هفته پر از گوساله و دلار و…و هنوز اندر خم یک بشکهایم!
خودنویس: این آقا رستم وزارت نفت هم که اولویت خودش را اکتشاف میادین مشترک و توجه ویژه به توسعه میدان گازی پارس جنوبی اعلام کرده بود بعد از گرفتن رای اعتماد از مجلس حاجی حاجی مکه و نه تنها توسعه ای مشاهده نکردیم بلکه همین چهار تا میدان نفتی را هم که داشتیم در رقابت با قطر و کویت و عراق به باد دادیم و رفت پی کارش…دلار هم که زد بالا…رحیم مشایی هم ۱۰ هزار گوساله وارد کرد، اضافه کرد به گوسالههای دیگر…
دولت دودره باز!
هفته پیش پس از ۷ سال معلوم شد که وعدههای محمود احمدینژاد شیاد به یک پیرمرد صیاد که شانه او را در سال ۸۸ بوسیده و تصویر آن به عنوان پوستر تبلیغاتی اش در انتخابات ۸۸ بوده، ملاخور شده و این پیرمرد به جای شش میلیون تومان وعده کمک مالی از سوی دولت، ۱۰۰ هزارتومان بیشتر گیرش نیامده است.
گفتنی است این پیرمرد که حتما تصویر بوسه او بر شانه احمدینژاد را در پوستر تبلیغاتی «دکتر احمدی نژاد مردی از جنس مردم» دیدهاید در این روزها به جای صیادی و دریانوردی، به فروش ترشی و ماست کیسهای در بازار ماهی فروشان بابلسر مشغول است.
جالب است که میگویند کسبه بازار برای اینکه سر به سر این «صیاد ترشی فروش» بگذارند، گاهی چیزی درباره احمدینژاد میگویند و پیرمرد هم با چوب، دنبال شان میکند و فحش میدهد و نفرینی میکند.
اما ماجرای دوبار دبه کردن احمدینژاد سر قول و قرارش برای کمک مالی به این ترشیفروش پس از به قدرت رسیدن وی هم شنیدنی است، پیرمرد در گفتگو با رسانهها گفته است: «رفتم پیش رئیس جمهور، گفتم مریضم و او گفت غصه نخور هرچه پول درمانت بشود را میدهیم. برو هرچه پول میخواهی برایت میفرستیم بیاید. ۶ میلیون قرض داشتم، هنوز هم دارم. الان هم ۶ میلیون زیر قرضم. او به من گفت پول میدهد و نوشت ۶ میلیون اما فقط ۱۰۰ هزار تومانش را به من دادند.»
او درباره این که چه کسی نگذاشته این پولها را به او بدهند با لهجه غلیظ مازندرانی میگوید: «خوردند دیگر من چه میدانم چه کسی این پول را خورد من مریض بودم.»
با خودمان فکر میکردیم که شاید اگر اکبر هاشمی رفسنجانی که سال های سال قبل یعنی اواخر سال ۷۴ در دوره دوم ریاست جمهوری اش همچون احمدینژاد به بابلسر رفته بود سری به بازار ماهی فروش های این شهر زده بود و این پیرمرد را پیدا میکرد و بوسهای بین آن ها رد و بدل شده بود احتمالا در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری همای سعادت از روی دوشش پر نمیکشید و روی دوش «دکتر» نمی نشست تا به جای بازگشت دوباره به کاخ سعدآباد، از شر انتخابات «به خدا پناه ببرد.»
رستم نفتی!
تقریبا در طول تاریخ بشریت، هیچ وزیر نفتی نیست که برای گرفتن رای اعتماد به مجلس رفته باشد و اولویت اول برنامههایش را «توسعه میدان های مشترک» اعلام نکند!
این آقا رستم وزارت نفت هم که اولویت خودش را اکتشاف میادین مشترک و توجه ویژه به توسعه میدان گازی پارس جنوبی اعلام کرده بود بعد از گرفتن رای اعتماد از مجلس حاجی حاجی مکه و نه تنها توسعه ای مشاهده نکردیم بلکه همین چهار تا میدان نفتی را هم که داشتیم در رقابت با قطر و کویت و عراق به باد دادیم و رفت پی کارش!
گفته میشود که قطر پس از برداشت گسترده گاز از میدان مشترک پارس جنوبی، با صادرات روزانه ۳۵۵ هزار بشکه نفت به ژاپن به طور رسمی با کنار زدن شرکت ملی نفت ایران، جایگاه سومین صادرکننده نفت به این کشور آسیایی را تصاحب کرد.
