خاتمی از کدام «ما» سخن میگوید؟
بامدادخبر: مجتبی واحدی
تلاش توقف ناپذیر برخی حامیان آقای خاتمی برای توجیه «شرکت نیمه مخفی» او در نمایش دوازدهم اسفند ۹۰، نشان میدهد که آن حضور، توجیه ناپذیرتر از آن بوده که انتساب به خاتمی بتواند از قبح آن بکاهد. در عین حال بسیاری از افراد ترجیح دادند انداختن رأی باطله در صندوق روستایی دماوند را امری کاملاً شخصی تلقی نمایند که علیرغم عدم هماهنگی آن با اراده غالب در بدنه جنبش سبز، میبایست محترم شمرده شود. اما فعال شدن جدی رئیس دولت اصلاحات در زمینه آنچه که «انتخابات ریاست جمهوری ۹۲» خوانده میشود و نیز تلاش آشکار او برای ایجاد پیوند میان دیدگاههای انتخاباتی خود با خواستههای موسوی و کروبی، سکوت در برابر او را غیر موجه میسازد. در این یادداشت، تلاش میکنم به جای قضاوت قطعی در مورد سخنان نسبتاً آشکار خاتمی، پرسشهایی را مطرح نمایم. امیدوارم پاسخ برخی حامیان آقای خاتمی به این پرسشها، یادآور رفتار معدودی از «مدعیان حمایت از آقای رضا پهلوی» در برابر پرسشهای من از شاهزاده محبوب ایشان نباشد.
پرسش یکم: خاتمی و میر حسین موسوی
خاتمی اظهارات اخیر خود را دارای پشتوانه از سوی مهندس موسوی دانسته و اظهار داشته است: «جناب مهندس موسوی گفتهاند مبنایشان همان بیانیه ۱۷ است که برحرکت در چارچوب قانون اساسی و اجرای بدون تنازل آن تأکیددارد». بیست ماه، از صدور بیانیه شماره ۱۷ گذشته و در این مدت رهبر جمهوری اسلامی با اتکا به تفاسیرشورای نگهبان از قانون اساسی، هر روز مظاهر جدیدی از استبداد فردی را جایگزین «دموکراسی نیم بند بر آمده از قانون اساسی مصوب سال ۶۸» مینماید. هیچکس هم نمیتواند اقدامات رهبر را خارج از «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» بداند زیرا بر اساس اصل نود و هشتم، تفسیر قانون اساسی منحصراً در اختیار شورای نگهبان است و هیچ مرجعی برای رد این تفسیر وجود ندارد. لذا برای من مشخص نیست که با تحرکات جدید رهبر و آشکار شدن پیامدهای اتکا به قانون اساسی، آیا موسوی همچنان، خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی است یا نه؟ اما به دوستانی که سخنان اخیر خاتمی را خواندهاند توصیه میکنم نگاهی به بیانیه ۱۷ هم داشته باشند. میرحسین در آن بیانیه با صراحت، خواستار تدوین «قانون شفاف و اعتماد بر انگیز برای انتخاباتها» شده است. موسوی در بیانیه خود، قانون شفاف انتخاباتی را اینگونه توصیف میکند: «این قانون باید شرکت همه ملت را علیرغم تفاوت آراو اندیشهها تضمین کند و جلوی دخالتهای سلیقهای و جناحی دست اندرکاران نظام را در همه سطوح، منتفی سازد». آیا خاتمی، نشانهای از اراده نظام برای تدوین قانون «ضد آپارتاید انتخاباتی» مشاهده کرده که از یکسو خود را به بیانیه ۱۷ موسوی، پایبند نشان میدهد و از سوی دیگر به دنبال شکستن اجماع تحریم انتخابات و ایجاد اجماع برای گرم کردن تنور انتخاباتی نظام است؟
در خصوص نسبت خاتمی با تفکرات مهندس موسوی، پرسش دیگری هم میتوان مطرح کرد. خاتمی روز سی و یکم تیرماه ۹۱ در دیدار با گروهی که مردم اصفهان نامیده شدهاند اظهار داشته است: «در سطح جامعه عمومی نوعی نارضایتی دیدهمیشود. نمیخواهم بگویم این نارضایتی منشأ یک انقلاب دیگر میشود، نه؛ قصد من این نیست، زیرا در عمق وجود اکثریت جامعه، اسلام هست و مردم دین را قبول دارند حتی اگر نسبت به حاکمان آن نظر منفی داشته باشند، با این مسأله موافق نیستند که اصل نظام از بین برود». خاتمی با این اظهار نظر، با صراحت تمام، نظام حاکم در کشور را معادل «اسلام» دانسته ولذا به نظر او چون اکثریت مردم ایران، مسلمان هستند علیه نظام جائر فعلی، انقلاب نخواهند کرد. این سخن را مقایسه کنید با سخن روز پنجم اردیبهشت ماه سال ۸۹ میـــــر حسین موسوی که ضمن به تمسخر گرفتن سخن سید علی خــامنهای، اظهار داشت: «از کشتی نظام، پیاده شدهایم از کشتی اسلام که پیاده نشدهایم.» یعنی بر خلاف سخن عجیب خاتمــــــی که «نظام ولایت فقیه» را معادل دقیق «اسلام» معرفی میکند میر حسین ادعاهای خامنهای در مورد خروج حامیان جنبش سبز از کشتی نظام را بلامانع میداند زیرا به اعتقاد او «اسلام را کشتی دیگری است که هیچ ارتباطی با کشتی نظام ندارد؛ همان کشتی که کروبی آن را قایقِ حاملِ سردار نقدی، جلال الدین فارسی قاتل، محمود احمدینژاد، سید احمد خاتمی و احمد جنتی دانست».
