04.05.2012

وقتی مسعود بهنود برای «استاد قفس ساز» بازارگرمی می‌کند…!

گاه نوشته‌های الفرد: جناب مسعود بهنود که یادتان هست؟ ایشان همان کسی است که حدود هشت ماه پیش در برنامه پارازیت با افتخار تمام اعلام کرد که در تمامی معرکه‌های انتخاباتی در جمهوری اسلامی شرکت کرده است. وی در آن برنامه با چشم بستن بر تقلب و جا به جایی گسترده آرا در انتخابات پیشین و جنایتها و سرکوب شدید اعتراض‌های پس از آن، بر لزوم مشارکت مردم در انتخابات حکومتی تاکید و حضور مردم را بیش از ۶۰ درصد پیش بینی کرد! چه اتفاق جالبی که آمار پیش بینی شده ایشان دقیقا مطابق با آمار حکومتی از آب در آمد. البته امیدواریم که ایشان از آمار مشارکت واقعی که اخیرا لو رفته است -حدود ۳۸ درصد در کل کشور و ۱۸ درصد در تهران- هم مطلع شده باشند (منبع).

اصل مطلب اینکه جناب مسعود بهنود سراسیمه به کمک برادر مهدی خزعلی شتافته و با بهره گیری از تسلط خویش بر ادبیات داستانی، مطلبی را در حمایت از پیشنهاد مهدی خزعلی و همراستا با تلاش‌های شبانه روزی وی جهت گرم کردن تنور انتخابات حکومتی نگاشته است. مطلب با اشاره بهنود به گزارشی قدیمی که وی مدعی است چهل سال پیش نگاشته است شروع شده و در ادامه نویسنده با استفاده از درونمایه عاطفی ماجرا (داستان) تلاش میکند که احساسات خوانندگان را برانگیخته و از آن جهت توجیه یا بهتر است بگوییم تبلیغ حضور مردم در پای صندوق‌های رای بهره برداری نماید. او در انتهای مطلب خود تکرار اشتباه انتخاب «بد» از میان «بدتر» را به مردم پیشنهاد میکند و میگوید که به «علی مطهری» رای دهید!

پایه‌های اصلی داستان بهنود را «استادی قفس ساز»، «مادری سخت کوش اما فقیر»، «کودکی معلول» و «قفسی فلزی» -که روزها در زمان خروج مادر از خانه جهت کار و رخت شویی، کودک در آن قرار داده میشود- تشکیل میدهند. بهنود از ناراحتی مادران از خرید قفس برای کودکان معلول خود میگوید و اینکه مدتها طول میکشد که از لحاظ اخلاقی قانع شوند که قفسی را سفارش دهند. در این داستان، قفس استعاره از صندوق رای است، چه آنکه بهنود خود در ابتدای مطلب میگوید «بر این قفس دخیل میبندیم» و یا باز در جای دیگر میگوید «بر این ضریح دخیل میبندیم». وی میگوید:

ما را با صندوق رای، مظهر انتخابات آزاد، به قاعده پیوندی است که با جان به در رود. ما در اطراف این ضریح می پلکیم. بر آن دخیل می بندیم . دنبال بهانه نمی گردیم برای گذاشتن و گذشتن. برعکس چشم از این صندوق بر نمی داریم. قهر نمی کنیم

استاد قفس‌ ساز، مادر سخت‌کوش و کودک معلول به ترتیب استعاره از حکومت، مردم و «دموکراسی نیم بند» هستند! بهنود خود به نقل از استاد قفس‌ ساز اشاره میکند که بارها شده است که مادری قفسی را سفارش داده است اما جرات بردن سفارش را نیافته است، یا به عبارتی زمانی که مردم به دلیل بی حاصل و اغلب غیر اخلاقی بودن شرکت در انتخابات حکومتی (بی توجهی به خون کشته‌شدگان)، رای نمیدهند. گاهی هم شده است که مادری یواشکی و نیمه شب آمده و قفس را به خانه برده است، چرا که تصور می‌کند که کار خلاف اخلاقی دارد انجام میدهد. این قسمت بسیار شبیه به ماجرای رای دادن پنهانی جناب سید خندان محمد خاتمی در دماوند است! پدر کودک در داستان بهنود غایب است. پدر استعاره از تحریم کنندگان انتخابات هستند که به پای کودک معلول (دموکراسی نیم بند) نمانده‌اند یا به عبارتی دموکراسی را در صندوق‌های رای حکومتی نمی‌یابند. بهنود در داستان خود از مادران سخت‌کوش اما فقیر (مردمی که رای میدهند) که بر این قفس دخیل می‌بندند و در انتخابات شرکت میکنند ستایش و پدران (تحریمی‌ها) را نکوهش میکند و لذا همگام با خزعلی، تلاش میکند که مردم را دعوت به حضور در انتخابات حکومتی بنماید.

اشتباه بهنود اما آنجاست که نمیداند یا نمیخواهد بداند یا خود را به ندانستن میزند که آن کودک معلول مدتهاست که مرده است. به عبارت دیگر از این امامزاده آبی گرم نمیشود! وقت خود تلف میکنید و زحمت ما میدارید (عمر حکومت را طولانی میکنید)!جناب بهنود، قفس خریدن برای کودک مرده به چه سود آید؟ این کاری عبث است و تنها پول به جیب استاد قفس ساز میریزد! جناب بهنود، حضور مردم در انتخابات حکومتی هیچ سودی برای آنها ندارد چه آنکه آن طفلِ علیلِ دموکراسی و نقش مردم در حاکمیت، دیر زمانی است که جان به جان آفرین تسلیم کرده است. کار درست را آن پدران تحریمی میکنند که به دنبال چاره رفته و به دنبال براندازی رژیم ضد مردمی و سرکوبگر جمهوری اسلامی هستند. آن مادرانی که هنوز بر این قفس‌ها دخیل میبندند ناآگاهند و احساسی رفتار میکنند. اینان با امید بستن به این قفس‌ها (رای دادن در انتخابات حکومتی) فقط حجره کاسبی استاد قفس ساز را گرم کرده و پول به جیب او میریزند.

کودک مرده قفس میخواهد چکار؟! از استاد قفس ساز قفس نخرید تا برشکست شود.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates