بررسی احتمال حذف فیزیکی فرزند ملت / معنی ورود جریان انحرافی به فاز نظامی چیست؟
رهاپرس: محمد حسین حیدری – حذف فیزیکی و ترور شخصیت های اصیل انقلاب و مهره های اصلی جمهوری اسلامی که نقش بازوان امام امت را ایفا کرده اند؛ شیوه ای مسبوق به سابقه و روندی عادی در تاریخ ۳۰ ساله جمهوری اسلامی است. شیوه ای که هزینه های بسیار بالایش هرگز موجب نشده است که از روی میز جریان نفاق در راستای براندازی جمهوری اسلامی کنار گذاشته شود و همواره به عنوان آخرین راه حل ممکن، مد نظر دشمنان جمهوری اسلامی بوده است.
به گزارش رها پرس، حافظه تاریخی ملت ایران مملو از حوادث تلخی است که شهادت عزیز ترین فرزندانشان را به ارمغان آورده و به نظر نمی رسد، نیازی به بازخوانی تاریخ خونین انقلاب وجود داشته باشد. مطهری، قرنی، مدنی، مفتح، بهشتی و ۷۲ تن از یاران با وفایش و … محمد علی رجایی! مردی که ترور او در ۸ شهریور۱۳۶۰تشکیل دولت اسلامی و سومین مرحله از سلسله مراحل تکامل انقلاب اسلامی (انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و امت اسلامی) را تا ۳ تیر ۱۳۸۴ به تاخیر انداخت. سکان دار اجرایی جمهوری اسلامی نیز پس از شهادت محمد علی رجایی کسی نبود جز “مهندس میر حسین موسوی خامنه”!
در تبلیغات انتخاباتی محمود احمدی نژاد در جریان انتخابات سال ۱۳۸۴نکته عجیب و بسیار حائز اهمیتی به چشم می خورد. یک کاندیدای ریاست جمهوری علنا در برنامه زنده تلویزیونی می گوید: “ترسی از ترور ندارم” و “چه اشکالی دارد یک رئیس جمهور ترور شود، مگر رجایی نشد؟” و “حضور در جمع ملت را به خاطر خطرات جانی ترک نمی کنم” و … که همگی نشان از روی میز بودن گزینه حذف فیزیکی محمود احمدی نژاد از زمان تبلیغات انتخاباتی در سال ۸۴است.
اما سوال اساسی اینجاست که علت عدم حذف فیزیکی رئیس جمهور با وجود سهل الوصول بودن ترور وی به دلیل حضور بی واهمه در بین مردم و عدم رعایت استاندارد های امنیتی چه بوده است؟ چرا دنباله های مجاهدین خلق که پیچیدگی نفاق شان، همچنان امکان ادامه حیات در درون نظام را برای شان مهیا ساخته؛ با وجودی که همه هستی خود را از جانب گفتمان احمدی نژاد با خطر پیوستن به زباله دان تاریخ مواجه می بینند؛ از این اقدام خودداری کرده اند؟ به عبارت دیگر چه عواملی این توطئه شوم را ۶ سال به تاخیر انداخته و آیا اساسا عوامل تعلیق این توطئه همچنان وجود دارد و یا تغییر معادلات سیاسی کشور از فروردین ماه ۹۰، شرایط جدیدی پیش آورده است؟
در بررسی علل خودداری موقت جریان “زر و زور و تزویر” و دنباله های پیچیده مجاهدین خلق از اقدام به ترور محمود احمدی نژاد دو عامل اساسی و غیر قابل صرف نظر، مشهود است:
۱) دشمنان محمود احمدی نژاد که از ۱۳۸۴ تا کنون برای براندازی دولت وی تلاش نموده و از هیچ توطئه فروگذار نکرده و در آخرین نمونه واضح آن، فتنه عمیق ۱۳۸۸ را طراحی، پشتیبانی و مدیریت کرده اند؛ برای ملت سوم تیر کاملا شناخته شده هستند. جریان برانداز داخلی به خوبی بر این مطلب واقف بوده که بلافاصله پس ازترور رئیس جمهور، به دلیل سابقه علنی در تلاش برای براندازی دولت، از جانب ملت سوم تیر و امت ۹ دی، به عنوان مسئول خون فرزند ملت شناخته خواهد شد و با قیام غیر قابل کنترل ملت، برای همیشه ریشه کن شده و به زبال دان تاریخ خواهد پیوست. به عبارت دیگر در حد فاصل مقطع زمانی مذکور (از ۱۳۸۴ تا فروردین ۱۳۹۰)، امکان عملی کردن توطئه به صورت “بزن در رو” وجود نداشته و دوستان پیچیده رجوی، هوشمندانه از این حماقت پرهیز کرده اند.