پرسش دوم: خاتمی و کروبی
مهدی کروبی در آستانه نمایش انتخاباتی دوازدهم اسفند ماه، پیامی برای ملت ایران فرستاد که حاوی دو نکته مهم بود. نخست آنکه او انتخابات مجلس نهم را یک «حرکت فرمایشی» نامید که به تعبیر او بخشی از آخرین تیرها به پیکره «نظام» بود. ثانیاً او با صراحت از امید خویش برای «احیای ارزشهای موجود در قانون اساسی مصوب سال ۵۸» سخن گفت تا نشان دهد قانون اساسی فعلی را تأمین کننده حقوق و مطالبات ملت ایران نمیداند. کروبی، قبل از آن هم به صراحت کفته بود که «نظام حاکم را نه جمهوری میداند و نه اسلامی». اقای خاتمی باید به این پرسش پاسخ دهد میان او که همچنان بر «حرکت در چارچوب نظام موجود سخن میگوید» و «شرکت در انتخابات را لازم میشمارد» و کروبی که اولاً نظام موجود را نه جمهوری میداند و نه اسلامی و ثانیاًبه دست اندرکاران انتخابات در جمهوری اسلامی، لقب «دزد آرای مردم» داده و انتخابات را «نمایش فرمایشی» میخواند چه نسبتی وجود دارد؟
پرسش سوم: همراهی انتخاباتی با کودتاگران قبیحتر است یا کمک به براندازی کودتاگران؟
اقای خاتمی در اغلب سخنرانیهای اخیر خود، از «ما» یی سخن میگوید که به ادعای او، بر اندازان را در جمع خود نمیپذیرد. البته تا آنجا که آقای خاتمی در جمع دوستان خود واز زبان آنان سخن بگوید کسی به او اعتراض نخواهد کرد. اما اصرار خاتمی بر آنکه تمامی بدنه جنبش سبز و همه حامیان اصلاحات را هم فکر خود معرفی نماید کمی عجیب است. به خصوص آنکه او با صراحت ادعا میکند سخنان او، سخن سران جنبش سبز هم هست. پس لازم است او مقصود خود از بر اندازی را مشخص نماید. من میخواهم با طرح برخی سؤالات، او را برای تبیین مفهوم بر اندازی کمک کنم. آقای کروبی تا قبل از زندانی شدن در خانه امن وزارت اطلاعات، بارها بر حق مردم برای تعیین نوع حکومت، پافشاری کرد. او روز بیست و هفتم مرداد ۸۹ ضمن شرکت در اتاق مسنجر دکتر مهد خزعلی، در پاسخ به یکی از پرسش کنندگان اظهار داشت: «اینکه چه حکومتی باشد یا نباشد آن، به مردم مربوط است و میتوانند هرگونه حکومتی را که برای خود مناسب میدانند تعیین کنند. سایر حکومتها را نفی نمیکنم مردم هرچه را بخواهند خواهم پذیرفت». آیا به نظر خاتمی، این سخن کروبی هم در راستای بر اندازی است؟ اگر کسی غیر از کروبی این سخن را بگوید، چه؟ اگر کسانی بدون دست بردن به اسلحه، به سخن دوازدهم بهمن ماه سال ۵۷ آیت اله خمینی استناد کنند و بگویند: «پدران ما چه حق داشتند که سی و چهار سال قبل برای امروز ما، سیستم حکومتی تعیین کنند و آقای خاتمی چه حقی دارد که ما را از خواسته تغییر نظام محروم کند؟» آیا تغییر مورد درخواست آنها هم از نظر سید محمد خاتمی بر اندازی از نوع قبیح آن است؟ شاید آقای خاتمی هم اطاعت از «اولی الامر» را در هر شرایطی، لازم میشمارد و مخالفت با او را موجب خروج از اسلام میداند. متأسفانه به نظر میرسد مخالفت «رئیس دولت اصلاحات» با هر تلاشی برای تغییر نظام حاکم، تنها شامل حال ایران و نظام ولایت فقیه هم نمیشود و او برای همه کشورها، همین نسخه را میپیچد. ایا کسی تا کنون یک کلام از خاتمی شنید ه است که نشان دهد او حق مردم سوریه برای براندازی حکومت خونخوار بشار اسد را به رسمیت میشناسد؟
نمیدانم معیار حقوقی، شرعی و عقلی آقای خاتمی برای «طرد همه بر اندازان» چیست؟ لازم به توضیح نیست که در اینجا بحث بر سر کسانی است که به دنبال استقرار حکومت مطلوب خویش از «راههای مسالمت آمیز» از جمله افزایش فشار بر حاکمیت برای بر گزاری یک رفراندوم آزاد هستند. اما اگر دیدگاه خاتمی، به نظریه غالب در همه کشورها تبدیل شود هیج تغییر ساختاری در جهان مقدور نخواهد بود. از آن بالاتر، همه رژیمهای جنایت کار که در گذشته، به سرکوب انقلابها پرداختهاند نیز با نظریه خاتمی، تبرئه میشوند. راستی با دیگاه خاتمی، آیا شاه هم در سرکوب خونین کسانی که به دنبال استقرار جمهوری اسلامی به جای نظام حاکم در کشور بودندو ساواکیهای شاه، آنها را «بر انداز» مینامیدند محق بوده است؟ پرسش مشخص در این بخش اینکه «به نظر خاتمی، کدام کار قبیحتر است: همراهی انتخاباتی با کودتاگرانِ آدمکش یا تلاش برای برانداختن کودتاگرانی که با گرسنه نگهداشتن اکثریت ایرانیان، ثروتهای ملی ایران را صرف ماجراجوییهای داخلی و خارجی خود میکنند و حتی مخالفتهای مسالمت آمیز در داخل را به بیرحمانهترین ترین روش، سرکوب مینمایند؟» راستی کسی که هر نوع تلاش برای تغییر سیستم حکومتی در ایران را قیبح میشمارد با محمد جواد لاریجانی چه تفاوتی دارد که همه مخالفان را بر انداز مینامد و منکر وجود «زندانی سیاسی» در ایران میشود؟
پرسش چهارم: خاتمی و ادعای جنبش سبز
مهمترین ادعای جنبش سبز، دزدی آرای مردم توسط مجریان و ناظران انتخابات بود. آقای خاتمی هیچگاه با چهرههای پیشتاز جنبش سبز که ادعای وقوع تقلب وسیع در انتخابات را داشتند همراهی نکرد اما اخیراً در همه صحبتهای خود در خصوص انتخابات آتی و حمایت از نظام حاکم، از ضمیر «ما» استفاده میکند تا مواضع خود را بازتاب دهنده دیدگاههای موسوی و کروبی، معرفی نماید. او باید پاسخکوی این پرسش کلیدی باشد که «آیا او نیز مانند موسوی و کروبی، مجریان و ناظران انتخابات را دزدآرای مردم میداند یا وزارت کشور دولت کودتایی شورای نگهبان جنتی را امین آرای مردم میشمارد؟»
پرسش پنجم: خاتمی و اتاق فکر پیشنهادی عبداله نوری
