هفتهای که بانک جمکران، شعب استانی زد…
خودنویس: معاون فرهنگی مسجد جمکران «با اعلام شماره حساب دفتر نذورات مسجد جمکران» گفته که «شهروندان تهرانی میتوانند هدایا و نذورات خود را تنها از طریق دفتر نمایندگی مسجد مقدس جمکران که در خیابان پیروزی ایستگاه صد دستگاه واقع شده است، ارائه دهند و هر مرکز یا محلی جز این دفتر مجاز به دریافت نذورات و هدایا نیست»… ملت راه میافتند و میروند جمکران و در چاه نامه میاندازند! و تازه هر ماه هم تولیت آستان مسجد جمکران باید زنگ بزند به تخیله چاه و کلی هزینه کند تا این کاغذها را از داخل چاه خارج کند!
ماسونهای ریشو و همکاری ساواک و توده!
از همه دار دنیا فقط یک صدا و سیمای کوفتی باقی مانده بود که هنوز تحت نظارت رهبری است و از شر جریان منحرفی و مجلس دور، که هفته گذشته متوجه شدیم آن هم ظاهراً در دست ساواکی ها و تودهایها و فراماسونرها بوده و ما خبر نداشتیم!
فرج الله سلحشور یکی از کارگردان های مشکلدار سینما و تلویزیون ایران که اخیراً به دلیل «دزدی ادبی» سناریوی پروژه عظیم یوسف پیامبر (همان یوزارسیف خودمان) از روی کتاب یک بنده خدا، به سه سال زندان و یک میلیارد و خردهای جریمه و یه تعداد ناقابلی شلاق محکوم شده است، در گفتگو با سایت ۵۹۸ در باره شرایط فرهنگی و سیاسی حاکم بر صدا و سیمای ضرغامی گفته است:
«آن کسانی که دارند به این صدا و سیما خط و جهت میدهند، سه گروهاند که از قدیم هم اینها بودند که بر سیما حاکم بودند و الآن هم حاکماند. به عبارت دیگر، پهلوی از این مملکت رفته، ولی اعتقاداتش و نوچه های فرهنگیاش هنوز مانده و از طریق صدا و سیما دارد ترویج میشود.»
سلحشور درباره این سه گروه هم توضیح داده است که: «چه کسانی مروج آن فرهنگ اند؟ ۱- ساواکیها که عوامل حکومت سابق بودند و اینها همه شان از بین نرفتند در حکومت ما و هنوز در صدا و سیما وجود دارند. ۲- تودهایها؛ هنر ما اعم از نمایش، سینما و سیما، از قدیم دست تودهای ها بوده و هنوز هم هستند.۳- فراماسونها؛ ما یک دونه از لژهای ماسون رو در این مملکت جمع نکردیم. بسیاری از فراماسونرها هنوز وجود دارند و اونها خوب میدونند که کاربرد سیما چیست؟ اینها ماندند، ریش گذاشتند، لباس ظاهر الصلاح پوشیدند، حتی نماز هم میخوانند و دارند خط میدهند به سیما. اینطور نیست که سیما را به دست ما سپرده باشند که آن را به خدمت انقلاب در بیاوریم».
این که حالا ساواکیها و تودهایها چه طوری آب شان در یک جوی میرود و با هم همکار شدهاند بماند اما این فراماسونرهای ریشو واقعا نکته حائز اهمیتی بود!
اگر سابق بر این عکس اعضای لژهای فراماسونری را با لباسهای اعیان و اشراف در کتابها میدیدیم احتمالا در جلد سوم کتاب «فراموشخانه و فراماسونری» که بعدها منتشر میشود همه با عبا و عمامه و ریش و پشم و چفیه هستند!
تندیس تمام قد «چماق» در شهر کرج
هفته گذشته همزمان که ملت مشغول لوله کردن مقوای امام بودند کمی آن طرفتر در شهر کرج مدیر کل بنیاد شهید این شهر از زمین خوردن کلنگ ساخت و نصب «تندیس تمام قد حاج بخشی» در یکی از میادین اصلی شهر کرج خبر داد!
این که حاجی بخشی پس از عمری تلاش و تحمل فشار زیاد به دلیل کار در گروه فشار! از طریق سکته به لقاالله پیوست و اساسا امور مربوط به حاجی بخشی چه ربطی به بنیاد شهید دارد به کنار، اما واقعاً کسی فکرش را میکرد که روزی روزگاری در ایران تندیس آریوبرزن و آرش کمانگیر به پایین کشیده شود و تندیس حاج بخشی (معروف به بخشی دیوونه) که عمری را در چماقگیری و چماقکشی علیه دانشجویان، فعالان سیاسی و روزنامهنگاران و آتش زدن سینماها و کتاب فروشیها و برهم زدن تجمعات سیاسی و فرهنگی صرف کرد به عنوان سمبل و نشانه در کشور نصب شود!
نقش ادیسون در دربی ۷۴
هفتاد و چهارمین دربی ایران را در شرایطی پشت گذاشتیم که یک روز قبل از آن در دربی مصر میان دو تیم المصری و الاهلی به دلیل هجوم تماشاگران فوتبال به داخل زمین و زد و خورد وحشیانه، ۷۳ کشته و ۱۶۷ نفر زخمی تحویل جامعه ورزش مصر شده بود.
در دربی تهران هم یک لیبیایی، در عرض ده دقیقه چنان دماری از روزگار استقلالی ها درآورد که حالا حالاها در خاطرهها باقی خواهد ماند و از خاطر هر کسی برود بعید است از خاطر این همسرجان! ما برود که دو روز است کلیه امور منزل اعم از پخت و پز، رفت و روب، خرید و البته تلفن حرف زدن با خواهران مکرمه را تعطیل کرده و به جشن و پایکوبی مشغول است!
و البته از فرط خوشحالی تا اطلاع ثانوی بی خیال مهریه شده که همزمان با افزایش قیمت طلا هر روز عندالمطالبهتر میشد!
اما یک نکته جالب در میان همه حاشیههای دربی به یادماندنی هفتاد چهار بود که ذکر آن خالی از لطف نیست.
برای اولینبار در دربی تهران برق ورزشگاه آزادی بین دو نیمه مسابقه استقلال و پرسپولیس به طور کامل قطع شد و ورزشگاه در خاموشی مطلق قرار گرفت. حتی رختکن ورزشگاهها نیز نور نداشت. تماشاگران با نور موبایل ورزشگاه را روشن کرده بودند.
در این بین تماشاگران استقلال که تیمشان نیمه اول را یک بر صفر برده بود نگران بودند که برق ورزشگاه مجدداً وصل نشود و احتمال آن میرفت که بازی نیمهکاره بماند و به روز دیگری منتقل شود به همین دلیل زمانی که برق ورزشگاه وصل شد، استقلالیها بی خبر از آن که چه تراژدی تلخی در پایان بازی در انتظارشان است، یک صدا تشویق می کردند: «ادیسون استقلالی!»
غافل از این که جناب ادیسون اگر استقلالی بود معرفت به خرج میداد و برق ورزشگاه را وصل نمیکرد تا این بلا سر استقلال نمیآمد!
راستی یک نگاه بدون شرح هم به گلزنهای هفته 24 لیگ برتر فوتبال ایران! دقت بفرمایید ایران! بیاندازید بد نیست!
توزی رودریگرز برای تراکتورسازی، فونیکه سی برای نفت آبادان، ژوسلی فریرا برای نفت تهران، ایمون زائد برای پرسپولیس، لئون پاچاچیان برای نفت آبادان، عماد رضا برای سپاهان، آندره رینالدو دسوزا برای فولاد اهواز…
بوی شجونی، رقص مایکل
یعنی من حاضرم با کله بروم جهنم از گرما کباب بشوم اما با این جعفر شجونی، عضو جامعه روحانیت مبارز تهران، در بهشت نباشم!
البته مشکل فقط خود جعفرخان شجونی نیست وگرنه به خاطر «تحت الانهار فیها خالدون» و مخلفاتش! هم که شده یک جوری با او کنار می آمدیم، اما هفته پیش همین شجونی در همدان گفته که «روحانیت اصیل بوی بهشت میدهد٬ خداوند با علما قرارداد امضا کرده. صدام با آن همه خباثت و رذالت از روحانیون تمجید میکرد.»