دو کشور ایران و قطر دارای حوزه نفتی مشترک در خلیج فارس هستند که سهم هر کدام از آن بر اساس قراردادی در هفت سال پیش مشخص شده است، اما بنا بر گزارش خبرگزاری های رسمی جمهوری اسلامی ایران قطر با چاه ۱۲ هزار کیلومتری روزانه ۴۵۰ هزار بشکه نفت را در روز از این چاه برداشت میکند، این در حالی است که پس از هفت سال، ایران نتوانسته استحصالی انجام دهد و هنوز اندر خم یک بشکهایم!
فروش خیار با دلار
سه شنبه هفته گذشته از خواب که بیدار شدیم دلار ۱۲۰۰ تومان بود.
مشغول خشک کردن سر و کله مان بودیم که زیر نویس شبکه خبر اعلام کرد دلار شد ۱۳۰۰ تومان.
روزنامه را برداشتیم و چشممان خورد به مصاحبه رئیس بانک مرکزی ایران درباره تحریمهای غرب علیه ایران که گفته بود: «به خاطر این تحریمها دنیا به آمریکا میخندد»
چند خطی که خواندیم باجناقمان اس ام اس (پیامک قدیم) زد که دلار شد ۱۴۰۰ تومان.
پاراگراف بعدی مصاحبه بهمنی را که میخواندیم دلار شد ۱۵۰۰ تومان.
اس ام اس بعدی که آمد به خط آخر مصاحبه وزیر رسیده بودیم که گفته بود: «تحریم غرب علیه ایران یک مانور سیاسی و گزینه ای ناکام است.»
دلار که رسید به ۱۶۰۰ تومان خود به خود خنده مان گرفت، قهقهه زدیم و از خنده افتادم کف اتاق که احساس کردم دمپایی منزل جان به جواد خیابانی زوزه کشان از کنار گوشمان به اوت رفت!
کمی خودمان را جمع و جور کردیم و جلوی خنده مان را گرفتیم و باز اخبار را مرور میکردیم که اظهارات رهبر جمهوری اسلامی درباره تحریم های غرب را خواندیم که گفته بود: «به حول و قوه الهی نظام جمهوری اسلامی در برابر تحریم ها ضد ضربه شده است!»
در اس ام اس بعدی دلار شد ۱۷۰۰ تومان! خدا وکیلی کم کم نگران شده بودیم و اصلا خنده مان نیامد.
از خیر خواندن و خندیدن گذشتیم و با غرولند منزل جان برای خرید میوه و خرده فرمایشات لازمه ایشان جهت مهمانی شب (تشریف فرمایی مجدد باجناق) به میوه فروشی «اسمال آقا پیرهن دوز» رفتیم که سابق بر این خیاطی داشت و اخیرا گفته میشود با جریان انحرافی ریخته روی هم و وارد مافیای میوه شده است.
سه کیلو خیار، یک کیلو کلم بروکلی، سه عدد پرتقال، پنج عدد سیب، روی هم ۲۰ هزارتومان شد. دست کردیم در جیب مبارک که پول را پرداخت کنیم با تابلوی «فروش میوه با دلار به نرخ ۱۸۰۰ تومان» توجه مان را جلب کرد.
نگاهی به اطرافمان کردیم دیدیم ملت با دستههای دلار در صف خرید خیار هستند و دریغ از یک لبخند که به امریکا یا هر خراب شده دیگری بزنند.
خلاصه خیار به دست، مات و مبهوت ایستاده بودیم و «حالتی رفت که اسمال آقا به فریاد آمد!».
در گوشه میوه فروشی آب قند به حلقمان میریختند و اسمال آقا هم با روزنامه بادمان میزد که در همان حال چشممان به خبری در روزنامه افتاد به نقل از خبرگزاری مهر که نوشته بود: «اين روزها حتي در برخي مبادلات داخلي ريال حذف شده و فروشندگان براي فروش كالاهاي خود، دلار طلب مي كنند تا جایی که مبادلات کالاهای وارداتی و لوکس و حتی طلاهای خارجی در بازار و بسیاری از فروشگاههای لوکس فروشی با دلار انجام میشود و به این شکل دلار در مبادلات داخلی جایگزین ریال شده است»
لاکپشتهای نینجا
هفته پیش روزنامه کیهان نوشته بود که شخصی با مراجعه به دفتر این روزنامه در الیگودرز گفته است که «سال گذشته و بدون توجه به نظر همسرم اقدام به نصب ماهواره کردم. پس از گذشت چندین ماه متوجه شدم رفتارهای همسرم تغییر کرده و کمتر به انجام فرایض دینی اهمیت میدهد. به طوری که سریالهای شبکه فارسی وان در رأس همه امور زندگی ما قرار گرفته بود.»
