23.01.2012

چرا سیاست «براندازی» در ایران به «نتیجه مطلوب» نخواهد رسید؟

رادیوفردا: «رابرت رایت» نویسنده آمریکایی و از سردبیران وب‌سایت تحلیلی «آتلانتیک» می‌نویسد یکی از موضوعاتی که در کارزار انتخاباتی نامزدهای حزب جمهوری‌خواه به شدت بر آن تاکید می‌شود و حتی از خود این نامزدان شهرت بیشتری پیدا کرده، سیاست «تغییر رژیم» ایران است. «میت رامنی» و «ریک سنتورم» مدافع این سیاست‌اند و «نوت گینگریچ» حتی برای اجرای آن طرحی را پیشنهاد کرده عبارت از: «قطع صادرات بنزین به ایران و خرابکاری در تنها پالایشگاه نفت آن کشور».

«رابرت رایت» می‌نویسد که به نظر می‌رسد آقایان حداقل تا این حد دچار توهم نیستند که با چند روز بمباران سنگین می‌توان تکلیف ایران را یکسره کرد. اما نکته در این است که چرا از تجربه هشت سال جنگ آمریکا در عراق درس نگرفته‌اند. مگر غیر از این است که در فردای تغییر رژیم در عراق حاکمان جدید بغداد از آمریکا خواستند که «گور خود را گم کند» و از آن طرف هم روابط دوستانه‌ای با کشور خصم آمریکا (یعنی ایران) برقرار کردند.

شاید طرفداران «براندازی» در ایران مدعی‌اند که این‌بار اوضاع متفاوت خواهد بود چون بخش گسترده‌ای از جمعیت تحصیلکرده و نوگرای ایران، شاید همان مخالفان حکومت که به جنبش سبز پیوسته بودند، منتظرند که در صورت دخالت خارجی و لرزش پایه‌های حکومت اسلامی به سرعت وارد عمل شده و رژیم را سرنگون کنند.

«رابرت رایت» در ادامه تحلیل خود با یادآوری شماری از رویدادهای چند سال اخیر نتیجه‌گیری می‌کند که سیاست «تغییر رژیم» در چارچوب چنین سناریویی عملی نخواهد بود.

در سال ۲۰۰۹ ایران موافقت کرد که در ازای دریافت سوخت هسته‌ای برای راکتور تحقیقاتی تهران بخش عمده‌ای از اورانیوم غنی‌شده خود را زیر نظارت جامعه بین‌المللی به خارج از کشور منتقل کند. هر چند این توافق از سوی جامعه بین‌المللی پذیرفته نشد ولی در همان روزها شاهد بودیم که محمود احمدی‌نژاد از آن به عنوان یک پیروزی بزرگ یاد کرد در حالیکه جناح‌های دیگر حکومتی با آن مخالفت کرده و در نهایت ایران موضع خود را تغییر داد.

در آن زمان میرحسین موسوی، از رهبران اصلی «جنبش سبز» نیز با این توافق مخالفت کرد. براساس نظرسنجی که در همان سال انجام شد و در شرایطی که سازمان ملل قطعنامه دیگری را علیه ایران تصویب کرده بود، ۷۸ درصد از طرفداران میرحسین موسوی گفتند «ایران تحت هیچ شرایطی نباید از حق خود برای فعالیت‌های هسته‌ای صرف‌نظر کند.»

البته این بخش از مردم ایران طرفدار تولید جنگ‌افزار هسته‌ای نیستند ولی موضع آنها نشان می‌دهد که اکثریت جامعه ایران غنی‌سازی اورانیوم را به عنوان بخشی از برنامه‌های غیرنظامی برای تولید انرژی یک خواست و حق ملی می‌داند.

«رابرت رایت» در ادامه تحلیل خود در وب‌سایت «آتلانتیک» خاطرنشان می‌کند که با در نظر گرفتن این مسئله حتی اگر درصورت موفقیت سناریوی «تغییر رژیم» یک حکومت به اصطلاح دمکراتیک در ایران روی کار بیاید بعید است که غنی‌سازی اورانیوم را متوقف کند.

علاوه بر این باید در نظر داشت که حکومت ایران هنوز از حمایت بخشی از مردم این کشور برخوردار است و حتی اگر رژیم کنونی سرنگون شود هیچ تضمینی وجود ندارد که مخالفان آن در یک رأی‌گیری صحیح و عادلانه اکثریت لازم را به دست آورند. و نکته دیگر این است که چگونه می‌توان انجام یک انتخابات درست و برمبنای موازین دمکراتیک را در ایران تضمین کرد؟

حتی اگر تصور کنیم که تشدید تحریم‌ها بتواند رژیم حاکم بر یران را فلج کند، برخلاف وعده‌های طرفداران جنگ، شرایطی که به وجود خواهد آمد مناسبت‌ترین حالت برای گذار به دمکراسی نخواهد بود. شکی نیست که رژیم ایران و طرفدارانش با هر وسیله‌ای خواهند کوشید به بقا خود ادامه دهند و این موجب گسترش خشونت و حتی وقوع جنگ داخلی خواهد شد که در آن بسیاری کشته خواهند شد.

یکی از پیامدهای محتمل جنگ داخلی روی کار آمدن حکومت‌های استبدادی و وقوع درگیری و جنگ با کشورهای همسایه است. در عین حال باید در نظر داشت که تشدید تحریم‌ها تا آن حد که بتواند رژیم را واقعا خفه کند مسلما فشار بسیار زیادی بر مردم عادی و بیگناه وارد خواهد کرد.

طرفداران سیاست «تغییر رژیم» تا چه حد حاضرند مصیبت و بدبختی به مردم عادی ایران تحمیل کنند؟

«رابرت رایت» در پایان تحلیل خود یادآوری می‌کند که در نمونه عراق حتی با وجود حضور بیش از ۱۰۰ هزار نیروی نظامی آمریکا، روند انتقال به دمکراسی به نتیجه‌ای که طراحان این جنگ وعده داده بودند نرسید. به باور رایت، به جای دخالت نظامی و یا اعمال فشارهای دیگر برای «تغییر رژیم» باید اجازه داد که روند تحولات درونی و طبیعی این کشورها مسیر خود را طی کند، مانند آنچه که طی یک سال گذشته در قالب «بهار عربی» شاهد آن بوده‌ایم.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates