اقای خاتمی ! از دیکتاتور پوزش خواستید با کلاهبردار چه کنیم؟
مجتبی واحدی: پیش گفتار: این یادداشت نه برای فرماندهان طراز اول سپاه نوشته شده که هم اکنون به صورت روزانه ، خواسته های خود را به رهبر مستأصل جمهوری اسلامی ، دیکته می کنند و نه به دنبال قانع کردن افرادی چون حسین شریعتمداری است که با سفارش همان فرماندهان ، متن نطق های رهبر را آماده می سازد . مخاطب این یادداشت ، سه گروه هستند : نخست هموطنانی که بدون هر گونه تعصب ، شیفتگی یا کینه ، سخنان مختلف را می شنوند تا از میان آنها ، حق را استخراج نمایند . به این گروه توصیه ای ندارم جر آنکه «اگر بی انصافی در این نوشته دیدند مرا در اصلاح دیدگاه خود ، کمک نمایند ». گروه دوم ، کسانی هستند که نوعی شیفتگی به رهبر جمهوری اسلامی دارند اما هنوز وجدان خود را به درهم و دینار رهبر نفروخته اند و سخن درست ، برآنان تأثیر گذار است . سومین مخاطبان این یادداشت ، برخی علاقمندان به آقای خاتمی هستند که بر خلاف سینه چاکان او ، علاقه ایشان به رئیس دولت اصلاحات ، نه از سر « فردپرستی » بلکه ناشی از اعتمادی است که به خیر خواهی او دارند . به این دو گروه پیشنهاد می کنم مقاله را تا آخر بخوانند و سپس قضاوت نمایند .
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
من هم مانند اغلب ایرانیان ، از یک سال و اندی پیش به دنبال یافتن پاسخ برای این پرسش بوده ام که « خاتمی ، و برخی حامیان او چه نشانه ای در رفتار و گفتار رهبر جمهوری اسلامی یافته بودندکه به صورت یک طرفه ، دست همکاری به طرف او دراز کردند و حتی از او خواستند که اگر در جریان جنبش سبز ، ستمی بر او رفته است ، آن را بر ستمکاران ـ مردم معترض ـ ببخشاید »؟هنوز پاسخی نیافته بودم که پرسش آزار دهنده دیگری در برابرم قرار گرفت: « عبداله نوری و برخی همفکران او چه نشانه ای از کاهش کینه ورزی رهبر جمهوری اسلامی و علاقه او به همکاری با اصلاح طلبان یافته اند که خود را برای مشارکت در انتخابات نمایشی سال ۹۲ آماده می کنند؟» این سؤالات به صورت علنی در نوشته ها و گفته های گروهی از معترضان بیان شد و انتظار می رفت کسانی که « دانستن را حق همه می دانستند » پاسخ هایی ارائه نمایند . اما این بار رهبر جمهوری اسلامی ، پیشدستی کرد و آب پاکی بر روی دست کسانی ریخت که گمان می کردند سید علی خامنه ای ، ذره ای به آینده ایران وایرانیان می اندیشد وحاضر است برای حل بحران های کشور ، دست های گشوده شده به طرف خود را بفشارد . او روز سوم مرداد ۹۱ ، برای آنکه خیال اصلاح طلبان حکومتی را آسوده سازد آنها را به زبونی و عقب نشینی در برابر دشمن ، متهم کرد تا « جیره خواران بی اخلاق او» برای مقابله جدی با همه اصلاح طلبان ـ حتی بی خاصیت ترین و محافظه کارترین آنها ـ با هیچگونه محدودیتی مواجه نباشند .
البته برای همه کسانی که از اندک هوش سیاسی برخوردار بودند و کینه ورزی های سی سال گذشته آقای خامنه ای را به یاد می آوردند پیش بینی این رفتار ، چندان مشکل نبود . اما کمتر کسی باور می کرد رهبر جمهوری اسلامی برای مقابله با منتقدان اصلاح طلب خویش ، تا این حد از « دروغگویی »را مجاز بشمارد . خامنه ای درفاصله سال های ۸۴ تا ۹۰ با حمایت بی نظیر از احمدی نژاد که حتی کسانی همچون علی لاریجانی بر دروغگو بودن او پافشاری می کردند نشان داده بود « دروغ » اگر در خدمت حاکمیت او باشد مباح است اما هرگز تصور نمی رفت که او شخصاً «پرچم دروغگویی »را در دست بگیرد و با وقاحتی مثال زدنی ، سخنانی بگوید که برای اثبات دروغ بودن آنها ، مراجعه به سایت دفتر رهبری ، کافی است .
سخنان روز گذشته سید علی خامنه ای در مورد وضعیت کشور ( اینجا)، آن چنان بی اساس است که نیازی به توضیح در مورد آن نیست . در خصوص اظهارات عقده گشایانه او نسبت به « تدارکات » چی های پیشین نیز ، وظیفه ای به عهده من نیست اما همین سخنان ، حاوی دروغ های آشکاری است که نشان می دهد رهبر جمهوری اسلامی ، هم اکنون به یک شخصیت کلاهبردار تبدیل شده که حتی از افشای دروغ های وقیحانه خویش ، واهمه ای ندارد . بلافاصله پس از انتشار سخنان رهبر در جمع مواجب بگیران او ، سایت های حقوق بگیر دفتر رهبری و یاران حسین شریعتمداری ، وظیفه تشریح و تبیین سخنان او را به عهده گرفتند . از جمله سایت نزدیک به بسیج دانشجویی ، تحلیل بلند بالایی ارائه نمود که نشان میداد سفارش دهندگان نطق اخیر رهبری ، قبلاً به سایر مزد بگیران خود نیز آماده باش داده بودند . در گزارش مفصل و از پیش آماده شده سایت جهان نیوز (اینجا) مشی دولت پیشین در خصوص مذاکرات هسته ای ، به شدت مورد حمله قرار گرفت . جهان نیوز با استناد به سخنان روز سوم مرداد ۹۱ رهبری، به صورت ویژه به موضوع مذاکرات « سعد آباد » اشاره کرد و نوشت : «وی ـ حسن روحانی ـ که دبیر شورای عالی امنیت ملی و رئیس تيم مذاکره کننده ايران در دولت اصلاحات بود، در ادعایی جالب “مذاکرات سعدآباد” را که با اعتراض گستردهافکار عمومی مواجه شد، از قطعات افتخارآميز تاريخ سياسي کشور خواند و گفت ما با این مذاکرات، ایران را از موضع اتهام خارج کردیم و از جنگ نجات دادیم! ».
سایت جهان نیوز حق دارد این ادعا را مطرح کند زیرا تهیه کنندگان نطق اخیر رهبری این سخن را از «دهان او» خطاب به ملت ایران مطرح کردند که « در آن دوره ـ اشاره به دوره ریاست جمهوری خاتمی ـ که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملق گویی از غرب شد … به واسطه همراهی با غربی ها و عقب نشینی هایی که انجام گرفت آنها آنقدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم.»اما ببینیم آرشیو دفتر رهبری در خصوص مذاکرات سعد آباد چه می گوید؟ روز یازدهم آبان ماه سال ۸۲ و در حالی که تنها دوازده روز از مذاکرات سعد آباد می گذشت رهبر جمهوری اسلامی در جمع کارگزاران نظام اظهار داشت :«..يكى دو مسأله ديگر هست كه لازم است مطرح كنم. يكى از آنها، همين مسأله اى است كه رئيس جمهور عزيز و متعهّدمان جناب آقاى خاتمى، مطرح و به تفصيل بيان كردند.»
رهبر دروغ پرداز جمهوری اسلامی که دیروز مذاکرات سعد آباد را « نشانه عقب نشینی دولت خاتمی »معرفی کرد روز یازدهم آبان ماه ۸۲ و در حالی که تنها دوازده روز از آن مذاکرات می گذشت ، ادعای امروز خود را اینگونه پاسخ داد :«به نظر بنده هر دو نظریه ای که در باره مذاکراتِ انجام گرفته وجود دارد غیر منطبق با واقع است . یک طرز فکر اینست که افراد مؤمن و غیور ما تصور می کنند دولت تسلیم شد که باید گفت این طور نیست ….» . کسی نباید گمان کند ، تنها در سخنان رهبر جمهوری اسلامی باید به دنبال کشف رگه های دروغ گویی وکلاهبرداری بود . علی اکبر صالحی که هم اکنون به عنوان « وزیر خارجه مورد تأیید رهبر » با دولت کودتایی کار می کند در زمان مذاکرات سعد آباد نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی بود . او دیروز در حالی چشم در چشم رهبر به دروغ های او گوش می داد که تنها دقایقی بعد از اتمام مذاکرات سعد آباد، شادمانی خود از این مذاکرات را ابراز داشته بود. زیرا به باور او « نشست سعد آباد یک پیروزی برای ایران و یک دستاورد برای اروپا و جامعه جهانی بود (اینجا)
البته سخنان یازدهم آبان ماه ۸۲ رهبر (اینجا ) تنها اظهارات او در تأیید روند مذاکرات هسته ای در دولت خاتمی نبود . روز بیست و پنچم مرداد ماه ۸۳ و در حالی که خاتمی خود را برای ترک کرسی ریاست جمهوری آماده می کرد اقای خامنه ای در آخرین دیدار خود با سفرای دولت خاتمی در خارج از کشور، باردیگر لزوم اعتماد سازی در عرصه بین المللی را مورد تأکید قرار داد و اظهار داشت :« توجیه کردن و استدلال کردن و تبیین کردن این قضیه برای نخبگان ، به عهده دستگاه سیاست خارجی ماست .چون در این صورت ، افکار عمومی و نخبگان ، کاملاً این حرف را می پذیرد ؛ اینطور نیست که ما خیال کنیم همه نخبگان عالم و افراد سیاستمدار ، علیه ما هستند . نه ! باید بفهمند » . او سپس مذاکرات پاریس را که یکی از مناقشه بر انگیز ترین گفتگوهای هسته ای در دولت خاتمی بود مورد اشاره قرار داد و با صراحت بر عملکرد مذاکره کنندگان ایرانی ، مهر تأیید زد . رهبر جمهوری اسلامی دراین مورد اظهار داشت :« دوستانی که مشغول مذاکره هستند خوب مذاکره کرده اند . من همین مذاکرات پاریس را که یک ماه پیش تقریبا ً انجام گرفت نگاه کردم و خواندم . مواضع خوبی اتحاذ کردند و خوب دفاع کردند و منطقی حرف زدند » ( مشروح سخنان آقای خامنه ای در این مورد را در اینجا بخوانید ).
اکنون مایلم از آقای خاتمی و نیز از همکار سابق او ـ عبداله نوری ـ این پرسش را مطرح نمایم که « خامنه ای با چه زبانی باید به شما بگوید که او حتی اگر بخواهد بار دیگر با اصلاح طلبان حکومتی ، کنار بیاید حاکمان واقعی جمهوری اسلامی که بر همه منابع مالی و مراکز سیاسی کشور مسلط هستند به او اجازه انجام این کار را نخواهند داد ». ضمن آنکه خوش رقصی دیروز رهبر برای افراطیون ، نشان داد که خود او نیز در این روند ، از انگیزه کافی برای کینه ورزی نسبت به همه « اصلاح طلبان » بر خوردار است . سید محمد خاتمی، سال گذشته بدون توجه به جنایات گسترده رهبر و عوامل او نسبت به معترضان انتخاباتی ، خواستار پوزش خواهی متقابل « جنایت کاران » و « ستمدیدگان » شده بود . آیا او اکنون که دروغگویی وکلاهبرداری کینه جویانه رهبر را مشاهده می کند هنوز هم مایل است با مشارکت در نمایش انتخاباتی ، به خامنه ای کمک کند تا بخشی از مشروعیت زائل شده در داخل خارج از کشور را بازیابی نماید ؟ تردیدی ندارم که رهبر ، نمی خواهد و نمی تواند که با اصلاح طلبان حکومتی ، کنار بیاید اما به فرض که با قبول « پوزش پیشنهادی خاتمی » راه را برای اصلاح طلب بی خاصیتی مانند محمد رضا عارف باز کرد ، آیا تضمینی وجود دارد که او بعد از پشت سر گذاشتن بحران ها ، بار دیگر« دروغگویی » پیشه نسازد وهمه تفاهمات را زیر پا نگذارد؟آیا دروغ گویی واضح و کلاهبردارانه او در خصوص روند مذاکرات هسته ای وسایر اقدامات او بر علیه منافع ملی ایرانیان ، کافی نیست که خاتمی و دوستانش ، امید همکاری با این رهبر فریب کار و ضد ایرانی را برای همیشه فراموش کنند ؟
لینک های مرتبط:
/ مذاكرات تهران/ دبير شوراي عالي امنيت ملي در ديدار با وزراي خارجه آلمان، فرانسه و انگليس: امضاي پروتكل الحاقي در چارچوب ملاحظات ايران انجام خواهد شد
» سرویس: سياسي – سياست خارجي
کد خبر: 8207-12701
سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۲ – ۱۸:۳۶
دو مينيك دوويلپن، ديدار وزراي خارجه سه كشور آلمان، فرانسه و انگليس را به منظور اعتمادسازي و ايجاد مبناي محكمي براي توسعه روابط ايران و اروپا خواند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، دومنيك دوويلپن، وزير امور خارجه فرانسه گفتوگوهاي امروز را براي ايران، اروپا و جهان بسيار مهم توصيف نمود و توافق ايران و اروپا را مبناي مهمي براي گسترش روابط دانست و ابراز داشت: اروپا براي ايران با توجه به تاريخ و تمدن كهنش احترام خاصي قائل است.
از سوي ديگر جك استرا، وزير خارجه انگليس در اين ديدار گفت: اگر با دولت ايران، آرمان مشترك نداشتيم به تهران نميآمديم. ما از تصميمات جديد ايران در مورد شفافسازي كليه فعاليتهاي هستهيي شديدا استقبال و حل و فصل مسائل هستهيي ايران را به نفع مصالح و منافع ايران ميدانيم.
هم چنين دكتر روحاني، دبير شورايعالي امنيت ملي با توصيف اهميت گفتوگوهاي صورت گرفتهي امروز با وزراي سه كشور اروپايي گفت: اين گفتوگوها و تفاهمات نشان داد كه ايران و اروپا ميتوانند نقش كليدي در حل و فصل مسايل مهم منطقهيي و بينالمللي ايفا نمايند.
دكتر روحاني با اشاره به نقش پيشروي ايران در تحقق دموكراسي در منطقه گفت: ايران اولين كشور منطقه بوده كه پارلمان تشكيل داده و در مبارزه با استعمار و استثمار پيشتاز بوده است و با هشت سال دفاع مقدس در مقابل تجاوزي كه حمايت تمام جهان را به دنبال داشت، افتخاري بي نظير در تاريخ مقاومت ملتها آفريد، امروز نيز مصمم هستيم كه براي پيشبرد صلح و ثبات در منطقه، نقش كليدي ايفا كنيم.
دبير شورايعالي امنيت ملي با تشريح سياستهاي جمهوري اسلامي ايران در مورد خلع سلاح گفت: ايران در امضاي معاهدات خلع سلاح پيشتاز بوده و حركت به سمت سلاحهاي كشتار جمعي را مايهي تضعيف ثبات و امنيت و ايجاد بياعتمادي در منطقه و جهان دانست.
وي اضافه كرد: ايران به عنوان طراح منطقهي عاري از سلاحهاي كشتار جمعي معتقد است؛ دستيابي به سلاحهاي كشتار جمعي، مسابقه تسليحاتي در منطقه را افزايش داده و باعث بيثباتي منطقه خواهد شد.
دكتر روحاني همكاري ايران و اروپا براي خلع سلاح خاورميانه از سلاحهاي كشتار جمعي را بسيار موثر توصيف كرد و جهان غرب را به خاطر ايجاد محدوديت در بهرهمندي ايران از مزاياي معاهدات خلع سلاح همچون تكنولوژي صلحآميز سرزنش نمود و بر ضرورت استفاده كشورهاي عضو از مزاياي معاهدات خلع سلاح را مهمترين عامل تقويت معاهدات مذكور دانست.
وي اين امر را مهمترين عامل در تحقق صلح و ثبات و امنيت جهاني تلقي نمود.
دبير شورايعالي امنيت ملي با تاكيد بر صلحآميز بودن ماهيت تمام فعاليتهاي هستهيي ايران گفت: اگر اين، بخشي از فعاليتهاي قانوني هستهيي خود را پوشيده نگاه داشته به خاطر تحريمهاي غيرقانوني و افزايش آنها عليه ايران در گذشته بوده است.
وي در ادامه گفت: ايران هيچ مشكلي براي شفافسازي و اعتمادسازي ندارد؛ مشروط بر اينكه حقوق ملت ايران در تامين تكنولوژي صلحآميز حفظ شود و از عدم سوء استفاده سياسي بعضي از قدرتها اطمينان پيدا كنيم.
دبير شوراي عالي امنيت ملي تصريح كرد كه شفافيت كامل و امضاي پروتكل الحاقي در چارچوب ملاحظات ايران انجام خواهد شد، اما تصويب نهايي پروتكل بر عهده مجلس شوراي اسلامي است.
دكتر روحاني اجراي موفق توافقات ايران و اروپا در مورد موضوع هستهيي را الگوي خوبي براي حل و فصل ساير مسائل مهم باقيمانده بين ايران و اروپا دانست.
انتهاي پيام
……………………….
صالحي لحظاتي پيش در گفتوگو با ايسنا: * احساس آرامش دارم * اين يك پيروزي براي ايران و يك دستاورد براي اروپا و جامعهي جهاني بود
» سرویس: سياسي – سياست خارجي
کد خبر: 8207-12738
سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۲ – ۲۱:۱۱
علي اكبر صالحي گفت: با درايت و حكمت ايران توانست خود را از معرض يك خطر بزرگ نجات دهد و اين يك دستاورد بزرگي است.
دكتر علي اكبر صالحي، نماينده ايران در آژانس بين المللي انرژي اتمي در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: من الان يك احساس آرامش دارم و احساس ميكنم كه با درايت و حكمت ايران توانست خود را از معرض يك خطر بزرگ نجات دهد و اين يك دستاورد بزرگ است.
وي كه پس از پايان يافتن مذاكرات امروز تهران با ايسنا گفتوگو ميكرد، تصريح كرد: اين موضوع به دنيا نشان داد كه مسوولين نظام، مسوولين باكفايت و درايتي هستند و توطئهها و خطرها را به موقع تشخيص ميدهند و با تدبير خودشان سعي ميكنند مسائل را به گونهاي پيش ببرند كه كشور در مسير خطر قرار نگيرد.
نماينده ايران در آژانس تاكيد كرد: اين يك پيروزي براي ايران و يك دستاورد براي اروپا و كل جامعه جهاني بود كه صلح جهاني با آن تثبيت بيشتري يافت.
صالحي در ادامهي اين گفتوگو تاكيد كرد:اين امر نتيجه تلاش جمع كثيري از مسوولين نظام بود كه من به سهم خود از كليه مسوولين عاليرتبه نظام صميمانه تشكر ميكنم.
وي در خصوص دستاوردهاي مذاكرات امروز تهران، گفت: ارتقاي جايگاه حيثيتي ايران در جهان و جلب اعتماد جهاني و هموار شدن راه براي افزايش همكاري با اروپا را ميتوان از جمله دستاوردهاي مذاكرات امروز دانست.
وي افزود: از اين به بعد شاهد تسريع همكاري و تفاهم بين ايران و اروپا و به طور كلي كشورهاي جهان خواهيم بود، ضمن اينكه اقتدار ايران در جهان نيز روشن شد.
صالحي همچنين خاطر نشان كرد كه توافقاتي كه در مذاكرات امروز تهران به دست آمد، دست ايران را در عرصهي بينالمللي خيلي بازتر كرد.
انتهاي پيام
……………………………
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام (۱۳۸۲/۰۸/۱۱ – ۰۰:۰۰)
نسخه چاپی
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الاطهرين.سيّما بقيّة الله فى الأرضين. «يا ايّها الّذين امنوا اتّقوا الله وقولوا قولاً سديدا. يصلح لكم اعمالكم و يغفر لكم ذنوبكم و من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظيما» .
بسيار جلسه بزرگ و پُركيفيّت و مغتنمى است. ايّام و ساعات هم جزو ساعاتى است كه حقيقتاً بايد آنها را مغتنم بشماريم؛ ماه مبارك رمضان و بر سر سفره فيض الهى و ضيافت رحمانى؛جمع حاضر هم جمع كارمندان و مسؤولان ارشد كشور، در نظامى كه هدف خود را خدمت و مجاهدت براى اعتلاى نيكيها، گسترش طيّباتِ عالم – احلّ لكم الطّيبات – و ممنوع و محدود و كم كردن بديها و شرارتها و فسادها قرار داده است.
حرف اساسى و مهم در جمع ما اين است كه ما به مسؤوليت خود كه بسيار امر خطير و سنگين و درعين حال باارزشى است، بينديشيم؛ آن را پاس بداريم و از عهده آن برآييم. كوشش ما بايد اين باشد و اين فقط با رعايت تقواى الهى امكان پذير است. اگر تقوا را رعايت كنيم، كار ما درست انجام خواهد شد و با شرايط لازم و دور از شائبه ها و اختلالهايى كه از ناحيه فسادِ هر كارى پيش مى آيد، جلو خواهد رفت و به نتايج خود خواهد رسيد. تقوا موجب مى شود كه ما، هم خوب و درست بفهميم، هم درست بيان و عمل كنيم. وقتى انسان درست بفهمد و درست عمل و تبيين كند، موفقيّت حتمى و اجتناب ناپذير است. به همين دليل است كه بيشترين توصيه در قرآن و روايات به مؤمنان، توصيه به تقواست. ما بيش از همه مردم به تقوا احتياج داريم؛ چون مسؤوليتمان سنگين است و بخشى از اقتدار ملى در اختيار ماست. اگر تقوا نباشد، اين اقتدارى كه متعلّق به ملت است و گوشه اى از آن در اختيار هر يك از افراد جمع حاضر است، ممكن است در راه و جاى درست خود مصرف نشود. بنابراين، مهمترين مسأله براى ما تقواست.
وقتى توصيه به تقوا مى كنيم، معنايش اين نيست كه تقوا وجود ندارد؛ نه، بلكه توصيه به اين است كه اگر اين دستاوردِ معنوى در ما هست، حفظ شود؛ اگر ناقص است، تكميل و اگر مفقود است، تأمين گردد. اين طور هم نيست كه توصيه كننده به تقوا – كه در اين مجلس بنده هستم و در نمازهاى جمعه و در سخنرانيها و در بيانات موعظه آميز – نياز كمترى به تقوا داشته باشد تا توصيه شونده؛ نخير، بلكه گاهى توصيه كننده خودش به مراتب محتاجتر است به توصيه؛ اما موعظه، گفتن و توصيه كردن لازم است. لذا در شرع مقدّس اسلام «تواصى» وارد است. همه بايد همديگر را توصيه و سفارش به حق، صبر و حفظ راه مستقيم الهى كنيم تا از اين راه منحرف نشويم.
اگر بخواهيم تقوا را در زندگى – چون ادّعاى تقوا و بر زبان آوردن آن كافى نيست؛ واقعاً بايد متّقى و پرهيزكار بود – و اعمال و رفتار خودمان بروز دهيم، مهمترين عرصه آن براى ما مسؤولان، عرصه مسؤوليتهاى اجتماعى و هدفهاى انقلاب را به جد دنبال كردن است. انقلاب اسلامى هدفها و شعارهايى دارد كه براى تحقّق آن جانهاى پاك و خونها فدا شده است. اين هدفها رشد معنوى و مادّى، ساختن دنيا و آخرتِ مردم و تأثيرگذارى بر روى آنها، تعالى اخلاقى، رسيدن كشور به نقطه اى كه شايسته كرامت انسانى است و ايجاد فضايى براى رشد استعدادها و بهره بردن افراد از مواهب الهى – چه مواهب مادّى و چه مواهب معنوى – است كه از جمله آنها مى توان به آزادى، علم و فضايل اخلاقى اشاره كرد.
نظام به اين منظور به وجود نيامد كه قدرت را از دست عدّه اى بگيرد و به دست عدّه ديگرى كه من و شما باشيم، بدهد؛ بدون اين كه اين عدّه كه قدرت را مى گيرند، تعهّدى در قبال اين حركت عظيم مردم داشته باشند. مردم، اين موج عظيم و درياى خروشان كه انقلاب را به وجود آوردند و در بحرانهاى گوناگون آن را حفظ كردند و به سلامت اين نظام را از گردنه هاى خطرناك گذراندند، توقّعاتى دارند. اين توقّعات را ما مؤمنانِ به اسلام در نام اسلام خلاصه مى كنيم كه حقيقت هم همين است. منتها چون ممكن است اسلام با تفسيرها و تبيينهاى غلط در معرض ديد خيليها قرار گيرد و اشتباه شود، «جمهورى اسلامى» شعارهاى مشخّص دارد: استقلال، آزادى، رشد معنوى و تعالى مادّى، ايجاد محيط امن و با كرامت براى انسانها. ما بايد اين خواسته ها را دنبال و براى آنها حركت كنيم.
مسؤولان بالاى كشور و بخشهاى مختلف، بايد بزرگترين مظهر تقوايشان اين باشد كه آن مسؤوليتى را كه بر حسب قانون بر عهده گرفته اند، به بهترين وجه و بدون هيچ نقصى ادا كنند. البته در سطوح متوسّط يا در بدنه وسيعِ مسؤولان كشور، ممكن است نشود توقّعات را در اين حد براى آنها مطرح كرد؛ اما در مورد مسؤولان سطح بالا و مديران ارشد نظام – نمايندگان مجلس، مسؤولان قوّه قضايّيه، اعضاى دولت، نيروهاى مسلّح، نهادهاى انقلابى و بخشهاى مسؤول روحانى در زمينه انقلاب – مى شود. اين مسؤولان – كه الحمدلله بيشترشان در اين جا جمع هستند – بايد بيشترين تلاش و كار را بكنند تا اين مسؤوليتهايى كه به عهده آنهاست، به بهترين وجه انجام گيرد. اگر اين شد، زندگى مردم آباد و عقب ماندگيهاى كشور جبران خواهد شد؛ كما اين كه هر مقدار كه كار كرديم، اثرش را در جامعه ديده ايم.
يكى از مهمترين مواضع بروز تقوا در عملِ مسؤولان اين است: خود را در مقام انجام مسؤوليت نديدن؛ درست عكس آنچه كه اهل دنيا براى مسؤوليتها قائلند. اهل دنيا مسؤوليتهاى دولتى و… را براى دنياى خودشان مى خواهند. اگر رياست، مديريّت يا عضويت در پارلمانها و مراكز اين چنينى را مى خواهند، در درجه اوّل آنچه برايشان اهميت دارد، مسائل شخصى است. لذا در طىّ مسؤوليت، بارِ خودشان را مى بندند و شايد خود را براى مدّت طولانى از عمر بيمه و تأمين مى كنند! در نظام جمهورى اسلامى، قطعاً اين محاسبه، محاسبه غلطى است. كسى كه وارد مسؤوليت مى شود، بايد مطلقاً منافع شخصى خود را در قبول اين مسؤوليت نبيند و اگر اين كار و مسؤوليت مطابق توانايى اش نيست، مسؤوليت را قبول نكند؛ اما وقتى قبول كرد، بايد آنچه در درجه اوّل برايش اهميت دارد – كه هيچ چيز در عرض آن نيست – اداى مسؤوليتش باشد؛ هرچند كه به ضرر خود او و برخلاف منافعش تمام شود.
مسؤوليت را با سختيها و دغدغه هايش و با مجاهدتى كه بايد براى اداى آن كرد، قبول كنيم. اگر اين شد، آن وقت انسان پيش خداى متعال و مردم روسفيد است و مردم هم مى فهمند. درست است كه تبليغ و گفتن و جنجال كردن و زرق و برق و … روى ذهن آحادى از مردم تأثيرهايى مى گذارد؛ اما اين تأثيرات ماندنى نيست: «فأمّا الزّبد فيذهب جفاء» ؛ حقيقت باقى مى ماند؛ آنچه حق و صدق است در ذهن مردم جاگير مى شود. اگر خداى نكرده ما برخلاف تعهّد دينى و انقلابى و تعهّد بر اساس قبولِ مسؤوليت، حركت و عمل كنيم، ولو در برهه كوتاهى از زمان هم بتوانيم حقيقت را طور ديگرى نشان دهيم، مردم درك مى كنند.
يكى ديگر از مظاهر تقوا در نظام اسلامى اين است كه همه توجّه كنند قدرتهاى بزرگ جهانى به دلايل مختلف – كه غالباً آنها را مى دانيد – با اين نظام دشمنى دارند:
اين نظام براى اولين بار قواعدى را كه دستگاهها و مراكز استكبارى دنيا وضع و بر اساس آن روابطشان را تنظيم كرده بودند، نقض و اعلام كرد كه معتقد به اسلام، عدل و دفاع از عدالت در هر نقطه دنيا و معتقد به دفاع از مظلوم است. اين نظام با برافراشتن پرچم اسلام، احساس اسلام خواهى و حيات مجدّد اسلامى را در سطح وسيعى از مردم كه در يكى از حسّاسترين مناطق دنيا – منطقه خاورميانه و بخشى از آسيا – هستند، بيدار كرد. بديهى است كه قدرتهاى مستكبر جهانى و زياده خواه كه داراى سوابق و لواحق سوء و وضعيت بد و آلوده هستند و سزاوار سرزنش، از چنين نظامى خوششان نيايد و با آن در هر حدّى كه بتوانند، دشمنى كنند.
همه مراقب باشند كه به دشمنِ نظام اسلامى به هيچ نحو – چه با همسويى و چه با همجهتى و چه با موضعگيرى و حرف زدن و اقدام كردن – كمك نكنند. يكى از موضوعاتى كه منافى با تقوا و پرهيزكارى است، همين موضوع است.
از جمله مواردى كه بايد از تقواى مسؤولان و نظام بروز كند، رعايت حدود قانونى در همه بخشهاست و عدمِ تخطّى از آنچه كه قانون اساسى و قوانين معتبر براى بخشها و دستگاههاى مختلف معيّن كرده اند. تخطّى از اين قوانين، در مواردى مشكل بزرگ فساد اقتصادى و فساد دستگاههاى مسؤول را به وجود مى آورد و يا موجب تعارض بين دستگاههاى مختلف و تشتّت و بگو مگوهاى مضرّ و مفسده انگيز مى شود.
فضاى ماه رمضان است و فضاى معنوى. اين جا هم حسينيّه است و وقت هم بهترين وقت براى اين كه ما اين حرفها را بين خودمان بگوييم. خيلى از اين حرفها را من و شما مى دانيم؛ لكن موعظه به معناى اين نيست كه انسان مطالبى را كه طرف مقابل نمى داند، به او بگويد. موعظه يعنى حتّى تكرار مطالبى كه انسان مى داند؛ چون در خودِ شنيدن اثرى است كه در دانستن نيست. من و شما هم احتياج داريم كه بشنويم و همديگر را موعظه كنيم. موعظه اصلى و مهمّ ما همين مسأله تقواست و تقوا براى ما مسؤولان اهم و پايه آن در مورد ما، پايه بالاترى است كه نمى توانيم به سطح تقواى متعارفِ عادّى مردم اكتفا كنيم.
يكى دو مسأله ديگر هست كه لازم است مطرح كنم. يكى از آنها، همين مسأله اى است كه رئيس جمهور عزيز و متعهّدمان جناب آقاى خاتمى، مطرح و به تفصيل بيان كردند. اوّلاً بايد بگويم كه اين گونه حوادث در كشور نبايد به هيچ وجه وسيله بگو مگو و اختلاف بين مسؤولان، آحاد يا جناحهاى كشور شود؛ از اين پرهيز كنيد. ايشان درست گفتند كه نقد و انتقاد و… ايرادى ندارد، و حتّى برخى از بى تابيهايى كه انسان در اين قضيه از دانشجويان، آحاد مردم و يا بعضى از مطبوعات ديد كه دغدغه داشتند، خوب هم هست و نشان دهنده اين است كه روى عزّت و استقلال ملى در جامعه، حسّاسيت زياد است؛ اما هيچ كدام از اينها نبايد به دعوا، اختلاف و كشمكش منتهى شود. آنچه اهميت دارد اين است كه شما نخبگان و مسؤولان و بخصوص افرادى كه تريبون دارند و نقششان بسيار مهمّ است – چه مجلس، چه مطبوعات، چه نمازهاى جمعه و چه بقيه جاها – بدانند كه وقتى كشور با چنين مسأله اى – كه يك مسأله از دهها و صدها مسأله اى است كه كشور با آن مواجه مى شود – روبه رو مى گردد، بدترين روش اين است كه خود اين مسأله در داخل به وسيله اى براى بگومگو تبديل شود؛ اين خيلى بد است.
اوايلى كه عراق حمله كرده بود، وظيفه همه معلوم و مشخّص بود كه چه كار بايد بكنند؛ اما منافقين كه در آن وقت در تهران و در شهرهاى ديگر فعّال بودند و آزادانه حركت و سخنرانى مى كردند، دائماً مى گفتند آزادى نداريم! مثل امروز كه بعضى كسان هرچه به ذهنشان مى آيد، مى گويند و هر طور هم كه دلشان مى خواهد، كار مى كنند، آن وقت يكى از شعارهايشان اين است كه آزادى نداريم! نمى فهمند كه خودِ اين ادّعا موجب تمسخر آنها مى شود. آن زمان هم همين طور بود و عروسكهاى منافقين سرِ چهار راهها تابلو به دست مى ايستادند و مردم را نسبت به اصل مسأله دفاع دچار ترديد و اضطراب مى كردند. بعد كه به آنها تذكّر داده و تشر زده شد، دست و پايشان را جمع كردند. مطلقاً نبايد اين طور حوادث كه در كشور پيش مى آيد، به بگومگو، دو دستگى، شكاف، جدا كردنِ افراد از يكديگر و جناحى كردن مسائل منتهى شود؛ اين خيلى بد است.
همه توجّه داشته باشند كه خلاصه آنچه اتفاق افتاد اين است كه صهيونيستهاى غاصبِ سرزمين فلسطين و هيأت حاكمه كنونى امريكا كه كينه و حقدشان نسبت به جمهورى اسلامى نهايت ندارد و حاضرند از هر وسيله رذالت آميزى براى رسيدن به هدف خود استفاده كنند، شعارى را در سطح دنيا درست كردند كه: «ايران دنبال سلاح اتمى است«! براى اين كار، افكار عمومى و خيلى از دولتها را حسّاس كردند و بعد از جنجال، هدفشان اين بود كه اجماع جهانى به اين جا برسد كه تلاش علمى و فنآورى اتمى ايران، موجب بيم عمومى در دنيا شده است. اين جا چه كار بايد كرد؟ بايد اجازه داد كه صهيونيستها و امريكاييها تبليغات خود را تكرار كنند؛ يا نه، بايد نشان داد و روشن كرد كه نخير، اين طور نيست؟ مسؤولان محترم نظام اين درايت و تدبير را انتخاب كردند كه روشن كنند و بگويند نخير، بياييد قضيه را ببينيد. آنچه كه تاكنون جمهورى اسلامى قبول كرده، اين است كه بيايند و عمليات غنىسازى اى را – كه در نقطه مشخّصى است – ببينند؛ كه آنها هم آمدند و ديدند كه وجود دارد و اجازه هم داشتند كه هرجاى ديگرى هم كه خيال مى كنند عمليات غنى سازى هست، بروند و ببينند، تا بدانند كه تبليغات صهيونيستها دروغ است. اين يك راهِ مسالمت آميز براى حفظ فناورى هسته اى است.
ما به هيچ قيمتى حق نداريم اين فناورى را از دست بدهيم. اين كه بعضى كسان تبليغ مى كنند كه چيز زيادى به دست نيامده، اين هم درست نيست. اين را بدانيد كه آنچه به دست آمده، بسيار برجسته و زياد است. اگر زياد نبود، دشمنان ما را اين قدر حسّاس نمى كرد. كارشناسان و انسان هاى وارد و مطّلع، داورىِ درستى در اين مورد دارند. ما به فناورى اى رسيده ايم كه در كشور ما بومى است؛ مهم اين است. اگر امروز همه دستگاههايى را كه در اختيار جمهورى اسلامى است، دشمنان ما بتوانند – كه البته نخواهند توانست – از بين ببرند، اين فناورى از بين نمى رود؛ چون آن را از كسى عاريه و وام نگرفته ايم و متخصّصان هوشمند خود ما توانسته اند به آن دست پيدا كنند. البته اگر به ميل غربيها و مراكز قدرت جهانى بود، تا صد سال ديگر هم نمى گذاشتند كه جمهورى اسلامى به چنين فناورى اى دست پيدا كند و اين كار، على رغم آنها و تحريم ما انجام گرفته است. بنابراين آنچه به دست آمده، ارزشمند است و اين دانش ارزشمند را نه دولت، نه مسؤولان، نه سازمان انرژى اتمى و نه هيچ فردى از افراد اين كشور حق ندارد كه از دست بدهد و روى آن معامله كند؛ قطعاً معامله اى هم صورت نگرفته و نخواهد گرفت. البته اگر آنهايى كه واردِ اين گفتگو با مسؤولان جمهورى اسلامى شدند، بخواهند با جمهورى اسلامى سرِ اين قضيه به چالش بيفتند و زياده طلبى كنند، همه چيز به هم خواهد ريخت و قطعاً از جمهورى اسلامى تو دهنى خواهند خورد و بلاشك ما در اين زمينه مطلقاً حاضر به دادن هيچ امتيازى نخواهيم بود. ما اين فناورى و آنچه را كه بحمدالله در بخشهاى مختلف كشور عزيزمان از پيشرفتهاى چشمگير علمى و تحقيقى به دست آورده ايم، بايد حفظ كنيم. البته هنوز تا رسيدن به خطوط مقدّم فنآورى و علم خيلى فاصله داريم. علّتش اين است كه از زير صفر – نمى شود گفت صفر – شروع كرده ايم. با اين كشور كارى كرده بودند كه نه فقط دستاورد علمى و فنآورى، بلكه حتّى اميد آن را هم نداشته باشد. بنابراين، ما از نقطه «هيچ» شروع نكرديم، بلكه از «هيچِ همراه با نوميدى» شروع كرديم! انقلاب اسلامى از اين جا وارد ميدان شد و بحمدالله امروز پيشرفت كرده است.
الان در بسيارى از دانشگاههاى ما، جوانان فعّالند و آن طور كه افراد خبره و وارد به من گزارش داده اند، سطح كار علمى و تحقيقى در بيست، سى دانشگاه بزرگ كشور از لحاظ استعداد، كار، كوشش و پيگيرىِ استادان و داشتنِ استادهاى خوب، برابر با دانشگاههاى خوب و پيشرفته دنياست. بحمدالله پيشرفتها خوب است. اينها امكاناتى نيست كه كسى براى اين كشور به ارمغان آورده باشد؛ متعلّق به اين كشور است. منتها مستبدّان داخلى از يك طرف و استثمارگران خارجى از طرف ديگر نمى گذاشتند. حال كه بحمدالله كشور هم مستقل است و هم آزاد، اين دانشها بتدريج بيشتر بروز خواهد كرد. كارى كه مسؤولان كردند، كار درستى بود. با تدبير و بدون پذيرش تسليم و قبول حرف زور انجام شد تا توطئه اى كه از طرف امريكاييها و صهيونيستها عليه جمهورى اسلامى طرّاحى شده بود، شكسته شود. البته اين آغازِ قضيه است و كار تمام نشده است. اگر ادامه اين كار به همين روالى كه تاكنون طرّاحى شده، ادامه پيدا كند، هيچ ايرادى ندارد؛ اما اگر قرار باشد دشمنان يا مراكز قدرت، فزون خواهى كنند و سنگر به سنگر جلو بيايند و ما هم عقب نشينى كنيم، اين مى شود تسليم، كه به هيچ وجه درست نيست و اجازه چنين كارى هم داده نخواهد شد.
به نظر بنده هر دو نوع نظريه اى كه درباره مذاكراتِ انجام گرفته وجود دارد، غير منطبقِ با واقع است. يك طرز فكر اين است كه افراد مؤمن و غيور ما تصوّر مى كنند دولت تسليم شد، كه بايد گفت اين طور نيست و هيچ تسليمى تا اين جا وجود نداشته است. اين يك حركت سياسى و كار ديپلماسى است. طرز فكر ديگر كه در نقطه مقابلِ طرز فكر اوّلى است، اين است كه عدّه اى خيال مى كنند ديگر نبايد معطّل كرد و هرچه آنها مى خواستند بايد داد تا مبادا بهانه گيرى كنند! اين هم درست نيست و دستپاچه شدن است. از طرف ديگر، اين تفكّر هم كه عدّه اى از دشمنان جمهورى اسلامى دارند و خيال مى كنند كه ديگر قلّاب در دهان جمهورى اسلامى گير كرده و چاره اى ندارد، درست نيست؛ نخير، اين طرز فكر هم خوش خيالى و خيال خام است.
ما در هر جا حركتى كرده باشيم كه به نقطه اى برسد كه به منافع جمهورى اسلامى خدشه و ترديد وارد شود، همان جا آن حركت را بدون هيچ ترديدى قطع مى كنيم. بنابراين ما راههاى مسالمت آميز و همراه با عزّت جمهورى اسلامى را براى حفظ كشور و اين دستاورد طى مى كنيم، كه خطّ قرمزش اين است كه بخواهند در امور داخلى ما دخالت كنند. اگر بخواهند بگويند «ما مى خواهيم اطمينان پيدا كنيم» ما حرفى نداريم و همين كارى كه تا الان اتّفاق افتاده است، بعد از اين هم همين كار در حدّى انجام خواهد گرفت. البته تصميم گيرىِ نهايى، طبق قانون بر عهده مجلس شوراى اسلامى است و بعد هم شوراى نگهبان كه بايستى آن را با شرع و قانون بسنجد. تاكنون دولت هيچ تصميمى نگرفته و نمى تواند هم بگيرد؛ الان مسؤولان محترم، كارِ مقدّماتى انجام داده اند. آنچه كه تاكنون مسؤولان محترم – چه آقاى دكتر روحانى و چه آقاى رئيس جمهور و مسؤولان ديگر – حقيقتاً زحمت كشيدند، اين است كه با دقّت و ملاحظه جوانب، كار كرده اند و حواسشان جمع است كه كارى برخلاف مبانى و اصول انجام نگيرد. بنده هم مطّلع هستم و هرجا احساس كنم كه برخلاف ضوابط، اهداف و عزّت ملى و جهتگيرىِ نظام اسلامى كارى انجام مى گيرد، مطمئنّاً نخواهم گذاشت و جلوش را مى گيرم. البته تاكنون چنين مسأله اى پيش نيامده و به فضل الهى اميدواريم بعد از اين هم بتوانند با همه جهات، اين كار را پيش ببرند.
مسأله عمده اين است كه طرفهاى خارجىِ اين قضايا – چه اين مسأله و چه مسائل گوناگونى كه جمهورى اسلامى با طرفهاى خارجى ارتباط و برخورد دارد – بفهمند كه جمهورى اسلامى آن جايى نيست كه بتوانند خواستها و اطماعى را كه در گذشته با ايران استعمارى داشته اند، عمل كنند. جمهورى اسلامى ماهيّت و هويّت ديگرى است. اين ايران اسلامى آن ايران استعمارىِ انگليسى تقسيم شده بين قدرتها نيست كه بخواهند به آن زور بگويند و درباره هر مسأله در امورش دخالت كنند. امروز جمهورى اسلامى مسلّح به سلاحى است كه از سلاح اتمى بالاتر و بُرنده تر است و آن، سلاحِ اراده و ايمان مردم و حضور و همراهى آنها با دولت است، كه سلاح بزرگ ماست. البته سعى و تبليغ مى كنند و آن قدر پُر رو هستند كه مى خواهند حتّى به خودِ ما بباورانند كه ما مسلّح به اين سلاح نيستيم و مردم از اسلام و انقلاب برگشته اند! اما ما مى دانيم كه اين مطالب خلاف واقع است.
طرفهاى جهانى ما، چه اروپاييها باشند و چه غيراروپاييها – كه البته درباره غير اروپاييها مسائلى چون زياده خواهى و… را نديده ايم؛ اما اروپاييها ولو از گذشته غالباً اهداف و مطامع استعمارى در ذهنشان هست – بايد بدانند كه جمهورى اسلامى در مبادله ها، قراردادها و رفت و آمدهاى خود، زور، تحميل و دخالت را قبول نمى كند. به اين هم غرّه نشوند كه عدّه اى از داخل كه تأثيرشان در فضاى عمومى و سياسى كشور نزديك به صفر است – اگر نگوييم صفر – گاهى خبرهاى خوشى به آنها بدهند. آن كسانى كه با نظام جمهورى اسلامى سر و كار دارند، بايد باور كنند كه مردم در متن نظام جمهورى اسلامى هستند و آنها مُريد و سرباز نظامند؛ اسلام و استقلالشان را دوست دارند و از آن پاسدارى مى كنند.
عدّه اى از ورشكستگان سياسى و مطرودان امام و انقلاب هستند كه از اين كه خيال كنند بحرانى براى جمهورى اسلامى پيش آمده، خوشحال مى شوند: «ان تصبك حسنةٌ تَسوُءهم» ؛ هر خيرى به شما برسد، آنها بدشان مى آيد. اگر شرّى به شما برسد: «يفرحوا بها» ؛ خوشحال مى شوند. آنها از احتمال اين كه ممكن است شرّى براى نظام جمهورى اسلامى پيش آيد، خوشحال مى شوند و خوشحالى خودشان را هم بروز مى دهند. گفت: «وقاحت به شادى گشوده دهن!». اين عدّه كسانى هستند كه تا بالاى سرشان زير بار منّت جمهورى اسلامى و مردم انقلابى و مسلمان است و جمهورى اسلامى و اين مردم به اينها آزادى داد و اينها را از محنتهاى سنگين و شديد رهانيد؛ اما اينها نسبت به امام، انقلاب و مردم قدرناشناسى كردند؛ نمك خوردند و نمكدان شكستند و الان دلشان را به اين خوش مى كنند كه امريكا ايران را تهديد كند! اينها كسانى هستند كه هر بهانه و تهديدى كه امريكاييها و صهيونيستها عليه جمهورى اسلامى مطرح و عَلَم كنند، از پيش خوشحال مى شوند؛ فردا هم كه حقوق بشر عليه جمهورى اسلامى مطرح شود، خوشحالى مى كنند. اين عدّه كسى نيستند و نكند كه مراكز سياسى دنيا و بخصوص اروپا را فريب دهند! اينها در نظام جمهورى اسلامى ورشكستگانِ به تقصيرند؛ كسانى هستند كه با مردم قهرند، مردم هم با اينها قهرند و نسبت به اينها بى اعتماد. البته نظام جمهورى اسلامى تا وقتى از اينها شرارتى نبيند، كارى به كارشان ندارد؛ برخلاف آنچه تبليغ مى كنند كه ما چون طور ديگرى فكر مى كنيم، با ما برخورد مى كنند! اين عدّه اسم محترمانه اى براى خودشان درست كرده اند به نام «دگرانديش». بنده يك وقت گفتم دگرانديش تعبيرِ غلطى است؛ زيرا در جامعه اسلامى اين همه دگرانديش هست و دگرانديشى به معنى دشمنى نيست. جمهورى اسلامى هيچ وقت با دگرانديش برخورد نمى كند. در بين جمعى كه الان اين جا تشريف داريد، برادران مسلمان غير شيعه و غيرمسلمان هم هستند كه همه هم اعضاى نظام اسلامى اند و براى آن كار مى كنند. بحث عناد و مخالفت و شرارت است كه جمهورى اسلامى با اينها مقابله مى كند. البته اگر كسى عناد و شرارت كرد، جمهورى اسلامى بدون هيچ ترديد و ملاحظه به آن شخص ضربه مى زند.
يكى از مسائلى كه در اين مذاكرات جهانى مطرح شد و آن را بعضى از اروپاييها و ديگران گفتند، اين بود كه ما نه تنها با انرژى اتمى صلح آميز در ايران مخالفتى نداريم، بلكه خودمان برايشان نيروگاه مى سازيم و خوراكش را هم مى دهيم. از نظر ما اين موضوع قابل قبول نيست؛ زيرا آن نيروگاهى كه غربيها بخواهند براى ما بسازند و سوختش را هم بدهند، به درد ايران نمى خورد؛ آن به گروگان دادن ايران و ايرانى است! من يك وقت راجع به نفت گفتم اگر اين نفتى كه دست كشورهاى اين منطقه است، در دست اروپاييها بود و بنا بود آنها به شما مردم ايران و مردم ساير كشورهايى كه امروز نفت توليد مى كنند، بفروشند، براى هر استكانش جانِ شما را مى گرفتند! حالا ميليونها بشكه را به قيمت ثمن بَخس مى خرند و پولى كه بابت آن مى دهند، مثل ندادن است. اگر غربيها بخواهند سوختِ نيروگاه ما را بدهند، آن را به هزاران شرط مى دهند: چرا فلان حرف را گفتيد؟ نمى دهيم؛ چرا فلان حرف را نگفتيد؟ نمى دهيم! جمهورى اسلامى زير بار اين حرفها نمى رود. ما سوختِ نيروگاه را خودمان توليد مى كنيم، كه از لحاظ مقرّرات بين المللى هم مجاز است. البته تهيه سوخت داراى فناورىِ بالا و فرآيند بسيار مهم، پيچيده، حسّاس و اثرگذار در سطح عام و فناورى كشور است.
درباره انتخابات فقط همين را عرض كنم: همه سعى كنند انتخابات خوب انجام بگيرد. اين كه بعضى از مسؤولان و نخبگان – چه در مجلس و چه در دولت و ساير بخشها – اظهار نظر كنند و ريش بجنبانند كه اگر فلان طور شود، مردم شركت نمى كنند، وظيفه اى نيست كه يك مسؤول در نظام جمهورى اسلامى دارد؛ اين را توجّه داشته باشيد. وظيفه مسؤولِ امين كه خود را جزو دستگاه مى داند – آن كه نفوذىِ داخل اين دستگاه است، بحث ديگرى دارد – اين است كه حق ندارد طورى حرف بزند كه نقطه مقابلِ مصالح نظام اسلامى است. چرا مردم در انتخابات شركت نكنند؟! خيلى هم خوب شركت مى كنند. اين انتخابات، مگر انتخابات اوّلمان است. ما بيست وپنج سال است كه از اوّلِ انقلاب انتخابات برگزار مى كنيم و تا امروز بيست وسه انتخابات داشته ايم كه به گمانم انتخابات آينده كه ان شاءالله چند ماه ديگر برگزار مى شود، بيست وچهارمين انتخابات است. البته مردم به اين حرفها اعتنا نمى كنند؛ اين را به شما بگويم. در انتخاباتى كه گروههايى تحريم كردند، مردم بيشتر شركت كردند؛ ما بايد دست به دامن بعضيها شويم كه انتخابات را تحريم كنند! البته انتخابات بايد آزاد، سالم و مطابقِ قانون باشد. وزارت كشور مجرى است، شوراى نگهبان هم ناظر. هر كدام هم وظايفى دارند كه بايد وظايفشان را انجام دهند و نبايد از وظايف هم تخطّى كنند. اينها به جاى خود محفوظ؛ اما همه تلاش مسؤولان و دوستان گوناگون و مطبوعات بايد اين باشد كه مردم را تشويق كنند و فضا را فضاى شوق آورى نشان دهند. البته بيشترين تأثير را رفتار من و شما مى گذارد. اگر ما در خدمت مردم باشيم، براى مردم كار كنيم، احترام آنها را نگه داريم – مردم خيلى خوبند – شركت مى كنند و قدر اين انقلاب را هم مى دانند؛ بخصوص كه جامعه ما داراى اكثريّتِ جوان است و بحمدالله دل جوانان بيشتر از ديگران مشمول لطف و رحمت الهى است.