خلاصه داستان این که طرف پس از مدتی متوجه میشود که همسرش با تقلید از سریالهای شبکه فارسی وان با جوانی دوست شده است و…
باور کنید این داستان را که خواندم نزدیک بود یک دست لباس لاکپشتهای نینجا به تن کنم و همراه با قلاب و طناب از دیوار آپارتمان همسایه ها بالا بروم و دیش های ملت را با پاره آجر له و لورده کنم! که منزل جان مانع این کار شد اما دست آخر برای فروکش کردن غیرت ما، راضی شد تا شبکه فارسی وان را از لیست کانال ها کن فیکون کند و همان سریال کوفتی GEM TV را نگاه کند.
داماد سالاری به جای شایسته سالاری
گیس و گیس کشی این هفته مجلس و دولت نه درباره اختلاس میلیاردی و نه جریان انحرافی و نه زایمان دولت زیر بار یارانه ها و هیچ کدام اینها نبود.
بلکه یک هفته تمام درگیری مجلس شورای اسلامی با دولت خدمتگذار بر سر انتصاب داماد محمود احمدی نژاد به ریاست سازمان استاندارد کشور بود.
خلاصه در هفته گذشته مجلس آنقدر به احمدی نژاد گیر داد که دست آخر باعث شد تا داماد به ۵ تا شغل قبلی خود برسد و رئیس قبلی سازمان استاندارد هم به سر میز خود برگردد و ماجرا به طلاق و طلاق کشی نکشد.
داستان از آنجا آغاز شد که شورایعالی استاندارد یکشنبهشب گذشته با حضور احمدی نژاد تشکیل جلسه داد و مهدی خورشیدی را با حفظ سمت به ریاست سازمان ملی استاندارد منصوب کرد و تغییر رییس سازمان استاندارد در اقدامی ناگهانی، در دستور کار قرار گرفت.
پیش از این زمزمه نشستن مهدی خورشیدی بر کرسی بازرسی ریاست جمهوری به گوش میرسید که یکباره خبر انتصاب او بر سازمان استاندارد منتشر شد.
با انتشار این خبر بود که اعتراضات به این فامیل بازی شروع شد و اوج این اعتراضات، تذکر کتبی ۴۲ نماینده مجلس به احمدینژاد نسبت به این انتصاب بود. در تذکر نمایندگان صراحتا عنوان شد که مهدی خورشیدی هیچ تجربه مدیریتیای ندارد بلکه تنها تجربهاش این است که داماد احمدی نژاد است.
گویا بعد از این قیل و قال مجلس، احمدینژاد شبانه به برزگری رئیس سابق سازمان استاندارد اطلاع میدهد که باید از فردا دوباره بر سر کار خود حاضر شود.
خود رئیس سازمان استاندارد هم در پاسخ به این سوال که آمدن داماد احمدی نژاد چه شد؟ گفته است: «آمدن فرد جدید منتفی شده و بنده سر کار خود حاضر شدهام» تا به این ترتیب پروژه ریاست آقای ماه داماد ناتمام بماند.
پیش از این نیز در مرداد ماه سال ۸۹ بود که احد قدمی داماد پروین احمدینژاد خواهر محمود احمدینژاد و عضو شورای اسلامی شهر تهران طی حکمی از سوی علی ترکاشوند، رئیس شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی کشور به سمت ریاست مجموعه ورزشی شهید کشوری منصوب شد.
درخت خونبار قزوینی!
هفته گذشته در خبرها آمده بود که درختی در قزوین وجود دارد که همه ساله در روز عاشورا خون گریه میکند!
حالا میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان قزوین هم قرار است که این درخت را در کنار دیگر جاذبه های شهر قزوین! به ثبت ملی برساند.
گفته میشود که این درخت خون بار با ۱۰ متر قطر و ۳۰ متر ارتفاع، دارای عزت و احترام زیادی در بین اهالی روستای زرآباد است و هر ساله ملت برای دریافت شفا به محل کاشت این درخت هجوم میبرند!
والله ما هم از دست این ملت خرافاتی و مسئولین دغل باز مملکت، چند سالی هست خون گریه میکنیم و یک نفر هم برای زیارتمان هجوم نمیآورد و ثبت ملی مان نمیکند.
جنتی مصر!
یک شیخ سلفی در مصر که به احمد جنتی مصر معروف شده است با بیان اینکه «قانون اساسی الاغی است که سیاستمداران از آن سواری میگیرند، تقلب در انتخابات را جایز دانست.»
پایگاه خبری الفجر مصر اعلام کرد که طلعت زهران در سخنانی که فیلم ویدئویی آن هم موجود است گفته که «تقلب در انتخابات حرام نیست بلکه واجب است».
به گزارش الفجر، این شیخ تاکید کرده که اگر انتخابات میان یک کافر و یک مسیحی و یک مسلمان باشد، واجب است که فرد مسلمان انتخاب شود حتی اگر آن مسلمان فرد گناهکاری باشد.