من انتقاداتی به سخنان اخیر عبداله نوری دارم. مهمترین انتقاد اینکه او در سخنان خود، تنها دغدغه بخشی از اصلاحطلبان را داشته که مبادا عدهای در بدنه جنبش سبز، حامیان شرکت احتمالی در نمایش انتخاباتی حاکمیت، را به «سازشکاری» متهم کنند. اما در خصوص اتهام افکنی عدهای از اصلاحطلبان علیه مخالفان قطعی انتخابات، توصیهای از سوی نوری، انجام نپذیرفته است. اما در عین حال سخن او در خصوص «تشکیل اتاق فکر» را میپسندم. زیرا به گمان من پیکیری این ایده، مشخص خواهد کرد که «آیا ارادهای برای شنیدن همه سخنان و تصمیمگری بر اساس خرد جمعی وجود دارد؟» یا «تشکیل دهندگان اتاق فکرِ ادعایی، مهرههای دست چین شدهای هستند که پیشاپیش تصمیم خود برای شرکت در نمایش انتخاباتی سال ۹۲ را گرفتهاند؟» به عبارت دیگر، اندکی تأمل نشان خواهد داد برخی گمانه زنیها مبنی بر اینکه «ایده اتاق فکر، مبتنی بر معامله پشت پرده با رهبر برای زمین گیر کردن مخالفان انتخابات فرمایشی در برابر افزایش سهم رفسنجانی در حاکمیت است» تا چه حد با واقعیت انطباق دارد؟ انتظار میرفت سید محمد خاتمی، اندکی صبر پیشه میساخت و هرنوع تصمیم گیری در خصوص انتخابات را به خروجی اتاق فکر پیشنهادی نوری، موکول میساخت. نه آنکه پیشاپیش، خیال حاکمیت را آسوده سازد که «اراده اصلاحطلبان، تن دادن به شرایط ظالمانه حاکمیت و شرکت در انتخابات در هر شرایطی است.» آقای خاتمی دراظهار نظر اخیر خود، بار دیگر «دو پهلو گویی» را پیشه ساخته و اظهار داشته است: «در مورد انتخابات آینده ریاست جمهوری، نظر من رسیدن اجماع در میان اصلاحطلبان است». تلفیق این سخن با پاسخ سید محمد خاتمی به مخالفان شرکت او در انتخابات نمایشی مجلس نهم، این تلقی را به وجود میآورد که مقصود او از اجماع اصلاحطلبان، وحدت بر سر کاندیدا ست نه اجماع در خصوص «شرکت» یا «عدم شرکت» در انتخابات. اگر خاتمی حتی به اجماع نسبی در انتخابات میاندیشید بایستی از تعجیل در اظهار نظر صریح در این خصوص خودداری میکرد و این فرصت را برای گروهی از همکاران و همفکران خود فراهم مینمود تا ایده ظاهراً موجه خویش را در بوته آزمایش قرار دهند. از خاتمی توقع نمیرود برای کسانی مثل من، فرصت اظهار نظر باقی بگذارد زیرا من بر خلاف او، حکومت فعلی را غیر قابل اصلاح میدانم و تداوم آن را سم مهلک برای ایران و اسلام! اما اگر قرار بر اجماع حتی در میان محافظه کارترین فراکسیون اصلاحطلبان بود خاتمی بایستی با کنار گذاشتن «خود رهبر بینی» در میان اصلاحطلبان، فرصت پیگیری ایده عبداله نوری را فراهم مینمود. یکی از رایجترین برداشتها از سخن اخیر خاتمی آنست که او «تنها در اتاق فکری مشارکت خواهد کرد که خروجی آن شرکت درانتخابات باشد» ولابد اجماع مورد نظر او هم بر سر کسی خواهد بود که به پیشنهاد محمد رضا خاتمی، پس از حذف ۵۰۰ تا هزار نفر از شخصیتهای مورد غضب حکومت، بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند!