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد در اين ماه مبارك رمضان رحمت و رضوان و توفيق خودت را شامل حال ما بگردان. پروردگارا ! ملت ايران را در همه ميدانها پيروز كن. پروردگارا ! دشمنان ايران و دشمنان جمهورى اسلامى را در هدفهاى خودشان ناكام و منكوب فرما. پروردگارا ! روزبه روز بر درجات و مقامات عالى و معنوى امام بزرگوار – كه اين حق بزرگ را به گردن همه ملت ايران دارد و اين راه را او به روى ما باز كرد – بيفزا. پروردگارا ! شهداى عزيز ما را با پيغمبر محشور كن؛ مسؤولان محترم كشور را در انجامِ وظايف خود روزبه روز موفّقتر فرما؛ آنچه گفتيم، براى خودت و در راه خودت و مقبول و مرضى خودت قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
…………………
بیانات در ديدار مسوولان وزارت امورخارجه و روسای نمايندگی های جمهوری اسلامی ايران در خارج از كشور (۱۳۸۳/۰۵/۲۵ – ۰۰:۰۰)
نسخه چاپی
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
برادران و خواهران عزيز! خيلى خوشآمديد. صحبت عمدهى ما به اقتضاى رابطهى محبتآميز و صميمانه كه بين ما و دوستان سياست خارجى وجود دارد، عبارت است از توصيهى به تقوا. شما هر هدفى را كه بخواهيد در سياست خارجى در چهارچوب اعتقادات و ايمانتان تعقيب كنيد، به حصن و حصار مستحكم تقوا در درون خودتان احتياج داريد.
اين جلسه – بخصوص با بودن خانمها؛ همسران محترم سفيران – به نظر من بهترين فرصت است براى اينكه ما به اهميت تقوا و پرهيزگارى و دقت در پيمودن راه مستقيم يكديگر را توصيه كنيم. بارها گفته شده است كه ميدان سياست خارجى، ميدان چالش نظام جمهورى اسلامى يا صف مقدم اين چالش با مجموعهى جهان بيرونى است. در اين صف مقدم، استحكام، استوارى قدم، اعتماد به نفس، اطمينان به راهى كه آن را دنبال مىكنيد، مهمترين شرط است. همسران سفراى ما مىتوانند در اين زمينه نقش ايفا كنند؛ من جداً از خانمهاى عزيز اين مطلب را مىخواهم. مردها در ميدان سياست، در ميدان اصطكاكهاى گوناگون، با حوادث مختلفى مواجه مىشوند و تأثرات گوناگونى براى آنها پيش مىآيد كه همسران آنها ضمن اينكه خودشان نقشهاى درخور و قابل توجهى را مىتوانند در هر عرصهيى نشان دهند، اين نقش مهم را هم بر عهده دارند كه همسران خود را كه در اين صف مقدم مشغول مجاهدت و مبارزه هستند، تقويت و آنها را حفظ كنند. يك مجموعهى به هم پيوستهى متواصىِ به حق و متواصىِ به صبر در درون خانوادهى مسلمان وجود دارد؛ لذا قرآن مىفرمايد كه: «قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها النّاس و الحجارة»؛ هم خودتان را حفظ كنيد، هم اهلتان را. اين خطاب به مردها و زنها، هر دو، است. اهلِ هر انسانى عبارت است از خانواده و نزديكان او. زنِ شما، اهلِ شما مردها و مردِ شما، اهلِ شما زنهاست. هم خودتان را از غلتيدن در آتش حفظ كنيد، هم اهلتان را حفظ كنيد. علاوه بر اين، حفظ عناصر اصلى داخل كانون خانواده، به حفظ خودِ انسان هم كمك مىكند. همسران؛ زنها، مردها را و مردها، زنها را مىتوانند از لبهى پرتگاه دوزخ نجات دهند و به بهشت بكشانند. من فرصت حضور شما خانمها را در اينجا براى گفتن اين نكات و كلمات مغتنم مىشمارم.
ما به همه اين حرفها را مىزنيم؛ مخصوص شما، كه كارگزار سياست خارجى هستيد، نيست؛ اما به شما بهطور ويژه اين مطالب را عرض مىكنم؛ چون شما همانطور كه در تصوير ذهنى ما و شما هست، در كار ديپلماسى كشور هستيد؛ در صف مقدميد و فرهنگها، حرفها و جريانهاى روزمرهى گوناگون در زندگى براى شماها وجود دارد؛ بايد با اينها دست و پنجه نرم كنيد براى اينكه بتوانيد آن وظيفهى بزرگى را كه بر عهدهى شماست، انجام دهيد.
آن چيزى كه براى من و شما ارزش واقعى و حقيقى دارد، همين انجام وظيفه است. ما اين مسير زودگذر زندگى را به هر تقدير طى مىكنيم و به دروازهى ورود به عالم ديگر قرار مىگيريم؛ در اينجا ماندنى نيستيم. لحظهى مرگ، لحظهى شروع به سؤال و مؤاخذه است. از همان لحظهى اول از ما سؤال مىكنند؛ چه كرديد، چرا كرديد، چگونه كرديد؟ بايد جواب داشته باشيم. اهميت ايمان و تقوا در همينجاست؛ چون لذتهاى زندگى براى همهى انسانها مطرح است؛ اينها لغزشگاههاى انسان در صراط مستقيم است؛ انسان بايد مراقب باشد. اينطور نيست كه ما خيال كنيم بعضىها لذت – لذت پول، لذت قدرت، لذت شهوات، لذت رفيقبازى، لذت وجهه و عنوان – را مىفهمند، بعضى ديگر نمىفهمند. اين لذات براى انسانها مطرح است و همينها وسيلهى امتحان ماست. ما بايد مسيرى را طى كنيم؛ خطى را بر اساس عقيده و ايمان ترسيم كرديم كه بايد از اين خط بهسلامت عبور كنيم؛ بايد مراقب باشيم كه در اين خط سير، لغزشگاهها پاى ما را نلغزاند؛ ما را از مسيرمان منحرف نكند و ما را كه در دل و احساس طرفدار حقيم، در عمل مقابل حق قرار ندهد.
به تاريخ و به زشتروها و بدكارهاى آن نگاه كنيد؛ اينها هم انسان بودند. هيچكس بد به دنيا نمىآيد؛ اما بايد مراقب بود كه زاويههاى انحراف در خط مستقيم ما بهوجود نيايد. توصيهى مهم من به شما اين است: مسائل سياست خارجى – چه مسائل كلى و چه مسائل مصداقى و جزئى سياست خارجى – را در بحث و مداخله و استدلال و گفتگو مىشود حل كرد؛ اما آنچه كه اگر خود ما تصميم نگيريم، حل نشدنى است، اين مسأله است: اگر درون خودمان را مستحكم نكنيم، اگر پايههاى تقوا را در دل و در جان خودمان و به تبع آنها در اعمال خودمان مستحكم نكنيم، هر عقيدهيى كه داشته باشيم، هر سياستى را كه قبول داشته باشيم، نخواهيم توانست آن را بدرستى محقق كنيم. گاهى همين انحراف درونى، ديد ما را نسبت به مسائل عوض مىكند؛ ايمان و عقيدهى ما را تغيير مىدهد. بههرحال، عدم پرهيز در عمل، به اعتقاد سرايت مىكند، كه اين مضمونِ آيات متعددى از قرآن كريم است. در قرآن به كسانى كه اهل دنياطلبى و اهل لذتمحورى و اهل تن دادن به شهوات و هواهاى نفسانى – از هر نوع – هستند، هشدار داده شده كه مراقب باشيد؛ زيرا اين حالت در دل، فكر، ذهن و در ايمان شما رخنه ايجاد خواهد كرد، كه بايد به خدا پناه برد و از او كمك خواست.
شايد بعضى از فرزندان سفراى محترم هم در جلسه حضور دارند؛ جوانها را هم با همان احساسات پاكشان، با آن دل روشن و نورانىشان حفظ كنيد. بهترين تضمين براى حفظ فرزندان از آفات گوناگونى كه امروز در سر راه جوانها وجود دارد، اين است كه تدين و ديندارى را در آنها تقويت كنيد. مبادا رفتار، گفتار، نوع عملكرد، اظهار عقيده و بىاهتمامى ما، جوانان را به سمت بىاعتقادى و تخريب باورهاى درونى و انقطاع از آن ايمانى كه حفظ كننده است، سوق دهد؛ اين مهمترين حرف ماست به شما.
شما در محيط خارج از كشور اين تعهد را كردهايد و اين وظيفه و مأموريت را به دوش گرفتهايد كه از نظام جمهورى اسلامى و پيشرفت و منافع و مصالح آن با جدّ و جهد و با همهى وجود دفاع كنيد؛ اين كار بسيار بزرگى است كه از انسانهاى با ايمانِ قوى برمىآيد. بنابراين قوّت ايمانى و عمل ايمانى را كه مترتب بر آن است، هر چه مىتوانيد در خودتان تقويت كنيد و همانطور كه گفتم به خودتان هم اكتفا نكنيد؛ «قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها النّاس والحجارة».
در زمينهى مسائل سياست خارجى، گذشته از حوادث و تحولاتى كه چه در جهان – در عرصهى عمومى عالم – چه در منطقه – حول و حوش ما – رخ داده، كه البته آنها در جاى خود احتياج به حرف، فكر و نگاه نوبهنو و لحظهبهلحظه دارد، اصول سياست خارجى ما همان اصول هميشگى است و هيچ تفاوت و تغييرى در مبانى و اهداف كلى و راهبردى سياست خارجى ما وجود ندارد. ما همان هدفى را كه از اول انقلاب تا امروز در امر سياست خارجى دنبال كردهايم، الان هم دنبال همان هدفيم. البته ظرفيتهاى ديپلماسى ما بهطور طبيعى تقويت مىشود؛ تجربه، پختگى، كارآزمودگى بيشتر مىشود؛ راههاى نو و اهداف تاكتيكى نو پيدا مىكنيم و بر اساس آن، ابزارهايى را يا پيدا مىكنيم يا خلق مىكنيم و عمل مىكنيم؛ در اين ترديدى نيست؛ ايستايى وجود ندارد؛ لكن اهداف راهبردى و قوارهى كلى سياست خارجى امروز ما كه بيست و پنج سال از انقلاب گذشته است، با ساعت اول انقلاب هيچ تفاوتى نكرده؛ اين، آن نكتهى اساسى و اصلى است كه در ذهن همهى كارگزاران سياست خارجى ما بايستى وجود داشته باشد.
اصول سياست خارجى ما از اصول انقلاب ما جدا نيست. ما كار كوچكى كه نكرديم؛ ما حادثه و پديدهى جديد و عظيم و عميق و ماندگارى را بهوجود آوردهايم كه انقلاب اسلامى و ايجاد نظام جمهورى اسلامى است. ما چه در اول انقلاب اصول سياست خارجى خودمان را تدوين كرده باشيم و چه نكرده باشيم، نفس ايجاد اين حركت و پديدهى جديد، در بطن خود تكليف ما را در مسائل سياست خارجى روشن كرده است. ما همچنان كه نظام سلطه را در درون كشورمان با انقلاب بههم زديم، نظام ارباب – رعيتى سياسى و اجتماعى را بههم زديم، ديد ما در مسائل جهانى هم همين است؛ ما با نظام ارباب – رعيتى در سطح جهان مخالفيم؛ ما با نظام سلطه مخالفيم. اساس سياست خارجى ما اين است كه ما اين ايدهى مخالفت با سلطهگرى و سلطهپذيرى را، بهعنوان يك ستون مستحكم، در فضاى سياست بينالمللى در سطح دولتها و ملتها استقرار دهيم. امروز يكجانبهگرايى و انحصار ابرقدرتى امريكا مطرح و تكرار مىشود، كه البته موضوع كاملاً منفىيى است؛ اما اگر يكجانبهگرايى نباشد و ابرقدرتى هم منحصر به امريكا نباشد – مثل آنروزى كه امريكا و شوروى ابرقدرت بودند – باز هم با نظام سلطه مخالفيم. ما آنروز هم مخالف بوديم، امروز هم مخالفيم؛ اين سياست جمهورى اسلامى است. ما روابط ناشى و برآمدهى از نظام سلطه در سياست بينالمللى را رد مىكنيم؛ قبول نداريم. خودمان هم در هويت و شخصيت جمهورى اسلامى مانع مىشويم از اينكه وارد نظام سلطه شويم و اجازه دهيم كه بر ما سلطهيى بهوجود بيايد يا خود ما بخواهيم سلطهگرى كنيم. ما اين فكر را در دنيا ترويج و منعكس مىكنيم و بر اساس آن كار مىكنيم؛ اين اساس سياست ماست.