خلاصه اگر خواستید از اوضاع و احوال بهشت و آب و هوای آن خبردار شوید یکی از این روحانیون اصیل (امام جمعه مسجد محله) را گیر بیاورید و حسابی بو کنید تا از هر چه بهشت و فیها خالدونش است کلهم اجمعین بیزار شوید و همان ته موتورخانه جهنم را به حوری و پری بهشت ترجیح بدهیم و همانجا گرم و نرم بشینید و مایکل جکسون هم برایتان بریک بزند!
اصغر، شیرین میشود!؟
در روزهایی که عمو اصغر فرهادی بی خیال همه جا، سوار بر بولدوزر تختگاز دور را بار کامیون میکند برخی از اصولگرایان نگرانند که نکند عمو اصغر ما شیرین شود!
هفته گذشته باز هم این سایت ۵۹۸ (همان ماجرای جام زهر فرمانده کل مقوا!) نوشته است که «آیا غرب با اهمیت دادن به فیلم “جدایی نادر از سیمین” میخواهد فرهادی را به مانند شیرین عبادی که با اهدای جایزه صلح نوبل تبدیل به چهره جهانی شد به یک چهره سرشناس اپوزیسیونی تبدیل کند؟».
این سایت در گزارش خود نوشته که این جایزهها برای ضربه زدن به نظام است و نباید از این نوبلها و اسکارها چنان کلهپا شویم که بعد از اتفاق تازه متوجه شویم از کجا خوردهایم»
خلاصه ما متوجه شدیم جایزه اسکار علاوه بر اعتباراتی که در عرصه هنر و سینما برای برندگان آن به دنبال دارد کاربرد دیگرش کلهپا کردن مسئولین نظام است به شکلی که این مسئولین نسبتاً باید مراقب باشند تا متوجه شوند از کجا خوردهاند تا احیاناً بتوانند بعد از خوردن، هستهاش را تف نمایند!
آغاز به کار شعب استانی بانک جمکران!
به نظر میرسد همرمان با بحران اقتصادی و نوسانات ارز و طلا، کار و کاسبی چاه جمکران هم چندان تعریفی ندارد و مدیران این مجموعه زیارتی – خرافاتی!، به فکر راهکارهای جدید برای جبران افت بازار و تامین مخارج هنگفت چاه مذبور برآمدهاند.
سایت شیعه نیوز، به نقل از معاون فرهنگی این مسجد، از آغاز به کار شعبه مسجد جمکران در تهران خبر داد.
حالا کار این شعبه چه هست هم خیلی جالب انگیز است!
معاون فرهنگی مسجد جمکران «با اعلام شماره حساب دفتر نذورات مسجد جمکران» گفته که «شهروندان تهرانی می توانند هدایا و نذورات خود را تنها از طریق دفتر نمایندگی مسجد مقدس جمکران که در خیابان پیروزی ایستگاه صد دستگاه واقع شده است، ارائه دهند و هر مرکز یا محلی جز این دفتر مجاز به دریافت نذورات و هدایا نیست»
یعنی در واقع، چه کاری هست ملت راه می افتند و می روند جمکران و در چاه نامه می اندازند! و تازه هر ماه هم تولیت آستان مسجد جمکران باید زنگ بزند به تخیله چاه و کلی هزینه کند تا این کاغذها را از داخل چاه خارج کند!
افضل آن است که از همان تهران به بانک بروند و مایه تیله را بریزند به حساب و خلاص!
با یک حساب سرانگشتی اگر مسجد جمکران بتواند در چند شهر بزرگ دیگر هم شعب استانی خود را افتتاح کند به زودی می توانیم شاهد تغییر کاربری جمکران از «مسجد» به «بانک» و افتتاح حساب قرض الپَسنَده بانک جمکران در شعب سراسری باشیم و ملت به جای نامه، اوراق بهادار به چاه الکترونیکی جمکران واریز نمایند!
پیام برای این مطلب مسدود شده.