پرسش ششم: خاتمی و شرکت در انتخابات برای جلوگیری از جنگ
برخی حامیان آقای خاتمی، به گونهای سخن میگویند که گویی برنامه آنان برای شرکت در انتخابات، تدبیری برای جلوگیری از حمله خارجی به ایران است. تردیدی وجود ندارد که هیچ ایرانی آزادهای، نمیتواند موافق حمله خارجیان به کشورش باشد. اما به نظر میرسد در این مورد نیز، انحرافی به وجود آمده است. چه کسی تردید دارد که امروز آنچه بیش از هر عامل دیگری میتواند ایران را به طرف یک جنگ ببرد پُرگوییهای نابخردانه برخی سران جمهوری اسلامی و برخی رفتارهای ماجراجویانه ایشان است و هر کاری که حاکمیت فعلی را تقویت نماید در واقع کمک به جنگ احتمالی علیه ایران است. من گمان میکنم کشورهایی که بعضاً از آنان به عنوان جنگ افروزان در عرصه بین المللی نام برده میشود، هم اکنون به دنبال راههای آبرومند برای پایان دادن به جنگهایی هستند که قبلاً به راه افتاده و حاصلی برای هیچکس نداشته است. لذا خوشبختانه «موفقیت قدرتهای بزرگ برای مشروعیت بخشی بین المللی به جنگ مستقیم علیه ایران» ـ آنگونه که در خصوص لیبی، عراق و افغانستان اتفاق افتاد ـ تقریبا ً غیر ممکن است. اما رفتار ماجراجویانه سران جمهوری اسلامی میتواند ایران وارد در گیریهایی کند که به احتمال زیاد، در آیندهای نه چندان دور در سوریه و برخی مناطق دیگر به راه خواهد افتاد. کسانی که علیرغم فقدان هر گونه نشانه از آزاد بودن انتخابات، تلاش میکنند ازطریق گرم کردن فضای انتخاباتی به حاکمیت فعلی برای بازیابی مشروعیت زائل شده کمک کنند در واقع در حال قدرت بخشی به حاکمیتی هستند که علیرغم رنج بردن از بحران مشروعیت بین المللی، دست از رفتارهای نابخردانه خویش بر نمیدارد. آیا تقویت موضع چنین حاکمیتی در عرصه بین المللی، موجب افزایش ماجراجوییهای حاکمیت و سوق دادن ناخود آگاه کشورمان به درگیری با برخی قدرتهای جهانی و منطقهای نخواهد شد؟
پرسش هفتم: خاتمی و نمایش انتخاباتی دوازدهم اسفند ۹۰
پرسش دیگر، مرتبط با رأی باطله سید محمد خاتمی به «جمهوری اسلامی» در روز دوازدهم اسفند ماه ۹۰ است. در ساعات اولیه پس از مشارکت نیمه مخفی آقای خاتمی در نمایش انتخاباتی مجلس نهم، تعدادی از حامیان او، آن حضور را «تدبیر خاتمی» برای جلوگیری از نقشهها یی دانستند که به ادعای آنها قرار بود توسط بخش افراطی حاکمیت اجرا شود و خبر آن، ساعاتی قبل از زمان انتخابات به خاتمی رسیده بود. مفهوم آن سخنان چیزی نبود جر آنکه اراده اولیه خاتمی، «عدم شرکت در انتخابات» بوده است و حضور او در انتخابات، برای خنثی سازی توطئهها. اما با گذشت چند روز از ماجرا، خاتمی با صراحت اعلام کرد هیچگاه «قصد عدم شرکت در انتخابات» را نداشته است! البته کمتر کسی این سخن را پذیرفت تا جایی که عبداله نوری به عنوان یکی از نردیکترین یاران خاتمی اعلام کرد: «تا آخرین روزهای قبل از انتخابات، برداشت من از حرفهای خاتمی این بود که بدون تحقق شرایط چهار گانه، در انتخابات شرکت نخواهد کرد». اکنون به نظر میرسد خاتمی قبل از هر تصمیمی در مورد شرکت در نمایشی که برای انتخاب «تدارکاتچی یازدهم» صورت خواهد گرفت، بایستی ابهامات مربوط به حضور مناقشه برانگیز خود در نمایش انتخاباتی دوازدهم اسفند ۹۰ را بر طرف نماید.
پرسش هشتم: خاتمی و مردم
آخرین و مهمترین پرسش، کشف نسبت خاتمی با مردم است؛ همان مردمی که اغلب اصلاحطلبان، درک صحیحی از دیدگاه آنان نسبت به نمایشهای انتخاباتی رژیم داشتند و انتخابات دوازدهم اسفند ۹۰ را به یکی از بیرونقترین دورههای انتخابات تبدیل کردند. آقای خاتمی که بار دیگر برای رونق بخشی به نمایش انتخاباتی حاکمیت و درواقع نجات نظام از بحران مشروعیت آماده شده، بایستی نسبت خود را با اکثریت تحریمی انتخابات هم مشخص نماید.
در مورد فریب کاری حکومت برای گرم کردن تنورانتخابات و همراهی خواسته یا ناخواسته عدهای از اصلاحطلبان در این روند، سخن بسیار است اما ترجیح میدهم قبل از طرح سایر سؤالات، در انتظار یافتن پاسخ برای پرسشهای هشت گانهای باشم که در بالا مطرح شد و هدف همه آنها شناسایی «ما» یی است که خاتمی از آن سخن میگوید.
پیام برای این مطلب مسدود شده.