تظاهرات سکوتی که مسکوت ماند
خودنویس: راستی…۲۵ خرداد ۱۳۹۱، سومین سالگرد راهپیمایی و تجمع بزرگی بود که عملا جنبش سبز از آن روز شکل گرفت. بسیاری از کسانی که در ۲۵ خرداد به میدان آزادی رفتند رای نداده بودند، اما نتوانستند نادیده شدن حق رای دهندگان را تحمل کنند. دوستانی داشتم که رای ندادند، اما شعار «رای من کو» را همگام با بقیه سر دادند. امروز اما در میانه تماشای بازی فوتبال، با دوستانم در داخل چت میکردم…کسانی که سرشان را میزدی، تهشان را می زدی حاضر نبودند در چنین مواقعی خانه بمانند و مثل خیلیها فقط در فیسبوک «لایک» بزنند و یا در بالاترین «مثبت» و «منفی» بدهند و فعال واقعی بودند، امشب ترجیح دادند از سر جایشان تکان نخورند. دو سال پیش که کارتون «بیانیه شماره ۳۰۰ میرحسین» را کشیده بودم و جو بسیار سنگینی علیه من درست شد که نه تنها کارتونم که خودم هم در معرض سانسور قرار گرفته بودم، یک سوال بیشتر در ذهن نداشتم، آن هم اینکه آیا با این روش میتوان از پس حاکمیت برآمد؟ دو سال پیش دعوت به حضور در راهپیمایی اعتراضی از سوی رهبران جنبش پس گرفته شد، خیلیها دلخور شدند… اما امروز شورای هماهنگی به نیابت از رهبری جنبش درخواست حضور در راهپیمایی سکوت میکند، کسی هم نمیرود…کک هیچ کس هم قاعدتا نمیگزد …
نمیتوان گفت که هیچکدام از ما در پیشبینیهایمان اشتباه نکردهایم، همه ما در کارنامههایمان خطاهای بسیاری به ثبت رساندهایم. اما خطا داریم تا خطا…به نظر من، کارنامه شورای هماهنگی پر از خطاهایی است که دیگر بحث جبران خطاها هم عملا شوخی است… آیا واقعا اعضای یک شورا که میدانند مردم حاضر نیستند به دعوتشان از خانه بیرون بیایند و ریسک کنند، چرا باید بیانیهای بدهند که همان یک دهم اعتباری که برایشان باقی مانده بود هم محو شود؟
شوخی نیست…خطاهای تاکتیکی سه سال گذشته را کنار هم بچینید.
از محدوده شعارها، تا تاکتیکهای اعتراضی، تا عدم توجه به خواست بخش بزرگی از مردم در تجمعهای بعد از درگذشت آیتالله منتظری، از به انحراف کشاندن دردناک راهپیمایی ۲۲ بهمن ۱۳۸۸، از کنار کشیدن از یک تجمع بزرگ در خرداد ۱۳۸۹ تا …
در باره چسبیدن به «آرمانهای امام راحل» و «دوران طلایی» بهتر است چیزی نگویم!
اما بنگریم بازیهای دوگانه جماعت چپ اسلامی در دو سال گذشته…در نبود کروبی و موسوی، طبیعتا همه نگاهها به خاتمی بود. وقتی خاتمی شرط گذاشت برای مشارکت در انتخابات اما بیآنکه به شرطهایش توجهی شود، دور از چشم مردم عادی کوچه و بازار به دماوند رفت تا شناسنامهاش مهر بخورد…طبیعتا اعتبار بخش بزرگی از سیاسیون پیرو خاتمی هم بهواسطه این رفتار از دست میرود (بخوانید رفته است).
ادامه دارد
پیام برای این مطلب مسدود شده.