شایعه کاندیداتوری من و تعجیل در محکمه …
مهدی خزعلی: هنوز ثبت نام نکرده شایعه کاندیداتوری و حمله کیهان و فارس و جوان و بولتن و اذناب جناح حاکم شروع شد، دیگر نیازی به تایید ” عدم صلاحیت ” ندارم، همه با صدای بلند فریاد کردند که نیا و چرا اجازه داده اید از خیابان فرمانداری عبور کند، اصلاً دیگر از میدان بهارستان هم رد نمی شوم!!! خیالتان راحت می شود؟ این هراس از چیست؟ من نیازی به مجلس مردگان ندارم، به حول و قوه الهی از همین جا پشت کامپیوترم از همه 300 نماینده همایونی تاثیرگذار ترم، آن نماینده ها بروند و خود را دار بزنند، این همه خفت و خواری برای چیست؟ وکیل الدوله شده اند و به دنبال مستمری مادام العمرند! لقمه حرام کار خود را کرده است و دیگر حلال به مزاجشان سازگار نیست!
بگذریم همین که از کوچه محبوبه حضرات گذشتیم، سرمان شکست!
” ای که از کوچه معشوقه ما می گذری با خبر باش که سر می شکند دیوارش! ”
راستش عصر دیروز شایعه کاندیداتوری من پخش شد، امروز دادگاه بدون توجه به ایراد شکلی بر نحوه ابلاغ و استمهال و بدون فرصت مطالعه برای من و بدون در نظر گرفتن ایرادات ماهوی به پرونده و نیاز به کارشناسی و بدون حضور متهم(من) وارد رسیدگی شده و ختم رسیدگی را در مجلس اول و آخر اعلام می نماید! در واقع دادگاه انقلاب عجولانه به دنبال یک محکومیت قبل از انتخابات است و برای رسیدن به این حکم محکومیت حاضر است آیین دادرسی را ذبح کند، اینجا آیین دادرسی را به مسلخ برده اند، اینجا من نیستم که از مراحل دادرسی و دفاع محروم می شوم، این قضا و قضاوت و عدل و عدلیه است که قربانی می شود، اینجا اعتماد مردم است که از نظام قضایی سلب می شود، عجله دارید برای محکومیت؟ می ترسید خزعلی پایش به مجلس برسد؟ نه عزیز دل برادر؛ ما به همین ” رد صلاحیت” یا گواهی ” عدم صلاحیت” قانعیم!
اما برای دستگاه قضایی که هنوز قرار مجرمیت و کیفرخواست را به متهم نداده و ایرادات شکلی و منطقی را نشنیده می گیرد و بدون حضور متهم ختم رسیدگی را اعلام می دارد و می خواهد تا هفته آتی رای صادر کند، متاسفم!
مردم چه می گویند؟ حق دارند تصور کنند که شایعه کاندیداتوری مهدی خزعلی شما را به تکاپو برای صدور رای محکومیت انداخته است!
این پرونده ای است که از 25 خرداد 88 تشکیل و چهار پرونده بعدی به آن ملحق شده است، چه شده که به یکباره بعد از شایعه کاندیداتوری، سرعت رسیدگی به پرونده نور را در نوردیده است؟! چه نیازی به حکم محکومیت بود؟ شما که بارها و بارها بی هیچ دلیل مرا رد صلاحیت کرده بودید، این هم روش!
امروز هم گذشت، یکی از وکلا نیز استعفا داد، چرا ؟ نمی دانم! متاثر شدم، او رابطه خوبی با قاضی داشت، شاید به خاطر همین رابطه حسنه، ناگزیر به استعفا شده باشد.
فردا به شعبه چهارم بازپرسی فرهنگ و رسانه می روم، برای تفهیم اتهام پرونده هشتم!
راستش وقتی احضاریه پرونده هشتم آمد، خیلی عصبانی شدم و دست به قلم بردم تا جوابی شایسته و بایسته به … بنویسم، دیدم در اتاق را می زنند و دخترم با چشمانی اشکبار به سراغم آمد، خواهش می کرد و می گفت: ” پدرجان به خاطر ما ننویس! ”
نمی دانم چه کرده ایم که نوشتن نامه به … این همه وحشتناک و هولناک است، از … چه تصویری در ذهن فرزندان این انقلاب ترسیم کرده ایم؟ چرا باید دختر من این طور خواهش و تمنا کند که ” ننویس! ”
به او گفتم: ” باشد، نمی نویسم، اما یک شرط دارد، باید تو و خواهر و برادرانت، از روزگاری که بر شما رفته بنویسید، از این التهاب بی انتها، از تحریم، از شعب ابیطالب، از حبس ، از یورش به خانه و محل کار، از بردن وسایل شخصی، از این که هر هفته احضاریه ای می آید، از … ”
دخترم می گفت: ” پدر جان ما حتی برای یک هفته آتی هم نمی توانیم برنامه ریزی کنیم ” راست می گوید، برای تنظیم یک قرار خواستگاری هزار بار باید اما و اگر کنم که چه روزی به دادگاه می روم و کی به دادسرا و کی به … ، و پاسخ خواستگار را مشروط به بازگشت از دادسرا می کنم، اگر برگشتم قراری می گذاریم!
…………………………………………………………………………………………………………………………..
…………………………………………………………………………………………………………………………..
… باز هم نقطه چین …
مهدی خزعلی
1390/10/6
پیام برای این مطلب مسدود شده.