان اسلام، به صدقه سر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، به جایی رسیده ایم زنان شوهردار فاحشه شده اند!
تف به رویتان بیاید!
باور کنید من به سردبیر قول دادم این «هفته خوانی» را هر جمعه به دستش برسانم، وگرنه همین الان نارنجک میبستم و میرفتم بیت رهبری…اما لامصب دست و بال آدم بسته است…
خدا به همه ما رحم کرد!
نکته آخر این که من هر طوری که فکر میکنم میبینم این ماجرای وحشی بازی بسیجیها در تسخیر سفارت انگلیس علی رغم همه تلخیها و آبروریزی های بین المللی اما یک خوبی داشت.
خدا وکیلی اگر این ماجرا اتفاق نمی افتاد، این «جنبش لخت شدن» که من دیدم راه افتاده بود، ملت داشتند فرت و فرت، شلوارشان را میکشیدند پایین و عکس لخت و پتی خودشان را در حمایت از علیا ماجد المهدی منتشر میکردند و وضعیت به همین شکل باقی میماند دیگر ایفتیضاح میشد که بیا و بگو!
به نظر من که خدا هم به ما رحم کرد هم به علیا ماجد المهدی و کلا به مردم خاورمیانه! تا نظر شما چه باشد؟
پیام برای این مطلب مسدود شده.