۲) همواره شهادت هر یک از چهره های شاخص جمهوری اسلامی، آنان را به الگوهای ابدی و قهرمانان الهام بخش ملت تبدیل و خونشان جوششی تازه را در رگهای نهضت جاری کرده است. در این مورد نیز ذهن پیچیده دنباله های مجاهدین خلق به درستی آنان را از این اقدام باز داشته است. دشمن به خوبی بر این مطلب نیز واقف بوده که شهادت رئیس جمهور ولایت مدار، عدالتخواه، پاک، ضد فساد ومردمی او را به درخشان ترین قهرمان ملی و الهام بخش ترین الگو تبدیل می کند.
نگاهی به توطئه نافرجام گروگان گیری و ترور دکتر احمدی نژاد طی سفر به عراق در سال ۸۶ نیز موید همین ادعاست. در طراحی ترور رئیس جمهور درجریان سفر به عراق هر دو عامل فوق به خوبی لحاظ شده است. در صورت موفقیت آمیز بودن ترور رئیس جمهور در عراق، از یک سو آمریکای جنایت کار در آن سوی مرزها و یا تروریست های بی جا و مکان و هویت القاعده به عنوان مسئول خون رئیس جمهور معرفی می شدند و علاوه بر اینکه “جریان زر و زور و تزویر” از خطر خشم مردم در امان می ماند؛ خود این جریان نیز با سوار شدن بر موج ضد آمریکایی و خشم عمومی ملت از جنایات استکبار جهانی و محکومیت این اقدام، فرصت پنهان شدن را پیدا می کرد و ازسویی دیگر احمدی نژاد دیگر یک قهرمان ملی نبود! بلکه او تنها یک نفله شده کله شق بود که بدون توجه به اوضاع امنیتی عراق، فاز سوپر انقلابی گرفته و به دلیل جهل خود جانش را از دست داده است. او فقط احساس ترحم ملت را بر می انگیخت!
اما به نظر می رسد با تحولات صورت گرفته از فروردین ۹۰ تا کنون، معادلات سیاسی به گونه ای رقم خورده که یک بار دیگر شرایط برای اجرای این توطئه شوم مهیا شده است. سکوت جانسوز احمدی نژاد و به جان خریدن تهمت دروغ ایستادن در برابر امام خامنه ای برای رعایت مصالح اصلی انقلاب، بهترین فرصت را برای جبهه تزویر فراهم آورد تا با تروریسم رسانه ای، ویژگی های اصلی احمدی نژاد را مخدوش نماید.
