ائتلاف موجودات اهلی شده دست آموز، نيما راشدان
گویانیوز: نقاب ها چه زود فروافتاد، چه شد جبهه دمکراسی خواهی آقای معين با حضور دکتر ابراهيم يزدی و مهندس سحابی؟ چه شد به بازی گرفتن دگر انديشان؟ زنان، اقليت ها، ستم ديدگان؟…چرا آقای ميردامادی توضيح نمی دهد که از ناحيه حزب اعتماد ملی محسن رضايی به عنوان يکی از ليدرهای جريان اصلاحات در انتخابات هشتم مطرح شده است
هفتم تير ۱۳۸۶
آقای محسن ميردامادی – دبيرکل جبهه اصلاح طلب مشارکت با انتشار بيانيه ای « آيت الله فاضل لنکرانی » را، « معلم بزرگ اخلاق » و « يزرگمرد فقه جعفری » و … خوانده اند.
معلم بزرگ اخلاق جبهه مشارکت فردی است که در سالهای گذشته به جای صبحانه و نهار و شام « حکم ارتداد و فتوی قتل » روزنامه نگار و نويسنده صادر می کرد ايشان.
يک مورد چند ماه پيش همين صدور فتوی قتل روزنامه نگاران آذری از بزرگمرد آقای ميردامادی. فتوای قتل کجا و دامان پاک جبهه مشارکت کجا؟
جبهه مشارکت و کارمندان مطبوعاتی – اينترنتی آقای هاشمی دوست دارند که مردم همه چيز را از اساس فراموش کنند. ما فراموش نمی کنيم اما.
همين آقای فاصل لنکرانی بود که بيت مبارکش را در اختيار انصار و سپاه قرار داده بود برای هر ۹ روز يک بحران دوره خاتمی، آقای ميردامادی يادش رفته، دوست دارد ما هم يادمان برود که همين آقا هدايت کرد ارتداد نويسندگان موج را، حکم قتل هاشم آقاجری را، تحصنهای پياپی قم را.
مشارکتی ها می ترسند بگويند که اين حتی به « احمدی نژاد » خودشان هم رحم نکرد و پس از دستور رييس جمهور در ورود خانمها به استاديوم نامه نوشت که « کفن پوشان به خيابان خواهد آمد …» همين آقای معلم اخلاقی که « آقای ميردامادی با ياددآوری خاطرات سفر حج از درگذشت ايشان متالم دو چندان است».
سوال من از آقای ميردامادی اين است که همين دو هفته پيش از آقای فاضل آيت الله قمی درگذشت که معلم واقعی بسياری ازدوستان شما بود، از بستگان سيد پرچمدار اصلاحات، حضرتعالی خواب بوديد برای تسليت يا زبانتان را فراوش کرده بوديد؟ آيت الله شيرازی درگذشت شما تسليت گفتيد؟ حالا پرويز ورجاوند پيشکشتان که او را مرتد و جبهه ملی می دانيد به گفته حضرت روح الله.
فلسفه جبهه مشارکت دفاع از مراجع محبوس و منتقد بود، حالا شده مثل انصار حزب الله بلندگوی تمجيد از مراجع حقوق بگير رهبر و ماشينهای صدور فتوای قتل.
بعد آقای ميردامادی عزيز يعنی که شما اينقدر سبک مغزيد که گمان می بريد اگر تا به اين پايه چاپلوسی کنيد، مصباح و حسين نوری همدانی شما را مسلمان دو آتشه دانسته ، التقاطی ناميدنتان را متوقف می کنند؟
مثلی که اينروزها در محافل دانشجويی نقل توصيف جبهه اصلاحات است چه خوب بر تسليت نامه آقای ميردمادی مصداق دارد.
دانشجويان خالق دوم خرداد می گويند : « ما در پی شيری بوديم که بيايد و بشورد بر اين حقارت شبان – رمگی، شير که چه عرض کنيم، سگ دست آموزی نصيبمان شده، قلاده زده اندش، بسته اند جلوی در.جلوی رهبران دمش را تکان می دهد. نيز نيز می کند. کفششان را می ليسد. به پشت می خوابد و پاهايش در هوا تا با نوک چکمه شکمش را قلقلک دهند، سگی که توپ يا چوب پرت می کنند برايش می دود و جهد می کند تا توپ را بياورد. سگ دست آموز رهبری شده در محافل جهانی از نيويورک تا داوس … »
نقابها چه زود فروافتاد، چه شد جبهه دمکراسی خواهی آقای معين با حضور دکتر ابراهيم يزدی و مهندس سحابی؟ چه شد به بازی گرفتن دگر انديشان؟ زنان ، اقليتها ، ستم ديدگان؟
چرا جبهه مشارکت و ائتلاف موجودات اهلی شده دست آموز توضيح نمی دهد که با بلوک قاليباف بسته است در شورای شهر و با بلوک احمدی نژاد موتلف شده در انتخابات شورای شهر؟
چرا آقای ميردامادی توضيح نمی دهد که از ناحيه حزب اعتماد ملی – « محسن رضايی» به عنوان يکی از ليدرهای جريان اصلاحات در انتخابات هشتم مطرح شده است.
چرا آفای ميردمادی و مشارکت که ادعای دفاع از منافع ملی داشتند الان « جنگ داخلی فلسطين » را با تيتربزرگ در صفحه نخست اعتماد ملی ۲۶ خرداد « کودتای محمود عباس عليه ملت فلسطين » می خوانند. اينکه می گويم سگ دست آموز بخاطر اين است که حتی انصارحزب الله ، سپاه و بازتاب از حماس انتقاد کردند بخاطر درگيريهای اخير و تنها اصلاح طلبان اصولگرای عزيز، دوشادوش حماس به استقبال منافع ملی ايران رفتند.
چرا کسی نمی گويد که ائتلاف اصلاح طلب آقای ميردامادی از دولت احمدی نژاد انتقاد کرده که چرا پيش از سفر نخست وزير ليبی به تهران از مراجع اجازه نگرفته است ؟ – روزنا ۳۰ خرداد.
متاسفانه من وقت ندارم روزها بنشينم و فجايعی را که از دهان رهبران ائتلاف اصلاحات بيرون می آيد ليست کنم. حيف وقت. اما خوب است اصلاحگرايان دست آموز قبل از وارد شدن به بازی حقير انتخابات هشتم و ائتلاف با « اکبر فلاحيان » و « سردار ذولقدر » – نه نوشته های امثال من، که بلاگهای نزديکترين دوستان خود را مرور کنند. نوشته های مسئولين ستادهای انتخاباتی خودشان در انتخابات اخير را مرور کنند. نوشته های آدمهايی که حتی تا دو ماه پيش با خاتمی بودند را مرور کنند و تصوير واقعی نفرت از عملکرد ماههای گذشته را به چشم ببينند. نزديکترين آدمها با جريان اصلاحات – نسبت هايی به رهبران فعلی اين جريان می دهند که من در عمرم حتی فکرش را نکرده ام.
متاسفانه در شرايط حاضر « تمجيد از اصلاحات » و « ترغيب شرکت در انتخابات » منحصر شده به آدمهايی که اصلاحات و انتخابات برايشان « نان و آب » می آورد. از اصلاحات و ائتلاف پول در می آورند.
سر برج اين پول حاصل از اصلاحات « جوراب و شير و نان قندی » می خرند. قبض موبايلشان را می دهند.
من ماههای گذشته را صبح تا شب به دنبال نامی بوده ام که بدون منافع مشخص پولی و حقوق ماهيانه از انتخابات دفاع کند. شما اگر کسی را سراغ داريد نامش را بگوييد. ما که درمانده شديم بس که گشتيم و نيافتيم.
دی شيخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتيم : جسته ايم ما، يافت می نشود.
گفت آنچه يافت می نشود آنم آرزوست.
پیام برای این مطلب مسدود شده.