باور کنید این شیخ، اگر راضی به آزمایش DNA شود مشخص خواهد شد که اگر با جنتی نسبتی نداشته باشد صدی نود، با احمد خاتمی فامیل است بلاشک! حالا امتحان کنید دیگه!
علی کریمی در جمع طلاب!
گفته شده که علی کریمی در جمع طلاب و فضلای بابلی مقیم قم از «كمك رحيم مشايي براي واردات دهها هزار گوساله از طريق مرز سيستان و بلوچستان به ايران» خبرداده است.
علی کریمی ضمن انتقاد شديد از زد و بندهاي دوره احمدي نژاد گفته است: «من اعتراض خود درباره این نوع زد و بندها را به رئیس جمهور اعلام کردهام. بنده در بسیاری از سفرهای مهم خارج از کشور به همراه آقای احمدی نژاد بوده ام اما این ارتباط باعث نشده که از انتقادهای خود چشم پوشی کنم.»
کریمی با اشاره به همكاري مشايي براي واردات گوساله گفته: «فردی که رئیس جمهور محترم در ابتدای تشکیل دولت نهم شجاعانه و با اقتدار او را که سالها بر اریکه قدرت تکیه زده بود از مدیریت استانی در مازندران برچید به یکباره توانست با کمک مشایی، دهها هزار گوساله را از مرز سیستان و بلوچستان وارد کشور کرده و به بخش دامداري ونيز دامداران لطمات سنگيني وارد كند».
راستی یادم رفت بگویم که این علی کریمی با آن علی کریمی فرق دارد و این علی کریمی نماینده مردم شهرستان بابل در مجلس شورای اسلامی است و آن علی کریمی بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران به انتخاب منزل جان پرسپولیسی ماست!
احمدی بتشکن!
دعوای خامنهای و احمدی نژاد کم کم دارد به مرحله حساس خود نزدیک میشود و کار به بشکن نکشن هم رسیده است.
علی اکبرخان جوانفکر که تازه از بیمارستان مرخص شده اما انگار باز هم تنش میخارد با انتشار گزارشی به قلم خود در روزنامه ایران درباره نشست حامیان احمدینژاد در هفته گذشته نوشت که هواداران احمدینژاد در این مراسم یکپارچه شعار «احمدی بت شکن، بت بزرگ رو بشن» را در چند نوبت در فضای مجلس طنین انداز شد.»
جل الخالق!
مشاور رسانه ای محمود احمدی نژاد پرو پرو نوشته که «منظور آن ها کاملا روشن بود، آن ها از احمدی نژاد میخواستند برای شکستن بت بزرگ که مراد و منظورشان نیز “فرد مشخصی” است دست به اقدام بزند»
خدا مرگم بده!
جوانفکر در پایان این گزارش نوشته است که «آنهایی که فرد مشخصی را “بت بزرگ” مینامند باید بدانند که آن فرد نیز خود اسیر بتی بزرگتر شده و به دام آن یعنی نفس خویش گرفتار آمده است. به او باید این جمله را آموخت که «بلندی از آن یافت کو پست شد، در نیستی کوفت تا هست شد»
آقا ما که رفتیم بخوابیم… یعنی اصلا اعصاب معصاب ندارهها این جوانفکر…
خجالت اگر کشیدنی بود…
هفته گذشته را باید به عنوان نقطه عطفی در تاریخ نظام جمهوری اسلامی ثبت کنیم چون بعد از سی و دو سال یکی از مسوولان جمهوری اسلامی پیدا شد که بگوید از یک چیزی بالاخره به هر دلیلی خجالت میکشد!
حالا ماجرا این است که هفته گذشته مرکز آمار ایران بالاترین آمار بیکاری در نه سال اخیر اعلام کرد و متوجه شدیم که با تلاش دولت خدمتگذار و عنایات مقام معظم رهبری در سال جهاد اقتصادی هم اکنون بیش از سه میلیون و دویست هزار نفر بیکار وجود دارد.
تازه این آمار طبق تعریف من درآوردی دولت است که گفته: «کسی که حتی یک ساعت هم کار کرده باشد شاغل است».
یعنی خود دولت سر خودش را کلاه میذارد و حال میکند!
حالا احمدینژاد هم همزمان با اعلام این آمار طی سخنانی در آئین افتتاح مجتمع فولاد هرمزگان که با لباس فرم کارگران مجتمع حاضر شده بود گفته است: «خیلی وقت ها از اینکه بگوییم در فلان جا بیکاری داریم خجالت میکشم چرا باید با این همه منابع و استعداد بیکاری داشته باشیم».
یکی نیست بگوید خجالت اگر کشیدنی بود میکشیدیم و میانداختیم گردن مسئولان نظام!
تا بعد…
پیام برای این مطلب مسدود شده.