کافی است به این خط خبری خطرناک که از جانب برخی دوستان دلسوز و نا آگاه (تاکید می شود هیچ شکی در نیت خیر این دوستان وجود ندارد) توجه شود:
«دور از انتظار نیست که سرکرده این باند با فراهم کردن مقدمات خروج خود از کشور، اکنون که زمینه های ترور شخصیت احمدی نژاد را فراهم آورده حتی نسبت به ترور فیزیکی رییس جمهور هم اقدام کند، کاری که سی سال قبل مسعود کشمیری انجام داد. در این بین اساسا نباید نسبت به حمایتهای احمدی نژاد از این عنصر مشکوک توجه کرد چرا که ما یکبار از این نقطه گزیده شده ایم وهزینه آن را در سال ۶۰ پرداخته ایم. مسعود کشمیری همان منافقی بود که شهید رجایی مکتبی، زیرک و باهوش با تمام وجود به وی اعتماد کرد! این اعتماد به حدی رسید که تبدیل به اعتقاد شد و کشمیری را در حالی که اساسا با روحانیت نسبتی نداشت به امام جماعت رجایی مبدل کرد. کشمیری آنقدراعتماد رجایی را جلب کرد که دیگر کسی برای ورود و خروج او به ریاست جمهوری مورد بازرسی اش قرار نمی داد. حتی یکبار وقتی کشمیری قصد داشت باکیف دربسته اش در جلسهای به همراه شهید رجایی نزد امام شرکت کند، وقتی بادرخواست محافظان بیت امام برای بررسی کیفش مواجه شد از این کار استنکاف کرد تا جایی که شهید رجایی در اعتراض به رفتار تیم حفاظت بیت امام به امام گلایه نمود. کشمیری فردی بود با ظاهر انقلابی، اهل ذکر و دعا والبته با پرونده مبهم و خانواده ای بی بند و بار . برادر همسرش از اعضای سازمان منافقین بود …کشمیری همچنان زنده است … کشمیری را دستگیر کنید قبل از آن که دیر شود حتی اگر رجایی اعتراض کند» (حمید رسایی هفته نامه ۹ دی)
ورود جریان انحرافی به فاز نظامی یکی دیگر از خطوط خبری هولناکی است که این روزها مطرح شده و یک عنصر نادان و بازی خورده زمینه ساز اصلی این مسئله است:
«این جریان مثل جریانهای دیگر، از فاز سیاسی و فرهنگی شروع کرده است و مطمئن باشید بر اساس آن اطلاعاتی که ما داریم و خبر ما و اطلاعات ما نیز موثق است، با توجه به اینکه در فاز فرهنگی و سیاسی شکست خورده است، میخواهد وارد فاز نظامی شود.»
«این جریان افرادی را در جنگلهای شمال در قالب تیمهای کوهنوردی آموزشهای نظامی داده و از طریق کانالهای توریستی وابسته به دولت برای آموزش به خارج میبردند. »
به نظر می رسد همه چیز برای اجرای پروژه “بزن در رو” مهیا شده است. جریان انحرافی، موجودی خطرناک تر از فتنه ۸۸ معرفی شده است که اعضای آن به کثیف ترین اقدامات ممکن (ایستادگی در برابر رهبری، فساد ۳۰۰۰ میلیاردی، ارتباط با بهایت و حجتیه، توهین به انبیا، جن گیری، ارتباط با جواسیس، دیدار با سفیر سابق اسرائیل و …) دست زده و اخیرا نیز وارد فاز نظامی شده اند. از سوی دیگر نیز مجله رسمی کشور، مشایی را کشمیری ثانی خطاب می کند! اینجاست که به نظر می رسد مشکل رفقای پیچیده مسعود رجوی برای پیدا کردن کسی که خون فرزند ملت را بر عهده بگیرد برطرف شده است. همانطور که کشمیری، رجایی را به شهادت رساند، کشمیری امروز نیز رجایی امروز را به شهادت می رساند و جریان انحرافی و اسفندیار رحیم مشایی مسئول خون احمدی نژاد خواهد بود.
از سوی دیگر، شهید محمود احمدی نژاد، نه یک اسطوره الهام بخش که حداکثر یک موجود ترحم برانگیز است. او یک منحرف کله شق و سخت سر است که توصیه ۲ ساله همه دلسوزان در خصوص خطر منافقی چون مشایی را نادیده گرفته است و نهایتا نیز قربانی حماقت و نصیحت ناپذیری خود شده است.
هر چند با نزدیک شدن به برخورد نهایی و جدا شدن صف ها و تند تر شدن پیچ تاریخی تمدن بشری، عمق و پیچیدگی توطئه ها علیه ملت ایران که این روزها نقش نیروی محرکه تاریخ را ایفا می کنند؛ به طرز غیر قابل تصوری افزایش یافته است؛ لکن ایمان به وعده های صادق خمینی کبیر (ره) و خامنه ای صبور و بصیر (حفظه الله) ما را جز به فتح قدس در معیت مالک اشتر انقلاب و خنثی شدن همه توطئه های تزویری رهنمون نمی کند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.