در مقدمهى قانون اساسى ما دفاع از مسلمانان و محرومان بهصراحت ذكر شده است؛ ما دفاع از مسلمانها و دفاع از ملت مظلوم را جزو سياستهاى اصولى خودمان مىدانيم و از آن عدول نمىكنيم. استحكام و عمق فكر دفاع از يك ملت مظلوم در سياست ما بمراتب بيشتر از عمق سياست دفاع از صهيونيسم در مجموعهى سياسى دولتى مثل امريكاست. آنها جزو اصول سياسىشان – البته با تفاوتهايى – دفاع از دولت، حكومت و اشغال صهيونيستى است؛ از اين دستبردار هم نيستند؛ لكن اين بر هيچ مبناى فكرى و عقيدتى در كاوش نهايى استوار نيست؛ ولى دفاع از ملت مظلوم فلسطين يا دفاع از هر ملت مظلوم ديگر يا مخالفت با اشغالگرى و تسلط نظامى، بيش از اين در سياست و در برنامهى عملى ما عمق دارد؛ اما اينكه چقدر مىتوانيم يا نمىتوانيم، و اينكه چقدر براى ما فرصت و ظرفيت وجود دارد تا آن را پيش ببريم، بحث دوم است. واقعيت آن بحث، نمىتواند اين حقيقت را در تفكر و نگاه ما به سياست خارجى عوض كند. ممكن است اهداف كوتاه مدت و تاكتيكى را در موردى پيدا كنيم و از آنها استفاده كنيم، كه اين بستگى دارد به اينكه چقدر توانايى و هوشمندى و كاردانى و سرعت عمل و سرعت انتقال مىتوانيم بهخرج دهيم؛ اما اين موضوع، نمىتواند آن نگاه و سياست اساسى ما را، در زمينهى مسائل عالم و صحنهى عمومى روابط بينالمللى، عوض كند. ما طرفدار اسلام و طرفدار مسلمانها و طرفدار بيدارى اسلامى هستيم و با تغذيهى قدرتهاى استثمارگر از منابع غنى ملتهاى مظلوم مخالفيم؛ با استعمار و با استثمار مخالفيم و اين مخالفت در زبان و حرف هم نيست؛ اعتقاد ما اين است و قالب سياست خارجى ما هم همين است و اين – همينطور كه گفتم – بر اساس تفكر جمهورى اسلامى است.
جمهورى اسلامى پديدهى كوچكى نبوده و تا امروز پديدهيى باعظمتتر و عميقتر و ماندگارتر از تشكيل نظام جمهورى اسلامى بهوجود نيامده است. قبل از آن را به تاريخ نگاه كنيد و ببينيد بوده يا نه؛ اما ما در دوران خودمان عميقترين، مهمترين، ماندگارترين و اصيلترين پديده در سطح تعامل جهانى و روابط بينالمللى و حيات انسانى در سطح جهان هستيم. كار بزرگى انجام دادهايم، كه مفت هم انجام نگرفته و براى آن مجاهدت و كار شده است؛ شهيد داديم، خون داديم، عواطف و احساسات يك ملت را پشت سر اين حركت هميشه مشاهده كردهايم – كه تا امروز هم هست – و از خودمان دفاع كردهايم؛ دفاع جانانه. اينطور نبوده كه ما روى جادهى آسفالته راه برويم.
دشمنى ابرقدرتها با ما متعلق به امروز و ديروز نيست؛ از اولِ شروع اين پديده دشمنى بوده و دليلش هم معلوم است؛ چون اين پديده خارج از نظام و قوارهيى كه قدرتهاى سلطهگر تعيين كردهاند، قرار داشته است. هرچند كه قدرتهاى سلطهگر آنروز دو قدرت بودند؛ اما نظام جمهورى اسلامى از قوارهى مورد توافق ولى نانوشتهى آنها هم خارج بود؛ لذا هر دو با ما مخالف بودند. اين را شماها مىدانيد و بعضى از شماها در جنگ بودهايد و خبر داريد كه در جنگ هشت ساله چه گذشت بر ما، و قبل از آن، و بعد از آن، تا امروز. شماها مىدانيد كه نظام سلطه در دنيا با ما يك ساعت كنار نيامده است. البته اين دشمنىها، به ضعف، نابودى و عقبرفت ما هم منتهى نشده، بلكه ما روزبهروز قوىتر شدهايم؛ اين يك واقعيت است. ما امروز اقتصادمان از بيست سال پيش جلوتر است، تجربهى سياسىمان بيشتر است، استحكام نظاممان بيشتر است؛ اين را من نمىگويم، اين را دشمنان ما هم صريحاً مىگويند. در همين گزارش نود صفحهيىِ «برژينسكى» و «رابرت گيتس» – كه لابد ديده و شنيدهايد – آمده است كه نظام جمهورى اسلامى بسيار مستحكم است. اين گزارش كه خطاب به دولتمردان كنونى امريكاست، به آنها مىگويد: نظام جمهورى اسلامى آنطور كه شما خيال مىكنيد نيست، بلكه محكم، مستحكم و پابرجاست؛ خيال نكنيد امروز و فرداست كه بحران، گريبان آن را بگيرد؛ نخير. اين شهادت كسانى است كه دشمنان ما هستند. برژينسكى، همان كسى است كه طراح حمله به طبس بود و رابرت گيتس هم كه رييس اسبق CIA است در زمان بوشِ پدر. امروز دشمنان ما اعتراف مىكنند به استحكام ما. ما متكى به مردميم.
توفيقات ما در داخل كشور حجم انبوهى دارد. نمىخواهم ادعا كنم بهتر از اين نمىشد؛ نه. اگر كسى بهتر از بنده بود، بهتر از اين مىشد؛ اگر دولتى قويتر از دولت كنونى يا دولتهاى قبلى بود، شكى نيست كه وضع بهتر از اين مىشد؛ اما حالا آنچه كه اتفاق افتاده، اين پيشرفت است. ما در زمينههاى گوناگون؛ در زمينهى علم، در زمينهى مسائل اجتماعى و در زمينهى تعميق فرهنگ اسلامى و دينى پيشرفت داشتهايم. در زمينهى تعميق فرهنگ اسلامى بايد بگويم امروز كسانى كه از بندندان اين تفكر را به صورت استدلالى شناختهاند و فهميدهاند و پذيرفتهاند و حاضر به مبارزهى در راه آن هستند، بيش از اول انقلاب هستند. البته آن روز احساسات انبوهتر و متراكمتر بود؛ در اين شكى نيست. بعضى اظهار ايمان مىكردند، كه بعد معلوم شد ايمانهايشان عميق نيست و مبتنى بر احساسات است. حوادث بعدى نشان داد كه بعضى از ايمانهاى ظاهرى و رگ گردنهاى برآمدهى در دفاع از بعضى ارزشها در آن روز، ناشى از فكر و اعتقاد عميق و مبنايى نبوده است؛ بنايى كه با يك نسيمى خراب شود، بنا نيست. امروز ما جوانها و مردان و زنان زيادى داريم كه از بن دندان اين فكر را پذيرفتهاند، شناختهاند و فهميدهاند. اگر ملاك را نخبگان بگيريم، امروز در عرصهى نخبگان، تعداد مؤمنان و معتقدانِ با مبنا از روز اول بيشتر است. در زمينهى مسائل نظامى پيشرفتهاى آشكار داشتهايم و در زمينهى حضور سياسىِ ديپلماسى در دنيا هم پيشرفتهاى خوبى داشتهايم و قدرت چانهزنى و حرف زدن ما خوب شده است. البته نواقصى داريم كه بايد اينها را برطرف كنيم؛ بايد كار كنيم. بنده نه مايلم در وضع خودمان اغراق كنم و نه مايلم كه واقعيات و حقايقى را كه جلوى چشم هست و به صورت علمى ثابت مىشود، انكار كنم. ما در زمينهى بيرون از مرزهاى خودمان هم موفق بودهايم. به بركت حركت انقلاب اسلامى پديدهيى به نام بيدارى اسلامى بهوجود آمد، كه اين ديگر قابل انكار نيست.
امروز بيدارى اسلامى در همهى كشورهاى اسلامى هست؛ هرچند كه كم و زياد دارد. بيدارى اسلامى به معنى اين نيست كه همهى ملتها و همهى آحادى كه در اين بيدارى سهيمند، به صورت منطقى و استدلالى مبانى فكرى يك نظام اسلامى را شناختهاند، بلكه به اين معناست كه احساس هويت اسلامى در ميان تودههاى مسلمان، در همهجا، بهوجود آمده است.
شما ببينيد امريكايىها در قضاياى مختلف، حرف معروفى را مكرر گفتهاند و آن، اين است كه ما اگر امروز در اين كشورهاى اسلامى و بخصوص كشورهاى عربى انتخاباتى راه بيندازيم، حتماً اسلامگراها برندهاند؛ راست هم است؛ اين، درست است. امروز در عراق، مصر، عربستان سعودى و الجزاير و در مغرب و جاهاى ديگر اينطورى است كه اگر در هرجا يك انتخابات آزادى الان راه بيفتد و به متفكران و نخبگان اسلامى ميدان داده شود كه به صحنه بيايند،آنها برندهاند. ما اين پديده را بيست سال پيش نداشتيم. اين پديده، به بركت انقلاب اسلامى بهوجود آمده و به بركت ايستادگى ما؛ ما سر پا ايستادهايم. ما به زانو نيفتاديم؛ خم نشديم. حالا اين شده است يك علم، يك شاخص. خيلى از دشمنىها هم بهخاطر همين موضوع است. البته هر موفقيتى در هر جايى هزينههايى دارد. ترس ملتها از امريكا و از ابرقدرتها ريخته است. شما هرگز تصور مىكرديد در عراقِ لِه شدهى در زير بار استبدادِ صدام و حزب بعث، چنين احساسات و ايستادگىهايى وجود داشته باشد؟! قبل از اين، شما حدس مىزديد ملت فلسطين در مقابل دولت شارون كه آمد سر كار تا نود روزه غائلهى انتفاضهى مسجدالاقصى را ختم كند – الان سه سال و اندى است كه سركار است – اينجور بايستند و مقاومت كنند كه همين شارونى كه براى نابود كردن و از صحنه محو كردن اين نهضت آمده، حالا مجبور شود براى عقبنشينى يكجانبه از غزه با رقباى خودش – كه آن حزب مقابلش است – كنار بيايد و از همپيمانهاى سنتى و قديمى خود، حزب «ليكود»، از روى اضطرار و ناچارى جدا شود؟! اين قدرت مردم فلسطين و اين قدرت بيدارى اسلامى است. شما باور مىكرديد كه اشغالگرِ اسرائيلى در مقابل چند صد نفر جوان حزباللهى در لبنان مجبور به عقبنشينى شود و آنطور مفتضحانه بيرون برود؟! شما باور مىكرديد كه اسرائيل در مقابل يك تعداد جوان حزباللَّه در لبنان ناچار شود چند صد نفر زندانى – شخصيتهاى برجستهى حزباللَّه را كه در زندانش بودند – را آزاد كند؟! اينها اتفاق افتاد. من و شما پارسال در همين جلسه نشسته بوديم؛ اضطراب بر تمام منطقه حاكم بود؛ چون امريكا تازه آمده بود؛ با نفس تازه. بنده مذاكرات شما دوستان را در سمينار سال گذشته تعقيب مىكردم؛ نشانههاى نگرانى در سمينار شما ظاهر بود. امروز اين امريكا، همان امريكاست؛ ببينيد در چه وضعيتى است. ده روز اينها به نجف فشار آوردند، نتوانستند نجف را بگيرند؛ اينها واقعيتهايى است كه در جلوى چشم ما دارد اتفاق مىافتد؛ هندسهى معرفتى و سياسى دنيا دگرگون شده است.
يك روز اينطور تصور مىشد و اينطور تبليغ مىشد كه همهى راههاى پيشرفت و تمدن به ليبرال دمكراسى، آن هم به شكل امريكايىاش، ختم مىشود؛ اما امروز اينطور نيست. امروز بسيارى از ملتها كاملاً در اين مسأله نظر مخالف دارند و البته بعضى هم شك دارند. امروز امريكا علىرغم قدرت روزافزونِ نظامى و مالى خود، در حضيض شكست سياسى است و در دنيا منزوى است. هيچوقت نفرتِ از امريكا مثل امروز در دنيا نبوده است. شرق و غرب هم ندارد؛ آسيا و اروپا و آفريقا هم ندارد، همهجا اينطور است. اين را خودِ امريكايىها اعتراف مىكنند و اين حرف من نيست. آنها خودشان اعتراف مىكنند كه نمىشود با زور بر دنيا سلطه پيدا كرد. برژينسكى اخيراً كتابى نوشته به نام «سلطه يا رهبرى». او در اين كتاب نوشته است كه سلطهى با زور و با اقتدار بر جهان براى امريكا، مساوى است با انزواى روزافزون امريكا در دنيا؛ راست هم مىگويد؛ روزبهروز منزوىتر خواهد شد و همين انزوا آن سلطه را هم نابود مىكند. البته گزينهى آن طرف اين موضوع اين است كه ما سلطهگرى نكنيم، بلكه تعامل كنيم؛ اخلاق خوش بهخرج بدهيم، تا بتوانيم بر دنيا رهبرى كنيم. حالا خواب خوشى است كه مىبينند و اصولگرايىِ امريكايى به آنها وحى و الهام كرده كه بايد آنها رهبر دنيا باشند و ارزشهاى خودشان را بر دنيا حاكم و مسلط كنند.
ما در دنيا از ابزارهاى عملياتى به معناى تروريسم و كارهايى از اين قبيل مطلقاً استفاده نكرديم و نخواهيم كرد؛ اين در برنامهى ما نيست. هيچ اتفاق جديدى هم بنا نيست در ايران بيفتد. اتفاقى كه بايد بيفتد، افتاده است. آن اتفاق، انقلاب بود؛ همهى كارها آنجا شكل گرفت. اين نطفه آنجا بسته شد و دارد روزبهروز رشد مىكند و امروز يك جوان بيست و پنج ساله است كه جلوى چشم دايناسورهاى سياست دنيا كار خودش را پيش مىبرد و پيش مىرود؛ ما از اين جهت مشكلى نداريم.
