من؛ جمهوری اسلامی؛ پیرمردِ فحاش
مهدی خانعلیزاده سردبیر سایت نسیم آنلاین: حرف آخر را اول میزنم: «هیچ انگیزهای برای دفاع از جمهوری اسلامی برای من باقی نمانده است.»
اگر مدعی هستید که جمهوری اسلامی برای من است؛ اگر مدعی هستید که من یک عامل تاثیرگذار بر سرنوشت کشور هستم؛ اگر مدعی هستید که هر کلمهای که از دهان من خارج میشود، هر قدمی که از سوی من برداشته میشود و هر اقدامی که از من سر میزند، برای شما مهم است، پس من این حق را برای خودم قائلم که بتوانم ضمن دفاع از اعتقادات و آرمانهایی که دارم، به طور صریح از ایرادات موجود در فضای جمهوری اسلامی انتقاد کنم و آزادانه اشکالات را متذکر شوم.
سلب حق انتقاد از مهدی خانعلیزاده یعنی تبدیل کردن او به یک مترسک که تنها به درد تجمعات و راهپیماییها و نهایتا نوشتن چند خط مزخرفات در رسانهها میخورد. شاید خیلیها حاضر باشند چنین نقشی را بپذیرند اما من همانطور که عقلانی و مبتنی بر استدلالهای منطقی به حمایت از جمهوری اسلامی میپردازم، اصلا حاضر به پذیرش این نقش مسخره نیستم. این عرصه برای همان ساعتی هفت تومانیها بماند، خیلی بهتر و مفیدتر است.
وقتی به خاطر یک انتقاد ساده از یک نهاد دسته چندمِ نظام، باید بارها و بارها پلههای دادسرا را بالا و پایین کنم و جلوی آقای دکتر و خانم مهندس و قاضی، گردن کج کنم و «غلط کردم نامه» بنویسم، چه انگیزهای برای من باقی میماند تا در مواقع حساس – یا به قول دکتر سیدمحمدرضا بهشتی، اوقات حدی – به دفاع از جمهوری اسلامی بپردازم؟ الحمدالله که جمهوری اسلامی، سینهزن زیاد دارد. آن پیرمردِ فحاش هم همیشه هست تا به اسم مجلس امام حسین(ع)، کیلو کیلو «نفرت» به درون جامعه پمپاژ کند.
انگیزه من برای دفاع از جمهوری اسلامی در راهروهای دادسرای تهران نابود شد. صبح تا شب به خاطر دفاع از اعتقاداتمان، همه جور فحاشی و توهین را تحمل کنیم و آخر سر محکوم هم بشویم. نه؛ این از توان و ظرفیت من خارج است. همان پامنبریهای آقای فحاش را بیاورید برایتان از جمهوری اسلامی دفاع کند وقتی در یک عملکرد عالی، بهترین مدیریت بحران را در زلزله اخیر انجام داد اما در رسانهها طور دیگری انعکاس یافت.
من مترسک نیستم. الاغ هم نیستم که افسار بر گردنم بیندازید و هر جا که خاطرخواهتان بود، ببرید. من به معجزه عقل و تفکر و تدبیر، ایمان دارم و با همینها به «حقانیت جمهوری اسلامی» رسیدهام. زمانی که بخواهید اینها را از من بگیرید، در واقع ایمان من به جمهوری اسلامی را ذبح کردهاید… و من اجازه این کار را به شما نمیدهم. ترجیح میدهم از جمهوری اسلامی دفاع نکنم تا اینکه اعتقاداتم را در اختیار فلان مدیر و فلان رئیس قرار بدهم.
ترجیحِ من در این اوضاع، نوشتن از گل و بلبل و ادبیات و خوشیهای زندگی است. هر وقت آن پیرمردِ فحاش را هم مثل من محاکمه کردید و تحقیرش کردید و مجازاتش کردید، مجددا انگیزهای برای دفاع از اعتقاداتم خواهم داشت. والسلام.
.
بعد از تحریر:
حسن میثمی در «گوگل پلاس» چیزی نوشته که فقط طلا گرفتن تمام هیکلش میتواند معادل ارزش آن باشد:
یک زلزله اتفاق میافته…
– امداد رسانیاش به عهده کیه؟ بسیج و هلال احمر
– غُرش واسه کیه؟ […]
– تأمین امنیتاش با کیه؟ سپاه و بسیج و ناجا
– غُرش واسه کیه؟ […]
– جمعآوری کمکهای مردمیاش با کیه؟ کمیته امداد و بسیج و هلال احمر
– غُرش واسه کیه؟ […]
– بازسازی و نوسازیاش با کیه؟ بسیج سازندگی و اردوهای جهادی و تا حدودی دولت
– پُزش واسه کیه؟ […]
پیام برای این مطلب مسدود شده.