ما از اسلام دفاع مىكنيم. اما منظور ما از اسلام چيست؟ اسلامِ ما با اسلام متحجر از يك سو و اسلام ليبرال از سوى ديگر، در اصول و مبانى كاملاً متفاوت است. ما هم اين را رد مىكنيم و هم آن را. اسلام ما اسلامى است متكى به معنويت، عقلانيت و عدالت؛ اين سه شاخص عمده در آن هست. ما از معنويت به هيچ عنوان صرفنظر نمىكنيم؛ روح و اساس كار ما معنويت است. عقلانيت مهمترين ابزار كار ماست؛ عقل را بهكار مىگيريم. همينطور كه در اصول سياست خارجى بارها گفتهايم، حكمت يكى از اصول سهگانهى ماست، و در كنار آن، مصلحت. ما حكيمانه و مدبرانه عمل مىكنيم. اين، مخصوص سياست خارجى ما نيست، بلكه در همهى زمينههاست. اسلام ما اسلام عقلانى است. عقل كاربرد بسيار وسيعى در فهم ما، تشخيص اهداف و تشخيص ابزارهاى ما داراست. از عدالت هم بهعنوان يك هدف به هيچ وجه صرفنظر نمىكنيم. اينكه تصور شود چون دنياى سرمايهدارىِ مبتنى بر ليبرال دمكراسى برايش مسألهى عدالت، مسألهى فرعى و درجهى دو و ابزارى است و براى آنها مسألهى نفع و سود و پول مسألهى اصلى است، موجب نمىشود كه ما از عدالت به معناى يك مسألهى محورى و اصلى صرفنظر كنيم. ما در قالبهاى اقتصادى و در كاركرد سياست داخلى و خارجىمان، مسألهى عدالت محور است. اسلام ما اين است: اسلامِ معنويت، عقلانيت و عدالت. به اسم اسلام قانع نيستيم كه اسلام ليبرال داشته باشيم تا ارزشهاى غربى و ارزشهاى امريكايى را ترويج كند و از روشهاى آنها استفاده كند و با آنها در بخشهاى مختلف همرنگ و همصدا شود و احياناً دعاى ندبهيى هم بخواند. ما اسلام متحجرِ طالبانى را هم قبول نداريم. نه اينكه حالا قبول نداريم، از اولِ جريان نهضت آن را قبول نداشتيم. از بين شماها، كسانى كه سابقهى بيشترى دارند، از پيش از انقلاب يادشان است و جريانهاى اسلامىِ پيش از انقلاب را مىشناسند و مىفهمند من چه مىگويم. از اول، حركتِ نهضت، حركت روشنفكرى و عقلانى بود و با تحجر هم مخالف. امروز هم روزبهروز همين رويكرد در تفكر اسلامى ما تقويت شده و تضعيف نشده است. ما بين اين دو، صراط مستقيم خودمان را انتخاب كردهايم و پيش مىرويم. بنابراين، اساس كار ما اين است و ديپلماسى ما بر روى اين پايهها استوار است و ما به دنبال چنين اسلامى هستيم. ما دنبال استحكام جمهورى اسلامى و دنبال بيدارى اسلامى هستيم و مىخواهيم اهداف خودمان را تحقق بخشيم و به هيچوجه مايل نيستيم و اجازه نمىدهيم كه بخواهند ما را در معادلات رايج جهانى حل كنند و هويت و تشخص ما را از بين ببرند.
ما بايد معادلات جهانى را محاسبه كنيم. بنده با كسانى كه معتقدند معادلات حاكم بر جهان را بكلى بايد كنار گذاشت، موافق نيستم؛ با كسانى هم كه معتقدند بايد يكسره در چهارچوب اين معادلات كار كرد، موافق نيستم. اين معادلات تجزيهناپذير نيستند. مىشود عناصر جديدى را به آنها وارد كرد و عناصرى را هم ناديده گرفت و حذف كرد. اين البته مخالفتهايى را برمىانگيزد؛ برانگيزد. ما يك موجود زنده هستيم، تلاش مىكنيم، كار مىكنيم و از ابزارهاى خودمان استفاده مىكنيم و اثبات مىكنيم كه اين راه درست است و همان را دنبال مىكنيم. براى اين كار از همهى ظرفيتها بايد استفاده كرد. اين، در زمينهى مبناى اصولى سياست خارجى ما، كه آن را شما برادران و خواهران عزيز و مسؤولان و كارگزاران سياست خارجى در مدنظر داشته باشيد.
پشتوانهى شما اسلام است؛ اين را بدانيد. بعضى مىگويند ما مىخواهيم اسلام را حفظ كنيم؛ نه، اسلام ما را حفظ مىكند. پشتوانهى شما همين ايمان و همين نهضت جهانىِ اسلام است.نهضت جهانى اسلام يك شخص نيست كه ترورش كنند، يك سازمان نيست كه منحلش كنند، يك دولت نيست كه منزوىاش كنند، بلكه يك پديدهى فرهنگى و تودهيى و عمومى است. ما بايد هوايش را داشته باشيم و بايد مراقب باشيم. نفس اعلامِ مواضع اسلامى در دنياى اسلام، اعتبار ما را افزايش مىدهد و براى ما امتياز است و نشاندهندهى عمق استراتژيك ما و كمككنندهى به ماست. از اين مبانى هيچ وقت كوتاه نياييد؛ در اظهارات هم هيچ وقت كوتاه نياييد.
در سياست خارجى هدف، ابزار تاكتيكى و ملاحظات سياسى در جاهايى قابل قبول است؛ اما وارونه جلوهدادنِ اهداف اساسى به هيچوجه قابل قبول نيست؛ اهداف اساسى ما را بايد همه بهطور مشخص بدانند. يك وقت انسان لازم است آن را با صداى بلند اعلام كند، يك وقت و در موقعيتى با صداى بلند اعلام نمىكند؛ اما آن را انكار هم نبايد بكند؛ بايد همه بدانند كه ما در اين جهت و در اين خط هستيم. البته يك وقت هست كه لازم نيست انسان مسألهيى را جنجالى كند.
تبليغات غربىها – عمدتاً امريكايىها و صهيونيستها – نهضت جهانى اسلام را معادل مىگيرند با تروريسم. اين، از آن حرفهايى است كه ديگر رنگوبويى در دنيا ندارد؛ آبرويى ندارد. همه در دنياى اسلام – كه محل صحبت ماست – و خود نخبگان غربى مىدانند كه قضيه اينطور نيست. حركت عمومى و ميل عمومى مردم به تفكرات دينى، ربطى به تروريسم و به فلان گروه و به فلان شخص ندارد كه يك نفر را به صورت يك برچسب سياه درست كنند و به پيشانى اين و آن بچسبانند. اين ترفند، كه تبليغات غربى دنبال آن هستند، ديگر امروز كارآمد نيست.
كارگزاران سياست خارجى بر اساس كارى كه بر عهدهشان است، بايد از همهى ظرفيت و توانايى خود براى پيشبرد هدفها استفاده كنند. ميدان سياست خارجى، ميدان بسيار وسيع و تلاشطلبى است. نبايد اينطور باشد كه اگر ما در مسألهيى يا در منطقهيى از خودمان ناتوانى نشان داديم و اين ناتوانى اثر نامطلوبى براى ما بهوجود آورد، آن را به حساب تفكرات و آرمانها و اصول خودمان بگذاريم؛ نه، بلكه بايد آن را به حساب ناتوانى خودمان بگذاريم، كه واقعيتش هم در همهى موارد همين است.
در محيط سياست خارجى بايد يك ديسيپلين قوى حاكم باشد. من هم به شما سفراى محترم و هم به مسؤولان ستادى وزارتخارجه مىگويم كه اين ميدان را به ميدان جنگ – كه واقعاً هم يك جنگ است – تشبيه مىكنند. در جنگ، ديسيپلين نظامى خيلى مستحكم و قوى است. در ميدان جنگ اينطور نيست كه فرماندهى يك گردان يا فرماندهى يك تيپ عقيدهاش عوض شود و بگويد مصلحت نيست ما به اين طرف حمله كنيم، برگردد و لولهى توپش را بگيرد به آن طرف! حالا اگر تشبيه ميدان سياست خارجى به ميدان جنگ را اغراقآميز بدانيد، حداقل بايد بگوييم كه ميدان رقابت است؛ مثل ميدان ورزش و زمين فوتبال. در ميدان فوتبال، سرپرست يك تيم اجازه نمىدهد كه تاكتيكهاى او را بازيكنان تغيير دهند. تاكتيكها مشخص است؛ يكى مىتواند، يكى نمىتواند. نظر، البته آزاد است. ممكن است يكى از اعضاى تيم نظرش اين باشد كه اين تاكتيك يا كلاً غلط است يا اينجايش غلط است؛ اما وقتى تاكتيك بازى مشخص شد، آن شخص ديگر حق ندارد آنجايى كه بايد باشد، حضور نداشته باشد؛ آنجايى كه نبايد باشد، حضور داشته باشد؛ آنجايى كه بايد پاس بدهد، ندهد؛ آنجايى كه بايد شوت كند، شوت نكند. ميدان سياست خارجى چنين صحنهيى است. اين پذيرفته نيست كه اگر من در فلانجا كارگزار سياست خارجى جمهورى اسلامى هستم و عقيدهام اين است كه اين سياست نظام غلط است، بر طبق عقيدهى خودم رفتار كنم؛ نه، اين به شكست كشاندن كل بازى است. مىتوانيم بگوييم ما اين سياست را قبول نداريم و مسؤولان سياستگذار را قانع كنيم. اگر قانع نشدند، ما اختيار داريم يكى از دو راه را انتخاب كنيم؛ يا بگوييم ديگر در آن مجموعه كار نمىكنيم، يا بگوييم كار مىكنيم و سياستش را هم قبول داريم. ديسيپلين سياست خارجى اين است؛ اين را همه؛ هم برادران صف بدانند، هم برادران ستاد.
من البته معتقدم در دستگاه سياست خارجى ما كارها و تلاش صادقانه و مخلصانهى خوبى انجام مىگيرد. من نمىگويم همهى گزارشهايى كه از شماها مىآيد، مىبينم يا مىخوانم؛ اما نكات عمده را مىبينم و رويش فكر و گاهى مطالعه مىكنم؛ تبادلنظر مىكنم. شماها مىتوانيد تغييرات محيطى را كاملاً رصد كنيد؛ ظرفيتهاى ممكن، فرصتهاى ممكن و تهديدها را منعكس كنيد؛ بايد هم بكنيد. البته اينطور هم نباشد كه همهاش تهديدها منعكس شود؛ بعضىها كارشان فقط منعكس كردن تهديدهاست، كه نتيجهاش – نمىگويم آنها قصدشان اين است – مرعوب كردن مسؤولان بالاست؛ اگر قابل مرعوب شدن باشند.
ما در صحنهى سياست خارجى نيازهايى داريم كه اين نيازها به هيچوجه قابل اغماض نيست. من بارها – يعنى از زمان رياستجمهورى – اين مسأله را دائماً به وزارتخارجه گفتهام و تكرار كردهام كه ما بايد در ارتباطات دوجانبه، ارتباطات منطقهيى و در مجامع جهانى حضور فعال داشته باشيم و نبايد هيچ مجمع جهانى را كه در آن عضو هستيم، دست كم بگيريم. اينكه ما مأيوس بشويم و بگوييم فايدهيى ندارد، گوش نمىكنند؛ غلط است. همه چيز فايده دارد؛ همهى تلاشها فايده دارد. يك ارزن را هم كه شما حساب كنيد، وزنى دارد كه اين وزن در نقطهيى تعيين كننده است. لابد قضيهى ارزنيّه را كه مهندسان و رياضىدانها از قديم مطرح مىكردهاند، شنيدهايد. اين موضوع مال قرنها پيش است. مىگفتند يك كشتى با اين وزن از ارزن غرق مىشود؛ اما تا شما آن ارزن آخرى را نيندازيد، كشتى غرق نمىشود. بالاخره اين ارزن، يكجا تعيينكننده است. اگر بناست اين ستونِ استوار با صد پتك بريزد، ظاهراً پتك اول هيچ اثرى ندارد؛ اما بعد از آنكه شما اين پتك را زديد، ديگر اين ستون با نودونُه پتك مىريزد، نه با صد پتك؛ يعنى آن پتك اول اثر خودش را گذاشته است. پتك دوم را كه زديد، اين ستون با نودوهشت پتك ديگر مىريزد؛ يعنى اثر خودش را گذاشته است. بنابراين، هيچ چيز بىاثر نيست. اينكه ما در ميدان، بىعمل و متحير بمانيم به خيال اينكه فايدهيى ندارد، كمال سادهلوحى است؛ اين از دست دادنِ مهمترين فرصتهاست. چرا فايده ندارد؟!
بايد تلاش كنيم تا مؤلفههاى قدرت خودمان را بشناسيم و در بسيارى از مسائل جهانى، موضع اساسى جمهورى اسلامى را به عنوان يك موضع تهاجمى اتخاذ كنيم. ما در چند مسأله مىتوانيم موضع تهاجمى داشته باشيم:
در قضيهى حقوق بشر، موضع ما موضع تدافعى نيست؛ موضعمان تهاجمى است. بياييم اينجا عزا بگيريم كه در جمهورى اسلامى حقوق بشر ضايع شده؛ چون امريكايىها و صهيونيستها و رسانهها گفتهاند! اين درست است؟! شما موضع تهاجمى در اين قضيه داريد. حالا بنشينيد دستهايتان را روى هم بگذاريد و غصه بخوريد كه نمايندهيى در فلانجا گفته كه شما حقوق بشرتان را بيشتر مراقبت كنيد! اين شد حرف؟!
در مسألهى زن هم موضع شما تدافعى نيست؛ تهاجمى است. آنها اعتراضشان به ما اين است كه چرا زنهايتان حجاب دارند؛ چرا حجاب اجبارى است. خود آنها هم بىحجابى را اجبارى كردند؛ اين به آن در! اما مسألهى آنها در قضيهى زن خيلى بيشتر از اين حرفهاست. زن در فرهنگ و دنياى غربى به ابتذال كشانده شده، تحقير شده و به او اهانت شده است. اينكه زن و مرد در پشت ميز ديپلماسى و كنار همديگر، شانهبهشانه، بنشينند، جبران آن لطمهيى را كه غربىها به زن وارد كردهاند، نمىكند. از زن به عنوان يك وسيلهى التذاذ و شهوترانى استفاده كردهاند. آنها معتقدند كه زن بدون آرايش ارزش ندارد؛ بايد خودش را آرايش كند تا مردها او را بپسندند؛ اين بزرگترين اهانت به زن است. شما حرف داريد و در اين قضايا مدعى هستيد.
در زمينهى سلاحهاى كشتارجمعى، شما مدعى هستيد؛ بايد مهاجم باشيد. شما كسانى را كه اين همه سلاح شيميايى هم خودشان مصرف كردند و هم به صدام دادند، مطرح كنيد؛ نه اينكه يكبار بگوييد؛ نه، اين مسائل را بايد دنبال كنيد و اينها را بايد در تريبونها بيان كنيد. اينكه فلان قدرت بدش مىآيد، نبايد مانع شود از اينكه ما اين موضع تهاجمى را از دست بدهيم. در مذاكرات سطوح مختلف اين مسائل را بياوريد.
در اينجا من به مناسبت مسألهى سلاحهاى كشتارجمعى، مىخواهم مسألهى انرژى هستهيى را هم مطرح كنم. حرفى كه قابل گفتن است و غربىها امروز در زمينهى مسألهى چرخهى سوخت و غنىسازى به ما مىزنند، اين است: شما اطمينان دنيا را جلب كنيد كه نمىخواهيد دنبال بمب اتم برويد. حالا خودشان هم – به تصور من، آنچه كه انسان از قرائن مىفهمد – مىدانند كه ما دنبال بمب اتم و سلاح اتمى نيستيم؛ اما در مقام بحث و چانهزنى و مذاكره حرفهايى مىزنند، ولى تنها حرف آنها كه قابل قبول است اين است كه ما بايد اطمينانسازى كنيم. ما هم گفتهايم حرفى نداريم و اطمينانسازى مىكنيم. ما تعاملى كه از سال گذشته با آژانس هستهيى داشتهايم، براساس همين بوده است؛ منتها اطمينان بايد از راههاى معقول باشد. نمىشود به كسى گفت شما خودت را دار بزن، تا من اطمينان پيدا كنم كه نسبت به من سوءنيتى ندارى! اينكه منطقى نيست. شما بكلى از اين تكنولوژى و از اين فناورى دست بردار و خودت و نسلهاى آيندهات را محروم كن و لعن و نفرين آنها را براى خودت بهخاطر اين قراردادِ بدتر از تركمانچاى بخر، براى اينكه من به تو اطمينان پيدا كنم؛ اين منطقى است؟! نه؛ منطقى نيست. البته دوستانى كه مشغول فعاليت و مذاكره هستند، خوب مذاكره كردهاند. من همين مذاكرات پاريس را كه همين اخيراً – يك ماه پيش تقريباً – انجام گرفت، نگاه كردم و خواندم؛ مواضع خوبى را اتخاذ كردند و خوب دفاع كردند و قوى و منطقى حرف زدند. مسألهى ما اين است: ما مىخواهيم اين فناورى را داشته باشيم. ما اين فناورى را بهدست هم آوردهايم. غربىها دارند قرشمالبازى درمىآورند؛ اين حاصل قضيه است. يك روز مىگفتند شما بمب اتم مىخواهيد درست كنيد؛ حالا همان جنجالى را كه براى ساختن بمب اتم ممكن است به راه بيندازند، الان به راه مىاندازند براى اينكه شما مىخواهيد قطعه درست كنيد! آنها مىگويند چون شما مىخواهيد قطعهسازى كنيد براى سانتريفيوژها، اين قطعهسازى مخالف فلان قرارداد است؛ در حالىكه مخالف هيچ قراردادى نيست و ما هم تعهدى نكردهايم. البته يك تعهد دو جانبه در سطوح مذاكراتى – نه سطوح تصميمگيرى بالا – كرده بودند كه مسؤولان هم قبول كردند. آنها به تعهد خودشان عمل نكردند، اينها هم به تعهد خودشان عمل نكردند؛ تازه آن هم براى هميشه كه نبود. ما در چه زمان قول به كسى دادهايم كه هيچ وقت قطعهسازى نكنيم، سانتريفيوژ را مونتاژ نكنيم يا كار نصب را انجام ندهيم و گازدهى نكنيم؟ ما حرف منطقى داريم و موضعمان، موضع درستى است؛ پاى اين موضع هم ايستادهايم. توجيه كردن و استدلال كردن و تبيين كردن اين قضيه براى نخبگان، به عهدهى دستگاه سياست خارجى ماست، كه تا حدودى انجام مىگيرد و وسيعتر هم بايد انجام بگيرد. من هم به آقاى خاتمى توصيه و تأكيد كردهام و هم به دوستان وزارتخارجه پيغام دادهام، كه بايد اين مسأله تبيين شود؛ چون در اين صورت، افكار عمومى و نخبگان كاملاً اين حرف را مىپذيرد؛ اينطور نيست كه ما خيال كنيم همهى نخبگان عالم و افراد سياستمدار عليه ما هستند؛ نه، بايد بفهمند. ما بايد تلاش كنيم و كار خودمان را دنبال كنيم؛ چون اگر ما امروز از اين موضع عقبنشينى كنيم، آنها ديگر حدى براى پيشروى نمىشناسند و كار به جايى مىرسد كه بتدريج نمىتوانيم ديگر اسم تكنولوژى هستهيى را بياوريم؛ اينها تا آنجا هم پيش مىروند.
و اما برگرديم به همان مسائل تهاجمى. يكى ديگر از آن موارد، اين است كه ما در مسألهى مبارزهى با تروريسم و مسألهى حقوق اقليتها، مىتوانيم موضع تهاجمى داشته باشيم. شما اگر وضعيت اقليتهاى دينى در كشور ما را با وضع اقليتهاى دينى در بعضى از كشورهاى اروپايى كه خيلى هم ادعاى تسامح و تساهل دارند مقايسه كنيد، خواهيد ديد كه ما از آنها خيلى جلوتريم؛ ما خيلى بهتر از آنها هستيم.
موضوع ديگر كه مهمتر از همه است، مسألهى مبارزهى با سلطه است. سلطهگرى از نظر همهى انسانهاى سالم محكوم است. با سلطهگرى مقابله كنيد؛ اين موضع اساسى شماست. بايد اين موضوع را بخواهيد و بپرسيد: چرا بخش سلطهگر دنيا مىخواهد خودش را بر همهى دنيا تحميل كند؟ اين موضوع هم بايد جزو مسائل تهاجمى شما قرار گيرد.
مسألهى حق حاكميتِ برابر دولتها، مسألهى مبارزه با اشغال و حضور نظامى هم از مواردى است كه بايد مواضع شما كاملاً در اين مسائل تهاجمى باشد.
شما بايد از همهى امكانات استفاده كنيد. امكانات رسانهيى خيلى مهم است و يقيناً كار ديپلماسى يك پايهى اساسىاش رسانه است. تعامل مستحكمى بين شما و رسانههاى كشور، شبكههاى بينالمللىيى كه ما داريم، لازم است. بهعلاوه خودِ سفير يك رسانه است؛ خود شما مىتوانيد مواضع جمهورى اسلامى را تبيين كنيد.
در قضيهى عراق بحث مشروحى در ذهن من هست، كه متأسفانه ديگر الان وقت نيست؛ اذان شد. بهطور اجمال بايد بگويم كه در قضيهى عراق، وضع ما نسبت به يك سال قبل خيلى بهتر است. البته امريكايىها در درجهى اول، بعد هم بعضىهاى ديگر دوست دارند كه ايران از ظرفيت و امكان خودش در عراق هيچ استفادهيى نكند. ما با عراقىها همدين و هممذهب هستيم و سنتهايمان يكى است؛ دلهايمان هم به هم نزديك است. شما ديديد روز جمعه – پريروز – ملت ايران چهكار كردند. با اينكه تبليغات زيادى نشده بود، مردم اينطور آمدند به خيابانها؛ اين براى دفاع از همان ملتى است كه هشت سال بين ما و آنها جنگ بوده است. ارتباط ما و ملت عراق اينقدر مستحكم است. ما با ملت عراق خويشاونديم؛ ارتباطات داريم؛ آنها زبان ما را بلدند، ما زبان آنها را بلديم؛ عادات ما يكى است، فرهنگ ما يكى است و هفتصد، هشتصد كيلومتر مرز مشترك با همديگر داريم. همين مسائل، حضور ما را در عراق قهرى و طبيعى مىكند. روابط ما با عشاير، با اساتيد دانشگاه، با جوانها، با روحانيون خوب است؛ روابط ما با مراجع، صميمانه است. هيچ ملت ديگرى در دنيا اينهمه امكان ارتباط و اتصال و همبستگى را با عراقىها ندارد؛ ولى ما داريم. آنها مىخواهند ما از همهى اينها استفاده نكنيم. فشار مىآورند؛ چرا اينطورى كرديد، چرا اين را آورديد، چرا آن را برديد؟ عشاير عراق براى بنده مقدار بسيار زيادى نامه از چند ماه قبل به عنوان وفادارى فرستادهاند، كه بنده اصلاً رؤساى عشاير را نمىشناسم. ما احتمال داديم كه خيلى واقعى نباشد؛ اما تحقيق كرديم و ديديم كه اينها واقعىاند؛ عشاير عراقند. اساتيد و دانشجوها و جوانان عراقى همراه با جمع بزرگترى به حسينيه آمدند. بنده صحبت مىكردم؛ اما آنها – جوانها و استادهايشان – بىاختيار بلند شدند و بنا كردند شعار دادن؛ ما اينقدر به هم نزديكيم. اينها مىخواهند ما از همهى اين نزديكىها و از همهى امكانات اين راه صرفنظر كنيم و تسليمشان شويم. صرفنظر كنيم واقعاً؟ چرا؟ با كدام منطق و با كدام عقل؟ نه؛ صرفنظر نمىكنيم. روزبهروز هم الحمدللَّه موقعيت ما در عراق بهتر شده است؛ اما بعكس امريكايىها روزبهروز بدتر شدهاند. پارسال در همين اوقات اينقدر گرفتار نبودند كه امسال گرفتارند. حالا اينكه از لحاظ حقوقى امروز به آنها اشغالگر نمىگويند، ديروز اشغالگر مىگفتند، اينها حرف است. اشغال، اشغال است. اشغال يعنى حضور نظامى، تسلط بر همهى اركان و اذمّهى امور در يك كشور؛ اشغال، شاخ و دم كه ندارد. صدوچهل، پنجاه هزار نيرو آنجا دارند، مىگويند اينجا در اشغال ما نيست! پس اشغال چه است؟! به دولت عراق هم مىخواهيم كمك كنيم؛ يعنى ما مايليم دولتى مردمى سركار بيايد. اين دولت فعلى هم وظيفهى عمدهاش اين است كه آن شرايط را تمهيد كند. در راه اين وظيفه ما مشكلى با اين دولت نداريم. البته گفتهايم، باز هم مىگوييم: هر چه اينها فاصلهشان را با امريكايىها بيشتر كنند، هم موفقيتشان بيشتر مىشود، هم محبوبيتشان، هم دوست بيشترى پيدا مىكنند؛ اين را بدانند؛ اگر بتوانند البته. ما نمىخواهيم به كسى تكليفِ مالايطاق بكنيم. اگر بخواهند تأثيرگذار باشند و مسائل عراق را پيش ببرند، بايد فاصلهشان را با امريكايىها بيشتر كنند.
خيلى طولانى شد. انشاءاللَّه كه خداى متعال از آنچه كه گفتيم راضى باشد و به آنچه گفتيم، اثر بدهد. خداوند پشت و پناه شماها؛ خانمها، آقايان، جوانها باشد و به همهتان كمك كند كه بتوانيد در پايان اين دورهى مأموريت – بالاخره هر كارى دورهيى دارد – خوشحال و سرافراز باشيد كه به وظايفتان عمل كردهايد و خدا را از خودتان خشنود كردهايد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
پیام برای این مطلب مسدود شده.